*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

گرانی نهاده های کشاورزی و کمبود نقدینگی شالیکاران مازندران


شالیکاران مازندران درحالی با افزایش 2برابری قیمت بیشتر نهاده های کشاورزی نظیر سموم، پلاستیک، بذور ، قطعات یدکی تیلر و تراکتور و دستمزد کارگری برای شخم و شیار و آب تخت کردن دست و پنجه نرم می کنند که به شدت با کمبود نقدینگی نیز مواجه اند.




 اگرچه وجود روان آب ها در رودخانه ها و شالیزارهای مازندران نوید بخش سال پر آبی برای کشت برنج است و شالیکاران بر خلاف سال گذشته آبیاری را بدون روشن کردن موتورپمپ ها آغاز کردند ،اما قیمت نهاده ها آنان را شوکه کرده است.


شماری از شالیکاران در آیین نخستین نشا مکانیزه برنج که هفته گذشته با حضور استاندار مازندران در روستای باقر تنگه بخش بهنمیر بابلسر انجام شد در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، نداشتن نقدینگی را مهمترین مشکل خود اعلام کردند و افزودند: 60تا 70 درصد هزینه ها مربوط به دستمزدها است که باید غروب هر روز به کارگران روزمزد پرداخت شود.


آنان با بیان اینکه قیمت بیشتر نهاده های کشاورزی امسال 2 برابر سال گذشته شده تصریح کردند: امیدواریم خرید و فروش نهایی محصول برنج نیز به نسبت هزینه تولید افزایش یابد.


کشاورز شعبان احمد پور از روستای 'باقر تنگه ' بخش بهنمیر شهرستان بابلسر با بیان اینکه مبلغ قرارداد تامین بوته نشا از بانک نشا امسال برای هر هکتار به 24میلیون ریال رسیده است، گفت: این رقم نسبت به سال قبل 800 هزار تومان بیشتر شده است.


بانک نشا مرکز خزانه گیری مکانیزه شالی برنج و کشت بوته شالی با دستگاه نشا کار است که باعث کاهش هزینه کشت شالی برنج نیز می شود.


وی با بیان اینکه قیمت بذر طارم هاشمی از هر کیلو 100هزار ریال پارسال به 180هزار ریال افزایش یافته است، ادامه داد: قیمت هر کیلو نایلون برای پوشش کرت ها از 70هزار ریال به 140تا 150 هزار ریال رسیده است.


نخستین مرحله از فرآیند تولید برنج، خزانه گیری شالی پس از شخم و شیار است که برای هر هکتار به طور متوسط 45تا 55 کیلو بذر شالی استفاده می شود.


وی با اشاره به اینکه دستمزد برای شخم و شیار و آب تخت کردن چهار مرحله ای به ازای هر هکتار به 17تا 20میلیون ریال رسیده است، گفت: البته دولت با مدیریت به موقع کود شیمیایی مورد نیاز شالیکاران را با افزایش بسیار ناچیز حدود 40هزار ریال تقریبا با قیمت سال قبل در اختیار شالیکاران قرار داده است.


طبق اعلام شرکت خدمات حمایت کشاورزی مازندران قیمت هر کیسه کود اوره به عنوان پرمصرف ترین کود شیمیایی از 385هزار ریال سال قبل به 420هزار ریال رسیده است.


این شالیکار از استاندار و رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران خواست تا بر بازار فروش برنج در زمان برداشت شالی نظارت همه جانبه داشته باشند تا کشاورزان در شرائط سخت اقتصادی و هزینه بالای تولید سرخورده و متضرر نشوند.


یکی از شالیکاران شهرستان بابل که پر آبی در زمین های کشاورزی را به عنوان مهمترین نیاز برنجکاری نام می برد، گفت: اما مبلغ دستمزدها و قیمت های نهاده ها به نسبت نقدینگی حاصل از فروش محصول سال قبل اصلا با یکدیگر همخوانی ندارد و به شدت با مشکل نقدینگی مواجه هستیم.


خداکرم یوسفی با بیان اینکه کشاورز دستمزد صاحبان تراکتور و تیلر، خرید نایلون و سموم را باید نقدی پرداخت کند، افزود: شالیکاران هرچه آنچه از وجود آب فراوان در رودخانه ها و نهرهای شالیزارها خوشحال هستند، کمبود نقدینگی آنان را سرخورده کرده است.


وی قیمت هر لیتر سم علف کش بوتا کلر (ماچتی ) را 400هزار ریال اعلام کرد و بیان داشت: سم دیازینون 10 کیلویی هم امسال با افزایش 450هزار ریالی به یک میلیون و 500هزار ریال رسیده است.


یر اساس اعلام جهاد کشاورزی متوسط استفاده از علف کش در هر هکتار برنجکاری سه لیتر و سمو دیازینون نیز10تا 15کیلو گرم است.


کرم ساقه خوار مهم ترین آفت برنج است که با تخم گذاری روی شالی در خزانه و یا بوته های نشا شده در زمین اصلی، موجب آلودگی و منجر به خسارت هایی در شالیزارها می شود.

 


**توزیع حدود 120 هزار تن انواع کود شیمیایی در مازندران


مدیر شرکت خدمات حمایتی کشاورزی مازندران با بیان اینکه توزیع کودهای شیمیایی مورد نیاز شالیکاران از اسفند سال قبل آغاز شده و مشکلی در تامین کود نداریم، گفت: بیشتر کشاورزان کود شیمیایی مورد نیاز خود را با قیمت سال زراعی گذشته خریداری کردند.


کودهای پتاس، اوره و فسفات به عنوان کودهای پایه محصولات کشاورزی محسوب می شوند.


مجید سلطانی به افزایش حدود 40هزار ریالی قیمت کود اوره کیسه های 50 کیلو گرمی اشاره کرد و افزود: برای جلوگیری از هر گونه سوء استفاده نظارت بر توزیع و قیمت با جدیت ادامه دارد.


وی با اشاره به اینکه کشاورزان نگران تامین و توزیع کودشیمیایی اوره نیز نباشند ادامه داد: تولید کود اوره صد درصد داخلی است و بر اساس برنامه وزارت جهاد کشاورزی مشکلی برای نیاز بیشتر کشت شالی وجود ندارد.


میانگین نیاز هر هکتار به کودهای شیمیایی در زمین های کشاورزی مازندران 200 کیلو گرم است.


نیاز هر هکتار به کود اوره 100کیلو و فسفات و پتاس هر یک 50کیلو گرم است.


رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران ضمن تایید افزایش هزینه تولید ناشی از بالا رفتن قیمت نهاده های کشاورزی گفت که به همین دلیل پیش بینی می شود تا قیمت برنج امسال 120تا 160هزار ریال در هر کیلو گرم برسد و حتی معتقدیم این مقدار افزایش قیمت نسبت به دیگر کالاهای اساسی بسیار کم است ولی یقین کنید برنجکاری با کمتر از قیمت اعلام شده به صرفه نخواهد بود.


عزیزالله شهیدی فر وضعیت قیمت سموم به ویژه علف سوز ها و سم ' دیازینون ' آفت کش کرم ساقه خوار را نگران کننده و از آن به عنوان قیمت سرسام آور یاد کرد و افزود: عمده سموم کشاورزی وارداتی است و قیمت ها نیز بر اساس دلار بالا رفت.


رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران وضعیت آب در سدها و آب بندان های مازندران را بسیار مطلوب و خوشحال کننده توصیف کرد و اظهار داشت: به نظر می رسد سال آبی خوبی برای کشاورزی زراعی و باغی استان باشد.

 

 

 

منبع: ایرنا

 

برنامه تلویزیونی کودک شو ، میزبان یکی از خانواده های روستا

 

 

کودک شو یک مسابقهٔ تلویزیونی خانوادگی به کارگردانی رضا مهرانفر و اجرای پژمان بازغی است که از شبکه نسیم پخش می‌شود.

پروژه کودک شو در چارچوب یک برنامه با گونه «مسابقه - بازی» است که رقابتی را بین کودکان سه تا پنج سال و والدین شان برگزار می‌کند.

در این برنامه میزان شناخت والدین از فرزندان شان و صمیمیت بین آنان مورد سنجش قرار می گیرد.

 

 

روستای ایمن آباد و کروکلا که همیشه در بسیاری از فعالیت های فرهنگی حضور فعال دارد در برنامه کودک شو نیز یکی از خانواده ها را در این عرضه حاضر می بیند.

حضور سیدهادی حسینی ایمنی و همسرش وجیهه شکری اندی به همراه دخترشان دِلسا از روستای مان ایمن آباد افتخاری می باشد گه به زودی در برنامه کودک شو از شبکه تلویزیونی نسیم پخش می شود.

 

خانواده حسینی پس از ثبت نام ، ابتدا آزمون اولیه را در تاریخ 23فروردین با موفقیت پشت سر می گذارند و سپس در 27 فروردین برای ضبط راهی جام جم می شوند.

 

 

و اما کوتاه درباره این خانواده:

 

سید هادی حسینی ایمنی فرزند سید اسماعیل(اسلام)، متولد 5 مرداد 1363 می باشد. تحصیلاتش دیپلم است و در پمپ بنزین بابل مشغول فعالیت می باشد.

 

همسرش وجیهه شکری اندی متولد 7 اسفند 1366 می باشد. تحصیلاتش کارشناسی حسابداری و به عنوان حسابدار شاغل در شرکت خصوصی آب بند بابل.

دلسا دختر این زوج جوان، متولد 2 آذر 1394 می باشد. سیده دلسا بسیار باهوش، بازیگوش، مهربان، دلسوز و بسیار علاقه مند به روستا و مسجد محل. او عاشق اسباب بازی و خاله بازی می باشد و خیلی زود با بچه ها رفیق و دوست می شود.

امیدواریم علاقه مندان به این خانواده سعی کنند در تاریخ سه شنبه سوم اردیبهشت 1398 ، ساعت 23 که پخش این برنامه تلویزیونی آغاز می شود در صورت علاقه مندی در نرم افزار روبیکا عضو شوند و به خانواده دلسا کوچولو  رای دهند.

 

 

 

 

خانواده دلسا در کودک شوی این هفته

سه شنبه 98/2/3 ساعت 23 از شبکه نسیم

علاقه مندان با نصب روبیکا از شروع پخش برنامه

می توانند با رای خود قلب کوچک دلسا کوچولو را شاد کنند.

 

 

 

مراسم جشن نيمه شعبان در ايمن آباد و كروكلا (1398)

 

نيمه شعبان از راه مي رسد و همه جاي كشور و هر كجا كه منتظران آقا حضرت ولي عصر(عج) حضور داشته باشند مراسم جشن و مولودي خواني برپاست.

 

جشن ميلاد حضرت صاحب الزمان(عج) حتي در جمع چند نفره يك خانواده كه باشد عظمتي دارد كه شرح آن به زبان نايد.

 

  جشن نيمه شعبان 28 خرداد 1360 پايين كروكلا (برابر با 15 شعبان 1401 ه.ق(

 

 

اصولا" نیمه ي ماه شعبان یکی از جشن‌های بزرگ مسلمانان شيعه برگزار مي شود، که همزمان با سالروز تولد امام دوازدهم شيعيان است.

برگزاری مراسم نیمه شعبان فقط مختص به ايران نیست. از دیگر کشورهایی که چنین مراسمی را  آن هم به شکل وسیع برپا می‌کنند، می‌توان به کشورهای عراق، لبنان، مصر، بحرين، يمن و آذربايجان اشاره کرد. همچنین کشورهایی مانند هند، پاكستان، امارات متحده عربي، تونس و مراكش نيز كه شيعياني را هرچند اقليت در خود دارد، مراسم جشني باشكوه به همین مناسبت برگزار می‌شود. اين روز در تقويم ملي كشورمان به روز مستضعفان نيز نامگذاري شده است.

 

مراسم نیمه شعبان در كشورمان ايران نسبت به کشورهای دیگر بسيار پر رونق‌تر است. جداي از تدارکات ویژه‌ای که دولت مي بيند بسياري از مردم به صورت خودجوش و با صرف هزينه هاي قابل توجهي سعي مي كنند مراسم بسيار شاد و فرح بخشي را براي مردم محله، روستا، منطقه و شهر خود اجرا نمايند.

 

چراغانی‌های وسیع حتي چند روز مانده به روز نيمه شعبان آغاز مي شود و برنامه هاي مختلف تفريحي سرگرمي، مولودي خواني، مسابقات ورزشي با پخش شربت و شيريني که بسیاری از آن‌ها از سوی مردم و هیات‌های مختلف مذهبي انجام می‌شود، خاطره اي به ياد ماندني را براي مردم رقم مي زند.

 

 

جشن نيمه شعبان 28 خرداد 1360 پايين كروكلا (برابر با 15 شعبان 1401 ه.ق(

 

 

در روستايمان ايمن آباد و كروكلا نيز از ديرباز مراسم جشن نيمه شعبان در منازل برگزار مي شد. آنزمان مردم نمي توانستند آنگونه كه امروزه مراسم جشن در ميدان بزرگ روستا يا در خيابان ها با شكوه خاصي برگزار مي شود، پرشور و پر سروصدا به برگزاري اين جشن بپردازند.

 

در اين روز مراسم جشن با انواع برنامه هاي شاد به همراه پخش شربت، شكلات و شيريني و همچنين پارچه آرايي، چراغاني كردن معابر و پرچم آرايي از دو روز قبل، آغاز  مي شود و حتي تا روز بعد از ميلاد نيز در برخي خانه ها ادامه مي يابد.

 

  سال هاست كه آقاي حاج سيد حسين حسيني ايمني يكي از خيرين روستا با همكاري سيد محسن حسيني ايمني مراسم جشن نيمه شعبان را صبح روز ميلاد در ميدان ولايت روستا برگزار مي كنند. چراغاني محل و مكان جشن از روزهاي قبل، برگزاري مسابقات مختلف(مسابقه دو و ميداني با حضور نوجوانان، مسابقات مكتوب، مسابقاتي كه حين مراسم جشن برگزار مي شود) شعرخواني، اميري خواني، مولودي خواني، سخنراني كوتاه، نمايش ورزش هاي رزمي، شعبده بازي و تقليد صدا از جمله برنامه هايي  است كه در اين روز برگزار مي شود. حضور مردم در چنين روزي چشمگير است و بسيار باشكوه.

 

 

 

 

اين جشن در صبح روز ميلاد امام زمان(عج) از سال 1380 آغاز شده است. حاج محسن با بيان اين مطلب اشاره داشتند:

يادم مي آيد در اولين دوره آن يعني سال 1380 براي برگزاري جشن نيمه شعبان صندلي هايي را از تمامي مغازه داران روستا براي دو سه ساعت به امانت گرفتم. چون آن زمان ميز و صندلي اجاره اي نبود.

با تهيه شيريني و شربت جشن خوب و ماندگاري برگزار شد. خدا رحمت كند سيد قاسم حسيني ايمني (دوست محمد قاسم) ايشان حمايت معنوي زيادي از بنده نمود. يادم مي آيد آنروز، حاج حسيني حسيني ايمني يكي از خيّرين بزرگوار روستا كه خداوند همسرشان را رحمت نمايد با خريد چند جعبه شيريني از مهمانان پذيرايي نمود و پيشنهاد نمود كه از سال آينده جشن را خودش برگزار كند كه در نهايت تصميم گرفتيم هر دو در كنار هم، هرساله اين جشن را برگزار كنيم. خدا را شكر چه در روزهاي باراني و سرد و چه در هواي بسيار گرم تابستان، همچنان اين جشن، با شكوه خاصي برگزار مي شود.

 

 

و اما دو مراسم ديگر نيز در همين راستا در روستا برگزار مي شود. يكي در روستاي پايين كروكلا و ديگري در روستاي بالاكروكلا.

 

عصر روز نيمه شعبان، در محوطه مسجد النبي روستاي بالاكروكلا(قاضي محله) مراسم جشني با مولودي خواني و سخنراني با پذيرايي شربت و شيريني از سوي دهياري روستا و با همّت مردم، برگزار مي گردد.

 

 

در همين زمان يعني عصر روز نيمه شعبان در روستاي پايين كروكلا نيز در خيابان ولي عصر(عج)، خياباني كه مشرف به منزل شهيد گرانقدر روستايمان شهيد سيدباقر هاشمي مي باشد، مراسم جشن خاصي از سوي جوان پرشور، عاشق و با انگيزه اين روستا به نام عادل نوراله زاده، و با همکاری تعدادی از دوستانش برگزار مي شود.

 

 

آقاي عادل نوراله زاده جداي از تقبل هزينه ها، اجراي مراسم را نيز خود بر عهده مي گيرد و از شخصيت هاي طنز پرداز استان مازندران نيز دعوت به عمل مي آورد. موسيقي بومي محلي مازندران نيز بخشي از  مراسم است كه با حضور خوانندگان صاحب سبك و به نام مازندراني از جمله محمدرضا اسحاقي، ابوالحسن خشرو، عمران حيدرپور و.... اجرا مي شود.

 

 

 

 دادن افطاري در سالروز ميلاد حضرت ولي عصر(عج) در مسجد صاحب الزمان(عج) روستاي ايمن آباد به ميزباني پايگاه مقاومت بسيج روستاي ايمن آباد و كروكلا از برنامه هاي پاياني مراسم جشن نيمه شعبان هر ساله ي روستاست.

 

 

 

در مساجد روستاي ايمن آباد و كروكلا پس از اقامه نماز مغرب و عشا به جماعت، مراسم جشن مولودي خواني و سخنراني همواره برگزار مي شود. از جمله مسجد صاحب الزمان(عج) ايمن آباد، مسجد جامع ايمن آباد، مسجد صاحب الزمان(عج) پايين كروكلا و مسجدالنبي در روستاي بالاكروكلا.

 

 

 

فهرست زمان، مكان و شيوه برگزاري مراسم جشن نيمه شعبان در روستا:

 

 

 شنبه 31 فروردین ماه 1398 

مراسم جشن در كليه مساجد روستا، پس از نماز مغرب و عشاء، با مولودي خواني و سخنراني

 

 

صبح یکشنبه 1 اردیبهشت ماه 1398 

مراسم جشن نيمه شعبان در ميدان ولايت روستاي ايمن آباد از ساعت 9 صبح، با اجراي موسيقي محلي، مولودي خواني، مسابقه و سرگرمي و ....

 

 

 

عصر یکشنبه 1 اردیبهشت ماه 1398 

مراسم جشن نيمه شعبان در خيابان ولي عصر(عج) روستاي پايين كروكلا از ساعت 16 با اجراي مولودي خواني، موسيقي محلي، شعبده بازي، نمايش طنز، مسابقه و ...

 

مراسم جشن نيمه شعبان كنار مسجد النبي در روستاي بالاكروكلا از ساعت17

 

 

 

 

شامگاه چهارشنبه 1 اردیبهشت ماه 1398 

مراسم افطاري پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد صاحب الزمان(عج) روستاي ايمن آباد از سوي پايگاه مقاومت بسيج روستاي ايمن آباد و كروكلا به همراه مولودي خواني و سخنراني.

 

 

دعاي فرج:

 

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن،  صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ ،  فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً ، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

 

خدایا، در این لحظه و در تمام لحظات، سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان ولى ‏ات حضرت حجّة بن الحسن باش، که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد،  تا او را به صورتى که خوشایند اوست و همه از او فرمانبرى مى ‏نمایند ساکن زمین گردانیده، و مدت زمان طولانى در آن بهره ‏مند سازى.

 

 

 در پايان دعا مي كنيم براي سلامتي و ظهور آقا امام زمان(عج)، و به حرمت اين روز و اين ايام دعا مي كنيم براي شفاي همه بيماران و همچنين بيماران روستايمان ايمن آباد و كروكلا.

 یامَن اِسمُهُ دَوا وَ ذِکرُهُ شَفاء.

 

بارخدايا رحم بنما بر كسي كه تنها اميدش تويي، يا ارحم الراحمين

 

 

 

{jcomments on}

ضرورت نگاه داری زبان و ادبیات بومي و ظرفيت زبان تبری

 

ترانه های تبری در همه دوران تاریخی، به دلیل عاشقانگی عریان، اصیل بودن و ایرانی بودن مورد توجه قرار داشته؛ اگر هم زمانی به سبب سخت گیری های مذهبی و دینی نفی شده، در زبان مردم جاری بوده است.

 

 

ابراهيم نجاري، مدرس دانشگاه فرهنگيان نوشهر:در اين مقاله سعي شده است نگاهي غير از نگاه ناسيوناليستي و يكسو نگر به زبان قومي شود. تلاش کرديم كه نگاه ما به زبان بومي انساني و عرفاني باشد. سپس به ظرفيت شاعرانگي زبان تبري با توجه به نمونه هاي شعري پرداخته شد .

 

كليدواژه: زبان، زبان بومی، زبان طبری، ادبیات بومی، شعر مازندران

 

ضرورت نگاه داری زبان و ادبیات بومي و ظرفيت زبان تبری

 

به عنوان مقدمه باید گفت که تجلی فرهنگ و تاریخ و تمدن یک قوم در زبان آن قوم متجلی است. زبان نوری است که هستی و حیات یک ملت را در بستر تاریخ روشن می کند. مادامی که زبان به طریق دانشی حفظ گردد زندگی آن قوم تضمین است . قید دانشی را به ضرورت حفظ زبان افزودیم تا مورد سوء برداشت قرار نگیرد.

 

نیاز است با تعلیم و آموزش در نهاد های فرهنگ ساز سخن وران و گویش وران به زبان بومی آگاه کردند. نگاه ما به زبان باید نگاه عرفانی و جدای از اندیشه های نژاد پرستانه باشد، این آگاهی و نگاه باعث می شود که "ملت – دولت " زیر بار هزینه های گزاف تفرقه و زدوخوردهای قومی نروند. چون نگاه نژاد پرستانه و تاکید بر یک هویت در دنیای مدرن اسطوره سازی از هویت است که در نهایت منجر به هویت مرگ بار خواهد شد. یک سونگری و انحراف از مسیر درست چه از سوی دولت چه از جانب ملت، شایسته دوران مدرن نیست.

 

باید به شهروند ایرانی آموزش داده شود که قومیت ها و زبان های بومی اضلاع متنوع یک بنا هستند و هر زبان و فرهنگ بومی بازتاب زیبایی و رنگارنگی یک ساختمان. از طرفی دیگر حکومتها هم "ملت سازی" را باید به    گونه ی دیگر به وجود آورند و خرده زبان ها و فرهنگ ها نباید فدا و فنای زبان یگانه شوند. "باری پروژه ی ملت سازی با مدل کلاسیک آن، یعنی پدید آوردن ملت یک پارچه از راه برنامه ریزی و اجرای آن به دست دولتی که خود را نماینده ی بی کم و کاست ملت و " اراده ملی " می داند به دلایل بسیار در ایران به تمامیت نرسید.(آشوری، 1389: 2614 ) و به گمان ما نخواهد رسید.

 

همانگونه که گفته شد نباید از زبان بومی و قومی که هویت فکری – فلسفی اقوام در آن نهفته است اسطوره سازی شود " مطابق با تفکر فلسفی – علمی هویت حاصل تحول سنت در تاریخ است یا در زمان تاریخی است. این نو شدن از طریق بازتولید آن در شرایط ،تغییر یافته .پس هویت عنصر اسطوره ای نیست . اما اگر هویت به عنوان امر در گذشته ی تمام شده ای تلقی شود که مردم از آن جدا افتاده اند و حالا باید سعی کنند که دوباره به آن برگردند، این یعنی هویت را به نمادی غیر تاریخی تبدیل کردن: یعنی اسطوره پردازی هویت. (محمد رضا ارشاد، 1390: 229 ).

 

دلبستگی به کالا و اجناس خانه ی پدری خوب است و نباید چوب حراج به آن زد اما ممکن است در خانه ی پدری کالاهای تاریخ مصرف گذشته باشد و استفاده از آن بیم بیماری و هلاک را افزایش می دهد.

 

    اگر به زبان های جنب زبان فارسی نگاهی انسانی و عرفانی داشته باشیم و بدانیم که سرچشمه زبان بومی چون تبری، لری، لکی، کردی، تاتی و ... یگانه است -که همین گونه نیز هست- و همراه حکومت ها زبان های قومی را گوشه ای از روشنایی كل جغرافیای فرهنگی بدانیم، می توانیم منشاء خدمات فراوانی به زبان ملی شویم. ابتدا باید بپذیریم زبان رسمیعلمی ما زبان فارسی است و مکاتبات اداری ما در سراسر ایران به این زبان انجام می گیرد و باید پاس نگه داشته شود. با هر زبان و قومیتی. ممکن است اعتراض شود که چرا مکاتبات به زبان اقوام نباشد؛ باید گفت چون مکاتبات اداری جعل و قرارداد است نمی تواند به زبان آن گونه که شایسته است کمکی بکند.

 

آیا زبان نامه های اداری امروز ما که سرچشمه آن نثر مصنوع و متکلف قرون پیشین است به زبان رسمی کشور کمکی کرده است؟ کدام ایرانی اصطلاحات «محترمأ معروض می دارد»، «به استحضار می رساند»، «ایفاد می گردد » را در گفتار روزمره خود به کار می برد؟

 

منظور ما از زبان قومیت زبان طبیعی یک قوم است که در هر کلامی اعم از شعر ،داستان ، اسطوره ها و حماسه تجلی پیدا کرده است؛ زبان طبیعی به عنوان یک تعریف کارگشا، نه دقیق و جامع، می توانیم گفت که در اساس واسطه ی ارتباطی در یک جامعه طبیعی است – جامعه ی طبیعی جامعه ای پایدار در یک محیط جفرافیایی خاص که خود را با زاد آوری ( تولید مثل ) در زمان دوام می بخشد، جامعه ای است دارای تاریخ و حافظه ی تاریخی – خواه اساطیری یا مدرن – که با زبانی که زبان ویژه ی آن است، جهان فرهنگی و زندگی مادی و معنوی خود را شکل می دهد؛ و خود را به نامی می نامد که آن را در برابر جامعه های دیگر "هویت" می بخشد. این زبان در بنیاد یک زبان طبیعی است ( آشوری، 1389: 20 )

 

اما چرا زبان های بومی در کنار زبان فارسی باید مورد توجه قرار گیرد؟ ایران کشور شگفت آوری است با پاره های فرهنگی متنوع که ریشه این درخت تناور با شاخه ها و شکوفه هایش در تمام سرزمین ایران تنیده و از همین آب و خاک ارتزاق می کند، این سرشاخه ها و زیبایی ها باید مورد توجه قرار گیرد تا اگر واژگان یا داستان ها و اسطوره هایی که بعضی از آن ها به قدمت عمر انسان است، فراموش شده و یا به علت اوضاع اجتماعی زنده به گور شده  و  یا با بی توجهی ما در حال احتضار است، مجددا زنده شوند. رویکرد علمی و شایسته در آرایش و پیرایش زبان اصلی و ملی ما مفید و در غنای آن موثر خواهد شد.

 

در نظر هایدگر : " اثر هنری زمین ،"یعنی قلمرو غیر دستیابی " را آشکار می سازد ". ( جولیان يانک، 1395: 77 )

 

آثار هنری بومی نیز می تواند آن قلمرو غیر دستیابی فرهنگ فراگیر ایران زمینی را که در خرده فرهنگ ها نهفته است، آشکار گرداند.

 

دیگر اینکه از آن جایی که زبان رسمی ما فارسی بوده و هست و این زبان در برخورد با دنیا و دغدغه های مدرن و جدید، خود را با وام گیری واژگان علمی مدرن کرده، شیشه ای شد و تا حدودی ظرفیت شاعرانگی و ابهام شعری خود را ازدست داده است، چون زبان های بومی هنوز رسانه نشدند،جوهره ی شاعرانگی شان قوی تر است. این زبان ها با واژگان اصیل و با تصویر های زنده می توانند در تعامل با زبان ملی بر شاعرانگی آن بیفزایند. همانگونه که نیمای بزرگ این کار را کرده و با ترجمه ی زبان تبری به زبان فارسی جاودانه های خویش را در شعر معاصر آفریده است.

 

به گمان ما بزرگترین دلیل توفیق نیما این است که او تصویر های بومی را با غلبه نحو زبان تبری و صیغه های اقلیمی به زبان فارسی برگردانده است؛ علاوه بر آن نیما واژگانی را از زبان تبری چون داروگ، کراد، بینجکر به فارسی افزوده است.

ظرفیت زبان تبری (مازنی(

 

 جغرافیای طبیعی مازندران همانی است که امروزه در امتداد جنوبی دریای خزر گسترده شده و همسایه ي دیگر استان شمالی، گیلان است اما مرز فرهنگی مازندران زبان مازنی (تبری) است.

 

زبان مازندرانی (تبری) همانی که در مازندران گوینده دارد و گاهی به مسامح آن را لهجه مازندرانی می گویند: «حقیقت این است که لهجه و زبان فرق اساسی ندارند. تفاوت آن ها اصلی نیست و تفاوت آنها فرعی است؛ زبان به لهجه ای می گویند که اعتبار و نفوذ بیشتری داشته باشند. مثلا در ادارات به کار برود، زبان رسمی کشوری باشد و مردم به آن مکاتبه کنند. کتاب بنویسند روزنامه منتشر کنند و شعر بگویند. به عبارت دیگر آثار کتبی داشته باشد. اما وقتی به زبان لهجه می گویند که از این حیث کم اعتبار باشد مثلا کتاب به آن نوشته نشده باشد یا آثار مختصری داشته باشد و در مکاتبه های اداری و رسمی به کار نرود و در مدارس تدریس نشود.

 

زبان مثل کسی است که صاحب اعتبار و احترام باشد و آراستگی خاص پیدا کرده باشد لهجه مانند کسی است که این پختگی را پیدا نکرده باشد.» ( یارشاطر، 1395: 278 )

 

به گمان ما یکی از دلایلی که به زبان های جنب زبان فارسی لهجه می گویند تدوین نشدن خط برای این زبان ها است. احترام به زبان ملی، شرایط سیاسی و اجتماعی باعث شده است که برای این زبان ها خط قراردادی نداشته باشيم. همین سبب ساز از بین رفتن آثاری شده است که در این زبان ها در گذشته به وجود آمده بود و شور بختانه ثبت نشد.

 

زبان تبری خویشاوندزبان فارسی است. در گذشته آثاری به این زبان تدوین شده بود. ولی این آثار باقی نماند. حتی دکتر صادق کیا بر این عقیده است که تا قرن چهارم تقریرات و تحریرات به این زبان نوشته و خوانده مي شده است.

 

مرزبان نامه کتاب معتبری که در قرن پنجم به این زبان نگارش یافته، امّا نسخه ي تبری آن موجود نیست. آثار دیگر که در کتب تذکره نامی از آن ها برده شد و اکثر آن ها در دسترس نیستند. گذشت زمان، غلبه زبان فارسی و رسمی، بی توجهی گویش وران این زبان، زنده به گورشان کرد. تنها اثر باقی مانده دوبیتی های امیر پازواری است که به وسیله برنهارد دارن چاپ شده است که در صحت انتساب آن ها به امیر جای تردید وجود دارد.

 

از آثار متأخر زبان مازندرانی دیوان روجای نیما است که اولین بار به همت آقای سیروس طاهباز در مجموعه آثار نیما به زیور طبع آراسته شد. پس از نیما شاعران بومی سرا به خلق آثار پرداختند که اولین مجموعه از این آثار کتاب ارزشمند «سولاردنی» اثر شاعر گرانقدر جلیل قیصری است که در سال 1371 توسط انتشارات زهره چاپ شده است و بعدها همین شاعر پایه گذار گونه ای دیگر از شعر تبری به نام «اساشعر» یا شعر اکنون مازندران گردید و هم ایشان به اتفاق آقای صادق رئیسی این گونه شعر را تدوین کرده و مجموعه ای از مقالات و شعرهای این قالب، در سال 1389 به وسیله انتشارات میرماه چاپ شده است.

 

البته در آنتولوژی شعر مازندران تلاش هایی انجام گرفته از جمله «شکوفه هایی از ادبیات مازندران فتح الله صفاری که در سال 1347 انتشارات پیروز آن را چاپ نمود. «نوج» محمود جوادیان کوتنایی را در سال 1375 انتشارات معین، منتشر کرد و «نغمه های سرزمین بارانی» را آقای اسدالله عمادی به همکاری نشر شلفین در سال 1386 به چاپ رسانده اند.

 

باید گفت عموم آثار در زبان تبری در حوزه شعر است. آثار هنری به نثر در ادبیات مازندرانی کمتر مشاهده می شود و آن هم دلیل خاصی دارد که جای آن در این گفتار نیست.

 

-     زبان تبری و به تبع آن هر زبان بومی در كنار زبان فارسی، غیر رسمی است. مردم ایران درخواست ها و مکاتبات و علوم را به زبان فارسی می نویسند و می گویند. این زبان در گردنه ی سنت متوقف شده و به سیر تاریخی و طبیعی خود ادامه می دهد. اگر  هم واژگانی از زبان های فارسی، عربی یا انگلیسی و روسی به این زبان وارد شده است رنگ و بوی و تلفظ طبری گرفته است. واژگانی چون «نهب» (neheb) به جای نهیب عربی، «تیارت» (tiyart) به جای تئاتر زبان انگلیسی از این نوع اند.

 

دیگر اینکه برخی واژگان دیرینگی عمر آدمی دارند. اگر به سخن کاسیرر «نخستین واژگان را نخستین اساطیر بشر بدانیم (کاسیرر، 1367، 15) ازجمله ي اين واژگان «مهر» است. در فرهنگ عامه این سرزمین سفارش می کنند در اقدام به کاری یا با دهان گرم بیرون از خانه رفتن، مهر هاکن  (mehr haken) یعنی بسم الله بگو حال آنکه مهر از خدایان اسطوره بوده است و شاید نخستین خدای سرزمین سرد ایران. مهر به مفهوم خدا هنوز در زبان طبری مانده است.

 

یا واژه دیو که در زبان تبری وجود دارد. دیو نزد هند و ایرانیان باستان گروهی از پروردگاران و به معنی خداوند بوده است و امروزه نیز در زبان های خویشاوند زبان فارسی به همین معنی به کار می رود؛ در مازندران امروز نیز دیو به معنی باشکوه و بزرگ به کار رفته، چشمه بزرگ را دیوچشمه (در کجور نوشهر) می گویند. وجود بعضی از اسامی اشخاص چون دیوسالار، دیو، دیوزاد در رویان مازندران از نفوذ دیوان در این ناحیه حکایت می کند. « به عنوان مثال در قرن شانزدهم میلادی قبیله ای به نام دیو در مازندران سکونت داشته است .(هنریتا مک کال، 1389: 165) امّا پس از ظهور زرتشت «درخشان ترین اصول مقدّس کیش آن ها انکار و ستیز با دئوه ها (دیوهای) نیرومند بوده است (که قبل از ظهور این پیامبر) بسیاری می پنداشتند چنانچه لعنتشان کنند مکافات خواهند دید. (مری بویس، 1390: 185)

 

این مشخص می کند که در حوزه ی فرهنگی مازندران،ديوان قداست داشتند امّا در جغرافیای فکری آئین زرتشت پلید و ناشایست معرفی شدند. وجود این واژه در زبان تبری پیوند آن را با اندیشه پيش از زردشت استوار می سازد- زمانی که دیوان خدایان بودند- حتی امروزه که در زبان فارسی به شخص قدرتمند رستم می گویند در زبان مازنی به اشخاص نیرومند و توانا هم لقب دِو سِفِد (دیو سفید) می دهند. نیما در روجا به این مطلب اشاره دارد.

مازرون دیو اِما گت نوم هسه                   رستم به حیله دیو دسّ دوسّه
دیو خوندون اِفتاب پرسّه            زرتش به کینه بدِ به وه دوسّه
ترجمه: دیو مازندران نامدار هستند/ رستم به حیله دست دیو را بست

 

می گویند خاندان دیو آفتاب پرستند/ (حال آنکه اینطور نیست) زرتشت به کینه بد به آن ها بست.
-   
همان گونه ای که گفته شد زبان تبری زباني شاعرانه و سنتی است و اگر هم رشدی داشته رشدي طبیعی بوده و کلماتی را که از زبان های همسایه به این حوزه ورود پیدا کردند به گونه ای مازندرانیزه شده اند.

 

علاوه بر این واژگانی در این زبان به کار می رود که این زبان را نیز به گذشته ادبی ایران پیوند می دهد:
نازک نازک دَمج ته ناز بوئم                       دِ تا بن شه دلِ نمازه بوئم    
همه چی ره بوئم هیچی ره نوئم            منه رو بَر نکنّه رازه بوئم
قیصری

 

ترجمه: نرم نرمک و زیبا بخرام تا نازت را بسرایم/ براي معشوقی که تو باشی ترانه دلم را بخوانم
به نگاه سکوت سخن ها و رازها سر دهم/ (اگرچه) شرم باعث پنهان کردن رازدلم شده است

 

ترکیب «نازک نازک دمیتن» که در زبان تبری امروز کاربرد دارد معادل کاربرد کنایی «دامن کشان رفتن» است که در زبان گذشتگان از جمله سعدی وجود داشته است و امروزه در زبان فارسی منسوخ شد:

 

دامن کشان که می روی امروز بر زمین            فردا غبار کالبدت بر هوا رود

 

یا واژه «بوئم» (بگویم) به همان مفهوم خواندن و سرودن زبان پیشینیان است که این معنی هم،در زبان امروز وجود ندارد ولی در شعر و نثر گذشته به کار رفته است. حافظ می گوید:
ساقی به نور باده بر افروز جام ما            مطرب بگو کار جهان شد به کام ما
حافظ

 

در اسرارالتوحید آمده  است: «چون قوّال این بگفت، درویشان را حالتی پدید آمد و آن شب تا روز بر این بیت رقص می کردند. (اسرار التوحید محمّدبن منور، 1367: 16) و گفتن در این عبارت به معنی (با آواز خوش) خواندن است، آنگونه ای که در دوبیتی پیش گفته، آمد.

 

وجود این واژگان و ترکیبات، پیوندی است بین ادب گذشته و اکنون زبان رسمی ایران که می تواند گاهی راه گشای تفسیر و توضیح شعر و نثر فاخر و ادبیات بزرگ سرزمین پهناور ما باشد.

 

علاوه بر این، انعطاف پذیری، وجود واژگان اساطیری، توتم های بومی، ظرفیت ایجاز و جوهره سرشار بیانی از ویژگی های مهم زبان طبری است و می تواند برای شعر و هنر کلامی زبانی در خور و شایسته باشد.

 

تصویر

 

تصویرهای شعر تبری برگرفته از طبیعت و محیط جغرافیایی این استان است. طبیعتي که نیما به سبب بهره مندی از آن شعرهای ماندگار خود را آفرید. نیما براي نقاشي طبیعت مازندران زبان دوم خود را برگزید، حال اگر این نقش بندی بی واسطه با زبان اصلی آفریده شود جذاب تر خواهد بود. شعر بومي مازندران از این دست تصاویر فراوان دارد.

 

عموماً تصاویر شاعرانه از درآمیختگی یا تناظر و جانشینی مفاهیم و واژگان به وجود می آید که در بیان، از آن به تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه تعبیر می کنند که جعلی و قراردادی است امّا بهره ی شعر تبری از تصاویری است که جای معنی می نشینند و اصلاً خود معنی هستند و در اصطلاح به آن «شی کلمه» می گویند. عواطفی که در این گونه شعرها از طریق تخیل تزریق می شود- چون جعلی نیستند- شناخت حسی را به دنبال دارد.

 

درک این نوع شعرها فضیلت علمی نمی خواهد بلکه تجربه زیستی طلب می کند؛ این می تواند شعر تبری را در حوزه جغرافیایی اش فراگیر کند که هم اکنون هست؛ بسیاری در این حوزه به نقد و آفرینش می پردازند و شعر شفاهی مازندران یعنی ترانه هم تا حدودی فراگیر شده است.

 

تصاویر شاعرانه در این زبان چنان بدیع و شگفت انگیزند که با ترجمه فارسی آن شعر دوم دریافت می شود و فارسی زبانان می توانند بهره ببرند. «شاعر محلی که بیشتر با دانش زندگی سروکار دارد تا دانش کتابی. تصویرهای کلیشه ای و بسته بندی شده ارائه نمی دهد بلکه همان تصاویری را منعکس می کند که در طبیعت امّا پشت اشیاء کشف کرده است. در شعر محلی کلمات هم بدون اینکه از پیش تعیین شده باشند و یا از متون دیگر گرفته شده باشند به طور آنی همراه با موضوع خود می آیند (قیصری، رئیسی، 1389:24)

 

پی نمازِ سَرُ اِفتابِ پر پر            از اون سر، در اینه مه جان دلبر
منه که بدیه، راه را هادا ور            مه ساینه سنگینه دَکته وه سَر
ناشناس

 

ترجمه: غروب شعاع خورشید چون پرنده ای فرو می نشیند/ دلبر من در راه (روبروی من) در حال آمدن استوقتی مرا دید راه را کج کرد/ امّا سایه من سنگین و بلندتر است و بر سر او افتاد.

 

اینکه خورشید چون پرنده ای فرو می نشیند در آثار گذشتگان سابقه دارد اما بلند بودن سایه در غروبگاه، امتداد یافتن آن و افتادن سایه عاشق بر معشوق، تصویری بومي است با معانی تأویلی گوناگون که در به کارگیری این تصویر ایجاد گردید.
بووئم چل چلا پر بزنم پر            خنه ی دلبخواه، سر بزنم سر
همون مسّ کیجا بیئه پشت در            سیو زیرپیرن و اسبه دل سر
ناشناس

 

ترجمه: چلچله ای شوم و پرواز کنم تا به خانه دلبرم سر بزنم
دختری مست در را به رویم بگشاید که پیراهنی سیاه و گردنی سفید داشته باشد

 

چلچله ها در خانه لانه می سازند؛ راوی می گوید: «من چلچله ای شوم و پرواز کنم» (چلچله پرهایش سیاه و گردن وسينه اش سفید است) و به خانه دلبرم روم، دختری که پیراهنی سیاه و گردنی سفید دارد در را به روی من بگشاید- با دقت در تصویر این دوبیتی در می یابیم که دختر دم در نیز در هیئت همان چلچله است که به شکل دختر ظاهر می شود- در حقیقت معشوق چلچله دیگری است شبیه عاشق-

 

خوشه خوشه خشک بویمه
ورده، ورده لال
تشنی آئیش مه
هزار خِشکِ تو
هزار دریا پِش پِشو
(
اساشعر- قیصری)

 

ترجمه: خوشه خوشه خشک شدیم، بلدرچینی لال، آئیش تشنه ایم، هزار تب خشک، هزار دریا هذیان

 

تصویرهایی که در قالب کنایه (خوشه خوشه خشک شدن) و (ورده، ورده لال) و استعاره هایی چون آئیش و دریا تصویرهای بومی است و برگرفته از فضای کسب و کار و محیط طبیعی شاعر.

 

موسیقی بیرونی شعر تبری

 

جز اساشعر که از موسیقی درونی بهره مند است- در وزن های عروضی سابق سروده شد و عموماً بر وزن ترانه یعنی مفاعیلن مفاعیلن فعولن است امّا بعضی از شاعران مازندران از جمله آقایان قیصری، غفاری، فرهود جلالی، هاشمی چلاوی، قاسمی، خانم اسداللهی و عیسی غفوری هم از اوزانی دیگر به صورت محدود استفاده کرده اند که این وزن ها هم موسیقی ناخودآگاه جمعی مردم این منطقه است و به صورت ترانه هایی بر زبان مردم این منطقه بوده است. مانند شعر «کجه ده شونه» با این مطلع
مه بیته کیجا کجه دَشونه            گم بوه پیدا کجه ده شونه؟
قیصری، 1384: 137

 

ترجمه: دختر مه گرفته! پیدای گم شده! کجا می روی؟

 

اما گونه ای دیگر از شعر به نام امیری در مازندران وجود دارد که «امیری خوانان» یا «تبری خوانان» مازندران آن را می خوانند. امیری هنر خوانندگی بومي سرزمین مازندران مي باشد و وزنی غیر از وزن ترانه دارد. با بند ترجیح «علی علی جان، آقام یا علی، مولام یا علی» دو بیتی امیری پایان می یابد. امیر که در مازندران به پازواری شهرت دارد شخصیت نیمه اسطوره ای و افسانه ای است که گاهی به امیر کجوری ملقب است. شرح اشعار امیر کجوری به قلم محمدبن سلیمان طبیب تنکابنی ملقب به آیت الله آقا میرزامحمد مجتهد علامه تنکابنی فقیه، رجالی، ادیب و پژوهشگر شیعی ایرانی شرح گردید و به تصحیح آقای علی ذبیحی در سال 1394 به چ
اپ رسیده است .

 

نمونه ای از امیری :
امیر گنه جان روز زوزها بووئه            قاضی محمد حاکم خدا بووئه    
حسن و حسین هر دو یکتا بووئه        خلق نیک و بد امروز سوا بووئه
(
به نقل از ذبیحی 1394 : 52 )

 

ترجمه : امیر می گوید : روز قیامت برپا شود محمد (ص) قاضی و خداوند حاکم باشد . حسن و حسین (ع) هر دو یکی شوند و عیار نیکی و بدی مردمان آشکار شود.

 

البته باید گفت که به سبب تنوع لهجه ها در مازندران این اشعار در هر منطقه ای به تناسب همان لهجه خوانده می شود و دخل و تصرف فراوانی در این اشعار صورت گرفته که باید تصحیح انتقادی دیگر از آن صورت گیرد شوربختانه تا امروز صورت نگرفته و عیب این است که هر خوش ذوقی ابياتی به آن می افزاید و چون رباعیات خیام بر حجم این اشعار در گذر زمان افزوده شده است.

 

باید اذعان کرد که زیباترین و پرکاربردترین شعر در ادبیات تبری ترانه است ؛ ترانه در لغت به معنی خرد ، تازه وجوان خوش سیماست اما در اصطلاح شعر غنایی با مصرع های کوتاه و بلند است که با یکی از لحن های موسیقی هاهنگ باشد .

 

ترانه های آغازین ایران زمین، دوبیتی هایی بوده است که پیش از اسلام در بین مردم رواج داشته و پس از اسلام فهلوی یا فهلویه خوانده شده است . فهلوی معرب کلمه پهلوی است .

 

اعراب سروده های محلی سرایندگان ایران زمین را فهلویه خوانده اند. گویا این سنت گذشته در دوبیتی گویی و دو بیتی خوانی هنوز هم در فرهنگ و قومیت ایرانی تداوم دارد . نمونه هایی از این ترانه ها :

 

ته سه میجمه دشت کوه و دشته            اوزر جا گمه شه سرگذشته
سيوسنگ هم شه رازه ناله کنه        گنه مه سینه ، سرخ چشمه مشته
حامد رمضانی

 

ترجمه: به جستجوی تو تمام کوه و دشت را می پیمایم / با نسیم از سرگذشت خود می گویم
سنگ سیاه هم رازش را ناله می کند / و میگوید :« در سینه ام چشمه ای سرخ لبریز است

 

یا نمونه ای دیگر :

 

مه دل ایا مه دل تیکا و کتر       ته دل آهن ،گليله، چوی عرعر
پرهاکرده تفنگ بییه لوزنه         ایا پر و کتر پر و تیکا پر
احمد غفاری

 

ترجمه : دلم چون ابیا ، توکا و کبوتر است / حال آنکه دلت به مانند آهن ، گلوله و چوب عرعر سخت . / چون تفنگ پر هستی که هنگام شلیک لگد می زند / به همین دلیل باعث فرار ابیا کبوتر و توکا ( دل ) من شده است .

 

دوبیتی ها حاصل رنج ها و شیوه ی زندگی را به زیبایی می گوید

 

مما شه درد صنخ دله جا دا
دله خوکرده ووه سر لا دا
وکناپش هتی میچکا کلی وه
وشونه تیم تیم برمه چپا دا
                                    
حامد رمضانی

 

ترجمه: مادردردش را در صندوقچه ای پنهان می کرد/ دلش را می خوابانید و ملحفه ای بر سرش می کشید/ حياط خانه اش مانند لانه ی گنجشک بود/ وبه آنها از دانه های اشک آذوقه می داد

ترانه های تبری در همه دوران تاریخی، به دلیل عاشقانگی عریان ، اصیل بودن و ایرانی بودن مورد توجه قرار داشته اگر هم زمانی به سبب سخت گیری های مذهبی و دینی نفی شده در زبان مردم جاری بوده است. درون مایه این ترانه ها علاوه بر عشق ورزی و طبیعت گرایی ، خودشناسی ، خداشناسی، سرگردانی و مرگ اندیشی است و حاصل رنج مایه ها، کشت و کار ، تاثیر طبیعت و شیوه زندگی شاعران و سرایندگان این دیار است .

 

امتیازی که دو بیتی بر دیگر قالبها دارد قالب ترنم ، ترانه و دغدغه ي همه اقوام ایرانی است . دوبیتی چون مشترک بین همه قومیتها است می تواند هنری باشد به قول هايدگر « وجود جماعت اصیل ، وجود یک قوم را ممکن سازد. (جولیان یانگ ، 1395 : 97) از این حیث این قالب، پیوند همه اقوام ایرانی است که قومي بزرگ را شکل می دهد و به قول هگل « ایجاد تاریخ می کند».

 
منابع و مأخذ:

 

آشوری ، داریوش (1391) پرسه ها و پرسش ها ، چاپ سوم ، تهران، نشر آگه
آشوری ، داریوش (1389) زبان باز ، چاپ سوم ، تهران ، نشر مرکز
ارشاد ، محمد رضا (1382) گستره اسطوره ، چاپ اول ، تهران ، هرمس
بویس،مری (1386) آیین زردتشت ، ترجمه ابوالحسن تهامی ، چاپ اول ، تهران ، نگاه
قیصری ، جلیل ورئیسی صادق (1389) اسا شعر ، چاپ اول ، تهران ، انتشارات میر ماه
قیصری ، جلیل (1371) سولاردنی، چاپ اول ، تهران ، نشر زهره
قیصری ، جلیل (1384) مه و منجور ، چاپ اول ، ساری ، نشر شلفین
میرزا محمد بن طبیب تنکابنی (1394) شرح اشعار امیر کجوری ، تصحیح علی ذبیحی ، چاپ اول ، تهران ، نشر رسانش نوین
یارشاطر ، احسان (1395) گزیده آثار یار شاطر ، به کوشش محمد توکلی ، چاپ اول ،  تهران ، پردیس دانش
یانگ ، جولیان ، ( 1395) فلسفه هنر هایدگر ، ترجمه امیر مازیار ، چاپ سوم ، تهران ، گام نو

 

در ضمن از برخی سایت ها و شعر برخی شاعران که آثار آنها چاپ نشده ولی در فضای مجازی نشر شده استفاده شد. گاهی هم حضوری با آنها گفتگو گردیده و از آثار آنها بهره برده شد

 

 

 

 منبع: مازندنومه

 

موسیقی و جشن در فرهنگ‏ های ایرانی

  جشن و موسیقی شبیه به هم‏ هستند. هر دو براساس طرحی کلی که اجازه بداهه‏ پردازی در یک چارچوب‏ از پیش تعیین شده را می ‏دهد، اجرا می‏ شوند. هر دو نقاط اوج و فرود و نقاط تنش و آرامش دارند و در زمان رخ می‏ دهند. در ضمن، جشن، به عنوان محل عالی ارایه و اجرای موسیقی، یک کنسرواتوار موسیقی به حساب می‏ آید. جشن به کمک موسیقی به بسیج عمومی دست می ‏زند و با تقسیم زمان بر اجتماعیت، تمایزها و تقسیم‏ های اجتماعی که در بطن این اجتماعیت است، تأکید می ‏کند. موسیقی و جشن در فرهنگ ‏های ایرانی، چه کشور ایران و چه حوزه  فرهنگی ایرانی شامل ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان و جمهوری آذربایجان، در بسیاری موارد ویژگی‏ های فوق را به نمایش می‏ گذارند.

 


مقدمه
این که جشن و شادمانی عمومی بدون موسیقی قابل تصور نیست به نظر بدیهی می‏ آید. با وجود این که ابراز شادمانی، بنابر فرهنگ‏ های مختلف، بدون تردید، شکل‏ های متفاوتی دارد، اما گمان نمی‏ رود در هیچ فرهنگی بتوان مجلس جشن و سروری بدون موسیقی پیدا کرد. با این وجود، چگونگی و چرایی این پیوستگی عمیق و جهان شمول میان جشن و موسیقی، موضوع تحقیقات زیادی در حوزه ي مردم‏شناسی موسیقی(اتنوموزیکولوژی) نبوده و تاکنون‏ نظریه منسجمی درباره  این پیوند ارایه نشده است.

این کوتاهی، به خصوص وقتی ناموجّه جلوه‏ می‏ کند که به نکات مشترک قابل ملاحظه‏ ای که میان مراسم جشن و شادمانی(به ویژه مراسم‏ عروسی)در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد می ‏اندیشیم.

در نهایت به نظر می‏ رسد که قابلیت‏ بنیادی موسیقی در به حرکت درآوردن بدن یا برانگیختن‏ چیزی (با همه ابهامی که این کلمه‏ دارد) در بدن، پیوند آن را با احساسات مختلف، از جمله شادمانی، طبیعی جلوه می‏ دهد. موسیقی می‏ تواند همچون کاتالیزوری فرض شود برای برون افکنی حس شادی یعنی عاملی که‏ راه برون شدی برای تحرکات داخلی بدن فراهم می ‏آورد.

وقتی موسیقی با جنبش درونی جسم‏ هم بسامد می‏ شود به تبدیل این جنبش به جنبش بیرونی(مثلا در قالب رقص) یاری می‏ رساند. وظیفه تبیین و تدقیق این پدیده، به احتمال قوی، بیش از همه بر عهده ي روان‏شناس موسیقی است، اما تجربه‏ های شخصی نیز، حد اقل در برخی حوزه ‏های بسیار وسیع فرهنگی، می ‏توانند بر وجود چنین پیوندی میان موسیقی جشن و احساس شادمانی صحه بگذارند. آیا همین‏ تجربه‏ های شخصی و همین بدیهی بودن ارتباط میان موسیقی و شادی در جشن‏ ها مانع از تعمیق پژوهش‏ ها برای کشف ابعاد دیگری از پیوند میان این دو پدیده نشده است؟

به ‏هرحال، نظریه مدرنی در مورد این پیوند در ادبیات مردم‏شناسی موسیقی وجود ندارد، اما اندیشه‏ های‏ قابل توجهی برای تدوین یک نظریه از سوی عده ‏ای از پژوهشگران مطرح شده است. در این‏ میان، موسیقی در جشن اثر برنار لرتا-ژکب(1994) که سه فرهنگ متفاوت، یعنی بربرهای‏ اطلس علیای مراکش، روستاهای ساردنی و نیز رومانی را مورد بررسی قرار می ‏دهد، بدون‏ تردید یکی از معتبرترین آثاری است که در این زمینه نوشته شده.

این مقاله می‏ کوشد تا با تکیه بر پاره ‏ای از اندیشه‏ های مطرح شده توسط این پژوهشگر فرانسوی برخی از جنبه‏ های‏ رابطه ي میان موسیقی و جشن را در فرهنگ‏ های ایرانی روشن کند.


منظور از فرهنگ‏ های ایرانی در این نوشتار وسیع‏تر از آن است که مرزهای جغرافیایی‏ سیاسی تعیین می‏ کنند. در این‏جا ویژگی‏ های قومی، با همه ابهامی که واژه  قوم می‏ تواند داشته‏ باشد، از محدوده‏ های جغرافیایی فراتر می ‏روند. به این ترتیب، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان‏ و حتی صرف‏نظر از تفاوت زبانی، قفقاز نیز به حوزهء مورد بحث این مقاله تعلق خواهند داشت. منطقهء اخیر، گذشته از پیوندهای تاریخی-فرهنگی‏ که با حوزهء ایرانی دارد از نظر موسیقی حتی بیش از مناطق دیگر به ایران نزدیک است؛ سه منطقه ي دیگر، یا بیشتر متمایل به موسیقی هندی‏ اند(مثل افغانستان) یا علی‏رغم پیوندهای دیرینه و ریشه ‏های مشترک انکار ناپذیر، نظام موسیقایی بسیار متفاوتی با نظام موسیقیایی ایران دارند(مثل ازبکستان و تاجیکستان).

 

 

 

 

شباهت موسیقی و جشن


نخستین پنداره در ابتدای کتاب لرتا-رکب با طرح این سؤال مطرح می ‏شود که:"اگر جشن و موسیقی همراه هم می‏آیند آیا به این دلیل ساده نیست که به هم شبیه هستند؟" (7:1994).ابعاد مختلف این شباهت را، مؤلّف در صفحات بعد مورد بررسی قرار می‏ دهد. جشن و موسیقی هر دو ، در زمان رخ می ‏دهند.

دومی، همان‏گونه که غالبا از آن صحبت می‏ شود، یک هنر زمانی است و خود را از این جهت به روشنی از پاره ‏ای هنرهای دیگر، مثلا هنرهای‏ تجسمی، که هنرهای مکانی محسوب می‏ شوند متمایز می‏ کند. وقوع یک روی‏داد موسیقایی و دریافت آن، نیاز به گذر زمان دارد.

یکی از عوامل پایه‏ ای این هنر، یعنی ریتم، تجسم این گذر زمان است. جشن نیز هنر سازمان‏دهی یک روی‏داد در بستر زمان است. هم‏چون موسیقی، این‏ یکی هم براساس یک طرح کلی اجرا می ‏شود و بداهه ‏پردازی در آن سهم دارد. به عبارت دیگر، جشن برانگیزانندهء یک نوع آزادی متناقض‏ نما(پارادوکسال) و نهادی زایندهء خودانگیختگی است‏ ( Ibid:13 ).از این‏رو، به عنوان یک نهاد، می‏ توان جشن را با یک نظام موسیقایی(یعنی‏ مجموعهء هم‏آهنگ و یک پارچه‏ ای از قواعد و ارزش ‏ها)، و ظرفیت آن را برای ایجاد یا پذیرش‏ رفتارهای خودانگیخته با امکانات زایای این نظام مقایسه کرد. در چارچوب قواعد ضمنی یا صریح یک نظام یا یک شکل موسیقایی، هم نظام و هم شکل امکان خلاقیت به موسیقی‏دان‏ عرضه می‏ کنند.


طرح کلی برای برگزاری جشن در همه فرهنگ ‏های ایرانی وجود دارد. اما در این‏جا هم، تقریبا مثل همهء موارد مشابه در همه جای دنیا، طرح یک الگوی ذهین است که هم‏چون همهء قانون‏مندی‏ های آئینی از چنان سیالیتی برخوردار است که هرگز عینا به وقوع نمی ‏پیوندد. این‏ الگویی است که به صورت آرمانی وجود دارد و به علت عدم صراحتش، که ناشی از تبدیل‏ نشدن آن به یک قانون مکتوب است، به انجماد تن نمی‏ دهد.

نظام‏ های موسیقیایی نیز تقریبا همه، این‏چنین‏ اند، به ویژه آن‏هایی که قوانین‏شان به صورت ضمنی وجود دارند، بدون آن که به‏ بیان لفظی درآمده باشد. این، در حالی است که الگوی ذهین و آرمانی مبنای تقریبا همه نوع‏ بداهه ‏پردازی در عرصهء موسیقی است.

به نظر می‏ رسد که هرگونه خلق فی البداهه موسیقایی‏ براساس الگو یا الگوهایی صورت می‏ گیرد که تنها از یک نمای کلی برخوردارند و نه از اساس‏ یک قطعهء موسیقی مشخص و تثبیت شده‏2.

این که یک فرایند قطعی و غیر قابل تخطی در جشن‏ وجود ندارد را از مشکلی که مردم‏شناس در کسب اطلاع دقیق از اطلاع‏ رسان‏ه ای محلی با آن‏ مواجه می ‏شود می‏ توان فهمید. روشن‏ترین توضیحی که از یک اطلاع ‏رسان می ‏شنویم خیلی زود توسط خود او در جزئیات نقض می‏ شود: "گاهی هم می‏ شود که..."، "بعضی‏ ها این کار را نمی ‏کنند..."، "همیشه نه، اما..."و از این‏گونه اصلاحات به ظاهر کوچک که گاه منجر به‏ سرگردانی بزرگ مردم‏شناس می‏ شود.

با این حال، آن‏چه اهمیت دارد امکان بداهه ‏پردازی در شرایط خاص و با توجه به امکانات و موقعیت‏ های ویژه و با در نظر داشتن خطوط کلی الگو تا حد ممکن است. 3


این خطوط کلی در سنت مازندرانی به این شکل ترسیم می ‏شود که جشن در طی روز در فضای باز(حیاط خانه)و با دسته موسیقی لوطی‏ ها(سرنا و نقاره، یا سرنا و دهل)که با رقص‏ خود لوطی‏ ها یا مهمانان همراه است، صورت می ‏گیرد و بعد از غروب آفتاب داخل خانه با تشکیل مجالس مختلف، برحسب جنسیت و سن مهمانان، و به همراهی موسیقی مجلسی‏ (آواز، دوتار، کمانچه و نی چوپان) ادامه می‏ یابد (فاطمی،1381 الف:73-76).

در تهران سنتی، عروسی‏ هایی که در حیاط خانه‏ ها و به همراهی مطرب‏ های روحوضی برگزار می ‏شد از شش‏ بعد از ظهر تا نیمه شب به هنرنمایی مطرب‏ های موسیقی‏دان اختصاص داشت و از نیمه شب، پس از صرف شام، به هنرنمایی مطرب‏ های هنرپیشه که به اجرای نمایش‏ های سیاه بازی‏ می‏ پرداختند(فاطمی،1381 ب:116-117).

در شهر هرات و در زمان تحقیق جان بیلی نیز جشن عروسی از حدود شش بعد از ظهر در حیاط خانه برگزار می‏ شده و در مرحلهء اول، قبل‏ از شام، که تا ساعت هشت و سی دقیقه یا نه شب طول می‏ کشیده، مهمانان چای می ‏نوشیده‏ اند و تقریبا در سکوت به موسیقی گوش می‏ داده ‏اند. پس از شام مجلس سبک‏تر و بانشاط تر می‏ شده و نوبت رقص مهمانان و اجرای نمایش‏ های کوچک فرا می‏ رسیده است. مرحلهء بعد، تخت داماد بوده که طی آن داماد را به مجلس مردانه می‏ آورده ‏اند و یا اجرای چند ترانهء مخصوص و انجام بعضی اعمال آئینی او را روانه مجلس زنانه می‏ کرده ‏اند. پس از آن دوباره‏ رقص و نمایش آغاز می ‏شده و سرانجام مجلس با اجرای موسیقی سنگین و غزل‏ های مذهبی به‏ پایان می ‏رسیده است( Baily 1988:127-129 ).

 


اما مهم‏ترین شباهت این است که جشن نیز هم‏چون موسیقی دارای لحظه‏ های اوج و فرود است، لحظه‏ های قوی و ضعیف و لحظه‏ های تنش و آرامش. برای نمونه می ‏توان مرحلهء بین شام و تخت داماد در جشن‏ های مورد اشاره بیلی در هرات به عنوان نقطه اوج جشن و مرحلهء پس از غروب آفتاب و پس از شام، به ترتیب در جشن‏ های مازندرانی و تهرانی، به‏ عنوان لحظات آرامش جشن را ذکر کرد. این مقایسه فقط وقتی که جشن و موسیقی را به‏ عنوان دو ماهیت مستقل از هم در نظر می‏ گیریم معتبر نیست، بلکه به نظر می‏ رسد که حتی‏ لحظه‏ های متمایز در جشن تا حدود زیادی منطبق بر لحظه‏ های مشابه در فرایند موسیقایی‏ جشن می ‏شوند. هم‏چون مورد موسیقی لائوتاری‏ ها(کولی‏ ها) رومانیایی، که لرتا-ژکب‏ شاهد آن بوده است(1994:108)، موسیقی لوطی‏ های مازندرانی از قانون ازدیاد سرعت‏ تدریجی تبعیت می ‏کند و این ازدیاد سرعت، در هر نوبت اجرا، با گرم شدن مجلس و اوج‏ گرفتن جشن هم‏آهنگ است. فرایند افزایش سرعت در اجرای موسیقی را می‏ توان در مروگی‏ (یا مورگی) و بخارچه، دو رپرتوار قدیمی از جشن‏ های مردم بخارا، و حتی گاه در رپرتوار مطرب‏ های تهرانی نیز یافت.4


آن‏چه در مورد شباهت موسیقی و جشن گفته شد متکی بر ماهیت جشن هم چون‏ روی دادی قابل سازمان‏دهی شدن در زمان بود. در این زمینه، می ‏توان اعتراض کرد که‏ ویژگی‏ های برشمرده شده برای جشن به همه روی‏دادهای از این دست قابل تعمیم است، اما همه این روی‏دادها با موسیقی همراه نیستند.

آئین‏ های مختلف هم‏چون جشن در زمان رخ‏ می ‏دهند و همه از طرح‏ های کلی‏ ای برخوردارند که قابل تغییرند و به بداهه‏ پردازی میدان‏ می‏ دهند. گرچه این که بسیاری از آئین‏ ها با موسیقی همراه ‏اند واقعیتی روشن است اما این را هم‏ نمی‏ توان انکار کرد که آئین‏ های فاقد موسیقی نیز فراوان ‏اند. نکتهء مهم شاید همین نزدیکی‏ طبیعت همهء روی‏دادهایی باشد که در زمان و به صورت سازمان‏دهی شده رخ می ‏دهند.اگر هم‏ پندارهء لرتا-ژکب دربارهء مشابهت جشن و موسیقی برای توجیه حضور دومی در اولی رد جایی‏ که با پدیده ه‏ای خاص سروکار داریم، بیش از حد عمومی باشد، به هر حال نکته‏ ای که وی مطرح‏ می‏ کند، از ارزش قابل توجهی در آن‏چه به معناشناسی موسیقایی ارتباط پیدا می‏ کند برخوردار است. آیا معنای موسیقی همان معنای روی داد سازمان‏دهی شده نیست؟ به ویژه روی‏دادی که‏ در اصل، بدون آن که نتیجهء عینی یا ملموسی از فرآیند آن حاصل شود، هدف درگیر کردن‏ عواطف شرکت‏ کنندگان در خود را به شیوه‏ای موزون و سازمان‏دهی شده دنبال می‏ک ند؟ و در این راه از لحظه ‏های آمادگی، اوج، فرود، تنش و آرامش گذر می‏ کند، تا سرانجام به نتیجه‏ ای‏ ذهنی نایل شود؟ همین جا است که آئین ‏ها و جشن‏ ها با اهداف بیشتر نمادین و ذهنی خود از انواع دیگر روی‏دادهای سازمان‏دهی شده متمایز می ‏شوند.

اجرای یک طرح عمرانی یا اقتصادی‏ نیز یک رویداد سازمان‏دهی شده است، اما این روی‏داد، با طرح مکتوب و تثبیت شده ‏اش که‏ دیگر یک الگوی ذهنی سیال نیست، با دقتی که اجرای آن می‏ طلبد و از این‏رو محدوده بداهه ‏پردازی را تنگ می ‏کند و با نتیجه عینی و روشنی که هدف قرار داده است، خود را از جشن و آئین‏ ها متمایز می‏ کند.و در نهایت، آیا به دلیل همین عدم شباهت این طرح ‏ها با موسیقی نیست که همراهی موسیقی با آن‏ها مطرح نمی‏ شود؟

 

 

 

جشن یک کنسرواتوار موسیقی است

جشن، محل اجرای موسیقی و حفظ و به خاطر سپردن عمل موسیقایی است، از این‏رو می ‏توان آن را یک کنسرواتوار موسیقی دانست (( Lortat-Jacob 1994:7  لرتا-ژکب خود شاهد این ویژگی جشن در فرهنگ ‏های مورد تحقیق‏اش، به ویژه نزد بربری‏ های اطلس علیای مراکش بوده است.

در یمن یک جشن عروسی تقریبا همه رپرتوار موسیقایی را به خدمت می ‏گیرد، از آوازه ‏های مذهبی تا موسیقی رقص( Lambert 1997:60-68 ).

نمونه‏ ای دیگر از این دست را می ‏توان در مازندران دید. هر چند، در این جا، سهم موسیقی مذهبی قابل توجه نیست، اما همه‏ رپرتوارهای غیر موقعیتی موسیقی‏5 در مراسم عروسی مازندرانی اجرا می‏ شود، از آوازهای‏ روایتی و غیر روایتی گرفته تا موسیقی نی چوپانی. مسلم است که بخش مهمی از رپرتوار موقعیتی نیز که مخصوص عروسی و جشن است و توسط سرنا و نقاره اجرا می ‏شود در این‏ مراسم حضور دارد. موسیقی‏دانان مازندرانی همه متفق القولند که موسیقی آن‏ها از دل جشن ‏ها بیرون آمده و جشن عروسی محل عالی پرورش و حتی پیدایش موسیقی بوده است. در آسیای‏ میانه توی(عروسی،جشن)های مختلفی که در جریان عروسی برگزار می ‏شوند انواع موسیقی‏ موجود را عرضه می ‏کنند. در توی‏ه ای فاتحه و نکاح موسیقی سبک بخارچه، برای مجلس‏ زنانه و مورگی، برای مجلس مردانه اجرا می‏ شود و در توی آش یا آش پدری، که به نوبت‏ توسط خانواده عروس و داماد و فقط برای مردان برگزار می‏ شود، موسیقی سنگین شش مقام‏ )موسیقی کلاسیک منطقه و قابل مقایسه با موسیقی دستگاهی ایران)اجرا می‏ شود.6


اگر تنوع موسیقی و نگرش به جشن هم‏چون محل ارایه و آموزش موسیقی نزد مطرب‏ های تهرانی غایب است، برعکس در جمهوری آذربایجان، به ویژه در پاره ‏ای از مناطق‏ مثل اطراف باکو، این هر دو، به خصوص دومی، با قدرت تمام حضور دارند. در این جا، موسیقی سبک، ماهنی‏ ها(ترانه ‏ها)در کنار موسیقی کلاسیک موقام در توی‏ها عرضه می ‏شود و دومی، گاه بسته به منطقه، حتی وزن بیشتری دارد، چیزی که در تمام حوزهء فرهنگی مورد مطالعهء ما منحصر به فرد است.

به گفتهء همهء استادان فن، توی یک موقعیت عالی است برای‏ یادگیری موسیقی: توی یک مکتب بزرگی بود. من هرچه از موقام‏ ها یاد گرفته‏ ام در توی‏ ها یاد گرفته ‏ام‏ مثلا[خواننده استاد در توی‏]می‏ گفت این رنگ بزن آن رنگ را بزن، این‏ طور بزن آن‏طور نزن، من می‏خوانم دم بده، من ذیل نرفته ‏ام ذیل نزن. نزد این‏ها من یاد گرفته‏ ام‏''(مصاحبه با وافق محمد علی اف،نوازنده تار). ما خودمان را[در توی‏]کامل می‏ کردیم. در توی خانه ما مسئولیت داشتیم. یکی دو نفر خوب می‏ فهمیدند. غلط می‏ خواندی، می‏ گفتند. شعر را از لحاظ عروضی غلط می‏ خواندی می ‏گفتند. جبار قاریاغدی اوغلو می‏ گوید توی‏ مکتب بزرگی است‏''(مصاحبه با علی بابا محمداف.(نمونه آذربایجان عالی‏ترین نمونه برای‏ تأیید این پندارهء لرتا-ژکب مبنی بر معرفی جشن هم‏چون کنسرواتوار موسیقی است).

 

 

 

جشن به موسیقی وجود اجتماعی می‏ بخشد

موضوع جشن جامعه است و جشن به این موضوع ارزش می‏ بخشد. در حقیقت، جشن‏ نوعی خود بزرگداشت اجتماعی است Lortat-Jacob 1994:9-10 ) ) و یکی از ابزارهای مهم آن،‏ میان جشن و موسیقی برقرار است.

این‏جا به یکی از ده مورد کارکرد موسیقی که آلن مریام‏ آن‏ها را ذکر می ‏کند نزدیک می‏ شویم:

ارزش بخشیدن به نهادها و آئین‏ های مذهبی( 1964:224 Merriam) به عبارت دیگر، موسیقی نیز به جشن ارزش و اعتباری بخشد و در بسیاری موارد یک جشن را زمانی موفق به حساب می‏ آورند که موسیقی خوبی در طی آن اجرا شده باشد.

خدمت موسیقی به جشن بی‏ اجر نمی‏ ماند. به اعتقاد لرتا-ژکب، جشن در همان حال که‏ به جامعه ارزش می‏ دهد و از موسیقی به عنوان یکی از ابزارهای این امر استفاده می‏ کند، متقابلا" به این ابزار وجود اجتماعی می‏ بخشد (( Lortat-Jacob  موسیقی در یک فعالیت‏ اجتماعی به شکل فعال شرکت می ‏کند و این نشان می‏ دهد که موسیقی صرفا موضوع لذت‏ زیباشناسانه فردی نیست. در بعضی موارد حتی جشن به موسیقی وجود صرف می‏ بخشد. موسیقی در جشن از سوی جامعه تأیید می‏ شود و صرف وجودش به رسمیت شناخته می‏ شود. ممنوعیت‏ های شنود موسیقایی، که در پاره ‏ای جوامع سخت گیرانه ‏اند، در زمان جشن برداشته‏ می‏ شوند. مثلا نزد بربرهای اطلس علیای مراکش شنیدن موسیقی در حضور پدر، پدر زن و مادر شوهر برای فرزند، داماد و عروس شرم‏ آور و ممنوع است (( ibid:22 اما هنگام جشن‏ عروسی این ممنوعیت به کلی برداشته می‏ شود، چرا که مهم‏ترین بخش مراسم در میدان دهکده‏ و با حضور همهء اهالی روستا، صرف‏نظر از رابطه ‏ای که با یکدیگر دارند، برگزار می‏ شود.7

ارتباط جشن و موسیقی با جامعه از این حد فراتر می ‏رود. در حقیقت، نه تنها این دو به‏ جامعه امکان می‏دهند تا اجتماعیت خود را به نمایش بگذارد، بلکه،هر دو باهم، با تقسیم فضا و زمان، بر تمایزهای اجتماعی تأکید می‏ کنند. تقسیم زمان و فضا در بسیاری موارد بر تقسیم‏ جنسی و سنی تأکید و گاه نیز مرزهای میان حوزهء خانوادگی و همگانی را مشخص می‏ کند.

 

 

تقسیم فضا و زمان

در وهلهء اول، مراسم عروسی شامل مراحل مختلفی است که در تقسیم ‏های بزرگ فضایی‏ و زمانی رخ می‏ دهند.

عموما،در فرهنگ‏ های ایرانی می ‏توان سه مرحلهء عمده در ازدواج‏ تشخیص داد: مرحلهء رضایت دو خانواده به ازدواج فرزندانشان، مرحلهء ازدواج و مرحله پس از ازدواج. به‏ طور معمول، در دو مرحلهء نخست جشن ابعاد وسیعی به خود می‏ گیرد که موسیقی‏ در آن از اهمیت بالایی برخوردار است.

در تهران قدیم، گذشته از خواستگاری و بله ‏بران، که بدون حضور مطرب و موسیقی‏ برگزار می‏ شده است، مراسم دیگری، از قبیل حنابندان و حمام عقد، با همراهی موسیقی، به‏ مرحلهء نخست تعلق داشته ‏اند. مرحله ازدواج دو رویداد مهم را در بر می‏ گرفته است: یکی عقد و دیگری عروسی که هر دو با موسیقی همراه بوده ‏اند8. مرحله سوم شامل پایتختی و مادر زن‏ سلام می ‏شده که فقط اولی با موسیقی همراه بوده است.9

در هرات، بیلی( Baily 1988:125 )فقط از دو مرحله نخست سخن می ‏گوید. در مرحلهء اول مراسم نخ و سوزن یا نامزدی و فاتحه‏ خوانی یا شیرینی‏ خوری جای می‏ گیرند که هر دو با موسیقی همراه ‏اند، و در مرحلهء دوم، مثل تهران، مراسم عقد و عروسی، که ظاهرا اولی بدون‏ موسیقی برگزار می ‏شود.

در بخارا، از مجموع مراسم متعدد و پیچیدهء مرحلهء اول، توی فاتحه و آش پدری از نظر همراهی موسیقی و اهمیت جشن قابل ذکر است. مرحلهء دوم شامل توی نکاح می ‏شود که‏ هم‏چون فاتحه، آن را، به علت اهمیت ابعاد آن و حضور قوی موسیقی، توی کلان یا بزرگ‏ می ‏نامند. مرحلهء سوم که شامل مراسمی هم‏چون کلین بیاری و داماد سلام و غیره است چندان‏ بزرگ و یا اهمیت به حساب نمی‏آیند و حضور موسیقی در آن‏ها کم‏رنگ است.

این تقسیم ‏بندی بزرگ زمانی با تقسیم فضا نیز همراه است.مثلا نخ و سوزن هراتی، فاتحه بخارایی و حنابندان تهرانی در خانهء عروس برگزار می ‏شود و عروسی‏ های تهرانی و هراتی در خانه داماد و آش پدری بخارایی در دو نوبتی، یکی در خانهء عروس و دیگری در خانه داماد. تقسیم‏ بندی اخیر تقسیم جنسیت را به همراه می‏آورد: پاتختی و حنابندان تهرانی‏ ها، همچنین فاتحه بخارایی‏ ها،مجالسی عموما زنانه ‏اند و آش پدری بخارا صرفا مردانه است.

گذشته از این تقسیمات بزرگ زمانی،در وهلهء دوم، هر جشن به‏ طور مستقل به تقسیم‏ فضا و زمان دست می‏ زند تا بخش همگانی(تمام روستا یا تمام محله)را از مهمان‏ های‏ خصوصی، زن‏ها را از مردها و مسن‏ ترها را از جوان‏ ترها جدا کند. موسیقی خود را با هرکدام‏ از این تقسیمات تطبیق می‏ دهد.10

 

 

 

تقسیم فضا: همگانی/خانوادگی

در مازندران و تهران قدیم هنگام جا به جایی عروس و داماد و نیز هنگام بردن جهاز عروس به خانهء داماد فضای جشن به حوزهء همگانی تعلق دارد. در این‏گونه موقعیت‏ ها، موسیقی بیشتر حالت خبررسان و جارزننده به خود می‏ گیرد و توسط سازمان‏ها پر سر و صدا، سرنا و دهل یا سرنا و نقاره، اجرا می‏ شود. اجرای آن در تهران به عهدهء نوازندگان نقاره‏ خانه شاهی بوده که در زمان ناصر الدین شاه، جای خود را، برای خانوده‏ های اعیان و اشراف، به‏ دسته‏ های نظامی می‏ دهند. در مازندران این لوطی‏ ها هستند که به اجرای موسیقی، در جلوی‏ دست ه‏ای که عروس و داماد را همراهی می ‏کند، می ‏پردازند. به محض این که دسته به محل جشن‏ عروسی می‏رسد،فضای جشن تا حدودی تغییر می‏کند.در حیاط خانه لوطی‏ ها هم‏چنان به‏ نوازندگی و، این بار، رقص ادامه می ‏دهند اما فضا خصوصی‏ تر می‏ شود. این مرحله را می ‏توان‏ نوعی مرحله بینابینی به حساب آورد که خصلتی نیمه‏ همگانی دارد. این بعد از غروب آفتاب‏ است که، همان‏گونه که گفته شد، جشن به داخل خانه منتقل شده، فضا کاملا خصوصی و خانوادگی می‏ شود.11

در بخارا، فضای جشن‏ های مهمی مثل فاتحه به کوچه منتقل می ‏شود، که یک انتهای آن را با پرده ‏ای منقوش می‏ بندند و محدودهء آن را به این ترتیب مشخص می‏ کنند. هر چند فضای‏ جشن در حقیقت خانوادگی و خصوصی است، اما تقریبا همه اهالی محل که خانه‏ هایشان در مجاورت آن بخش از کوچه قرار دارد که به جشن اختصاص داده شده است در تدارک‏ روی داد و نیز در خود جشن شرکت می ‏کنند. در سنت روحوضی عروسی‏ های تهرانی تقریبا تمام زمان جشن، هم‏چون آن بخش از عروسی مازندرانی که در حیاط خانه برگزار می ‏شود، فضا نیمه همگانی باقی می ‏ماند و همسایگان و اهالی محل بر روی پشت بام‏ های مشرف به‏ حیاط محل عروسی، بدون این که رسما دعوت شده باشند، در جشن شرکت می‏ کنند.

 

 

 

 

زن/مرد و پیر/جوان

اولین تقابل دوگانه، احتمالا مهم‏ترین تقابلی است که فضا و زمان جشن آن را برجسته‏ می‏ کند. در تهران زمان قاجار، جشن عروسی در دو حوزهء مختلف زنانه و مردانه برگزار می ‏شد و همه چیز نشان می‏ دهد که بخش زنانه از اهمیت بالاتری برخوردار بوده است. اندرون‏ خانه‏ ها و محافل زنانه،محل عالی جشن و سرور و شادمانی به همراه موسیقی، به ویژه در هنگام عروسی، بوده است. گاه امکان داشته است که، در خانواده‏ های اعیانی، مجلس مردانه در یک خانه و مجلس زنانه در خانه‏ ای دیگر، به ‏طور همزمان، برگزار می ‏شود. در هر صورت، این‏ مجلس زنانه بوده که جشن واقعی در آن برگزار می‏ شده است. به همین علت نیز گروه ‏های‏ مطربی زنانه هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ کیفیت بر گروه ‏های مطربی مردانه کاملا برتری‏ داشته ‏اند. اما سنت روحوضی، این وضعیت را تغییر می ‏دهد. اجرای موسیقی و نمایش بر روی‏ حوض خانه‏ ها و بدون تفکیک قطعی و دقیق میان بخش زنانه و بخش مردانه، به سرکردگی‏ زنان در جشن ‏ها پایان می‏ دهد. از آن پس دسته ‏های مردانه که برای شنونده-بیننده مختلط برنامه اجرا می کنند بر دسته‏ های زنانه برتری می ‏یابند.

 

در بخارا معمولا حوزه ‏های زنانه و مردانه، نه فقط از نظر فضا بلکه از نظر زمان نیز از یک‏دیگر فاصله می‏ گیرند. هر چند، در بسیاری از تویه ای فاتحه، مردان و زنان در یک محیط اما در دو قسمت مختلف که توسط پرده‏ ای از هم جدا شده است، شرکت دارند، اما در این‏ توی عموما تعداد بسیار کمی از مردان شرکت دارند و می‏ توان آن را اساسا زنانه به حساب‏ آورد. موسیقی این توی‏ه ای زنانه همیشه از نوع سبک و رقصان است. زن‏ها خود کمتر می‏ رقصند و این وظیفه را به عهدهء رقاصه‏ ای حرفه ‏ای که با گروه موسیقی‏دانان همراه است‏ می ‏گذارند. برعکس، توی مردانه، یا آش پدری، یک توی کاملا سنگین و باوقار است و بیشتر به یک مراسم آئینی می‏ ماند. این توی در روز دیگری غیر از روز توی فاتحه، و به نوبت در خانهء داماد و خانه عروس، برگزار می ‏شود. در این‏جا، فقط مردان حضور دارند و از رپرتوار موسیقی کلاسیک آسیای میانه، یعنی شش مقام، قطعات کاملا سنگین اجرا می ‏شود. مدعوین‏ معمولا مدت زیادی در مجلس نمی‏ مانند و پس از صرف آش(نوعی هویج پلو)جای خود را به تازه رسیده‏ ها می‏ دهند. تعداد بسیار زیادی از نزدیکان و بستگان هر دو خانوادهء عروس و داماد در این مراسم شرکت می‏ کنند، اما خصلت‏"رفت‏ وآمد"ی حضور در مجلس فضای‏ بزرگی برای برگزاری آن نمی ‏طلبد.

در هرات، در زمانی واحد، جشن عروسی در دو فضای متمایز، معمولا دو حیاط مجاور هم‏دیگر، زنان و مردان را از یک‏دیگر جدا می‏ کنند. جشن زنانه طولانی ‏تر از جشن مردانه است‏ و در فضایی با تزئینات مشابه با فضای مخصوص مردان اما با شکوه و طمطراق کمتر برگزار می‏ شود. در این‏جا نیز، مثل مجلس مردانه، تمایز میان موسیقی برای شنیدن و موسیقی برای‏ رقصیدن وجود دارد، اما خط ممیزهء میان این دو کم رنگ‏تر است. وجود بچه ‏ها در مجلس زنانه‏ مراسم را آزادتر و بی‏ قیدتر از مراسم مردانه می‏ کند و در ضمن، موسیقی به کلی از نوع‏ عامه‏ پسند و شامل ترانه ‏های هراتی است.

 

مازندران، نمونهء روشن‏تری از این تقسیم‏ های سنی و جنسی را به نمایش می ‏گذارد. بعد از غروب، همان‏گونه که پیش از این ذکر شد، فضای جشن به داخل خانه منتقل اما به سه مجلس‏ مجزا تقسیم می‏ شود: از یک سو مجلس زنانه و از سوی دیگر مجلس مردانه که این آخری‏ خود به یک تقسیم دوگانهء دیگر برحسب سن، پیرمرد مجلس و جوانان مجلس، تن می ‏دهد. هم‏چون در هرات، مجلس زنانه بیشتر به موسیقی رقص و موسیقی سبک گرایش دارد. گرایش‏ به موسیقی سبک را در مجلس جوانان نیز می ‏توان مشاهده کرد. در این‏جا بخشی از رپرتوار مازندرانی شامل آوازهای عمدتا غیر واقعی مبتنی بر دو بیتی‏ های عاشقانه و غیره اجرا می‏ شود. این آوازها،در اکثر موارد، موزون‏ اند و ترانه‏ های کوچک بخش عمده ‏ای از آن‏ها را تشکیل‏ می‏ دهند. در ضمن، اجراکنندگان موسیقی اغلب غیر متخصص ‏اند و هر جوانی که از صدای‏ خوشی برخوردار است به نوبت شروع به خواندن می ‏کند. برعکس، در پیرمرد مجلس، آوازها همچون مورد آش پدری در بخارا، سنگین و برای اجرا دشوارند. بخش بزرگ رپرتوار را موسیقی روایتی تشکیل می‏ دهد که، باز در اکثر موارد، آوازهایی با وزن آزادند و فن بالایی از خواننده می ‏طلبند. در نتیجه خواننده ‏ها عمدتا خواننده‏ های متخصص ‏اند که بر ظرایف آواز مازندرانی تسلط دارند.

 

شیوه ‏های مختلف سازمان‏دهی جشن، وحدت یا عدم وحدت زمانی و فضایی را با سلیقه‏ های موسیقایی پیر/جوان و زن/مرد پیوند می ‏دهد. بعضی مواقع این تقابل‏ های دوگانه، از نظر زمانیی و مکانی از هم جدا نمی‏ شوند، به عبارت دیگر، تمایزگذاری از نظر سن و جنس‏ در سازمان‏دهی جشن صورت نمی‏ گیرد، مثل آنچه لرتا-ژکب نزد بربرهای اطلس علیای‏ مراکش شاهد بوده است.بعضی مواقع وحدت مکانی وجود دارد اما وحدت زمانی وجود ندارد؛مثل مجالس مردانه و زنانه در جشن‏ های عروسی مردم بخارا که جامعه را از نظر جنسی‏ جدا می ‏کند،تمایزی که از نظر موسیقایی نیز معنادار است(عمدتا موسیقی سنگین برای مردان‏ و موسیقی یک برای زنان)،و به هرکدام زمان جداگانه‏ ای اختصاص می‏ دهد. بعضی مواقع‏ وحدت زمانی وجود دارد اما وحدت مکانی وجود ندارد؛ مثل مورد هرات که دو مجلس در دو حیاط مجزا اما هم‏زمان برگزار می‏ شود، یا در مازندران که به ‏طور هم‏زمان مجالس مختلفی نه‏ تنها برحسب جنسیت بلکه برحسب سن نیز تشکیل می ‏شود که هرکدام ویژگی موسیقایی‏ خود را دارد.

 

در نتیجه به نظر می‏ رسد که تا حدود زیادی این خود موسیقی است که زمان و فضا را تقسیم می ‏کند. حتی در یک مکان واحد و برای مخاطب واحد(مرد یا زن،پیر یا جوان) موسیقی به تقسیم زمان جشن دست می ‏زند. در بخارا، رپرتوارهای مورگی و بخارچه در نوبت‏ های نسبتا بزرگ به نام پیت اجرا می‏ شوند. به این ترتیب زمان توی به چند پیت تقسیم‏ می‏ شود که هرکدام از آن‏ها حدود 30 تا 40 دقیقه به طول می‏ انجامد. در هرات این نوبت‏ ها را چاشنی می‏ گویند و در سنت روحوضی تهران دوپارگی جشن، یکی مربوط به موسیقی و دیگری مربوط به نمایش، بدون آن که نام خاصی داشته باشند همین وظیفهء تقسیم زمان را به‏ عهده می‏ گیرد.

 

 

 

نتیجه ‏گیری

موسیقی عنصری جدایی ناپذیر از جشن است. جشن بدون موسیقی وجود ندارد و کیفیت‏ آن در بسیاری موارد به کیفیت موسیقی ‏ای وابسته است که در طی آن اجرا می ‏شود. این‏ جدایی‏ ناپذیری شاید واقعا به این معنا باشد که این دو از یک جنس ‏اند، هر دو در زمان رخ‏ می‏ دهند، هر دو از یک دستور زبان تبعیت می‏ کنند، هر دو در عین حال نظام‏ مند یا نهادی و برانگیزانندهء خودانگیختگی ‏اند و شاید مهم‏تر از همه این که، هر دو عامل مهم ارتباطگیری و اجتماعیت‏ اند.

تقسیم فضا و زمان جشن برحسب معیارهای همگانی/خانوادگی،زن/مرد و پیر/جوان که با تقسیم نوع موسیقی یا شیوه ارایهء موسیقی موازی می‏ شود بر همین ویژگی هر دو تأکید می ‏کند. جشن همه را بسیج می‏ کند. بسیج همگانی یعنی تأکید بر اجتماعیت. اما این‏ اجتماع در درون خود تقسیم شده است(مرد و زن، پیر و جوان، همه و هسته‏ های کوچک‏تر خانوادگی).جشن فضاهای این تقسیم ‏های کوچک را از هم جدا می‏ کند. در عین حال جشن‏ هم موقعیتی آئینی است و هم موقعیتی برای شادمانی جمعی. موسیقی مهم‏ترین ابزاری است‏ که می ‏تواند به کار هر دو موقعیت بیاید. تمام این بسیج و سازمان‏دهی با یاری موسیقی صورت‏ می‏ گیرد. موسیقی با شرکت در این بسیج و سازمان‏دهی هم بر اجتماعیت تأکید می ‏کند و هم بر تقسیم‏ های درونی آن.

 

 

 

 

پی نوشت:

(1)-بخش عمده اطلاعات مربوط به جشن و موسیقی در دوشنبه، بخارا و باکو مبتنی است بر مشاهدات شخصی‏ طی پژوهش‏ های میدانی در تابستان 1378(برای دو شهر اول)و پائیز 1380(برای آخری(


(2)-
برای آشنایی با پاره‏ای نظریات موسیقی‏ شناسان در مورد بداهه‏ پردازی موسیقایی نگاه کنید به: Lortat-Jacob 1987 .


(3)-
این امر ظاهرا در تمام موارد آئینی صادق است.حتی سنتی‏ ترین جوامع در مهم‏ترین مراسم جایی برای‏ بداهه‏ پردازی باقی می‏ گذارند.نزد بورورهای آمازون،لوی استروس شاهد حذف بخش‏ های مهم مراسم تدفین‏ (بخش ‏های مربوط به تدفین مضاعف)به علت عدم دسترسی افراد دهکده به جنازه فرد متوفی بوده است.نگاه‏ کنید به: Levi-Strauss 1955:271 ))


(4)
محمد رضا درویشی،متخصص صاحب نام موسیقی نواحی ایران،هنگام مطالعه این متن توضیحات ارزنده‏ای‏ ارائه داد که ما آن‏ها را،ضمن تشکر از ایشان،در جای خود می‏آوریم.وی از جمله درباره ویژگی ‏هایی چون‏ افزایش سرعت و اوج و فرود موسیقایی مواردی را نیز از موسیقی‏ های آئینی دیگر ذکر کرد:در مراسم مذهبی‏ عاشورایی(نوحه ‏سرایی و سینه ‏زنی)، آئین ‏های خانقاهی(قادریه،نقشبندیه و...)، آئین‏های موسیقی درمانی‏ (گواتی،زار،نوبان،مشایخ،لیوا و...)و غیره.


(5)-
موسیقی‏ هایی که اجرای آن‏ها لزوما به موقعیت و شرایط خاصی وابسته نیست.


(6)-
آقای درویشی در تأیید خصلت کنسرواتواری جشن‏ ها در فرهنگ ایرانی متذکر می‏ شود:''من بارها شاهد بوده‏ ام که سر نانواز ادامه کار را به پسرش واگذار می ‏کند و در توضیح می‏گوید که با این کار هم او کارکشته می‏ شود و هم من استراحت می‏کنم.


(7)-
درویشی نمونه ‏ای دیگر از رفع ممنوعیت‏ های اجتماعی در جشن را ذکر کرده است:رقص‏ های دسته‏ جمعی و مشترک زنانه و مردانه در بسیاری از نواحی ایران و به ویژه در میان ایلات و عشایر که محرمیت را در میدان‏ نادیده می‏ گیرد.


(8)-
مستوفی  به صراحت از امکان دعوت مطرب در مراسم عقد سخن می‏گوید

. شهری(1371:107) برعکس،به یاد نمی‏آورد که در مجلس عقد از مطرب دعوت کرده باشند و در مجالسی که وی توصیف‏ می‏کند فقط دسته موزیک نظام،که از زمان ناصر الدین شاه جای ساز و نقاره را در عروسی‏های اعیان و اشراف‏ گرفته است،حضور دارد.در هر حال،همراهی موسیقی از سوی هر دو تأیید شده است.

(9)-برای جزئیات بیشتر در مورد مراحل ازدواج در تهران قدیم نگاه کنید به:(شهری 1371:39-145).


(10)-
نمونه‏ ای که درویشی از رقص‏ های دسته‏ جمعی و مشترک زنانه و مردانه به ویژه در میان ایلات و عشایر ایران ذکر کرده است،می ‏تواند جزو مواردی باشد که در آن‏ها تقسیم فضا براساس دوگانه زن/مرد صورت‏ نمی‏ گیرد؛مثل آنچه،به گفته لرنا-ژکب،نزد بربرهای اطلس علیا معمول است.

(11)-در بعضی جاها،مثل صنعا در یمن،بخش همگانی مراسم که در کوچه و خیابان برگزار می ‏شود و،به اعتقاد بعضی‏ ها،قلب مراسم به حساب می‏آید،بخشی است عمدتا آئینی-مذهبی نگاه کنید به:( Lambert 1997:65 ).

 

 

منابع:
-
شهری،جعفر،1371،طهران قدیم،ج 3،تهران،معین.
-
فاطمی،ساسان،1381 الف،موسیقی و زندگی موسیقایی مازندران،مسئله‏ ی تغییرات.تهران، ماهور.
-1381
ب،"شکل‏ گیری روحوضی و تحول سنت مطربی‏"،فصلنامهء موسیقی‏ ماهور.شمارهء 18:115-134.
-
متوفی،عبد اللّه،1377،شرح زندگانی من،ج 1،تهران،زوار.

*این مقاله نخستین بار در نامه انسان‏شناسی ، دوره اول،شماره دوم،پائیز و زمستان 1381 به چاپ رسیده و برای بازنشر به انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.
**
عضو هیات علمی دانشکدهء هنرهای زیبای دانشگاه تهران

 

 

 

 

 

منبع: انسانشناسي و فرهنگ

 

 

 

{jcomments on} 

پرستو، چلچله يا چلچلا در روستا

 

مردم روستای ايمن آباد و كروكلا ، پرستو يا چلچله را چلچلا مي نامند و اين پرنده كوچك را نوید دهنده ی بهار می دانند.

چند روز مانده به سال نو تعداد اندکی از چلچله ها به روستا می آیند که خود نشانه ی نزدیک شدن بهار و نو شدن طبیعت و فصل زاد و ولد پرندگان و حیوانات است.

آمدن چلچله ها تا اواخر فروردین ادامه دارد و پس از آن در زیر ایوان خانه ها با گل های مرطوبی (تیل) که با دهان می آورند لانه سازی می کنند.

در زیر به معرفی این مهمان سرزمین های دور می پردازم.

 

 نام این پرنده ی زیبا و دوست داشتنی در زبان فارسی چلچله و در زبان مازندرانی چِلچِلا  است. نام علمی آن (Hirundo rustica) و از تیره ی چلچله ییان (hirundinidae) است.

 

چلچله ها پرندگانی با بال های باریک و کوتاه و دم دو شاخه است که در گذشته آنها را پرستو  می خواندند. در حقیقت نام آن چلچله است، پرستو به گونه ی دیگری گفته می شود.

 

در فضاهای باز ، کشتزارها و اغلب در نزدیکی مناطق مسکونی به سر برده و آشیانه اش را زیر سقف خانه ها یا شکاف دیوارها، از گل (تیل) می سازد.

در روستاي مان ايمن آباد و كروكلا ، در بهار و تابستان ها چلچله فراوان است.

 

چلچله (پرستو) پرنده ای کوچک و حشره خوار است. 16 سانتی متر طول با احتساب دم دو شاخه و بال های باریک و کوتاه دارد.

به واسطه ی رنگ آبی سیاه روتنه ، دم دو شاخه بلند ، گلو و پیشانی بلوطی ، نوار تیره ی سینه و زیر تنه ی نخودی ، به آسانی شناخته می شود.

اغلب تا نزدیکی انسان آمده و ناگهان بر می گردد و به سبب علاقه ، احترام و ارزشی که مردم روستاهاي مختلف مازندران برای این پرنده قائل اند، نیاز کمتری به اقدامات حفاظتی دارد، اما باید مراقب آنها بود.

به دلیل کثیف کردن كف جايي كه لانه ساخته اند، مردم مازندران با گذاشتن تكه مقوا، روزنامه يا پارچه اي از كثيف شدن آن پيگيري مي كنند چه بسا افرادي كه زير لانه چلچله ها را با پارچه اي مي بندند و همواره سال هاي سال مي ماند تا نگران تميزكاري هر روزه كف بالكن يا حياط خانه نگردند.

 

چلچلا یا چلچله زیر سقف های بیرونی ساختمان های شهری و خانه های روستایی لانه می سازند.

مردم روستا این پرنده را نویده دهنده ی بهار می دانند و این باور در فرهنگ عامه مردم جایگاه خود را حفظ کرده است.

پرستو پرنده ی مهاجری است که از سرزمین های سردسیری به مازندران می آید و در آغاز فصل بهار اغلب در قسمت دشت دیده می شود و تا آغاز فصل پاییز حضور دارد.

 

از اواسط شهریور ماه که جوجه های چلچلا ها بزرگ و بالغ شده اند ، همه آماده بازگشت به موطن خود می شوند. در این زمان می توان جمعیت های بزرگ آن ها را روی سیم های برق مشاهده کرد.

 

 

 

 

 

 

منبع: اسبونيوز

 

 

{jcomments on}

گزارشی از نرخ ارزاق در مازندران؛ به قلم آقا سیدمرتضی ارشادی

 

موضوع: گزارشی از نرخ ارزاق در مازندران؛ سال ۱٣٢٢ ش. همزمان با جنگ جهانی دوم به قلم آقا سیدمرتضی ارشادی

 



بسم الله تعالی شأنه العزیز
برای یادداشت و تذکار اعقاب می نگارد که یوم پنج شنبه بیست و نهم رمضان المبارک من شهور سنه (1362) یکهزار و سیصد و شصت و [دو] قمری هجری نبوی(ص) مطابق یکهزار و سیصد و بیست و دو شمسی (1322) آتش جنگ بین الملل تا این تاریخ پنج شنبه به طول انجامید.

گرانی فوق العاده و لکن بحمدالله ارزاق و غیره و غیره، همه گونه فراوان و بسیار در مازندران؛ برنج سه 3 رطلی که سی و یک 31 من تبریز باشد به قیمت مبلغ یکصد و سی و هفت تومان، در طهران برنج یک من تبریز ده تومان بنا می کنند، یک من خوراکی نود و شش تومان، قند یک من تبریز خریده شد هفتاد تومان، چائی بسته ای شصت سیر چهارده تومان، زغال یک بار بیست و دو تومان، نفط [نفت] یک من تبریز هفت تومان، روغن یک من بیست و هفت تومان، عسل یک من بیست تومان، کفش زنانه جفتی ده تومان، مردانه جفت بیست و پنج تومان، ماده گاو رأسی دویست تومان، عوامل کاری [وِرزا=گاو کاری در مازندران] رأسی هفتصد تومان، یابوی بارکش یک رأس یک هزار و پانصد تومان، چیت ذرعی پنج تومان، چوخا ذرعی ده تومان.

باری؛ خداوند تبارک و تعالی عاقبت عموم برادران دینی را ختم به خیر گرداند، خصوصأ این بندة عاصی خاطی؛ حرره الاحقر سید مرتضی ارشادی فرزند مرحوم مبرور جنت مکان آقا سید میرزا طاب الله ثراه و جعل الجنه مثواه، امین آبادی الاصل بابلی المسکن، انشاء الله تعالی فراموش نخواهد شد، همیشه به فاتحه و سورة اخلاص یادآوری و ممنون نمائید. سنه 1322

با سپاس از محقق ارجمند محمدصادق ابراهیمیان

علی ایمانی ایمنی

 

منبع: کانال تلگرامی علمی و فرهنگی لاله آباد

 

 


 

 

کوتاه درباره

آیت الله میرزا احمدالحسینی ارشادی

(وفات: پنجم شوال 1345 قمری)

 

 

به استناد دست نوشته خودشان، ايشان محرر(کاتب)، مقرر و شاگرد شیخ کبیر بابل بوده که مدت چهل سال از زندگی خود را به تلمذ و شاگردي در خدمت شیخ کبیر گذرانده و به آن افتخار می کرد.

 

 

 تاریخ وفات ایشان به خط فرزندشان، حجه الاسلام سید مرتضی ارشادی، پنجم شوال 1345 قمری، یعنی یک سال بعد از وفات شیخ کبیر ذکر شده است.

 

 
 

از آنجا که میرزا احمد کاتب بوده، از ایشان نسخه های خطی و اسناد محلی زیادی به جا مانده است. از جمله نسخه های خطی به جا مانده از ایشان می توان به کتاب هاي زير اشاره داشت:

 

1_ اسرارالشهاده ی مولی دربندی

 

2_ شرح زبده الاصول حسام الدین صالح مازندرانی

 

3_ نتیجه المقال شیخ کبیر بارفروشی

 

4_ حاشیه هایی بر کتاب قوانین المحکمه فی الاصول

 

 به گفته ی پیرمردان روستا، ایشان بانی مسجد جامع ایمن آباد بوده و تولیت موقوفات این مسجد نیز در دست ایشان بوده است.

 

مردم ایمن آباد و کروکلا احترام زیادی برای ایشان قائل بودند و مرجع امور شرعی و ازدواج روستا نیز ایشان بودند که بعد از وفات به فرزندشان آقا سید مرتضی ارشادی واگذار شد.

 

 

لازم به توضيح اينكه اسناد زيادي از ايشان به جاي مانده است كه پسوند امين آبادي بر ادامه نام ايشان آورده شده است كه از جمله ي آن مي توان به وقفنامه قرآني از دست خط ايشان اشاره نمود كه از سال 1304 ه. ق به يادگار مانده است.

 

 

 

 

 

 

حضرت آيت اله سيد احمد الحسيني امين آبادي در پنجم شوال سال 1345 هجري قمري برابر با 17 فروردين 1306 هجري شمسي و مصادف با هفتم  آوريل 1927 ميلادي كه مصادف با سالروز عروج پيامبر خدا حضرت عيسي ابن مريم(س) مي باشد، دار فاني را وداع مي گويد.

 پيكر ايشان در مسجد محدثين بابل كنار مزار شيخ كبير(ره) به خاك سپرده مي شود اما ظاهرا" اثري از مزار و يا سنگ قبر ايشان نيست.


تصوير و يا عكسي از تمثال مبارك حضرت آيت اله سيد احمد الحسيني امين آبادي در دست نيست اما عكس فرزندشان حضرت حجت الاسلام آقا سيد مرتضي ارشادي را از نظر مي گذرانيم.

 

 

حضرت حجت الاسلام آقا سيد مرتضي ارشادي(وفات 1342)

 

 

 

خداوند روح بزرگ ایشان و اجداد بزرگوارشان را با اولیای الهی محشور گرداند.

 

 

 

 

 

تهیه و تنظیم: علی ایمانی ایمنی

 

 

 

{jcomments on}

معرفی بیماری های مهم گیاهچه در خزانه برنج و مدیریت آنها

 

 وقوع و شدت بیماری های گياهچه در سال هاي اخير رو به افزايش بوده و در مواقعی كه فصل بهار هواي سرد، توأم با بارندگي باشد. خروج و استقرار گياهچه در خزانه، تحت تأثير قرار گرفته و درصد زيادي از خزانه ها علائم متنوعي از علائم گياهچه اي را بصورت سوختگي، پژمردگي، پوسيدگي و زردي نشان مي دهند.

 

در مواردي از دست رفتن همه گياهچه ها در خزانه باعث شده تا كشاورز مجددا" اقدام به خزانه گيري نمايد. در اين شرايط كه با تغييرات ناگهاني درجه حرارت محيط همراه می باشد، تعداد زيادي از گياهچه ها در شرایط تنش قرار گرفته و دچار مرگ و مير مي شوند.

 

تنش ايجاد شده سبب مي شود تا عوامل بيماري زاي گياهچه و پارازيت هاي فرصت طلب در اين شرايط درصد بالاي مرگ و مير گياهچه ها را در خزانه باعث شوند. از طرفي عدم مديريت صحيح زراعي باعث شيوع بيماري ها در خزانه شده و تعداد زيادي از گياهچه ها در خزانه تحت تأثير شرایط نامساعد رشدی قرار مي گيرند.

 

از آنجائي كه مديريت صحيح زراعي قسمتی از مديريت مبارزه با بيماري ها در خزانه می باشد، در صورت آشنايي كشاورزان با نحوه مديريت صحيح ، جمعیت عوامل بيماري زا به اندازه ای نمي رسند كه باعث ايجاد خسارت شوند. درصورت آشنايي كشاورزان با بيماري هاي مهم گياهچه در خزانه، ضمن اينكه شناخت و آگاهي کشاورزان نسبت به عوامل خسارت زا افزایش می یابد، آنها را براي مديريت صحيح بیماری در خزانه هدايت مي نمايد.

 

 

دو دسته از عوامل بیمارگر در خزانه ها وجود دارند:

1-   عوامل بیماری زایی که  با بذر همراه هستند. مانند بیماری پوسیدگی طوقه(ژیبرلا)، بلاست و لکه قهوه ای

 

2-   عوامل بیمارگر خاکزی که محل زندگی و فعالیت آنها در خاک می باشد. مانند تعدادی از قارچهایی که دارای سختینه و باکتری های مولد بیماری پوسیدگی و لهیدگی  

 

 

 

 

 

توصیه های کاربردی به کشاورزان، مروجان و بهره برداران:

 

1- استفاده از بذر بوجاری شده و سالم كه از مزارع سالم و عاري از عوامل بيماري زا تهيه شده باشند.

 

2- ضدعفوني بذر با قارچكش هایي مانند تريفمين 3/3 در هزار و سلست به ميزان 5/2 در هزار.

 

قارچکش ها به صورت تناوبی استفاده شوند. در استفاده از قارچکش ها سموم امولوسیون و سمومی که حالت مایع روان دارند(FS) بر سموم پودر وتابل ارجحیت دارند.

 

3- احداث خزانه در محلي كه بافت خاک سبکی داشته و از لحاظ مواد غذايي نیز غني باشد. همچنین در سال قبل زراعی، بيماري هاي خاكزی در محل احداث خزانه شيوع نداشته باشد.

 

 4- احداث خزانه بصورت جوي پشته اي باشد.

 

 5- كاشت بذر در خزانه در درجه حرارت هاي حداقل 12 الی 14 درجه سانتیگراد صورت گیرد، بطوريكه در يك هفته آينده هواي خوبي پيش بيني شده باشد.

 

6- در نظر گرفتن ميزان مناسب تراكم بذر در واحد سطح (تنك  درنظر گرفتن بذر هنگام كاشت آن).

 

 7- جلوگيري از حالت غرقابي و ماندابي دائم آب در خزانه. نحوه آبياري بطريق گردشي بوده و تناوب خشكي و آبياري در خزانه رعايت شود.

 

 8- تهويه مرتب خزانه ها در هواي گرم و آفتابي صورت پذیرد.

 

 9- سمپاشي خزانه ها درصورت مشاهده علائم بيماري بلاست براساس نظر كارشناسان حفظ نباتات منطقه با قارچكش هاي وين، بيم یا هينوزان به میزان یک در هزار صورت پذیرد. سمپاشی خزانه با دوز بالای علف کش ( قبل از کاشت) ، قارچکش و استفاده بیش از حد  کود ازته باعث مرگ و میر گیاهچه می شود. بین مصرف علف کش و کود دهی در خزانه و یا سمپاشی با قارچکش باید 7 روز فاصله باشد.

 

 10- استفاده صحيح از كودهاي ازته، پتاسه و فسفره و خودداری از مصرف بيش از حد كود ازته كه به صورت سرك مصرف مي شود. درصورت استفاده بيش از حد كود ازته در خزانه بيماري ها شيوع بيشتري مي يابد.

 

 

 

 

 

 

 

تهیه و تنظیم: مهدی رستمی، عضو هیئت علمی معاونت موسسه تحقیقات برنج کشوردر مازندران

 

 

 

 

{jcomments on}

سیل، هشداری جدی برای اهالی روستا

 

نوروز امسال بحران سیل 28 اسفند سال 1397 در آستانه ی سال نو، نوروز را بر هم استانی ها و هم وطنانمان بسیار تلخ کرد. و هر کسی به هر شکلی سعی در ابراز همدردی با سیل زدگان نمود

ضمن تبریک سال نو به اهالی روستا امیدواریم سالی سراسر آرامش، سلامتی و برکت باشد برای اهالی روستا.

 

تصویر مرتبط

 

 اما نکته ی مهم در علل رخداد چنین بلایی بوده است که به قول خیلی ها آنرا بلای طبیعی می نامند اما بنده با توجه به حضور فیزیکی در محل سیلاب در روستاهای تالارپشت و رکن کلای سیمرغ و سوته و حسن آباد ساری و گفتگو با اهالی منطقه و افراد سیل زده مهمترین علت هایی که از رخداد سیل در این مناطق بوده است و حتی غرب مازندران در مهرماه 1397، طی جمع بندی از گفتگو با مردم، می توانم فهرست وار به موارد زیر اشاره کنم:



1_ لایروبی نکردن رودخانه ها و در صورت انجام، لایروبی غیر اصولی و سهل انگارانه توسط پیمانکاران ناشی و سودجو و عدم نظارت صحیح دولت (آب منطقه ای مازندران) به عنوان متولی امر.

2_ اشغال حریم رودخانه توسط مردم که زمین های زراعی، باغی و حتی مسکونی خود را تا درون رودخانه پیش بردند.

3_قطع درختان در جنگل ها  طی سال ها توسط جنگل خواران و مردمی که برای ساخت ویلا در همان متراژ کم، به قطع درختان اقدام کردند.

4_ جمع آوری نکردن چوب و درختان قطع شده توسط جنگل خواران و ورود آن به رودخانه و بسته شدن دهنه پل ها

5_ استاندارد نبودن پل ها هم از نظر ارتفاع هم از نظر پهنا

6_ وجود زباله ها در حریم رودخانه ها و ورود آن در شرایط خاص به درون رودخانه ها


 
این موارد ساده  نقش اساسی در سیلاب مازندران داشته است.

 

 

 


این مهم به این دلیل عنوان شده است تا مردم زحمتکش و نهاد احرایی روستای ایمن آباد و کروکلا در جریان باشند که اگر سالی یکبار هم که شده لایروبی اصولی صورت نگیرد در بارش های شدید، احتمال سیلاب در روستا وجود دارد و نباید فراموش کرد که اگر رودخانه ی بابلرود در  شهر بابل هم، طی دو ماه در تابستان 1397، لایروبی اصولی صورت نمی گرفت، بی شک بخاطر  پایین بودن از سطح دریا نسبت به شهرهای مجاور،  از این سیلاب در امان نبود و چه بسا شرایطی بحرانی تر از  آق لا در استان گلستان را می داشت.

لذا جای قدردانی دارد از کشاورزان و نهاد اجرایی روستا که لایروبی را در اواخر سال 1397 در دستور کار خود قرار داده بودند و امیدواریم هر ساله جزو برنامه های ثابت نهاد اجرایی قرار گیرد.

 

 



به قلم: عسکری امینی ایمن آبادی / 12فروردین1398

 

 

 

سید عمران ارشادی بر اثر بی احتیاطی جانش را از دست داد

 

 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

 

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

سید عمران ارشادی ایمنی برادر شهید سیدابوالقاسم ارشادی غروب امروز 14فروردین 1398 براثر سقوط از ارتفاع در منزل شخصی اش در بابل جانش را از دست داد.

مراسم تشییع جنازه فردا صبح در روستا برگزار خواهد شد.

ایشون از سلامت تن و روان برخوردار بود و  سال گذشته نیز با افتادن از بلندی با شکستگی پا مواجه شد.

پیکر این پدر بزرگوار روستا پس از شستشو و کفن نمودن، توسط اهالی روستا تشییع  و در آرامگاه پایین کروکلا در زردکجار، دفن گردید.


 

 

 

 

 

ضمن عرض تسلیت از سوی اهالی روستا به خانواده محترم ارشادی

اميدواريم خداوند، او  را مورد رحمت بیکران خودش قرار دهد.

 

 
 

 

سـال 1398 بر مردم روستـاي ايمن آبـاد و كروكِـلا مبـارك بـاد

 

 

 

 

سال نو ، بر ايرانيان و  اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا، مباركباد

 

 

 

 

عَیدی بمو خِیروُ خِشی                    سِفره بهل با دلخِشی

 

چکِّه  بزن  سِما  هکِن                      ته تن   نهیره  ناخِشی

 

غم ره   هَدِه  وا  بَوِره                        خنده بی یه ته سرکِشی

 

نوُسال بمو  ته نالِ سر                     چلچلا  ته  مادِرمه کَر

 

ای بَهی یه عیدی پیشی                  خنده  ته نونِ  خرشی

 

 

 

 

نوسال، شِما برارا و خواخِراي ايروني و مردِم روستاي ايمن آباد و كروكِلا رِ ، مِواركا

 

 
 

 

 

 

بِلبِل گِنه جان، مِه تن اتا مِثقاله                مِه مثقال تن، هزار فکر وُ خیاله

هر کی عاشقی نکرده وِ مِردالِه                 صد سال دِواشه وِ فلِکِ حِمّاله


 

 

بی یموئن عیدی نوسال ر ، اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلای خدمت، و همه ی اونایی که نوروز ر هر جای دنیا که درنه گرامی دارننه، تبریک عرض گِمّی. خدمت خانواده هايي كه شه عزيزون ر کهنه سال دله، دست هدانه، صبر ویشتری وشون وسه آرزو کمی. ارمون سال دوازده ماه، همه ی مردم، دلخشی وُ تنخشی دارن.

 

ارمون دارمی سال 1398 دِله، صلح وُ امنیت، سلامتي وُ بركت، همه ی مردم دنیای وِسّه، دواشه.

 

ارمون، اِما مردم روستای ایمن آباد و کرولا، با همدلي، صحبت هکردن وُ اعتماد ويشتر داشتن، همدیگه ی بال ره دماسیم تا شه روستا، نازنین ابنوا کروکلا ر، هر ور حساب هکنین، جلو دمهدیم.

 

 

وبسايت روستای اعضا


 

 

 

 

 

 

 *به روز رسانی وبسایت روستا، هفدهم فروردین ماه 1398 می باشد.

 

 

 

ارسال پيام تبريك نهادهاي اجرايي روستا، به مناسبت سال نو

 

با توجه به فعاليت هايي كه از سوي نهادهاي اجرايي روستا، در بخش هاي مختلف به عنوان مجريان و نمايندگان قانوني نهادهاي دولتي در طول سال صورت مي گيرد، به مناسبت فرارسيدن سال نو، ضمن قدرداني از زحمات اين عزيزان در سالي كه گذشت، پيام هاي نوروزي آنان را به آگاهي شما مي رسانيم.

 

 

 

 

 

 

 

حاج سيدنقي حسيني ايمني،فرمانده محترم پايگاه مقاومت بسيج شهيد قرباني روستاي ايمن آباد و كروكلا

 

بسم اله الرحمن الرحيم

سلام علیکم اهالی محترم روستای ایمن آباد وکروکلا.

فرارسیدن سال نو خورشیدی را به شما عزیزان و بزرگواران بخصوص خانواده محترم شهیدان و رهبر معظم انقلاب تبریک و تهنیت عرض می نمایم.چ

انشااله سال خوب، خوش و با سلامتی و صحت و با برکت، زیر سایه امام زمان(عج) را آغاز نمایید.

خداوند متعال به خانواده های داغدار عزیز ازدست داده صبر و اجر عنایت فرماید و روح رفته گان را شاد و با اولیا خود محشور نماید.

انشااله امسال هم مثل گذشته در کنار یکدیگر زندگی جدیدی را همراه با مشورت و سازندگی بهتر روستایمان، تلاش و کوشش نماییم. منتظر نظرات خوب شما می باشیم.

با اميد به ظهور حضرت ولي عصر(عج).

والسلام عليكم و رحمة اله و بركاتة

 

 

 

 

 

 

  سيد نقی حسینی ایمنی، دهیار محترم روستاي ايمن آباد

 بسم اللَّه  الرّحمن  الرّحيم
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

 
بار دیگر نوروز با تمام زیبائی هایش فرا می رسد،

بار دیگر ایام سرخوشی و سرسبزی می آید و

بار دیگر طبیعت رخ می نمایاند و جلوه ای از آفرینش و جلال الهی آشکار می شود.
 
سالی که گذشت باخوبی ها و بدی ها، هر آنچه که بود، برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد و برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، لذا بدینوسیله ضمن تبریک مجدد فرارسیدن سال نو، امید است در سال جدید راه پر افتخار خدمتگزاری به مردم شریف و قدرشناس روستای ایمن آباد را با اتکال به الطاف بیکران الهی تحت توجهات حضرت ولی عصر(عج) و رهبری حکیمانه مقام معظم رهبری و با همکاری همه اهالی محترم  و شورای اسلامی روستا، سپری نمائیم.


اینجانب برخود وظیفه می دانم حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد، به تمامی هموطنان بویژه اهالی روستای ایمن آبادو کروکلا، خانواده معظم شهدا، جانبازان و ایثارگران تبریک  و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت را از درگاه خداوند متعال برای شما و خانواده محترمتان مسئلت می نمایم.


 

 

 

 

 سيد زمان هاشمی کرویی دهیار محترم روستای پایین کروکلا

 

به نام خدا. با سلام خدمت اهالی خون گرم روستای ایمن آباد و کروکلا.

سال۹۸ را سالی پر از شادمانی ، مهر و صفا و صمیمیت، همراه با موفقیت وخیر و برکت برای همه آرزومندم.

 

 باتشکر

دهیار پایین کروکلا

 

 

 

 

 مهدی بابایی دهيار محترم روستاي بالاكروكلا (قاضي محله)

 

پروردگارا، ‌یک سال خوش‌‌، ‌یک سال زیبا، یک سال قشنگ، و یک سال با خبر خوش برای تمام دوستان و اهالی روستایم، آرزو مندم.

 

‌سال بر همگان خوش

...دوستار شما دهیار پایین کروکلا.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

{jcomments on}

پيام تبريك عیدی نوسال 1398، از سوي بزرگان روستا

 

 

 

احترام به بزرگان و ديدار از آنان در آغاز سال نو و عيد باستاني نوروز، از غني ترين فرهنگ ايرانيان و اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا مي باشد.

 

ضمن آرزوي آرامش، سلامتي، طول عمر و عزّت بيشتر براي اين عزيزان و اداي احترام به آنان،

پيام هاي نوروزي چند تن از بزرگان روستاي ايمن آباد و كروكلا را به آگاهي شما اهالي مي رسانيم.

 

 

 

 

 

 

 

 

  حاج سيد علی هاشمی کرويي (1308)

 

به نوم خِدا

عیید شما همه تایی ر موارک بوعه. سال خشی دارین به حق محمد و آل محمد.

من الآن بهیمه پیر مرد محل، نا گت محل، کِی م نوبت بونه بورم معلوم نی یه.

خدا همه رفتگان ر بیامرزه حاجی ماندگار ر هم خدا رحمت هکنه.

ایشااله همه ی قسمت مکه و کربلا بهو وه نوسال.

همه سالو ماه دواشین.

 

 

 

 

 

  حاج سيد ابوالقاسم هاشمی كرويي (1309)

 بهار آمد، بهار آمد، خوش آمد                علي با ذوالفقار آمد، خوش آمد

علي با ذوالفقار آن شاه مردان               دلِ ناشادِ ما را شاد گردان


سلام کمّه خدمت همه‌‌ی ایمن آبادی‌ها و کروکلایی‌های عزیز

عید باستانی ره به همه‌ی شما تبریک گِمه
ان شاءاله سالم و سلامت بویین و زندگی پر از خوشی وُ شادی دارین، از خدا برای همه زراعتی پر رونق و پر برکت آرزو دارمه.

 

 

 

 


حاج سيد حسين حسيني ايمني(1312)

 

 بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب ضمن سلام به هم محلي ها، فرا برسيِّن نوروز 1398 ره به اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا تبريك گمه. خداي جا خوامه، سال خوبي بوئه همه ي هم محلی ها، دوستان، آشنایان و تمامي هموطنان وسّه. بعضی از خانواده ها هم ش عزیزون ر از دست هدانه وشون وسه صبر آرزو کمه.
ایشااله امسال سلامتی وُ خشبختی بوعه همه ی وِسّه.

 

 

 

 

 

 

   حاج  ابوالحسن قاسمي ايمني(1314)

 

به نام خِداي طبيعت وُ بِهار

نوسال موارکا.

عرض سلام و احترام و ادب دارمه خدمت هم محلی های عزیز، اهالی محترم ابنوا و کروکلای پایین و بالا.

تبریک گمه برسین بهار و سال نو ر به همه هم محلی های عزیز،

امیدوارمه برای همه ما سال پر برکتی بوئه.

ایشاالله تن سالم دارین، روزگار هم ، شمه وسّه به سلامتی وُ شادی وُ خِشی پیش بوره.


 
 

 

 

 

 گرامی می داریم

یاد حاج کربلایی علی بشکم معروف به حاج ماندگار

یکی از بزرگان روستای بالاکروکلا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

{jcomments on}

برنامه ریزی برای خرید

 

خرید عید یکی از زیباترین و خاطره انگیزترین  خرید های سال نزد ایرانیان و اهالی روستای ایمن آباد و کروکلاست. در عصر امروز و مسائل اقتصادی موجود به نظر می رسد برای اینکه برنامه ریزی بهتری برای خرید و صرف پول در زندگی داشته باشیم همیشه باید راه های صرفه جویی در پول خرج کردن را هم در نظر بگیریم تا برنامه ریزی که انجام می دهیم کامل باشد

 

رعایت نکات کوچک در هنگام خرید یا توجه بیشتر به میزان خریدی که مورد نیازمان باشد هم باعث می شود که درست خرج کنیم و هم این که باعث صرفه جویی در زندگی خواهد شد.

 

 


 


1_ همیشه سعی کنید قبل از رفتن به خرید میزان بودجه ی مشخصی را برای خود در نظر بگیرید اینکه بدون دانستن میزان بودجه ای که دارید به خرید بروید باعث می شود که با مشکل مواجه شوید چون یا پول تان زیاد از حد مصرف می شود یا اینکه پول کم می آورید بنابراین قبل از اینکه برای خرید اقدام کنید با توجه به نوع خریدی که دارید و نوع کالا بودجه ی مشخصی را برای آن در نظر بگیرید.


 
2_ وقتی که برای خرید اقدام می کنید و کالاهای مختلف را خریداری می کنید حال باید ببینید که چه میزان پول بابت هر کالا پرداخت کردید چه میزان از بودجه ی شما باقی مانده است اگر پولی پس از خرید های بزرگ مثل لوازم منزل برای شما باقی می ماند آن را پس انداز کنید تا این پول بی جهت هدر نرود چون اغلب پس از خرید لوازم منزل ممکن است پولی هر چند اندک باقی بماند بنابراین هیچ گاه برای خرید تمام پول خود را خرج نکنید.


 
3_ برای خرید همیشه یک لیستی از مایحتاج خود تهیه کنید. این کار باعث می شود هم نظم و ترتیب بهتری به خرید بدهید هم اینکه از خرید کالاهای بی مورد پرهیز کنید در واقع با تهیه ی یک لیست می توانید خرید بهتری داشته باشید چون این لیست فقط کالاهای مورد نیاز را به شما نشان میدهد پس شما را از خرید کالاهای دیگر باز می دارد.


 
4_ ترجیحا سعی کنید برای خرید کمتر از کارت های اعتباری استفاده کنید چون کارت های اعتباری معمولا میزان پول بیشتری را در اختیار شما قرار می دهند و باعث می شوند که بیشتر خرید کنید اما پول نقد به یک اندازه برای خرید در نظر گرفته می شود و هر چقدر که از آن استفاده می کنید پول تان کمتر شده و آگاهی دارید که چه میزان از پول برای تان باقی مانده است.


 
5_ واقع بین باشید. اگر شما واقعاً میزان بودجه ی خود را دقیق بدانید آن را روی برنامه خرج کنید کمتر به مشکلات مالی برای خرید بر می خورید. چون گاهی اوقات ممکن است تصورمان از بودجه بیش از اندازه باشد اما در اصل مقدار کمی از آن را در اختیار داشته باشیم.


 
6_ هر چیزی که در لیست خرید وجود دارد تهیه کنید گاهی در خرید ممکن است جذابیت های ظاهری باعث شود تصمیم به خرید یک کالای جدید بگیریم اما اگر به لیستی که نوشتیم دقت کنید و هر آنچه که در آن از کالاهای مورد نیاز ذکر شده توجه کنید از خرید کالاهای بی مورد پرهیز می کنید.


 
7_ سعی کنید به صورت هفتگی یا ماهیانه خرید کنید ممکن ست در طول روز شما به کالایی نیاز داشته باشید و برنامه ریزی که برای خرید دارید تغییر کند اما خرید هفتگی یا ماهیانه با بودجه بندی مناسب و با برنامه ریزی خیلی اقتصادی تر خواهد بود.


 
8_ شما باید در مقابل خرید کالاها دقت به خرج دهید با توجه به انواع گوناگونی از یک کالا بهتر است همیشه کالایی را که کیفیت آن با قیمت آ برابری می کند را انتخاب کنید. حتی ممکن است  کالایی از نظر ظاهری بسیار جذاب باشد اما کیفیت چندانی نداشته باشد بنابراین باید سعی کنید که کیفیت و قیمت مناسب را برای خرید در اولویت قرار دهید.

 

 

 

 

منبع: دکتر پول

 

نگاهی بر نوروزخوانی و پیشینه ی آن +فیلم

 

 نوروزخوانان قاصدان بهارند. نوروزخوانان، اگرچه برای گذران زندگی و کسب درآمد در روستاها و دهکده ها می گردند و آمدن بهار را با شعر، رقص و موسیقی نوید می دهند، خود اما پیام آوران رسمی دیرین از پیشینیان اند. این رسم کهن آنچنان که از مطالعات فرهنگی و تاریخی بر می آید، در استان های شمالی کشور بیشتر متداول است.

 

روستاي ايمن آباد و كروكلاي بخش لاله آباد بابل در شمال ايران، استان مازندران نيز همچنان به اين رسم ديرينه ارج مي نهند و همواره پذيراي نوروزخوانان در روستا هستند. درب خانه هاشان را باز مي كنند و نوروزخوانان را راهنمايي، تا در حياط خانه شان دقايقي نويد آمدن بهار و افزايش خيرو بركت را در سال نو به آنان بدهد و در نهايت هداياي خود را به و تقديم مي كنند.

 

 

 

 

نوروز کوچک و بزرگ

 

در زمان اشکانیان و ساسانیان جشن های بسیاری در طول یک سال برگزار می شد که مهم ترین آنها نوروز و مهرگان بوده است. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم ۶ روز) طول می کشید و به ۲ دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم می شد. نوروز کوچک یا نوروز عامه، پنج روز بود و از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته می شد؛ همچنان که حافظ می گوید: که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی. میر نوروز پادشاه پنج روزه نوروز است که حکم می راند و گروه همراهش می خوانند و می نوازند.روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا می شد. در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقه ای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیون، سپاهیان، پیشه وران و اشراف) به دیدار شاه می آمدند و شاه به سخنان آنها گوش می داد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر می کرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی می آمدند.

 


در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در ۱۲ستون که از خشت خام برپا می کردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن و لوبیا) می کاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمی کردند. آنان باور داشتند هر یک از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند. از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن کنند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز به عنوان عیدی متداول شد.

 

 

نغمه هایی از روزگار کهن

همچنان که برای هر آیینی در ایران ما نواها و نغمه هایی نغز وجود دارد و این نغمه ها در بستر فرهنگ ملی ما قوام و دوام یافته، رسم نوروزخوانی هم برای دادن مژده بهار به مردم شکل گرفته است

« نوروزی » یا « نوروزی خوانی » نخستین بار در یکصدوسی و پنج سال پیش در نوشته های الکساندر خوتسکو Alexander Choodzko ایران شناس روسی ثبت شده است.

 

خوتسکو که یازده سال در ایران و از جمله در ایالات شمالی ایران اقامت داشت، مطالعات ارزنده ای در زمینه های زبان شناسی ایران و بویژه گویش های گیلکی، طالشی و مازندرانی انجام داد. حاصل این تحقیقات کتابی است پر حجم با نام نمونه هایی از شعر مردمی سرزمین پارس (Specimens of the Popular Poetry of Persia)  که در ۱۸۴۲ میلادی در لندن به چاپ رسید. این کتاب شامل اطلاعات کلی درباره صفحات شمالی ایران و مردم آن مرز و بوم و مباحث عمومی پیرامون لهجه های سواحل جنوبی دریای خزر و متن اشعار محلی و داستان هایی به این گویش هاست.

خوتسکو در گزارشی که از نوروزی خوانی ارائه می کند، تصنیف و آوازهای گیلکی و مازنی را در جایگاه ویژه ای قرار داده است.

یکی از تصنیف های نوروزی کتاب خوتسکو را زنده یاد یحیی ذکاء در سال ۱۳۳۷ شمسی در مجله موسیقی آورده است. کتاب خوتسکو بعدا مورد استفاده ایران شناسان، بویژه یکی از هموطنان زبان شناس وی به نام I.N.Beresine، استاد دانشگاه غازان قرار گرفت.

برزین طی سال های ۴۵ ۱۸۴۲ که در ایران اقامت داشت، درباره لهجه های سواحل جنوبی خزر شخصا مطالعه و تحقیق کرد.

 

 

 


رسمی از روزگار کهن

 

با وجود تحولات اجتماعی این عصر و تاثیر فناوری در زندگی مردم شهر و روستا خوشبختانه هنوز هم در گوشه و کنار ایران زمین « نوروزی » خوان ها با نغمه ها و تصنیف های دلنشین خود چند هفته قبل از موسم بهار مژده طلیعه نوروز، این جشن کهن و ملی را به مردم می دهند. این ترانه ها را معمولا دو یا چند نفر از جوانان در کوچه و محله های شهر یا کنار خانه های روستایی اجرا می کنند. الکساندر خوتسکو در کتاب خود، به این موضوع اشاره می کند که:در ایران کنونی بچه ها آواز نوروزیه را جلوی خانه ها برای تبریک سال نو می خوانند.

 

 

 

نوروز خوانان معمولا پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به روستاها می آیند و با خواندن اشعاری درباره نوروز و بهار و معمولا در مدح امامان، طلیعه سال نو را به آنان مژده می دهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می خواند، یک نفر ساز می زند و نفر دیگر که به آن کوله کش) بارکش) می گویند به در خانه های مردم می روند و  مردم هدايايی را به عنوان خلعت و دهنگان خبر و مژده نوروز از جمله پول نقد، برنج، تخم مرغ، نان محلي، گردو، نخود و كشمش و ..... به آنان مي دهند و از آنان پذيرايي مي كنند.

 

 

همچنان که برای هر آیینی در ایران ما نواها و نغمه هایی نغز وجود دارد که در بستر فرهنگ ملی ما قوام و دوام یافته، رسم نوروزخوانی هم برای دادن مژده بهار به مردم شکل گرفته است.

رسم چنین است که چند روز پیش از فرا رسیدن نوروز سه یا چهار نفر خواننده و نوازنده به در خانه ها می روند و اشعاری با مضمون فرا رسیدن بهار و استقبال از نوروز و دعای خیر برای ساکنان خانه همراه با نواهایی ساده و بی پیرایه می خوانند. ترانه های نوروزخوانی اغلب به گونه ترجیع بند است. خواننده اصلی متناسب با شأن صاحبخانه ابیاتی بدیهه می سراید و چون به ترجیع می رسد، دسته جمعی می خوانند. گاه نیز تمام ترانه به طور گروهی خوانده می شود.

 

شعر یکی از این ترانه ها چنین است:

 

باد بهارون بي يمو                            نوروز سلطون بي يمو

مژده دهيد به دوستان                      گل به گلستون بي يمو

 

 

گل در گلستان آمد                           بلبل به بستان آمد

ای امت محمد                                 نوروز سلطان آمد

 

 

 نوروزخوانی در مناطق مختلف با نام های نوروز نو سال، امام خوانی، بهارخوانی، نوروزنامه و...  معروف است و پیشینه و ریشه این آیین به دوران پیش از اسلام می رسد.

 از آیین های موسیقایی غیرمذهبی کهن دیگر همچون آرش تیرانداز، تیرما سیزده و ستایش چراغ در شامگاهان که توسط افراد هر خانواده اجرا می شد، به دلیل غیرحرفه ای بودن و نبود جنبه ها و انگیزه های مالی، به فراموشی سپرده شد.

 

 حسین مشحون نیز در کتاب تاریخ موسیقی خود می نویسد: سرودهای نوروزی که با آهنگ مخصوص در گیلان، مازندران و گرگان در پیشباز سال نو و نوروز می خوانند، ظاهرا سابقه بسیار قدیمی دارد.

 این آیین باستانی پیش و بیش از آن که رسمی برای سرگرمی باشد، آیینی برای پاسداشت فرهنگ ایرانی است. همچنان که نوروز میراثی جاودانه است و پاسداشتش، روح را جلا می دهد، موسیقی نوروز نیز باعث شادی مردم می شود.

 

 

سازهای پرصدا

نوروزخوانان از آنجا که نوروزخوانی را در فضای باز انجام می دهند، ناچارند از سازهایی بهره بگیرند که پرحجم و پرصدا باشند. بنابراین سازهایی چون دهل و سرنا در بیشتر مناطق ایران برای این منظور مورد استفاده قرار می گیرد. نوروزخوانان نیز دارای صدایی قوی و پرحجم اند و معمولا جوانانی خوش صدا هستند.

 

 نوروزخوانان بیشتر آهنگ ها و نواهای خود را در دستگاه و آوازهای ایرانی مثل چهارگاه، ماهور، دشتی، افشاری و شور می خوانند. نوروزخوانان گاهی به صورت تک خوان و گاهی به صورت دو نفره یا چند نفره به اجرای کار می پردازند، یعنی یک یا دو نفر وظیفه نواختن آلت موسیقی مانند سرنا، ل_له وا (نی مازندرانی) و... را به عهده دارند و عده ای نیز وظیفه خواندن اشعار را و یک تکخوان یا سولیست نیز در گروه وجود دارد و فردی او را همراهی می کند.

به این فرد به اصطلاح پیوری خوان گویند. محمدرضا درویشی، آهنگساز و پژوهشگر ارزنده ایرانی بخصوص در موسیقی فولکلوریک درباره نوروز خوانی چنین می نویسد: 

 نوروزخوانی یا بهارخوانی از جمله آیین های کهن ایرانی است که تا چند دهه پیش به شکل گسترده در برخی از نواحی ایران و بخصوص البرز شمالی و جنوبی (مازندران، گیلان، کومش، طالقان و...) رواج داشت و امروزه نیز به شکل خیلی پراکنده در روستاهای دور دست این نواحی مشاهده می شود.

او درباره نوروزخوانان چنین می نویسد:

نوروزخوانان، خنیاگران گمنام و دوره گردی بودند که از حدود ۱۵روز مانده به بهار، در هر خانه ای بهار را نوید می دادند. این خنیاگران به صورت منفرد یا در قالب گروه های دو، سه یا چهار نفری حرکت می کردند. از خصوصیات مهم نوروزخوانان بسان همه خنیاگران بداهه سرایی و حافظه قوی شعری بوده است. کار نوروزخوانان با فرا رسیدن بهار به پایان می رسید.

 

گردش ملودی در نوروزی ها ساده و روان است. راویان این نوع موسیقی از میان مردم عادی برخاسته اند و موسیقیدان حرفه ای نیستند و این خود به سادگی اجرا انجامیده است.

 هر بخش از جمله ای کوتاه تشکیل شده که تکرار می شود و گاه به خاطر انطباق با شعر گردش ملودی مختصر تغییری می یابد. در هر منطقه آوازهای نوروزخوان از آوازهای منطقه تاثیر پذیرفته است.

 

 دامنه صوتی کوتاه آن را از سایر موسیقی های آوازی متمایز می کند ضمن آن که در برخی مناطق فرم و ساختار اجرا به آن حالتی غیرملودیک می دهد.

 

 با این حال استفاده از همخوانی، به صورت سوال و جواب، ویژگی بسیاری از نوروزی هاست. نوروزخوانی کاملا آوازی بوده و در اجرای آن از هیچ سازی استفاده نمی شود.

 

 

 

اما نوروز خوانان مازندرانی اينگونه مژده مي دهند:

 

سلامت مي كنم صاحب سرا را             شه مردان شهيد كربلا را

 

بزرگ و كوچك و همسايه ها را              خصوصا" صاحبان اين سرا را

 

همي خوانم امام اولين را                    شه كشور اميرالمومنين را

 

امام دو بخوانم من حسن را                 زبان بگشا كه گويم اين سخن را

 

امام سومين شاه شهيدان                  حسين جان كشته شد تيغ يزيدان  

 

امام چهارمين زين العباد                     حديث كوفه را برپانهاده  

 

همان دين محمد برقراره                 علي در خدمت پروردگاره 

 

امام پنج بخوانم من ز باقر                   گل گلدسته پاك  پيمبر

 

 امام ششمين  ياد آورم ياد                مكان و منزلش در شهر بغداد

 

امام هفتمين موساي كاظم               به لطف و كردگار او بنازم

 

امام هشمين سلطان رضا بود            يقين دارم كه جدش مصطفي بود

 

همان دين محمد برقراره                علي در خدمت پروردگاره 

 

امام نه بخوانم من تقي را                  تقي بخشنده  كل جميع را

 

امام ده كه او ورد زبانه                       محمد سرور پيغمبرانه

 

امام يازدهم عسكر امامه                   ندا آمد كه خلق الله تمامه

 

سلام داديم دوازده تن امام ره             علي تا مهدي صاحب زمان ره

 

 بهار آمد بهار آمد خوش آمد                علي باذولفقار آمد، خوش آمد

 

علي با ذوالفقار قنبر جلودار                شه دلدل سوار آمد خوش آمد

 

همان دين محمد برقراره                علي در خدمت پروردگاره 

 

 

 

 

فيلم كوتاهی از مراسم نوروزخوانی در روستای بالاکروکلا(قاضی محله)

اسفندماه 1392

مدت: 7 دقيقه

حجم: 45 مگابايت

 

 

 

 

 

 

تهیه و تنظیم: عسکری امینی ایمن آبادی

            منبع:همکلاسی

 

 

{jcomments on}

دکتر نادر بهرامی فر: باران شمال، مصرف بهداشتی_صنعتی دارد

 

محققان دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی شهرستان نور در مازندران با اجرای یک طرح پژوهشی، موفق شدند از باران، آب دیونیزه ارزان در حجم وسیع تولید کنند.

 

 

به گزارش خبرنگار ایرنا، آب دیونیزه یا آب یون زدایی شده آبی است که تقریبا تمام یون های معدنی آن مانند کاتین های سدیم، کلسیم، آهن و مس و آنیون هایی مثل کلرید و سولفات در یک فرایند شیمیایی حذف می شود.

آب یون زدایی شده بسیار خالص و شبیه آب مقطر است و در صنایع داروسازی، صنایع آرایشی و بهداشتی در ساخت داروها و محصولات آرایش و بهداشتی استفاده می‌شود. همچنین شکل‌های استریلیزه آن در آماده کردن یا رقیق کردن برخی داروهای تزریقی پیش از تزریق استفاده می‌شود.

یک عضو هیات علمی گروه محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس که این طرح را اجرا کرد روز یکشنبه به خبرنگار ایرنا گفت که تولید آب دیونیزه از باران برای نخستین بار در کشور انجام شده است.

دکتر نادر بهرامی فر که دارای دکترای رشته شیمی تجزیه است، با بیان اینکه این طرح به تایید معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری رسیده است، افزود: براساس قراردادی که با ستاد توسعه فناوری آب، خشکسالی، فرسایش و محیط زیست ریاست جمهوری بسته شد، این پروژه در سطح وسیع تر در شمال کشور اجرا و تجاری سازی شود.

وی گفت که هم اکنون از آب دیونیزه تولید شده از باران برای مصارف آزمایشگاهی دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی شهرستان نور استفاده می شود.

 

 

ارزان و فراوان
وی مزیت تولید آب دیونیزه از باران را علاوه بر ارزان بودن، عدم تولید پساب و جلوگیری از هدررفت آب، استفاده از منبع آب ارزان و پاک، کاهش قابل ملاحظه مصرف انرژی، تولید در حجم زیاد دانست .


این استاد دانشگاه حذف فیلترهای اسمز معکوس را هم از دیگر مزیت های تولید آب دیونیزه از باران برشمرد و توضیح داد: این طرح در بخش ساحلی دانشکده و در پارکینگ خودروهای دانشکده علوم دریایی با مساحت سطح آبگیر 400 متر مربع اجرا شد و از سه مخزن پلی اتیلن سه لایه 2 هزار لیتری و در مجموع 6 هزار لیتر آب باران ذخیره و استفاده شد

وی با اعلام این که دبی آب دیونیزه تولیدی دستگاه طراحی شده یکصد لیتر در ساعت است، گفت که این میزان دبی سه تا چهار برابر دستگاه های معمولی است که در حال حاضر برای تولید آب دیونیزه استفاده می شود.

بهرامی فر افزود: در حال حاضر آب دیونیزه تولیدی در تمامی آزمایشگاه های دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی برای مصارف مختلف نظیر محلول سازی، سنتز، شست و شو، آزمایش های میکروبی و به عنوان آب خالص در سنجش فلزات با دستگاه جذب اتمی با کوره گرافیتی استفاده می شود.


 

استفاده در بهداشت تا انرژی اتمی
دانشیار گروه محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس گفت: آب دیونیزه و آب مقطر یکی از حلال های کلیدی و مهم در آزمایشگاه های دانشگاه ها و سازمان ها محسوب می شوند که به دلیل مصرف بالا، هزینه بالای تولید و خریداری آن و همچنین هزینه بالای سرویس و نگهداری دستگاه ها، بار مالی بالایی را به مجموعه دانشگاهی و ادارات خصوصی و دولتی تحمیل می کند.

این پژوهشگر دانشگاه تربیت مدرس موارد دیگر کاربرد آب دیونیزه را هم در کوره های القایی، کاربردهای شست و شو و آبکاری قطعات فلزی، مصارف داروسازی، استفاده در آزمایشگاه های طبی، استفاده در بیمارستان ها، آندایزینگ آلومینیوم، استفاده در آزمایشگاه های فنی و خدماتی، کاربردهای حساس نظامی - صنعتی از قبیل انرژی اتمی برشمرد.

وی گفت: امروزه آب مقطر و دیونیزه مورد نیاز آزمایشگاه ها معمولا از دو روش تقطیر و اسمز معکوس با استفاده از دستگاه های تولید آب مقطر و دستگاه های تولید آب دیونیزه تهیه می شوند که در دستگاه های تقطیر، آب معمولی در اثر حرارت الکتریکی بخار شده و در کندانسورهایی که با آب سرد خنک می شوند به آب مقطر تبدیل می شوند و در دستگاه های تولید آب دیونیزه، ابتدا آب شیر از چند فیلتر اولیه عبور می کند و سپس از فیلتر معکوس تحت فشار پمپ رد می شود تا املاح و سایر ناخالصی های آن کاهش یابد و در نهایت آب خروجی فیلتر معکوس از رزین های یونی عبور می کند تا هدایت الکتریکی آن در حد آب دیونیزه کاهش یابد.

عضو هیات علمی گروه محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس به ارجحیت فنی و یا اقتصادی این طرح نسبت به فناوری های موجود در ایران و یا خارج از کشور نیز اشاره کرد و گفت: در دستگاه تقطیر به دلیل استفاده از المنت های با توان الکتریکی بالا جهت تبخیر آب، میزان برق مصرفی بالاست و علاوه بر این به علت بالا بودن سختی آب، این المنت ها رسوب گرفته و نیاز به شست و شو و سرویس زودهنگام دارند و در بسیاری از مواقع معیوب شده و نیاز به تعویض پیدا می کنند.

وی افزود : علاوه بر این در این نوع از دستگاه ها جهت میعان، آب زیادی برای خنک کردن کندانسور هدر می رود و از طرفی دیگر در دستگاه های تولید آب دیونیزه به دلیل پایین بودن کیفیت آب ورودی و بالا بودن هدایت الکتریکی آن فیلترهای موجود در این دستگاه ها در دوره های زمانی کوتاهی اشباع شده و نیاز به تعویض دارند که هزینه های سرویس و نگهداری بالایی را تحمیل می کنند، همچنین هدررفت آب در فیلترهای اسمز معکوس آنها نیز بسیار بالا است.

عضو هیات علمی گروه محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس گفت: اما در این طرح ابتدا آب باران از سطوح باران گیر در مخازن مناسب جمع آوری شده و ذخیره می شود و سپس با عبور از فیلترهای مختلف میزان هدایت الکتریکی و مواد آلی آن کاهش می یابد و آلودگی های میکروبی احتمالی آن نیز از بین می رود و سپس آب دیونیزه تولید شده جهت مصرف در مخازن پلی اتیلنی دخیره می شود.

وی قیمت تمام شده برای اجرای این طرح با تولید 100 لیتر در ساعت را حدود یک چهارم دستگاه های خارجی برآورد کرد و افزود: این در حالی است که دستگاه های موجود تنها 10 لیتر در ساعت آب دیونیزه تولید می کنند.

دکتر بهرامی فر که فارغ التحصیل رشته دکتری شیمی تجزیه از دانشگاه تربیت مدرس است، 13 سال سابقه تدریس در مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد دارد. وی علاوه بر چاپ مقالات مختلف در پایگاه های علمی بین المللی، فعالیت گسترده در زمینه های تحقیقاتی پایش و حذف آلاینده های محیط زیست با استفاده از نانو کامپوزیت های سنتزی نوین دارد و تاکنون هم پنج اختراع در زمینه پایش و تصفیه آلودگی های محیط زیست به نام خود ثبت کرده است.

 

19 اسفند 1397

 

 

 

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20