*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

جشن عيد مرگان يا مردگون عييد در روستاي ايمن آباد و كروكلا (يادآوري)

 

مردم مازندران روز 26 عید ماه يعني 28 تيرماه هر سال را روز عيد مردگان می نامند.

در طول سال هایی که از عمر برگزاری این سنت و آئين بومي می گذرد، بزرگداشت درگذشتگان خود را نیز به مراسم افزوده اند و هر سال با فرا رسیدن این روز، مشعل هایی درست می کنند و بر ستون ایوان یا درخت های جلوی خانه ی شان می آویزند.

همچنین با حضور در گورستان ها بر سر مزار اموات خود می روند و شمع یا سو چو )مشعل چوبی) می افروزند و بر ضحاک لعنت می فرستند.

 

 

 

 

در بعضی از روستاهای مازندران، از دیرباز رسم بر این است که مردم از چند روز مانده به 26 عید ماه، مقدمات مراسم را تدارک می بینند.  غذای مفصلی می پزند، شیرینی و میوه تهیه می کنند و صبح زود راهی زیارتگاه ها و گورستان ها می شوند و تا عصر در کنار مزار اموات می مانند، در آنجا غذا می خورند و خیرات می دهند و در حاشیه ی مراسم، بازار محلی تشکیل می شود و شرکت کنندگان در مراسم، به خرید و فروش می پردازند.

 

سپس هنگام عصر زنان و دختران به خانه بر می گردند و چند نفر از مردان روستا، به نمایندگی از طرف دیگران، برای سرکشی به شالیزارها می روند و در بازگشت، نوید سر کشیدن ساقه های برنج را به اهالی روستای خود می دهند و اهالی روستا، بعد از شنیدن آن خبر خوش، برای شکرگزاری بابت رشد ساقه های برنج، در یک جا جمع می شوند و به جشن و شادمانی می پردازند.

 

  جشن عيد مردگان(26 تيرماه 1392- حياط مسجد صاحب الزمان(عج) ايمن آباد)

روي عكس بالا مي توانيد كليك كنيد.

 

 

مردم روستاي ايمن آباد و كروكلا نيز در محله و كوچه هاي مختلف با همكاري و همدلي همسايگان، گرد هم آمده و با هماهنگي هم به تعداد نفرات هر خانواده مقداري برنج به همراه پول نقد به باني مراسم كه از قبل تعيين مي شود مي دهند تا براي پذيرايي شام (پختن برنج و تهيه خورشت سنتي) و خريدن سبزيجات و انواع ميوه جات بويژه هندوانه كه در فصل تابستان بسيار خنك و  دلپذير است برنامه ريزي نمايند.

 

غروب آنروز مردم روستا به طور جداگانه سر مزار رفته و با روشن كردن شمع بر سر مزار آنان بويژه كساني كه طي يكسال گذشته از بين شان رفته اند فاتحه مي خوانند و خيرات مي كنند.

 

 شباهنگام در مراسم ويژه 26 عيدماه با حضور تمامي همسايگان كوچه را فرش و چراغاني مي كنند.

 

بزرگان محله، بالاي مجلس مي نشينند و كوچكترها در ادامه و زنان روستا در انتهاي مجلس و در كنار هم به شادي مي پردازند.

 

نواختن موسيقي محلي از جمله لـله وا و همچنين خواندن اميري از سوي كساني كه از صداي خوشي برخوردارند از برنامه هاي آن شب مي باشد. صحبت بزرگان محل از قديم و سختي هاي آنان و چگونگي ابراز محبت و عشق و دوست داشتن و همدلي را كه حاصل تجربه شان است به جوانان محله يادآوري مي كنند.

 

 

در انتها نيز با يادآوري نام بزرگان محله و در گذشتگان و ويژگي بارز اخلاقي آنان و خواندن فاتحه ي دست جمعي به مراسم 26 عيدماه خاتمه مي دهند.

 

 البته لازم به يادآوري است كه مراسم 26 عيدي ماه در 28 تيرماه هر سال در سراسر استان مازندران برگزار مي شود، اما در روستايمان ايمن آباد و كروكلا در 26 تيرماه. اينكه چگونه اين تاريخ در روستايمان ثبت شده است اطلاعات چنداني در دست نيست. اما به نظر مي رسد خود عدد 26 عيدماه را به اشتباه 26 تيرماه در نظر گرفته اند و اين تاريخ، سال هاست به اين شكل نزد مردم نهادينه شده است.

 


لازم به يادآوري اينكه در ايام خاصي كه روز 26 عيدماه مصادف با ايام شهادت معصومين(ع) بويژه مولاي متقيان علي(ع) و يا ايام محرم مي شود، مراسمن جشن مردگون عييد، برگزار نمي شود و در ساير مناسبت هاي شهادت نيز به احترام فرهنگ ديني و مذهبي، يكي دو روز زودتر يا ديرتر برگزار مي شود.

 

همه پديده‌ها، نهادها، آيين‌ها، جشن‌ها و همه زمينه‌هاي ديگر فرهنگي با گذشت سده‌ها و هزاره ها دگرگون مي‌شود، تحول مي‌يابد با زمان و مكان هماهنگ مي‌شود و به‌گونه‌اي ديگر جلوه مي‌كند، در اين زمان چگونگي برگزاري اين جشن و اينگونه جشن‌ها بستگي به همت اهل فرهنگ و هنر اين خطه دارد، اميد است اينگونه جشن‌ها هرچه باشكوه‌تر برگزار شود و به دست فراموشي سپرده نشود.

 

 

آقاي شيرآقا حسيني و مرحوم خان آقا بابازاده در جشن عيد مردگان

(26 تيرماه 1388- ايمن آباد(

 

 

 

 

 

 

تهيه و تنظيم: عسكري اميني ايمن آبادي

 

 

 

* پوزش از اشتباه در درج واژه هييت به جاي عييد در طرح بالاي صفحه.

 

 

{jcomments on}

جشن محلي مردگون عييد در روستا برگزار مي شود

 

ایرانیان از دیرباز برای رفتگان خود احترام خاصی قائل بوده و پیوسته به هر نحو که برای شان امکان داشته، کوشیده اند تا روح آنان را از خود راضی نگه دارند و رسم خیرات دادن برای اموات که یکی از رایج ترین مراسم شب جمعه در اغلب نقاط کشور، بويژه در روستاي ايمن آباد و كروكلا  به شمار می آید، نموداری از این احترام است.

 

مردم مازندران روز 26 عید ماه طبری را که برابر 28 تیرماه است، روز مردگان می دانند و هر سال در این روز در  مناطق روستایی استان مراسم ویژه ای بر پا می شود.

 

 اغلب ساکنان روستاهای مازندران از جمله مردم روستايمان ايمن آباد و كروكلا که علاقه و اشتياق و اصرار عجيبي بويژه جوانان و نوجوانان به برپایی مراسم جشن عيد مردگان(مردگون عييد) يا جشن 26 عيدماه و شرکت در آن دارند، درباره ی سابقه ی برپایی این مراسم و فلسفه اش شايد اطلاعاتي در دست نداشته باشند، اما منابعی که در این باره وجود  دارد، به ما می گوید این سنت از جمله آیین های کهن و اسطوره ای مازندران است که ریشه در باورها و اعتقادات مردمان پیشدادی دارد.

 

 

 

 بر اساس آخرين خبرها مراسم كهن بومي محلي جشن عيد مردگان در روستا در كوچه هاي مختلف همانند سال هاي گذشته به شكل چشمگيري برگزار مي شود كه از نظر جمعيتي مي توان به دو مورد از پرجمعيت ترين آن اشاره كرد:

 

شنبه 26 تيرماه 1395

آرامگاه بالاكروكلا بعد از اذان مغرب

موسيقي محلي مازندراني، بازي هاي محلي و صرف شام

 

 

شنبه 26 تيرماه 1395

پايين كروكلا ، روبروي مغازه آقاجان بعد از اذان مغرب

مداحي، بازي هاي محلي و صرف شام

 

 

شنبه 26 تيرماه 1395

ايمن آباد، مسجد جامع روستا( مردان مسجد و زنان تكيه)

مداحي و صرف شام

 

 

شنبه 26 تيرماه 1395

ايمن آباد، روبروي مسجد صاحب الزمان(كوچه شهيد عباس اميني)

مداحي، بازي محلي و صرف شام

 

 

 

شنبه 26 تيرماه 1395

ايمن آباد  شمالي، خيابان امام رضا(ع)( كوچه شهيد سيدصادق حسيني)

مداحي، بازي محلي و صرف شام

 

 

 

 

به نوشته ی دایره المعارف ویکی پدیا، مراسم عید مردگان در سالروز پیروزی فریدون بر ضحاک ماردوش، یعنی روزی برگزار می شود که فریدونِ 16 ساله، برای شکست ضحاک به طرف قلمرو حکومت او که (طبق افسانه های عامیانه) امروزه واقع در کوهی رو به روی امامزاده هاشم در جاده هراز است، حرکت کرد.

 

 داستان نبرد فریدون و ضحاک طبق منابع ایرانی، از آنجا شروع شد که فرانک، مادر فریدون پس از کشته شدن شوهرش آبتین به دست جلادان ضحاک، فرزند نوزاد خود فریدون را به مرتعی در دامنه ی امیدوارکوه (واقع در ناحیه لفور) برد و به دست مردی گالش سپرد که به کار چوپانی اشتغال داشت. دژ  امیدوارکوه که از هر سو در محاصره کوه های مرتفع قرار داشته و در طول تاریخ پیوسته محل مناسبی برای اختفای شاهان شکست خورده بوده است، مدت سه سال مخفیگاه فریدون  بود. تا  اینکه سرانجام ضحاک، محل اختفای او را کشف مي كند. به همین دلیل فرانک که دائم نگران حال فرزند خود و از دور مراقب وی بود، فریدون را با سرعت به البرزکوه برد و فریدون تا هنگام رسیدن به سن 16 سالگی نزد مردی پاک سرشت فرزانه زندگی کرد.

 

فردوسی در شاهنامه خود، پیرامون سال های زندگی فریدون نوشته است:

سه سالش پدروار از آن گاو شیر                   همی داد هشیوار زنهارگیر

نشد سیر ضحاک از آن جست و جوی            شد از گاو گیتی پر از گفت و گوی

دوان مادر آمد سوی مرغزار                          چنین گفت با مرد زنهار دار

شوم نا پدید از میان گروه                            مر این را برم تا به البرزکوه

یکی مرد دینی بدان کوه بود                         که از کار گیتی بی اندوه بود

 

فریدون به طور پنهانی نزد مادرش رفت و راز زندگی خود را از او جویا شد و هنگامی که در جریان قتل پدرش به دستور ضحاک قرار گرفت، از مردم مازندران لشکری بزرگ آراست و برای جنگ با ضحاک به محل حکومت وی رفت و در جریان جنگی که به وقوع پیوست و عده ی زیادی از رزمندگان و سپاهیان طرفدار وی به خاک و خون غلتیدند، بر ضحاک غلبه کرد و او را به زنجیر کشید.

 

مردم مازندران روز 28 تیرماه را روز پیروزی فریدون بر ضحاک می دانند و ضمن آن که در این روز جشن برپا می کنند، به تجلیل از جوانان سلحشوری می پردازند که در جریان جنگ فریدون و ضحاکيان باخته اند.

 

مردم مازندران این روز را 26 عید ماه نيز می نامند، در طول سال هایی که از عمر برگزاری این سنت می گذرد، بزرگداشت در گذشتگان خود را نیز به مراسم افزوده اند و هر سال با فرا رسیدن این روز، مشعل هایی درست می کنند و بر ستون ایوان یا درخت های جلوی خانه ی شان می آویزند.

همچنین با حضور در گورستان ها بر سر مزار اموات خود می روند و شمع یا سو چو )مشعل چوبی) می افروزند و بر ضحاک لعنت می فرستند.

 

در بعضی از روستاهای مازندران، از دیرباز رسم بر این است که مردم از چند روز مانده به 26 عید ماه، مقدمات مراسم را تدارک می بینند.  غذای مفصلی می پزند، شیرینی و میوه تهیه می کنند و صبح زود راهی زیارتگاه ها و گورستان ها می شوند و تا عصر در کنار مزار اموات می مانند، در آنجا غذا می خورند و خیرات می دهند و در حاشیه ی مراسم، بازار محلی تشکیل می شود و شرکت کنندگان در مراسم، به خرید و فروش می پردازند.

 

در مناطق ييلاقي مثل روستاي فيلبند در بندپي غربي بابل، شيخ موسي و نيراسم در بندپي شرقي بابل و ساير روستاها مسابقه سنتي كشتي لوچو و ورزاجنگ برگزار مي شود.

 

سپس هنگام عصر زنان و دختران به خانه بر می گردند و چند نفر از مردان روستا، به نمایندگی از طرف دیگران، برای سرکشی به شالیزارها می روند و در بازگشت، نوید سر کشیدن ساقه های برنج را به اهالی روستای خود می دهند و اهالی روستا، بعد از شنیدن آن خبر خوش، برای شکرگزاری بابت رشد ساقه های برنج، در یک جا جمع می شوند و به جشن و شادمانی می پردازند.

 

 

 

 

همه پديده‌ها، نهادها، آيين‌ها، جشن‌ها و همه زمينه‌هاي ديگر فرهنگي با گذشت سده‌ها و هزارها دگرگون مي‌شود، تحول مي‌يابد با زمان و مكان هماهنگ مي‌شود و به‌گونه‌اي ديگر جلوه مي‌كند، در اين زمان چگونگي برگزاري اين جشن و اينگونه جشن‌ها بستگي به همت اهل فرهنگ و هنر اين خطه دارد، اميد است اينگونه جشن‌ها هرچه باشكوه‌تر برگزار شود و به دست فراموشي سپرده نشود.

 

 

 

 

 

 

تهيه و تنظيم: عسكري اميني ايمن آبادي

 

 

 

پوزش از اشتباه در درج واژه هييت به جاي عييد در طرح بالاي صفحه.

 

{jcomments on}

انسان شناسی آسیب های روزمره(14): بي ادبي

 

آسيب هاي اجتماعي جامعه نه تنها از دغدغه هاي مهم انديشمندان علوم اجتماعي بلكه دغدغه ي هر انساني مي باشد كه در ايران، مازندران، بابل، روستاي مان ايمن آباد و كروكلا و هر كجاي دنيا كه زندگي مي كند. همه ي ما از اين دغدغه ها نالانيم و چه بسا ساعت ها درباره ي آن سخن مي گوئيم و ابراز نگراني مي كنيم اما دريغ از اينكه خودمان نيز اسير چنين آسيب هايي هستيم و جالب اينجاست كه خودمان هم خبر از اين مهم داريم. اما انگار غذاي روز مره ي ما شده است. آسيب هايي كه در روستاي مان ايمن آباد و كروكلا نيز فراوان به چشم مي خورد.

 

در سلسله گفتارهايي در خصوص آسيب هاي روزمره از جمله موضوعاتي چون: دروغ، خودشیفتگی، چاپلوسی،خودنمایی، بدگویی، حسادت،  گزافه گویی، بدبینی، تن آسایی،خویشاوند سالاری، بلاهت، زن ستیزی، زورگویی، خیالبافی، نوکر صفتی، بی ادبی، ریاکاری،خرافه پرستی و و و مواردي از اين دست به بررسي آن خواهيم پرداخت.

 

 

 

رولان بارت در فصلی از کتاب معروفش «امپراتوری نشانه ها» (1980) که به مفهوم تعظیم در فرهنگ ژاپن اختصاص دارد، بی ادبی و بی نزاکتی را در فرهنگ غرب، پدیده ای ریشه دار می داند که به «اسطوره شناسی شخص» مربوط است: به اینکه انسان غربی  خود را ساخته شده از وجودی ذاتی و درونی  و پر ارزش از یک طرف و از برونی نه چندان ارزشمند و شایسته تحقیر از طرف دیگر، می داند (معنایی مقدس در برابر شکلی بی ارزش) و به همین دلیل نیز اغلب نمی تواند «نزاکت» و «ادب» شرقی را بفهمد و نه تنها آنها را «با دیده شک و تردید» می نگرد بلکه اصولا «مودب بودن را  به نوعی  ایجاد فاصله و ریاکاری» تعبیر می کند. استدلال بارت البته، شاید بیش از اندازه تعمیم اندیشه وی به جهانی باشد که هم در شرق و هم در غرب تا حد زیادی در امواج جهانی شدن، تخریب شده و رنگ باخته است.

 

در حقیقت، ریشه های مسیحیت اولیه فرهنگ غربی، کاملا توجیه دنیا گریزی برای رسیدن به سعادت اخروی بودند و بدین ترتیب فقر تقدس می شد و  آسایش و رفاه زمینی، تقبیح. از این رو، چندان توجهی به ظاهر و به بدن شایسته دانسته نمی شد و حتی به نوعی این بدن ظاهری به صورت مناسکی اما واقعی تنبیه نیز می شد: مراسم ریاضت کشی مسیحی ریشه در همین تفکر داشتند. اما بعدها  اروپايی پس از رنسانس همه چیز را تغییر دادند و اشرافیتی که ریشه از تن آسایی بربرهای شمال اروپایی بیرون آمده بود،  بدل به اصلی شد که از قرن نوزده  بهترین مصداق خود را در تازه به دوران رسیدگی بورژواها نشان می داد.

بورژوا ها که خود افرادی بی فرهنگ بودند، بزودی  گذشته خود را فراموش کردند و نوعی ادب و رفتارهای مودبانه  مناسکی و کاملا صوری را  به شکلی مبالغه آمیز برحسته کردند (نگاه کنیم به «بورژوای نجیب زاده» اثر مولیر). همین ها، درست برعکس،  بی ادبی و بی نزاکتی را به طور کامل میراث گروه های فرو دست جامعه معرفی کردند. اما حقیقت چیز دیگری بود،  بی نزاکتی و بی ادبی  ظاهری  غربی در  پشت خود تحقیر گسترده ای را نسبت به همه گروه های ضعیف و مردمان  غیر اروپایی حمل می کرد.

 

رودر رویی اروپای استعماری با فرهنگ هایی با پیشینه های دراز مدت، که روایت های متاخر آن امروز در حال انتشار است، نشان می دهد  که بارت در قضاوت خود، لااقل درباره دوره ای از تمدن غربی، اشتباه نمی کرد، بسیاری از روابط احترام انگیزی که روابط میان جنسیت ها، نسل ها، گروه های اجتماعی، آداب و رفتارهای روزمره را  در  نظام های پیرامونی غیر اروپایی تنظیم می کردند، موضوعی برای تمسخر اروپایی ها، قرار گرفت که از شرقی ها  الگویی برای «ریاکاری درونی شده و عمیق» عرضه می کرد و آن را  در ادبیات و روایات داستانی گوناگون از قرن نوزده به بعد به شدت  برای ساختن تصویری تصنعی از  شرقی ها  استفاده کردند.

 

در این میان، چه در کشورهای مرکزی (اروپا و آمریکا) و چه در کشورهای پیرامونی(سایر نقاط جهان)، آداب  و رسوم، روابط تنظیم کننده اجتماعی، مناسبات احترام انگیز در رفتارهای روزمره آغاز شدند، روابط که الگوی خود را از نظریه های جدیدی می گرفتند که  به صورتی پیچیده  به دنبال آن بودند که «آزادی»  را در نبود  روابط تنظیم کننده  میان کنشگران اجتماعی تعریف کنند.

 

این ایدئولوژی در واقع  به صورتی کاملا متوهم در اروپا و آمریکای دهه های 1960 و 1970 شکل گرفت و با قرار دادن خود در قالبی «انقلابی» خود نیز به این باور رسید که  برای  از میان بردن هنجارهای یک جامعه سرکوبگر سرمایه داری، بهترین روش هنجار شکنی های روزمره و تخریب  روابط این جامعه در سطح خرد یعنی در نزدیکترین و ساده ترین تعاملات اجتماعی است. از این رو بود که در مرکز این هنجار شکنی انقلابی، یعنی در فرانسه، امروز نیم قرن پس از جنبش بزرگ ماه مه، بخشی از میراث بر جای مانده از آن، خود را در قالب  نوعی  سقوط اخلاقی گسترده در تمام رفتارهای اجتماعی نشان می دهد که  اتفاقا نه تنها «انقلابی» نیست، بلکه به صورت گسترده به ابزارهایی در  گسترش ابتذال ِ اوباشی گری در همه سطوح جامعه کشیده شده است:  وقتی سیاستمداران، هنرمندان،  نخبگان مثل  اوباش صحبت می کنند،  تقدس بخشیدن به  اوباش نقطه پایانی است بر هنجار شکنی در معنایی انقلابی که متفکرانی نظیر فوکو مطرح می کردند.

 

در این میان سهم، کشورهای پیرامونی از جمله کشور ما،  باز هم  فرو رفتن در نمونه مضحک تر از اصل بود : نمونه ای که  امروز حاملان آن عمدتا گروه های جوان هستند:

چه جوانان به ظاهر «سنت گرا و ضد روشنفکر»  که  بی پروا و با زبان اوباش  علیه روشنفکران می تازند و به سادگی هر کسی را به هر چیزی با زشت ترین  واژگان متهم می کنند، و چه  جوانان دیگری که خود را «مدرن و روشنفکر» می دانند و آنها نیز  باز هم بی پروا به نسل های پیشین خود، به  سایر روشنفکران، به زمین و زمان می تازند.

و از این دو گروه، به خصوص  گروه دوم که خود را به سنت غربی متصل می کند، شاید بسیار بیشتر در تبیینی بارتی از بی نزاکتی نزدیک می کند:

وقتی «روشنفکران» تراز اول ما، و به تبع آنها، «مریدانشان»، در مجالس خود، با سرو وضع ژولیده، با ظاهری که سهم بزرگی از میراث اوباشی گری است، ظاهر می شوند و با زبانی فقیر و بیمار و بی نزاکت، و صرفا با اتکا به ردیف کردن گروهی از اسامی که از این  سو و آن سو و در این و آن محفل شنیده اند، از  زیر سئوال بردن هر نوع  شرم و حیا و آبرو و حیثیتی، از تسویه حساب با نسل گذشته و «اشتباهات» آنها ابایی ندارند، نسلی همان اندازه «پررو» و «طلبکار» که بی فرهنگ و بی سواد، اما به شدت متوهم  و دائما به فکر «مچ گرفتن»  از «بزرگتر» ها با این باور مضحک و عجیب که اتفاقا به «بزرگی» آنها دارند زیرا تصور می کنند با به زیر کشیدنشان، هیکل های تنومندی بر خاک می افتند که می توانند رویش بایستند و سری میان سرها، در بیاورند.

مترجمان و مولفان جوانی که منتظرند که از این و آن کتاب  به کمک فرهنگ لغات، چند اشتباه پیدا کنند و «دست مترجمان و مولفان قلابی» را «رو کنند».

جوانانی که با گستاخی کامل صفحه فیس بوک خود را به جولانگاه اوباشی گری های جاهلانه خود تبدیل کرده اند و  نزاکت و ادب پدران و مادران خود، را یا به حساب «عقب افتادگی» می گذراند یا به حساب ریاکاری.

شاید بد نباشد که به این مدعیان مدرنیته بی ریشه ایرانی، یادآوری کرد که این هنجارشکنی های خیالین  هیچ ربطی به جنبش هایی چون اکسپرسیونیسم، سوررئالیسم، یا مه 68، و محتوای انقلابی آنها ندارد، زیرا به ویژه از صداقت آنها خالی است،  بلکه بیشتر از جنس  دنباله روی و  فرصت طلبی از بدترین نوع آنها، یعنی سودای رسیدن، در کمترین زمان و با کمترین هزینه، به  ثروت و قدرتی است که همیشه آرزویش را داشته اند.

 

 

 

 

 

 

منبع: انسان شناسي و فرهنگ

 

 {jcomments on}

برداشت مکانيزه برنج در مازندران آغاز شد

 

برداشت مکانیزه برنج زودرس طارم محلی مازندران روز جمعه 18 تيرماه 1395، با حضور مدیر کل غلات وزارت جهاد کشاورزی و تعدادی از مسئولان در روستای رزکنار از توابع شهرستان بابلسر آغاز شد.

 

 

 

رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران در حاشیه این مراسم کیفیت و تولید امسال شالی را در استان مطلوب ارزیابی کرد و گفت :افزایش تولید بیش از پنج تا هشت درصدی شالی برای امسال پیش بینی می شود.


دلاور حیدرپور از پیش بینی کارشناسان مبنی بر برداشت یک میلیون و 150 هزار تن شلتوک در کشت اول در مازندران خبرداد و افزود : برداشت 10 تا 15 روز زودتر شالی برنج امسال نسبت به سال قبل، فرصت کشت مجدد نشای برنج را فراهم کرده است.

وی گفت : پیش بینی می شود در کشت مجدد برنج امسال حدود 90 هزارتن شالی در مقایسه با کشت اول امسال برداشت شود.

 

بر اساس آمار سازمان جهاد کشاورزی مازندران امسال 220هزار هکتار از زمین های استان برنجکاری شد.

 

 


***
کاهش کارمزد تسهیلات کشاورزی از 18 به 15درصد


رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران از کاهش کارمزد تسهیلات بانکی برای بخش کشاورزی از 18به 15درصد خبر داد و گفت: وزارت جهاد کشاورزی این مصوبه بانک مرکزی را به بانک های کشور ابلاغ کرد و از فردا قابل اجرا است.


وی به برداشت مکانیزه حدود 80 درصدی برنج در دو سال اخیر اشاره کرد و افزود : در مدت مذکور یکهزار و 150 میلیارد ریال برای خرید ماشین آلات کشاورزی ، به کشاورزان مازندران تسهیلات پرداخت شد.


حیدرپور همچنین از پرداخت 500 میلیارد ریال تسهیلات بانکی برای خرید ماشین آلات به کشاورزان مازندران در سال جاری خبرداد و ادامه داد : این اقدامات تاثیر بسزایی در افزایش راندمان تولید محصولات کشاورزی دارد.


وی ادامه داد : به منظور تسریع در مکانیزاسیون نشای شالی، دولت 10 تا 15 درصد از هزینه خرید دستگاه نشاء کار را به صورت بلاعوض پرداخت می کند.


رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران گفت: با مکانیزه شدن کشت و برداشت شالی برنج 40 تا 45درصد هزینه تولید این محصول کاهش می یابد.

 

 


**
ممنوعیت واردات برنج تا اول آذرماه امسال


حیدر پور با بیان اینکه واردات برنج از آخر تیرماه تا پایان آبان امسال ممنوع شده است، گفت: بر اساس گزارش وزارت جهاد کشاورزی ، در دوماهه امسال به مدت مشابه سال قبل 20 درصد برنج کمتری وارد شد.


وی به مصوبه ستاد تنظیم بازار مازندران مبنی بر ممنوعیت توزیع برنج خارجی توسط دستگاه های دولتی در استان اشاره کرد و گفت: این رویکرد حمایتی دولت تدبیر و امید در راستای محقق شدن خوداتکایی تولید برنج کشور و افزایش درآمد شالیکاران استان های مازندران و گیلان است.


مازندران با تولید سالانه 950 هزار تن 42درصد برنج مورد نیاز کشور را تامین می کند.

 

 

 

 

 

منبع: روستا نيوز

 

{jcomments on}

 

پرورش كرم ابريشم

 

پیله گری یا پرورش کرم ابریشم از مشاغل جانبی مردم روستاهای ایران است که امروزه با وجود شکل صنعتی اش، شکل سنتی آن در روستاهای مختلف انجام می شود.

 

در سال هاي نه چندان دور ، پرورش كرم ابريشم در روستاي ايمن آباد و كروكلا نيز همانند ديگر روستاهاي مازندران از اهميت خاصي برخوردار بود  و وجود درختان توت همچنان در ذهن ميانسالان امروز روستا تداعي كننده اين شغل شريف بوده است. اما امروزه جز در مناطقي خاص نمي توان سراغي از پرورش كرم ابريشم گرفت. مناطقي در دوردستها كه همچجنان بافت روستايي و مناطق جنگلي خود را حفظ كرده است.

 

در اين گفتار مروري مي كنيم بر روش پرورش كرم ابريشم.

 

 

 

نوغانداري يا پرورش كرم ابريشم و توليد فرآورده هاي ابريشمي از جمله فعاليتهايي جانبي است كه در كنار فعاليتهاي اصلي كشاورزان هر منطقه مي تواند طي يك دوره كوتاه مدت ضمن ايجاد انگيزه اقتصادي و بكارگيري بخشي از نيروي كار روستا، درآمد نسبتاً مناسبي را براي روستانشينان فراهم نمايد.

 

افزايش روز افزون مصرف فرآورده هاي ابريشمي در جهان و كاهش يا توقف فعاليت نوغانداري در كشورهاي توسعه يافته به سبب محدوديت زمين براي احداث توتستان، آب مورد نياز براي آبياري، انرژي گران و… فرصت مناسبي براي كشورهاي درحال توسعه فراهم كرده است تا با توجه به داشتن نيروي انساني، انرژي ارزان، آب و خاك فراوان، فعاليتهاي نوغانداري و توليد ابريشم را دركشور خود گسترش دهند. بايد اذعان داشت، اگر چه نوغانداري به عنوان  فعاليت جانبي تلقي مي گردد اما با توسعه تكنولوژي و صنعتي كردن اين فعاليت، امكان بهره برداري بيشتر از آن به صورت شغلي دائمي وجود دارد به طوري كه در شرايط نسبتا مطلوب اقليمي به دليل سرعت رشد درخت توت و امكان پرورش كرم ابريشم 2 تا 3 بار (درمناطق معتدله) و 4 تا 5 بار (درمناطق نيمه گرمسيري و گرمسیری) درسال مي تواند به عنوان يك شغل كامل تامين كننده درآمد خانوار روستايي باشد.

 

پرورش کرم ابریشم دارای پیشینه ای حدود 4000 ساله در جهان است. بر اساس مدارک تاریخی اولین کشوری که به صنعت تولید ابریشم دست یافت کشور چین بود و این زمان را مورخین 2650 سال قبل از میلاد مسیح ثبت کرده اند. عبور جاده ابریشم از ایران که محموله های ابریشمی چین از این راه به کشورهای اروپایی حمل می شد، موجب رواج این صنعت در ایران گردید و کشور ما از جمله کشورهایی بود که در زمینه تولید پیله و ابریشم دارای شهرت جهانی بوده است بطوری که در قرون پنجم و ششم میلادی یعنی در دوره سلطنت ساسانیان این صنعت رونق فراوانی داشت ولی سقوط و انقراض سلسله ساسانیان موجبات رکود صنعت نوغانداری را نیز فراهم آورد.

 

دوره صفویه را به دلیل ثبات سیاسی موجود، می توان عصر شکوفایی این فعالیت نام برد. بطوری که میزان تولید ابریشم را در این زمان تا 3000 تن برآورد کرده اند و در این زمان مناطقی نظیر گیلان، مازندران ، خراسان، اصفهان، یزد، کرمان و کاشان از جمله مراکز تولید پیله و ابریشم بوده اند. (وزارت جهاد کشاورزی – طرح تحقیقات ،آموزش و ترویج نوغانداری)

 

در زمان سلطنت قاجاریه به دلیل بی توجهی به این فعالیت و از طرفی شیوع بیماری مهلک پبرین (در سال 1845 م) مجدداً دوره رکود این صنعت شروع شد و میزان تولید ابریشم را به یکصد تن کاهش داد، از آن به بعد فعالیتهایی در این زمینه به عمل آمد که به نتیجه مثبتی نرسید، از جمله اینکه در سال 1316 خ. کارخانه حریر بافی چالوس راه اندازی شد ولی در سال 1337 خ. تعطیل گردید. ضمن اینکه در این ایام تولید پیله توسط کشاورزان دستخوش نوسانهای قیمت آن در بازار بوده بطوریکه میزان تولید نخ ابریشم در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران به حدود 350 تن می رسیده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با تشکیل شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم ایران که به صورت یک شرکت دولتی تحت پوشش وزارت کشاورزی و از ادغام شرکت ابریشم گیلان، بخش کشاورزی شرکت پیله ور و مجتمع صنعتی تولید ابریشم به وجود آمده، این صنعت جان تازه ای گرفته و تحقیقات لازم در احیاء این صنعت به ویژه در زمینه تولید نژاد خالص کرم ابریشم و به منظور تولید تخم نوغان هیبرید مورد نیاز کشاورزان شروع شد.

 

ویژگیهای اقتصادی نوغانداری و صنایع ابریشم این صنعت را به یک صنعت پرطرفدار و درآمدزا تبدیل می کند که در مورد آن توجه به چند ویژگی حائز اهمیت است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد : « سرمایه گزاری کمتر و بازده سریعتر نسبت به دیگر صنایع، قابلیت پرورش آن با توجه شرایط اقلیمی کشور، امکان بهره برداری طولانی مدت با کشت یک بار درختان توت و کم هزینه بودن آن، امکان تأمین مواد اولیه صنایع پارچه بافی و پزشکی، منبع درآمد ارزی کشور از طریق تولید مواد خام، نخ ابریشم قالی بافی و تولید پارچه و سایر فرآورده های ابریشمی، امکان بکارگیری بخش غیرفعال جامعه روستایی ( زنان، کودکان، سالخوردگان ) که توان انجام کارهای کشاورزی را ندارند، حرفه ای کارگر طلب و اشتغال زا به عنوان شغل فرعی در مجاورت مشاغل اصلی روستایی، امکان جلوگیری از مهاجرت روستاییان به شهر با بوجود آوردن منبع درآمدی، توسعه و بهبود وضع زندگی جوامع روستایی به واسطه تامین درآمد مستمر ».

 

پرورش کرم ابریشم در خانوارهای دهقانی کم زمین می تواند موجب شود تا اوقات فراغت افراد خانوار کشاورز صرف پرورش کرم ابریشم گردیده و از این راه به درآمد آنان اضافه گردد.

 

 

 

پیله گری یا پرورش کرم ابریشم در بندپی :

در مورد تاریخچه ورود کرم ابریشم به بندپی و پرورش آن در این خطه تاریخ مدون و مشخصی دردست نداریم اما باید صدها سال پیش زمانی که در دوران شاه عباس یکم تجارت ابریشم در مازندران و گیلان رونق بسیار یافته بود؛ پرورش کرم ابریشم نیز در بابل و بالطبع بندپی بسیار گسترده بوده باشد به گونه ای که سیاحان خارجی در دوران قاجار همچون مکنزی یکی از محصولات بلوک بندپی بابل را ابریشم ذکر کرده اند.

 

بی شک در آن زمان که تجارت ابریشم در مازندران و همچنین ایران رونق بسیار داشته است، پرورش کرم ابریشم یا نوغانداری به طور گسترده در بندپی بابل نیز انجام می شده است. و امروزه با کاسته شدن از رونق و تجارت ابریشم، پرورش آن نیز کاهش یافته است.

 

نوغانداری فعالیتی جنبی در کنار دیگر فعالیت های کشاورزی و دامداری در منطقه است و کار بسیار پرزحمت و سختی است. خانوارها با امید دست یافتن سودی اندک به این کار روی  می آورند تا کمک خرج زندگی شان باشد و امرزوه این فعالیت همچنان به صورت سنتی در منطقه صورت می گیرد. در گوشه کنار باغ ها و حیاط خانه ها چند درخت توت بدین منظور وجود دارد و چون لاروهای ابریشم فقط از برگ توت تغذیه می کنند، مقدار پرورش این لاروها به تعداد درختان توت در هر خانه بستگی مستقیم دارد؛ این عامل گرچه تنها عامل نیست اما مهم ترین آن ها است.

 

نوغانداری در دومین ماه سال، اردیبهشت، شروع می شود و کل فرآیند حدود یک ماه به طول می انجامد. زنان زحمتکش روستایی بیشترین بار نوغانداری را بر دوش می کشند و مراحل اولیه پرورش کرم ابریشم تماما توسط آن ها انجام می گیرد و در مراحل پایانی نیز نقش مهمی بر عهده دارند.

 

 

 

مراحل پرورش کرم ابریشم به روش سنتی :

در اولین مرحله شروع کار، خانوارهایی که قصد پرورش پیله کرم ابریشم را دارند، تخم نوغان را به صورت جعبه ای و بسته بندی شده که حاوی 2200 عدد تخم است از مراکز فروش تخم نوغان در سطح منطقه خریداری می کنند. مدت زمان استفاده آماده شدن تخم نوغان بعد از خروج بسته ها از سردخانه 10 تا 12 روز است.

 

زنان روستایی برای شروع رشد کرم ها، جعبه آن را در داخل پارچه ای می پیچند و در جایی از منزل قرار می دهند. در طول این مدت هر چند روز به یکبار به آن سری می زنند. بعد از گذشت این مدت، رنگ کرم ها به صورت قهوه ای-خاکستری درمی آید. بعد از گذشت این دوره زمانی و در روزهای پایانی، جعبه حاوی تخم نوغان را در فضایی با تاریکی مطلق و دمای مرطوب نگه می دارند. بعد از این 48 ساعت، در جعبه را باز می کنند و زیر نور لامپ قرار می دهند تا کرم ها بصورت یکنواخت به دنیا بیایند. بعد از خروج آنها، اولین مرحله تغذیه آغاز می شود که با استفاده از برگ تازه درخت توت آنها را تغذیه می کنند.

 

بعد از تغذیه توسط برگ تازه درخت توت، آنها به خواب یک روزه یا یک روز و نیمه می روند و این فرایند 4 بار تکرار می شود تا کرم ها به خواب چهارم و خوراک دهی چهارم که طولانی ترین دوره تغذیه است برسند. در این مرحله به مدت تقریبی 5 الی 7 روز کرم ها به تعداد 21 بار با برگ توت تغذیه می شوند (تعدا این روزها بر حسب شدت برگ دهی می تواند متفاوت باشد).

 

بعد از خوراک دهی چهارم و با دیده شدن اولین پیله، روی آن ها را برگ تمیز درختان که عمدتا از درخت چماز استفاده می شود می گذارند تا کرم ها مشغول به تنیدن شوند.

 

در منطقه بندپی هر کدام از مراحل خواب کرم ها برای خود عنوان مخصوصی دارند. خواب اول را « سوژه خو یا کِچِلابِ خو یا کِچِلابِ فِرا » می گویند. خواب دوم « 2 فِرا » که کرم در حال بالغ شدن است، خواب سوم « کِشکِ فِل یا 3 فِرا » و به خواب چهارم « خواب هِپِل » گویند که بیشترین تغذیه در این مرحله صورت می گیرد. (هِپِل = پشت سر هم)

 

با خریدن بسته های حاوی تخم های پروانه ابریشم (حداقل در چند ده سال اخیر) مراحل اولیه ی خروج لاروها تحت نظارت زنان صورت می گیرد و همچنین مراحل ابتدایی به دست آنان صورت می گیرد تا به مرحله ی «هپل خاری hepelkhari» برسد که در این زمان معمولا با کمک مردان انجام می شود.

 

در مرحله جداسازی تارهای ظریف و نازک ابریشم از پیله ها، اهالی خانواده با همراهی یکدیگر این کار را انجام می دهند. پیله ها بعد از جداسازی به مراکز خرید نوغان در سطح منطقه فروخته می شوند. در گذشته ها قبل از آنکه کارخانه های پیشرفته ابریشم کشی شروع به فعالیت کنند و همچنین قبل از گسترش سیستم حمل و نقل گسترده؛ اهالی برای تبدیل پیله ها به نخ خود دست به کار می شدند. آنها با استفاده از روشهای سنتی و استفاده از دستگاه چَل، پیله ها را به نخ تبدیل می کردند که به این مرحله اوشم کشی (oshemkashi) نیز گفته می شود، و به طور گسترده در بندپی انجام می شده است که زحمت اصلی آن هم بر روی دوش این زنان غیور بوده است.

 

که اگر پیله ها را بعد از 8 یا 10 روز به اوشم نبرند، آنها دوباره به پروانه تبدیل می شوند که این پروانه ها به صورت نر و ماده به دنیا می آیند که بعد از جفت گیری، پروانه ها را جدا و پروانه های ماده را داخل ظرف هایی مسی که حاوی کمی خاکستر بود می ریختند و با پارچه ای تمیز و سفید، تخم های آن را برای نژاد سال بعد می گرفتند که این کار آخرین بار حدود 80 سال پیش در بندپی رواج داشت و به این نوع پرورش کرم ابریشم « کرم چاله » می گفتند. چون یخچال و سردخانه در آن روزگار مرسوم نبود، کرم چاله ها را به ییلاقات بالادست و سردسیر می برده و تا سال بعد آنجا نگهداری می کردند.

 

همانطور که گفته شد به پرورش کرم ابریشم به عنوان یک شغل اصلی یا فعالیتی در آمدزا نگریسته نمی شود بلکه فعالیتی جنبی است که به عنوان یک در آمد فرعی به آن نگریسته می شود. از دیرباز امکان داشته است که در سالی به دلیل بیماری، گرما و یا هر عامل دیگری پیله به اندازه ی دلخواه و مورد انتظار تولید نشود و باعث زیان بسیاری شود بنابراین مردمان بندپی بر روی آن حساب ویژه باز نمی کردند.

 

پیله یا پرورش کرم ابریشم سنتی دیرینه در بعضي روستاهاست که حتی ورود صنایع جدید به ایران، تاثیر خاصی در روند آن ایجاد نکرده است و همچنان به صورت سنتی و با همان درختان توت قدیمی صورت می گیرد در حالیکه می توانست توتستان های وسیع در این منطقه احداث شود و به صورت حرفه ایی از نوغانداری برای ایجاد شغل در این منطقه استفاده شود. اما در حال حاضر اندک کورسویی نیز که باقی مانده است به خاموشی می گراید. پرورش کرم ابریشم در بندپی نگاه ویژه متولیان جهاد کشاورزی در بندپی و همت بلند مردم آن را می طلبد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: بندپي

 

{jcomments on}

حاج سيدعقيل حسيني ايمني درگذشت

 

 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

 

شب گذشته چهارشنبه 16 تيرماه 1395، حاج سيد عقيل حسيني ايمني از تلاشگران توسعه ي مسجد صاحب الزمان(عج) و تلاشگران آباداني روستا، دار فاني را وداع مي گويد.

 

 

حاج سيد عقيل حسيني ايمني(ره)، سالهاست كه شرايط جسمي خوبي نداشت و از بيماري آلزايمر رنج مي برد.

 

 

پيكر زنده ياد حاج سيدعقيل حسيني(ره) صبح امروز پنجشنبه 17تيرماه1395، پس از تشييع در روستا، در آرامگاه  روستاي ايمن آباد به خاك سپرده مي شود.

 

 

مراسم مجمعه شام نيز امشب با ذكر مداحي و سخنراني، در مسجد صاحب الزمان(عج) روستاي ايمن آباد، با حضور اهالي روستا برگزار مي شود.

 

 

 

 

 

از طرف اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا

 

به خانواده محترم حسيني،  تسليت مي گوئيم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 ساير مراسم ختم به شرح زير است:

 

 

جمعه  18تيرماه 1395، از ساعت 15:30 تا 17 در مسجد صاحب الزمان(عج) ايمن آباد، از سوي برادران و برادرزاده ها

 

شنبه  19تيرماه 1395، از ساعت 10 تا 12 صبح، در منزل مرحوم بنا بر رسم محلي مجلس زنانه(سِيّم آش)

 

يكشنبه20تيرماه 1395، از ساعت 15:30 تا 17 در مسجد صاحب الزمان(عج) ايمن آباد، از سوي صندوق تعاوني حسين ابن علي(ع) طايفه نجف.

 

دوشنبه 21تيرماه 1395،از ساعت 15:30 تا 17 در مسجد امام حسين(ع) روستاي جعفرآباد آمل، از سوي دامادها، برادرخانم ها و فرزندان مرحوم سيد تيمور حسيني ايمني.

 

 

مراسم هفتمين روز درگذشت زنده ياد حاج سيد عقيل حسيني ايمني ، روز سه شنبه 22تيرماه 1395، كنار مزار ايشان، از ساعت 14:30 تا 15:30 برگزار خواهد شد.

 

 
 

                     

 

 
 

 

كوتاه از زندگي ايشان:

 

مرحوم حاج سيدعقيل حسيني ايمني فرزند حسن و متولد 1312 هجري شمسي مي باشد.

 

زنده ياد حاج سيدعقيل حسيني ايمني به همراه تني چند از اهالي روستا در سال 13487 هيئت عزاداري امام حسين(ع) روستاي ايمن آباد را شكل مي دهد و در ايامي چون سالروز رحلت نبي مكرم اسلام(ص)، شهادت امام حسن مجتبي(ع) و شهادت امام رضا(ع) به سوي مشهد مقدس عزيمت مي نمودند و به زيارت و عزاداري مي پرداختند.

 

ايشان همچنين به عنوان يكي از اعضاي هيئت امناي مسجد صاحب الزمان(عج) روستاي ايمن آباد در خريد زمين جنب مسجد و توسعه ي آن نيز نقش ارزنده اي داشتند.

 

ايشان همچنين در تهيه زمين ورزشي فعلي روستا، رايزني و تلاش فراواني نمودند تا در اهداي بخشي از زمين توسط پدرخانم و عموي خانمش، كار به سرانجام برسد.

 

ايشان از سال 1391 به بيماري آلزايمر دچار مي شود و تا لحظه وفات از اين بيماري رنج مي بُرد.

 

در نهايت پس از تحمل سال ها رنج بيماري، شامگاه چهارشنبه 16تيرماه 1395، دار فاني را وداع مي گويد و پس از تشييع توسط اهالي روستا در آرامگاه روستايش ايمن آباد به خاك سپرده مي شود.

 

 

 

 روحش شاد و يادش گرامي باد.

 

 

 

 

{jcomments on}

عيد سعيد فطر بر مردم روستا مبارك

 

 عيـد سعيد فطـر

 

بر تمامي مسلمانان جهـان

 

بويژه اهالي روستاي ايمن آبـاد و كروكـلا

 

مبـارك بـاد.

 

 

 

 

 

اللّهُمَّ اَهْلَ الکِبْریاءِ وَالعَظَمَةِ ، وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ ، وَاَهْلَ العَفْوِ وَالرَّحْمَةِ ، وَاَهْلَ التَّقْوَى وَالمَغْفِرَةِ ، اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هذَا الیَوْمِ ، الَّذِى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِین عِیداً ، وَلِمُحَمَّدٍ صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم ذُخْراً وَشَرَفاً وَکَرامَةً وَمَزِیداً ، اَنْ تُصلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاَنْ تُدْخِلَنِی فِی کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ ، وَاَنْ تُخْرِجَنِى مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلیْهِمْ ، اللّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ خَیْرَ ما سَأَلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصّالِحُونَ ، وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُکَ المُخْلَصُونَ.

 

 

 

 


خدایا اى اهل بزرگى و عظمت،

و اى شایسته بخشش و قدرت و سلطنت،

و اى شایسته عفو و رحمت،

و اى شایسته تقوا و آمرزش،

از تو مي خواهم به حق این روزى که براى مسلمانان عید قرارش دادى،

براى محمد (ص) ذخیره و شرف و فزونى مقام، که درود فرستى بر محمد و آل محمد،

و درآورى مرا در هر خیرى که درآوردى در آن خیر محمد و آل محمد را،

و برونم آرى از هر بدى و شرى که برون آوردى از آن محمد و آل محمد را

خدایا از تو خواهم بهترین چیزى را که بندگان شایسته ات از تو درخواست کردند

و پناه برم به تو از آنچه بندگان شایسته ات از آن  به تو پناه بردند.

 

 

 

 

 

اعمال شب عيد فطر

 

 

 

 عيد فطر سال 1392

 

به بزرگان روستا سري بزنيم.

 

 

 

{jcomments on}

بستر سازی فرهنگی راهي براي كاهش سوانح جاده ای

 

 

 به گفته کارشناسان در جاده های کشور به صورت میانگین سالیانه 20 هزار نفر بر اثر سوانح رانندگی کشته و هزاران نفر مصدوم می گردند. جاده ها و گردنه های پر خطر، وسایل نقلیه ي غیر استاندارد، رانندگان عجول و نا بلد و بعضا" قصور متولیان جاده ای، زمینه ساز حوادث رانندگیست.

 

آیا تنها افزایش جرایم رانندگی، بازداشت و هدایت وسایل نقلیه به سوی پارکینگ راه مناسبی برای مقابل با سوانح و بازدارندگی است؟ به نظر نگارنده متصدیان می توانند با بستر سازی مناسب و بهره برداری از ابزارهای مدرن، فرهنگ رانندگی را نهادینه نمایند ضمن این که نهال فرهنگی دیر بازده بوده و ارتقا و رشد فرهنگ در تمام زمینه ها مستلزم گذشت زمان و محتاج به صبر و بردباریست.

 

در سطح کلان رسانه ملی، مطبوعات، اصحاب قلم، صاحبان تریبون و تشکّل های صنفی(NGO) مسئولیت خطیری را جهت ارتقا بخشیدن به آگاهی های اجتماعی عهده دار می باشند.

آیا رعایت نكردن نکات ایمنی و استفاده ننمودن از پل عابر پیاده، فقدان مرمت نقاط حادثه خیز و استفاده نامطلوب از ناوگان برون شهری و درون شهری و وسایل نقلیه از جمله موتور سیکلت و دوچرخه به نوعی فقر فرهنگی محسوب نمی گردد؟

 

ابر شهرها با بودجه و عوارض و مالیات های سنگین با ساخت مونوریل و مترو و راه اندازی ترن های برقی، به سرعت راه توسعه را جهت تقلیل سوانح پیموده اند اما در روستا ها و شهر های کوچک، آموزش و اطلاع رسانی جهت ارتقاع بخشیدن آگاهی های لازم، به عهده ي کدام مرجع قانونیست؟ نقطه اتصال مسئولین فرا دستی با طبقات مختلف اجتماعی کیست؟

 

می توان از کارشناسان حرفه ای و مجرب از طریق ادارات ذی نفوذ، آسیب شناسی نموده و جهت شناسای نقاط حادثه خیز و با استفاده از ابزارها و فنآوری های مدرن و بهره برداری از پتانسیل های موجود باعث تقلیل سوانح جاده ای باشیم.

 

 

 

و اما راه کارهای مناسب جهت مقابله با تصادفات جاده ای و تقلیل سوانح:

 

1_ دعوت از کارشناسان مجرب کارکشته ي ناجا براي آموزش و ارتقاع سطح فرهنگ رانندگی

 

2_ دریافت مجوز از ادارات راهنمایی و راه و ترابری جهت احداث حداقل 4 سرعتگير استاندارد، در دو طرف اتوبان

 

3_ فنس کشیدن دو طرف اتوبان جهت مسدود نمودن عبور عابران پیاده

 

4_ نصب علائم راهنمایی و رانندگی مناسب در مناطق پر خطر

 

5_ پیگیری جهت مسدود نمودن بریدگی و احداث دور برگردان با کمک مسولین ادارات از جمله اداره بهداشت و درمان (115) و سازمان جمعيت هلال احمر(امداد و نجات)

 

6_ هماهنگی با پلیس راه جهت حضور حداکثری و اشرافیت کامل بر مناطق حادثه خیز

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

تهیه و تنظیم: سید امیر رسولی ايمن آبادي

 

 

{jcomments on}

ماه رمضان امسال در روستا به روايت تصوير

 

مراسم ويژه ماه مبارك رمضان امسال نيز همانند سال هاي گذشته در روستاي ايمن آباد و كروكلا برگزار شد.

 

از غبارروبي مساجد گرفته تا تهيه و تقديم سبدهاي غذايي به مستمندان و از مراسم شب هاي قدر گرفته تا عزاداري شهادت امام علي(ع) و افطاردهي اين ايام.

 

تصاويري از مراسم ماه مبارك رمضان امسال(1395) در روستا، به وبسايت روستا ارسال شده است كه تعداد  60 قطعه عكس انتخاب و در گالري تصاوير روستا درج شده است.

 

 

ضمن قبولي و اثرگذاري طاعات و عبادات شما اهالي روستا،

با كليك روي تصوير زير به تماشاي عكس ها بنشينيد.

 

 

در قسمت نمايش شماره، گزينه " همه " را انتخاب كنيد، تا تمامي عكس ها نمايش داده شوند.

 

 

 

 

تهيه و ارسال عكس: سيداحمد حسيني ايمني _ سيدفضل اله هاشمي كرويي و سيدمحمد هاشمي كرويي

 

 

{jcomments on}

ما و سربازها

 

تعدادی از سربازها در حادثه ای جان شان را از دست می دهند.

فضای مجازی مانند برخی نمونه های دیگر، باز هم پیشگام شده، نسبت به این واقعه واکنش نشان می دهد.

در این بین عده ای در شب قدر به میدان ها و پارک ها می روند و در ساعتی مشخص شمع روشن می کنند؟(مانند تجمع جمعه شب باغ فردوس بابل)

چرا مردم ما مطابق آن چه در فضای مجازی پیشنهاد می شود، از خانه بیرون می آیند و در جایی ثابت دور هم جمع می شوند؟

 

تحلیل مازندنومه را درباره رویداد باغ فردوس بابل بخوانید...

 

لازم به يادآوري اينكه چند نفر از اهالي روستا نيز در اين مكان حضور داشتند. خبرها نيز در فضاي مجازي داخلي بين اهالي ردوبدل مي شد و....

 

 

 

نخستین ساعات بامداد روز چهارشنبه دوم تيرماه 1395، حادثه ای ناگوار برای اتوبوس حامل سربازان پادگان صفرپنج کرمان به وقوع پیوست. تنها دقایقی پس از اعلام کشته شدن 19 سرباز وظیفه در این حادثه، واکنش های سریع و لحظه ای در فضای مجازی آغاز شد.

حالا دیگر مردم هنگام وقوع چنین حوادث و رویدادهایی منتظر عکس العمل رسانه ملی و تریبون های رسمی نمی مانند، با تجربه و ابزارهای خود وارد می شوند. ساعاتی بعد موج رسانه ای از تلگرام و اینستاگرام و توییتر کشور را دربرمی گیرد که گاه حاکمیت و تریبون های رسمی را نیز که اغلب منفعل اند، وادار به واکنش و حرکت و همسویی می کنند.

در اتفاق اخیر مربوط به سربازان، بازخورد حضور جامعه مدنی و گروه های مرجع اعم از هنرمندان، ورزشکاران، روزنامه نگاران و فعالان سازمان های غیردولتی سبب شد مسئولان یکی یکی به توضیح و شرح حادثه و صدور پیام تسلیت وادار شوند.

 
شاید اگر واکنش انبوه، سریع و تند مردم در فضای مجازی نبود، این واقعه هم مانند بسیاری دیگر از حوادث مرگبار ایران، در حد یک خبر ساده، خیلی زود به فراموشی سپرده می شد!

از روز چهارشنبه هفته گذشته تا کنون مردم و گروه های مرجع و مدنی با پیام تسلیت و جمله نوشته و شعر و عکس و کلیپ و موسیقی و کمپین و مانند اینها خود را در غم سربازان شریک دانستند و مسئولان را به بی مبالاتی و مماشات متهم کرده اند، اما این نهایت ماجرا نیست.

 



*
وقتی اختیار دست اطلاعیه نویسان مجازی می افتد

روز پنج شنبه گذشته اطلاعیه ای «مشکوک» در فضای مجازی پخش شد تا مردم در شباهنگام جمعه که برابر با شب احیا و قدر بود، در مکان هایی خاص حاضر شوند و به یاد سربازان درگذشته شمعی برافروزند؛ «مشکوک» از این جهت که شب قدر با آیین های خاص مذهبی همراه است و شیوه و مکانش در پارک و میدان ها و همراه با روشن کردن شمع نیست.

یکی از مکان های وعده داده شده میدان باغ فردوس در بابل بود. جمعه شب تعدادی از مردم این شهر در وعده گاه، گرد آمدند تا شمع هایی به یاد سربازهای درگذشته روشن کنند. نیروی انتظامی اما ناگزیر به دخالت و «شمع کوبی» شد!

 

 


*
سربازها بهانه بودند

حضور جمعه شب برخی بابلی ها در باغ فردوس که با میدان داری اطلاعیه مشکوک پخش شده در فضای مجازی آغاز شد، دو گونه بازخورد داشت؛ نخست آن هایی که از این حرکت حمایت کرده، منتقد حضور نیروی انتظامی بودند و دسته دوم کسانی که این اقدام را در شب قدر نافی و مغایر باشعائر دینی و عرفی و کار «دشمن» دانسته اند.

مروری داریم بر برخی کامنت های  موافقان حضور در باغ فروس بابل:

- چه قدر خوبه ما چنین ملتی داریم. این فرهنگ رو باید تحسین کرد.
-
بسیار حرکت زیبایی بود.
-
ما بودیم ولی نذاشتن که. پلیس اومد شمع ها رو لگد کرد.
-
همه جا می شه دعا کرد. اتفاقا روایت داریم دعا در فضای باز زودتر اجابت می شه، وقتی مردم جمع می شن حالا چه مسجد، چه پارک و میدان.
-
اگه خدای نکرده عزیزتون فوت کنه به این شکل ناراحت نمی شین آیا؟ دوست ندارید بقیه با شما همدردی کنند؟ اینم یه نوع همدردیه با این خانواده های عزیز و داغدار و جلف بازی نیست.
-
مسجد نرفتن دلیل بر بی ایمانی نیست. بیرون از مسجد هم می شه دعا کرد.

و اما برخی نظرهای مخالفان این تجمع که به ظاهر تعداد بیشتری را شامل می شوند:

-
مردم  منتظرند یه اتفاق کوچیک بیفته و بریزند بیرون، داستان چیز دیگه ایه!
-
بابا سرباز چیه، اگه به خاطر اونا بود که با این وضع نمی اومدن!
-
کاش احترام به سرباز را در شمع نمی دیدیم. تفکر غربی  وغلطیه.
-
این جاهلیت ها را باید لگد زد. دم مامورا گرم. به جای اینکه برید مسجد دعا کنید واسه سربازها مثل غربی ها شمع روشن کردین! واقعا متاسفم.
-
واقعا جای تاسف داره که شب لیله القدر رو ول کردید و اومدید بیرون به یاد سربازها دعا می کنید. چه طور خودتون رو مضحکه اون آمریکایی ها و اسراییلی ها کردید. واقعا متاسفم براتون!
-
شب قدر رو ول کردند و رفتند دنبال چی؟ دوران جاهلیته؟
-
خدا همه شون رو بیامرزه ولی ملعبه دست شدید. چرا آخه؟ التماس تفکر.
-
سربازها بهانه بودند تا شب قدر رو بی اهمیت کنند. روشنفکری مد شده. چرا برای شهدای مدافع حرم شمع روشن نکردند؟
 -
این یک حرکت سیاسی بود از طرف دشمن تا جوون های ما در شب قدر از مسجدها دور بشن. دشمنان قسم خورده این نظام دل شون به حال سربازان وطن نمی سوزه.
-
وای وای! اسیر بازی های اون ور آبی شدید. شب احیا رو ول کردید.
-
ملت دنبال سوژه اند یه جا جمع بشن. همین آدمای سرباز رو تو خیابون می بینند حساب شون نمی کنند. شایدم مسخره بکنند. حالا شمع روشن کردند. چه مملکتیه آخه!
-
کاری بسیار بیهوده!
 -
شب قدر چه جایی بهتر از مسجد؟ میدان باغ فردوس چه نعمتی از خدا رو نشون می ده؟
 -
شما تو مسجد شمع روشن کن. چه فرقی داره وقتی نیت یکی باشه؟
 -
خب فردا کارگرشهرداری باید تمام اون آشغال ها و ته مونده های شمع های آب شده رو جمع کنه. واقعا دم تون گرم! حس انسان دوستانه تون چقدر سرحاله! خداییش فکر اون کارگر زحمت کش بودین؟ کار با زبون روزه!
-
میدان باغ فردوس شده محلی برای تجمعات با پز روشنفکری.آخه چه ملت واداده فرهنگی هستیم ما؟
-
ای کاش یه قرآنی می خوندند، یه فاتحه ای، یه خیراتی...تا اون دنیا به روح شون برسه، نه این کارهایی که هیچ فایده ای برای اون ها نداره.
-
حداقل شب دیگه ای این مراسم برگزار می شد. به نظر من برنامه ریزی زیرکانه ای پشت این ماجرا بود.
-
چقدر باید بی فکر باشیم که ندونیم این کارها و این شمع روشن کردن ها نقشه کیه؟چقدر باید بی فکر باشیم که نفهمیم واسه چی بعد از چند روز دقیقا شب قدر این ها میان و تو هر شهر یه نقطه واسه تجمع میزارن؟ به نظرتون دلیلش چیه؟ آیا این ها دل شون برای سربازها می سوزه؟ برای همدردی نمی تونستن بگن قرآن بخونید؟ غیر از اینه که اینا هدف شون فقط و فقط اینه که جوونامون رو از مسجد بکشونن به جایی غیر از مسجد و فکراشون رو ببرن جای دیگه؟
-
شبی که به مسجد میرن و عزاداری می کنند و از درگاه خدا طلب بخشش می کنند، بعضی ها رفتند شمع روشن کردند!عیبی نداره، اما سئوال اینجاست که چرا دقیقا" همون ساعتی که قرآن به سر میشه به بعضی ها گفتند بیاید شمع روشن کنید؟
-
از این شمع روشن کردن ها چی به اون عزیزان سرباز می رسه؟ هیچی! اما اگر همون کسانی که شمع روشن می کردند می رفتند مسجد و با خدای خودشون حرف می زدند می تونستند هم واسه خودشون و هم واسه سربازها ثوابی بفرستند.

 

 

 


*
از نمادهای بهتر می توان بهره برد

حجت الاسلام دکتر محمود دیانی -استاد دانشگاه و معاون فرهنگی دانشگاه مازندران- در گفت و گویی کوتاه با مازندنومه با بیان این که خیلی از تجمع شب گذشته در باغ فردوس بابل اطلاع ندارد، گفت: در فرهنگ ما شمع روشن کردن برای درگذشتگان، حتی برای عرض ارادت به پیشوایان دینی وجود دارد، اما اینکه در شب احیا این اتفاق بیفتد کم سلیقگی است.

وی با اشاره به این که با ماهیت دعوت کنندگان و هم چنین تجمع کننده ها آشنایی ندارم، بنابراین تقوای علمی اجازه قضاوت و صحبت بیشتر در این مورد را نمی دهد، تصریح کرد: این نکته را باید یادآور شد که می توان برای ابراز همدردی از نمادهای بهتری بهره برد.

 

 


*
نظریه بندورا چه می گوید؟

رفتار شناسی برخی تجمعات در جامعه از جمله موضوعاتی است که برای گروهی از محققان حوزه روان شناسی اجتماعی جالب توجه است، زیرا نتایج آن می تواند به برخی از حوزه های اجتماعی و کنترلی کمک کند.
 
همواره بعضی پیشامدهای اجتماعی و وقایع خاص باعث شده که تعدادی از مردم در اماکنی اجتماع و به صورت یک گروه اقدام به انجام رفتارهای متناسب (و گاهی نامتناسب) با آن موقعیت کنند؛ شبیه آن چه جمعه شب در بابل انجام شد.

یکی از مهم ترین نظریه های مطرح شده در حوزه روان شناسی اجتماعی که به بررسی برخی از رفتارهای اجتماعی بر می گردد، نظریه یادگیری اجتماعی "بندورا" است که در حوزه علوم رفتاری و به خصوص بررسی رفتارها در جوامع، کاربردی قابل توجهی دارد.

آلبرت بندورا از جمله روان شناسان اجتماعی است که نظریه خود را در بین سال های 1965 تا 69 خود را مطرح کرد. نظریه او بیان کننده این است که برخی رفتارهای اجتماعی نیازمند پاداش نیستند و به عبارتی برخی رفتارها توسط انسان ها به دلیل پاداشی که به آن ها داده خواهد شد، صورت نمی گیرد.

بر اساس این نظریه می توان گفت ماهیت اصلی این گونه اجتماعات پس از آنکه نوعی تخلیه انرژی محسوب می شود، بر این پایه شکل گرفته که فرد به وسیله حضور در آن، احساس توانایی می کند. این احساس توانایی گاه باعث می شود اقدامات خلاف مذهب، قانون و عرف هم در برخی تجمعات این چنینی اجرا و مشروع تلقی شود.
 
بر پایه نظریه بندورا، افراد دیگری که این شرایط را آن تجمع محدود مشاهده می کنند از طریق یادگیری مشاهده ای به حضور در تجمعات بعدی تشویق می شوند؛ حال تفاوتی نمی کند که آن تجمع شادمانی باشد یا سوگواری، اجتماعی باشد یا سیاسی و...الخ.

 

 


*
مردم را رها نکنیم

پرسش اصلی این است که چرا مردم ما (حال به صورت محدود مانند تجمع دیشب بابل یا به شکل گسترده مانند آن چه در مراسم مرتضی پاشایی دیده شد) مطابق با آن چه در فضای مجازی پیشنهاد می شود، از خانه بیرون می آیند و در جایی ثابت دور هم جمع می شوند؟

شاید علت نخست آن است که مردم به رسانه های رسمی کمتر اعتماد دارند. دکتر امان الله قرایی مقدم -جامعه شناس و استاد دانشگاه- چندی پیش گفته بود: «وقتی جوان ما با یک رسانه خشک، رسمی و بی انعطاف که در دعواهای جناحی وسط معرکه است و توانش را صرف کوبیدن یک جناح سیاسی می کند مواجه است، رسانه ای که در مورد رسالت واقعی خود برای تولید برنامه های مناسب و پاسخ به نیازهای مخاطب، به ویژه قشر جوان کم توجه است، طبیعی است که به ماهواره ها، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی پناه می برد. جوان ما از درون خالی است، اصلا گرسنه است! وقتی با سفره رنگین فضای مجازی و رسانه های غیر رسمی مواجه می شود ، اختیار از کف می دهد

مخلص کلام این که شاید کار جمعه شب عده ای که در شب قدر به جای رفتن به مسجد و عبادت، به باغ فردوس رفتند  وشمع روشن کردند عرفی و عقلی نبود، اما ریشه های این مسئله را باید جای دیگر جست. اگر می خواهیم ارزش های مان حفظ شود راهش این است که به داشته ها  و ریشه ا مان تکیه کنیم و ظاهربین وسطحی نگر نباشیم.

وقتی کنسرت تار و کمانچه را هم تحمل نمی کنیم، ساز در تلویزیون نشان نمی دهیم،  در رسانه های حاکمیتی اعتمادسازی نمی کنیم، به نسل جدید فرصت دیده شدن نمی دهیم، برای شادی و شور و تفریح مردم اندیشه نکرده و راهی نشان نداده ایم که آن ها هیجان ها و انرژی خود را تخلیه کنند و مانند این ها باید باز هم منتظر تجمعاتی شبیه آن چه جمعه شب در بابل اتفاق افتاد، باشیم.

مردم و جوان ترها را اگر رها کنیم خود دست به کار می شوند، ابزارش را هم در اختیار دارند. شاید آن وقت از پلیس هم کار چندانی ساخته نباشد.

 

 

 

 

منبع: مازندنومه

 

 

{jcomments on}

انسان شناسی آسیب های روزمره(13): خيالبافي

 

آسيب هاي اجتماعي جامعه نه تنها از دغدغه هاي مهم انديشمندان علوم اجتماعي بلكه دغدغه ي هر انساني مي باشد كه در ايران، مازندران، بابل، روستاي مان ايمن آباد و كروكلا و هر كجاي دنيا كه زندگي مي كند. همه ي ما از اين دغدغه ها نالانيم و چه بسا ساعت ها درباره ي آن سخن مي گوئيم و ابراز نگراني مي كنيم اما دريغ از اينكه خودمان نيز اسير چنين آسيب هايي هستيم و جالب اينجاست كه خودمان هم خبر از اين مهم داريم. اما انگار غذاي روز مره ي ما شده است. آسيب هايي كه در روستاي مان ايمن آباد و كروكلا نيز فراوان به چشم مي خورد.

 

در سلسله گفتارهايي در خصوص آسيب هاي روزمره از جمله موضوعاتي چون: دروغ، خودشیفتگی، چاپلوسی،خودنمایی، بدگویی، حسادت،  گزافه گویی، بدبینی، تن آسایی،خویشاوند سالاری، بلاهت، زن ستیزی، زورگویی، خیالبافی، نوکر صفتی، بی ادبی، ریاکاری،خرافه پرستی و و و مواردي از اين دست به بررسي آن خواهيم پرداخت.

 

 

 

آلن، فیلسوف بزرگ قرن بیستم فرانسه که  نوشته هایش درباره «خوشبختی» شهرتی جهانی دارند، می گفت: «آرزو داشتن خود خوشبختی است». زیست شناسی )بیولوژی) جدید نیز  بیش از پیش به ما نشان می دهد ساختارهای امید، نقشی اساسی در حفظ حیات دارند؛ به صورتی که امید داشتن را شاید بتوان نوعی سازوکار درونی موجود زنده برای تداوم بخشیدن به حیاتش دانست، همانگونه که نومیدی را نوعی  تن دادن به  زوال  قابلیت های  تدافعی بدن در برابر  دردها و بیماری: نوعی از میان رفتن یا کاهش شدید  نظام ایمنی  و از این طریق تخریب موجودیت انسانی. از این رو، نمی توان به سادگی مفاهیمی چون «خیالبافی» را در زندگی انسان ها بی فایده دانست و باید  پذیرفت که انسان ها برای زنده ماندن و اغلب برای  برخورداری از خلاقیت و  عشق ورزیدن به  خود و دیگران، نیاز به باور داشتن و عمل کردن بر اساس «خیال» دارند.

اما آیا می توان «تخیل» و امید و اهمیت آنها  را در بالا بردن روحیه  انسان ها و در دامن زدن به ارزش های خلاق، نوع دوستی و در یک کلام تعالی بخشیدن به امر حیاتی، با «خیالبافی» یکی دانست؟ به باور ما مرزهایی کمابیش دقیق  و البته گاه مبهم این دو را از یکدیگر جدا می کنند. هم از این روست که تخیل و امید و حتی آنچه اغلب اندیشه آرمانشهری (اتوپیایی) نامیده شده است، نقشی اساسی در رشد  و استعلای هنر و حساسیت ها و ارزش های زندگی انسان ها داشته است، در حالی که خیال بافی ها و توهمات، اغلب جز به تخریب و خشونت و انزجاز از دیگران، جز به نفرت و خشونت و تنش و جنگ نیانجامیده اند.

 

 

 

در میان آسیب های زندگی روزمره، و به ویژه در فرهنگ ما،  به همین دلیل، باید نقشی اساسی برای «خیالبافی» قائل شد. اینکه بگوییم  بخش بزرگی از مردم ما،  اعم از پیر و جوان،  «خیال» های خود را به «واقعیت» ها  ترجیح می دهند؛ اینکه بگوییم،  واقعیت هایی به شدت محسوس  و قابل  فهم گاه  برای بسیاری از افراد،  نادیده انگاشته می شوند، و جای خود را به  خیالبافی هایی به شدت نامحسوس و غیر قابل فهم می دهند، سخن گزافی نیست. بسیاری از  آنچه افراد اطراف ما در فکر و ذهن و گاه حتی در رفتارهای روزمره از خود نشان می دهند، بیشتر از آنکه ناشی از نوعی عقل، ولو عقل سلیم و تجربی روزمره باشد،  گویای  گریزی ناخود آگاه اما  شدید و گاه شتاب زده از هر گونه عقلانیت است.

 

مثال هایی که می توان برای این آسیب آورد، بی نهایت هستند و دقیقا در برابر آسیب نومیدی، که آن نیز از آفت های اساسی یک جامعه به شمار می آید، و به آن خواهیم پرداخت، قرار دارند. امروز بخش بزرگی  از مردم شهرهای بزرگ ما درباره آینده خود یا  فرزندان خود دچار  توهم هستند، همچون نخبگان ما، که توهم در مورد آنها باز هم فاجعه بارتر است.

دو توهم در این میان، خیالبافی های ما را به نقطه آسیب زای بالایی می رسانند: توهم «توطئه» و توهم « موفقیت». هر دو گونه از خیالبافی به جامعه و مردم ما اختصاص ندارند و به خصوص در مورد نخست،  توهمی بسیار رایج در همه زمان ها و فرهنگ ها به شمار می آید. اما در جامعه ما، این دو گونه آسیب های بسیار بیشتری به همراه داشته اند.

 

در زمینه اول، اینکه تصور کنیم «دیگران» در  کار توطئه علیه ما هستند و عمر خود را بر سر آن گذاشته اند که ما به «موفقیت» نرسیم، حال این دیگران هر کسی می خواهند باشند، در رفتارهای روزمره به نوعی پارانویای خطرناک دامن می زند. «دیگری» می تواند همسایه مان باشد یا دوستی  دور یا نزدیک، دیگری می تواند یک همکار باشد، یا گروهی از دوستان یا رقبای ما.

متاسفانه توهم توطئه، چنان در  ذهنیت و رفتارهای ما در طول  نیم قرن اخیر درونی شده است که  ابتلای به آن تقریبا به امری  «طبیعی» از سنی به بعد تبدیل شده است؛ اما نکته جالب آنکه این امر در حال گسترش یافتن حتی به جوانان و نسلی است که می تواند بدترین ضربات را از آن بخورد. اینکه یک مرد یا زن در اواخر زندگی خویش  دچار فکر تلخ «توطئه» دیگران و بدگمانی شود،  شاید چندان اهمیتی نداشته باشد، اما اینکه  جوانان ما با حرکت ازاین گونه  تفکر  به زندگی بنگرند، بدون شک هرگز نمی توانند آینده ای روشن را پیش روی خود داشته باشند.

نوع دیگر خیالبافی،  نوعی جدا شدن از  قابلیت های  شناخت و تحلیل موقعیت خود و  دریافت و فکر کردن به آرزوهای خود نه به مثابه آرزو، بلکه به مثابه واقعیت هایی دست یافتنی است. در این حالت نیز  عمده ترین دلیل رسیدن به این موقعیت عدم شناخت از  چارجوب های واقعیت و نداشتن تجربه ای از آن است. مثالی رایج در این امر را می توان در پدیده امید بستن به «مهاجرت» و رفتن به «آن سوی آب ها» برای رسیدن به  موفقیت در زندگی  دانست.

 

هر دو گونه، این خیالبافی ها که  با یکدیگر رابطه ای نزدیک نیز دارند، زمانی تقویت و تشدید می شوند که با یک آسیب دیگر نیز در می آمیزند. این آسیب بی اعتمادی اجتماعی یا در بعدی دیگر کاهش  سرمایه های اجتماعی یعنی مجموعه افرادی است که هر فرد در سیستم اجتماعی با آنها درتماس است و می تواند با آنها تعاملی مثبت و  سازنده ایجاد کند. کاهش در هر دو مورد سبب آن می شود که افراد به جای کمک گرفتن از تجربیات واقعی «دیگران» برای  ساختن نظام های ذهنی و سپس رفتاری خود، این نظام ها را بر  موقعیت های خیالین و و خیال بافانه  استوار سازند و بر عکس گوش و چشم خود را بر هر نظر مخالفی، که نوعی حسادت، تنگ نظری، بدخواهی و ... می پندارند، ببندد. البته شکی نیست که همه این آسیب ها نیز در جامعه ما و در بسیاری جوامع دیگر وجود دارنند، اما تمام  ظرافت درک اجتماعی در آن است که چگونه بتوانیم یک نظر واقع بینانه  و بیرون آمده از یک  تجربه ارزشمند را از یک  نظر بدخواهانه و یا تنگ نظرانه تشخیص دهیم. فرایندی که می تواند به این امر کمک کند،  بیش از هر چیز به فاصله گرفتن ما از خیالبافی در اموری  بستگی دارد که تمایل داریم زندگی خود را بر اساس آنها بنا کنیم.  بسیاری از تصمیم های اجتماعی و فردی که ما در زندگی می گیریم، دارای پی آمدهایی برای تمام عمرخودمان و حتی دیگران هستند؛ در این گونه موارد هر اندازه ساختارهای تجربی و  شناخت دقیق و بی طرفانه را جایگزین آرزو های شیرین کنیم، شانس بیشتری برای  پرهیز از فرو غلطیدن در دام های خیالبافی خواهیم داشت.

 

 

 

 

منبع: انسان شناسي و فرهنگ

 

 {jcomments on}

حسين غنيمي قهرمان تكواندوي جام رمضان

 
طي برگزراي يك دوره مسابقات تکواندوي جام رمضان، که بین باشگاه های شهرهاي  آمل و بابل، روز چهارشنبه دوم تيرماه 1395، در سالن ورزشي غدیر آمل برگزار گردید، آقای حسین غنیمی  ایمنی در رده ی خردسالان و در وزن 28- kg با شکست حریفان خود و راهیابی به فینال مسابقات موفق به کسب عنوان قهرماني و كسب مدال طلاي اين دوره از مسابقات شد.

 

 

مسابقات در دو گروه، گروه اول کمربندهای سبز و آبی که ساعت چهار بعد از ظهر با هگو معمولی و گروه دوم کمربند قرمز و مشکی با هگو الکتریکی انجام شد.

حسین آقا که داراي کمربند مشکی دان2 بود، مسابقه اش بعد از افطار آغاز و تا ساعت 5صبح به طول انجامید، بازی ها در ده وزن انجام شده بود و اين خردسال روستاي مان در وزن 3، یعنی 28- kg چهار بازی داشته و یک قرعه ي استراحت.

ايشان در نهايت توانست به عنوان قهرماني و كسب مدال طلاي اين دوره از مسابقات دست يابد.

 

 قابل ذکر است حسین غنيمي دوره تمرينات لیگ کشوري را سپری می کند كه مسابقات اين سطح در نیمه دوم تيرماه 1395 برگزار می شود.

در سال 1395 که سومین دوره مسابقات لیگ کشور در رده خردسالان برگزار می شود، تیم مرحوم حاجی پور به نمایندگی از مازندران که منتخبی از بازیکنان و شاگردان استاد حاجی پور از شهرهای بابل، آمل، قائمشهر و بابلسر می باشند در این مسابقات شرکت دارند، که در حال حاضر هفته ای سه روز تمرین فشرده و یک روز هم در ساحل شهر بابلسر جهت آمادگی بیشتر به تمریناتشان ادامه می دهند.

 

حسین غنيمي ايمني که مقام دومی شهرستان بابل در سال 1392، مقام اولی گراميداشت هفته دفاع مقدس شهرستاني در سال 1393، مقام اولی سا ل1394 شهرستان بابل و  مقام دومی استاني سال1394 را هم در کارنامه ي خود دارد، بسيار اميدوار است كه با دعای خير اهالي روستا و حمايت بي دريغ پدر و مادرش، و تلاش خودش، بتواند به عنوان قهرماني كشور دست يابد.

 

 

 

در پايان لازم است از استاد زحمتکش ايشان يعني آقای یوسفعلی  حاجی پور نهايت قدرداني را بنمائيم.

 

 

 

كسب رتبه و مقام هاي ورزشي را

به ورزشكار خردسال روستايمان، به خانواده ايشان و

بويژه به مربي پرتلاش و ساعي كه با برگزاري تمرينات منظم، عاشقانه در اين راه قدم برمي دارد

تبريك و شادباش مي گوئيم.

 

 

به اميد كسب موفقيت و سربلندي بيشتر در زندگي و ادامه فعاليت هاي ورزشي

 

 

 ارسال خبر: مهدي غنيمي ايمني

 

 

 

خبرهاي مرتبط:

حسين غنيمي کودک هفت ساله ایمن آبادی حافظ سه جزء قرآن کریم

درخشش دو تكواندوكار خردسال روستا

 

 

 

{jcomments on}

تمرکز تولید برنج در مازندران و گیلان

 

علی‌مراد اکبری در حاشیه بازدید از پروژه‌های تجهیز و نوسازی اراضی کشاورزی سیمرغ، اظهار کرد: به‌دنبال این هستیم با استفاده از تسهیلات اعتباری خارجی میان‌مدت (فاینانس) اعتباری برای دو استان گیلان و مازندران گرفته و در سطح 150 هزار هکتار و طی یک برنامه پنج ساله اقداماتی انجام شود.

 

وی افزود: مقدمات این کار فراهم‌شده و در شورای اقتصاد نیز تصویب‌شده است و بعد از عقد قرارداد با طرف خارجی این طرح کلید می‌خورد البته این مسأله هنوز قطعی نشده اما به صور جدی پیگیر این طرح هستیم.

معاون آب‌وخاک وزارت جهاد کشاورزی با بیان اینکه تجهیز و نوسازی 50 هزار هکتار اراضی شالیزاری برای دو استان مازندران و گیلان در نظر گرفته‌شده و منابع آن در حال پیگیری است، تصریح کرد: مازندران به 3 هزار هکتار و استان گیلان با 9 هزار و 500 هکتار این کار شروع‌شده و در صورت تخصیص منابع در سفر هیأت دولت این دو پروژه را جزو مصوبات هیأت دولت‌ خواهیم داشت.

این مسؤول ادامه داد: در سال‌جاری 25 هزار هکتار اراضی کشاورزی مازندران و 25 هزار هکتار اراضی کشاورزی گیلان در طرح مطالعاتی قرار گرفته‌اند.

 

اکبری با اشاره به اینکه بیش از 7 میلیارد مترمکعب آب‌های اضافی و مازاد استان‌های گیلان، مازندران و گلستان به دریا می‌ریزد، بیان کرد: برنامه‌ریزی‌هایی در حال انجام است تا با بازسازی آب‌بندان‌ها و احداث سدهای کوچک لاستیکی توسط وزارت نیرو حداقل یک میلیارد مترمکعب از این مقدار آب را جمع و برای تأمین آب شالی‌زارها استفاده کنیم.

 

وی خاطرنشان کرد: آب‌گرفتگی اراضی کشاورزی شمال کشور یکی از معضلات این مناطق است که با اجرای این طرح بحث آب‌گرفتگی نیز حل می‌شود و در همین راستا مطالعه و بررسی 27 هزار هکتار آب‌بندان دو استان انجام و در حال پیگیری است.

 

معاون آب‌وخاک وزارت جهاد کشاورزی با بیان اینکه در هیچ منطقه کشور به‌جز گیلان و مازندران نباید کشت برنج انجام شود، تصریح کرد: این برنامه جزو سیاست‌های دولت و در برنامه ششم توسعه دیده‌شده است.

 

این مسؤول افزود: قطب تولید برنج در دو استان گیلان و مازندران متمرکز می‌شود.

 

اکبری با اشاره به اینکه برای تحقق افزایش تولید برنج و جبران تولید برنج در سایر استان‌ها باید زیرساخت‌های شالی‌زارها و آب‌بندان‌ها تکمیل شود، اظهار کرد: به دلیل مسأله محدودیت آب نگاه ویژه‌ای به گیلان و مازندران در مسأله تولید برنج وجود دارد.

 

وی در پایان گفت: در برنامه ششم توسعه این موضوع دیده‌شده که سالانه کشت برنج چه مقدار افزایش پیدا کرده و به دولت نیز اعلام‌شده تا زیرساخت‌هایی مانند تجهیز و نوسازی، زهکشی و لاینینگ را آماده کند.

 

 

 

منبع: خبرگزاري فارس

 

 

{jcomments on}

مادر زحمتكش، زهرا نعمتي درگذشت

 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

 

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

 

غروب ديروز دوشنبه 31خردادماه 1395، خانم زهرا نعمتي  همسر حسينجان عليجان زاده ايمني، در اثر حادثه تصادف در جاده ي اصلي روستا، درگذشت.

 

 

اين مادر زحمتكش و پرتلاش روستا كه سن 68 سالگي را نيز پشت سر مي گذاشت براي خريد نان به نانوايي آنطرف جاده (خطه به يور) حركت مي كند كه بر اثر برخورد با خودروي سواري در جاده ي بابل به آمل، آسيب مي بيند. ايشان را به بيمارستان شهيد بهشتي بابل منتقل مي كتنند كه متاسفانه بر اثر خونريي داخلي در بيمارستان جانش را از دست مي دهد.

 

 

اين مادر گرامي ساليان سال است كه با تلاش و همت خود، در كاشت، خريد و فروش انواع سبزي ها براي تامين معاش زندگي تلاش مي نمود و يكي از زنان خستگي ناپذير روستا به شمار مي رفت. مادري كه زحماتش براي حفظ بنيان خانواده قابل تحسين بود. يكبار در يكشنبه بازار هفتگي روستا از او درخواست گفتگو براي درج در وبسايت روستا نموديم كه نپذيرفت.

 

 

پيكر پاك اين مادر زحمتكش و گرامي صبح امروز سه شنبه اول تيرماه 1395، پس از شستشو و كفن نمودن، توسط اهالي روستا تشييع مي گردد و در آرامگاه روستاي ايمن آباد به خاك سپرده خواهد شد.

 

 

ايشان سيزدهمين نفر از اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا مي باشد كه طي سه ماهه اول سال جديد (فصل بهار) به ديار باقي شتافتند. يعني به طور ميانگين هفته اي يك نفر از اهالي روستا فوت نموده اند.

 

 

 

 

خداوند همه رفتگان را مورد رحمت بيكران خود قرار دهد.

 

 

 

 

 

مراسم ختم به شیوه و سنت قدیمی مجمعه شام، امشب اول تيرماه، قبل از نماز مغرب و عشاء،

به عنوان افطار دهي، در مسجد صاحب الزمان(عج) ايمن آباد برگزار خواهد شد.

 

 

 

 

 

 

ساير مراسم ختم به شرح زير است:

 

سه شنبه 1 تيرماه 1395، به صرف افطار، مسجد صاحب الزمان(عج) ايمن آباد، از سوي خانواده ي مرحومه.

 

چهارشنبه 2 تيرماه 1395، بعد از نماز مغرب و عشا، مسجد صاحب الزمان(عج) ايمن آباد، از سوي خانواده ي مرحوم علي عليجان زاده.

 

پنج شنبه 3 تيرماه 1395، بعد از نماز مغرب و عشا، حسينيه روستاي دهك، از سوي برادران مرحوم و حاج قاسمعلي شعبانپور.

 

 

 

مراسم هفتمين روز درگذشت زنده ياد خانم زهرا نعمتي، روز شنبه 5تيرماه 1395، كنار مزار ايشان، از ساعت 16 تا 18 برگزار خواهد شد.

 

 

 

 

 

خداوند آقاي حسينجان عليجان زاده ايمني را در پناه خويش حفظ فرمايد.

 

 

 

 

 

 

 

وبسايت روستا  درگذشت اين مادر گرامي را

 

به اهالی روستای ایمن آباد و کروکلا

 

و به خانواده محترم عليجان زاده و نعمت تبار

 

تسليت مي گويد.

 

 

 

 

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد                       گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 

برای من  مگِری و مگو: دریـغ  دریـغ                        به دام  دیـو در اُفتی، دریـغ  آن باشد

                                                                      

                                               حضرت مولوي

 

 

 

{jcomments on}

دست کشاورزان خالی ، لایه های تو درتو عامل افزایش قیمت برنج

 

نیاز اقتصادی کشاورزان ، میزان واردات ، سیاست های نوسانی بازرگانی ، رغبت به تولید داخلی و نیز زرنگی همیشگی دلالان در یک سیکل تودرتو باعث افزایش قیمت برنج در هفته های اخیر در بازار کشور شده در حالیکه دست کشاورزان از این افزایش خالی است .

 

در حالی که اکنون برنج شیرودی، فجر و طارم در بازارهای استان مازندران به طور متوسط 75 هزار تا 100هزار ریال در هر کیلو گرم به فروش می رسد متوسط قیمت این برنج ها در مردادماه سال 94 ( فصل برداشت ) در شالیکوبی های مازندران 50 تا 65 هزار ریال در هرکیلو گرم بوده است.

 

ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﮐﺸﺖ ﺑﺮﻧﺞ در ﻣﺎزﻧﺪران از اواﺧﺮ ﻣﺎه اﺳﻔﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﺰاﻧﻪ ﮔﯿﺮی آﻏﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد و ﭘﺲ از ﻃﯽ ﻣﺮاﺣﻞ آﻣﺎده ﺳﺎزی زﻣﯿﻦ ، از اواﺳﻂ ﻣﺎه ﻓﺮوردﯾﻦ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﮐﺎری ﯾﺎ ﻫﻤﺎن ﻣﺮﺣﻠﻪ ای ﻣﯽ رﺳﺪ ﮐﻪ در اﻓﮑﺎر ﻋﻤﻮﻣﯽ از آن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﮐﺸﺖ ﺑﺮﻧﺞ ﯾﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و در نهایت اواخر تیر فصل برداشت ان اغاز تا شهریور ماه ادامه می یابد.

 

عرضه هم زمان صدها هزار تن از برنج برداشتی کشاورزان در اواخر تابستان به بازار باعث می شود تا قیمت ها شکسته و به حداقل کاهش یابد و این قیمت ها از اواخر بهمن ماه بتدریج افزایش یافته و به نرخ های فعلی در بازار رسیده است.

 

 

 

نیاز اقتصادی کشاورزان

 

به گفته رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران ،حدود 210 هزار بهره بردار مالک 230 هزار هکتار اراضی شالیزاری مازندران هستند که در آمد اصلی آنان از محل تولید سالانه حدود 950هزار تن برنج سفید حاصل می شود.

 

دلاور حیدر پور در گفت وگو با ایرنا اظهار کرد: مازندران 42 درصد برنج کشور را تولید می کند و میانگین مالکیت زمین شالیزاری در مازندران حدود 1/1 هکتار است.

به گفته وی این درحالی است که عمده کشاورزان استان نیز کمتر از هفت دهم هکتار زمین دارند.

کشاورزان مازندرانی در بهترین براورد در شهریور سال 94 برنج طارم خود را حدود 65هزار ریال در کیلو گرم فروختند و با توجه به میزان برداشت در هر هکتار حدود 2هزار و 500 کیلو گرم برنج سفید ، عمده کشاورزان با کسر خوراکی خود و میزان زمین به طور متوسط حدود 1500 کیلوگرم برنج برای فروش به بازار داشتند که قیمت جمع ان به 10 میلیون تومان نیز نمی رسد.

این مبلغ ، در امد خالص نیست چراکه حداقل 20 درصد از مبلغ فوق شامل هزینه های کشاورزی چون کود ، سم ، ماشین الات و ... می شود.

با توجه به درامد اندک و نیاز اقتصادی کشاورزان، بخش عمده ای از محصولات برداشتی در فصل تابستان به بازار عرضه می شود و این مساله باعث می شود تا قیمت برنج در این فصل بسیار کاهش یابد.

 

به گفته کشاورزان و کارشناسان آگاه به مساله بازار برنج در مازندران هر چند عرضه یکباره بخش عمده ای از برنج پس از برداشت از دست شالیکاران به خاطر نیاز جدی آنان به نقدینگی است، اما مشخص نبودن واقعی مقدار تولید، مصرف سرانه و نیاز واردات نیز باعث شد حتی کشاورزان برخوردار و زمین دار نیز همچنان با اظهارات و اجرای سیاست های وارداتی مختلف، گمراه شده و محصول خود را در همان فصل پاییز بفروشند.

 

یک کشاورز مازندرانی می گوید با اینکه نیاز به پول برنج در فصل پائیز نداشتم ولی با توجه به قیمت های سه و چهار سال گذشته که تفاوتی چندانی در ماه های مختلف سال نداشت، برنج خود را با اندکی افزایش قیمت آن هم به صورت چکی در شهریور فروختم و اینک که قیمت آن را می بینم آه از نهادم بر می آید.

به گفته وی سیاست های مقطعی و نوسانی بازرگانی و نبود اطلاع رسانی در مورد میزان واردات باعث شده تا ضر زیادی متحمل شود.

 

 

 

سیاست های مقطعی در واردات برنج

بنا بر آمارهای رسمی در سال های1391  تا 1393 به ترتیب یک میلیون و 950هزار تن ، یک میلیون و 500 هزارتن ، 850 هزار تن برنج و در سال 94 حدود 750 هزار تن برنج از مجاری قانونی وارد کشور شد.

این مقدار تغییر فاحش در واردات برنج طی چهار سال گذشته در حالی اتفاق افتاده است که در همه این سالها نیاز مصرفی به واردات برنج به کشور در بهترین حالت حدود یک میلیون تن اعلام شده است.

معاون بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی مازندران در گفت و گو با ایرنا با اشاره به اینکه دو استان مازندران و گیلان بیشترین سهم در تولید برنج داخل کشور را دارند، بیان داشت: تولید سالانه برنج در کشور نیز حدود دو میلیون و 100هزار تن است.

 

عزیز الله شهیدی فر اظهار داشت: بر اساس آمار وزارت جهاد کشاورزی با توجه به سرانه 36 کیلو گرم نیاز کشور به واردات حدود 950 هزار تن است.

با این همه به گفته کارشناسان در سالجاری دولت تدبیر و امید برای حمایت از تولید داخلی ، میزان واردات را منطقی کرده است و با توجه به میزان واردات غیر رسمی و مرز نشین ها و همچنین برنج مانده از واردات سال های گذشته ، عامل کاهش واردات تاثیر چندانی بر میزان قیمت ان نداشته است.

این کارشناسان می گویند یک عامل مهم در تاثیر قیمت جدا از کاهش عرضه در فصل زمستان و بهار توسط کشاورزان، افزایش توجه مردم به تولید داخلی با توجه به کیفیت و طعم برنج ایرانی در سال های اخیر است

 


افزایش رغبت به مصرف برنج ایرانی

کیفیت ،عطر و طعم برنج های تولیدی مازندران به ویژه طارم محلی و طارم هاشمی با ذائقه مردم ایران سازگاری خوبی دارد و از آنجاییکه وجود برنج های خارجی آلوده در دو سال اخیر نیز در بازار مطرح شده ،تقاضا و استقبال خرید برنج تولید داخل افزایش یافت.

مسعود غلامی یکی از مشاوران رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران یکی از دلایل اصلی کم شدن برنج داخلی و افزایش قیمت آن را بالا رفتن رغبت مصرف کنندگان به استفاده از برنج ایرانی عنوان کرد.

 

وی با اشاره به اینکه استفاده از سموم کشاورزی در تولید برنج کشورهای خارجی به مراتب بیشتر از کشورمان است، ادامه داد: بررسی های نهاد های نظارتی از جمله موسسه استاندارد و دانشگاه علوم پزشکی نشان داده برنج های خارجی که به صورت قاچاق وارد کشور می شوند ،آلوده هستند.

وی تصریح کرد: از سوی دیگر برنج های داخلی کشور به ویژه ارقام طارم، فجر و شیرودی به لحاظ کیفیت، طعم و عطر به مراتب بهتر از برنج های خارجی است.


غلامی با اشاره به اینکه دولت یازدهم بر واردات برنج نظارت جدی دارد تا بر اساس نیاز واقعی و در مجاری قانونی وارد شود، ادامه داد: رویکرد افزایش تولید در واحد سطح با ترویج کشت ارقام پر محصول نیز مورد توجه وزارت جهاد کشاورزی است.

 


دلالان زرنگ هستند اما برنج انباشته شده در مازندران وجود ندارد

هر چند عوامل جانبی واسطه گری و دلالی تاثیر عمده ای بر قیمت های بازار می گذارد اما بررسی های خبرنگاران ایرنا در شالیکوبی های استان نشان می دهد برخی از واسطه ها مثل همیشه با افزایش قیمت ها در بازار سود خوبی بردند اما در وضعیت موجود انبارهای انباشته از برنج تولید داخل وجود ندارد تا از بازار سوء استفاده شود.

البته به طور یقین ممکن است برخی کشاورزان زمین دار و یا برخی واسطه ها ، اندک برنجی در انبار داشته باشند اما میزان ان انقدر نیست که بر بازار تاثیر بگذارد.
احمد قربانی یکی از آگاهان به بازار برنج و صاحب یک واحد شالیکوبی در بابل در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت که در حال حاضر عرضه شالی در برنجکوبی ها در حد کم و یا وجود ندارد.

 

وی بیان داشت: البته هر ساله دو ماه قبل از ورود برنج نو ، قیمت های برنج به نسبت زمان برداشت بالا می رفته است، اما امسال قیمت برنج بیش از حد افزایش یافت. در حال حاضر با آغاز ماه رمضان تقاضا برای خرید برنج طارم محلی ، هاشمی و فجر از سوی تاجران مازنی و دیگر استان های کشور نیز کم شده است.

وی بیان داشت: از آنجایی که امسال حدود 20 روز زودتر از سال های قبل نشاکاری در مازندران شده است، برنج نو  زودتر وارد بازار می شود.

 

 

توجه به تولید داخل برای تامین نیاز مردم

معاون بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی مازندران در گفت و گو با ایرنا به طرح خوداتکایی برنج در استان های شمالی به ویژه مازندران و گیلان اشاره کرد و بیان داشت:بر اساس این طرح ،سطح زیر کشت ارقام پر محصول به 255 هزار هکتار باید افزایش یابد در حالی که هم اکنون در کمتر از 139 هزار هکتار از اراضی شالیزاری برنج رقم پر محصول کشت می شود.

عزیز الله شهیدی فر با بیان اینکه بر اساس این طرح میانگین تولید شالی ارقام محلی و پر محصول باید به 7.5تن در هکتار برسد، گفت: پیش بینی تولید برنج سفید در سال هم در این طرح دو میلیون و 521 هزار تن است.

 

وی اجرای آبیاری تناوبی و تجهیز و نوسازی 275 هزار هکتار از شالیزارهای شمال کشور را از برنامه های رسیدن به نتایج طرح خوداتکایی برنج اعلام کرد افزود: در اراضی یکپارچه سازی شده علاوه بر کاهش مصرف 30 درصدی آب، فرایند داشت تا برداشت مکانیزه می شود و زمین قابلیت کشت دو تا سه باره را نیز پیدا می کند.

در یک جمع بندی می توان گفت عرضه یک باره برنج برداشتی در تابستان به بازار قیمت ان را به حداقل می رساند که در واقع قیمت واقعی دسترنج شالیکاران مازندران نیست و لذا نیاز است تا با تامین نقدینگی برای کشاورزان در فصل پائیز و نیز اطلاع رسانی، تشویق شوند تا برنج تولیدی را به تدریج وارد بازارکنند.

 

برغم تورم 10 تا 12درصدی در دو یا سه سال اخیر قیمت واقعی برنج در فصل برداشت در این سالها تغییر چندانی نداشته است و لذا نباید قیمت برنج تولید داخل در فصل بهار را معیار کلی قیمت ان دانست.

سیاست های دولت تدبیر و امید برای منطقی کردن واردات و توجه به تولید داخل و تشویق کشاورزان به تولید بیشتر، شاید به زمان دو تا سه سال نیاز داشته باشد تا نتایج آن هم برای تولید داخلی و هم تامین نیاز مصرفی مردم مشخص شود.

 

 

 


 

منبع: ايرنا

 

{jcomments on}

بازی‌های بومی و محلی احیا می‌شود

 

بازی کردن یکی از شیرین‌ترین فعالیت‌های سنین کودکی است که به گفته صاحبنظران و تجربه‌ای که در عین حال همه ما (نسل گذشته) از آن به‌دست آورده‌ایم، باعث  بروز نوآوری، ایجاد نشاط و سلامت جسم و جان و اعتماد به نفس می‌شود. نکته مهم اینجاست که هرچه این بازی‌ها به صورت گروهی انجام شود، تاثیر مثبت و لذت آن برای کودکان و نوجوان نیز بیشتر خواهد بود.

 

 

اگر به پیشینه بازی‌های گذشته، به‌ویژه بازی‌های بومی محلی، توجه و تعمق داشته باشیم، در می‌یابیم چه فرصت‌هایی امروزه کودکان ما با دوری از این بازی‌ها، از دست می‌دهند. دنیای مجازی و فناوری‌های نوین ارمغانی به نسل امروز ارزانی داشته که  حتی بخش کوچکی از آنچه که کودک و نوجوان به آن نیازمند است، از آن طریق به‌دست نمی‌آورد.

 


با این مقدمه باید گفت بازی در واژه به سرگرمی با چیزی، تفریح، ورزش و هر کاری که مایه سرگرمی باشد معنا شده و بازی‌های هر منطقه و استانی نیز بر اساس فرهنگ و نوع آداب و رسوم آن منطقه صورت می‌پذیرد. برخی بر این باورند بازی خود هنری است که ناشی از فرهنگ و آداب و سنن هر جامعه است.

 

در ایران که از تنوع اقلیمی و قوم و قبیله‌ای خاصی برخوردار است، انواع بازی و سرگرمی رواج داشته و دارد. این بازی‌ها در مراسم عروسی، پیش و پس از کاشت و برداشت محصولات کشاورزی، شب‌نشینی‌ها و محافل مختلف اجرا می‌شد.

 

به گفته صاحب‌نظران، در استان مازندران، تاکنون 147 بازی بومی شناسایی شده است. برخی از این بازی‌ها از نظر مکان اجرا در فضای باز مانند میادین روستا، زمین‌های کشاورزی و دامنه کوه و جنگل قابل اجرا هستند. 32 بازی هم در فضای بسته مانند اتاق انجام می‌شود. همچنین 113 بازی صرفا" حالت بازی –سرگرمی، نمایشی و ورزشی دارند.

 

بازی‌های بومی مازندران آنقدر اهمیت دارد كه  برای همه سنین ساخته شده‌اند. در این بازی‌ها اعضا یاد می‌گیرند به آنچه که شخصاً دوست دارند بپردازند، مقررات لازم را شخصاً وضع کنند، احساس هویت و استقلال کنند، آنچه را که می‌خواهند تجربه کنند، کشف کنند و بیاموزند، نوآوری‌‌شان بر‌انگیخته شود و همچنین با انضباط لازم زندگی جمعی آشنا شوند.

 


نکته قابل تامل این است که در همه بازی‌های محلی که به شکل گروهی انجام می‌شود، نوعی قانون و مقررات نانوشته حاکم است. تنها در صورتی آغاز و ادامه بازی میسر است که مقررات اجرا شود. در یاد‌گیری و هنگام انجام بازی نیز انواع و اقسام شیوه‌های جمع‌پسند وجود دارد تا بازی با احترام به همدیگر و مقررات آغاز شود و ادامه پیدا کند.

 


سی‌کل، تب، آغوزکا، چشت ترک‌کا‌(قایم باشک)، سلام سالار، هفت‌سنگ، قیش‌کا(کمربند بازی)، مرغنه‌کا، چمیلیک، آیترک، گونترک‌(ماه می‌خوام - آفتاب می‌خوام)، اته بزه‌کا، ادنگ قلوک، ارکون ورکون، ارنگ و مرنگ، استا میخوام بیایم از باغت گل بچینم، اغوزچالی، السلام‌علیک خال خالکه، اودنگه‌تیر، بلنیکا، بورد- بورد (رفت، رفت)، پاچوبازی، پکپکی، پلنگ پرشی، پنجه، پیشه‌کا، تب وچه له، تبکا (توپبازی)، ترنابازی، توپا قاچ، تلاجنگی، جوزکا، جهنم‌کا، چرخک‌کا، چش بهچش، چک بهچک، چلیک‌کا، چلى مالکا، چوخر سواری، چهارراه، خرجین هاله، خرسواری، دچرخه‌کا، دسه بزهکا، دغلبازی، دنقول‌کا، دیواری، ذکر خنجر، رسنکا، رسنکیوک، زوزو، سر بپری‌کا، سرسنگ بن‌سنگ، سنگچران، سنگ کشتی، سیتکا، شاه وزیر کا، شیر و پلنگ، شیطان‌بازی، علیخان جرجور، قابکا، کشتى باشال، کشتى کمری، کلاحسابه، کلک‌تراش، کمربندبازی، کیوبه، گیروش (ترکمنی)، گزکا، گودله‌زنی، لاپهکا، لیسبرلیس، مردخدا، مرغنه جنگی، نعش، وجهکا، هفت‌سنگ، یک چک دو چک و یک دبه دو دبه از جمله  بازی‌های محلی مازنی است که امروز بیشتر آنان منسوخ شده است.

 

با این پیشینه و توجه به این‌که یکی از عمده اهداف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مازندران آشنایی کودک و نوجوان عضو با هویت بومی و محلی است، در بسیاری از مراكز فرهنگی و هنری كانون پرورش فكری مازندران به‌ویژه در کتابخانه‌های سیار روستایی، برنامه‌هایی صورت گرفته و تلاش می‌شود تا اعضا ضمن آشنایی با انواع بازی‌های بومی و محلی با فرهنگ غنی مازندران نیز آشنا شوند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


منبع: همشهري

 

{jcomments on}

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20