*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

حاج سيد مرتضی هاشمي كرويي درگذشت.

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

 

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

 

شب گذشته ، اهل روستاي بالاكروكلا(قاضي محله) در سن 55 سالگي، دار فاني را وداع گفت.

 

 

 

پيكر ايشان صبح امروز 24شهریور 1398، پس از شستشو و كفن نمودن، از منزلش در روستاي بالاكروكلا به سمت آرامگاه اين روستا تشييع و به خاك سپرده شد.

 

 

مراسم ختم ايشان امشب به صورت مجمعه شام، بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجدالنبي روستاي بالاكروكلا برگزار شد.

 

 

 

وبسايت روستا  درگذشت حاج سيد مرتضی هاشمي را

به خانواده محترم ايشان،  تسليت مي گويد.

 

 

 

 

 

 

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد                       گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 

برای من  مگِری و مگو: دریـغ  دریـغ                        به دام  دیـو در اُفتی، دریـغ  آن باشد

 

                                                                      
                                                حضرت مولوي

 

 

 

محرم 1398 در روستا به روایت تصویر

 

مراسم آئيني دهه اول محرم سال 1398، بويژه از شب هفتم تا شب دوازدهم بصورت دسته روي همراه با سينه زني و زنجير زني در روستا انجام شد.

یکی شدن دسته های عزاداری و تجمع عزاداران هیات های مذهبی روستا، از تغییرات امسال در برگزاری آیین عزاداری بوده است که هرچند مورد استقبال قرار گرفت، اما منتقدان خود را داشت.

اما همچنان پر رنگترین بخش مراسم عزاداری هر ساله ی روستایمان ایمن آباد و کروکلا، همانند سایر نقاط مازندران و ایران، که به نظر می رسد از آسیب های جدی این مراسم آئینی به شمار می رود، پذیرایی از عزاداران بوده است که هزینه ی سنگینی را هر ساله بر دوش اهالی می گذارد. هزینه ای بالغ بر نیم میلیارد تومان طی 12شب در محرم سال 1398!!

 

ضمن سپاس فراوان و قدرداني از آقاي سيدفضل اله هاشمي كرويي و سایر اهالی كه در به تصوير كشيدن بزرگترين همايش و مراسم آئيني سالانه ی روستايمان تلاش نمودند، بر آن شديم تا این تصاویر را که به گروه تلگرامی روستا ارسال شده است، براي تماشاي علاقه مندان، به نمايش بگذاريم.

 

 

براي تماشا، روي عكس بالا كليك كنيد. 

 

  به طور مستقیم می توانید مسیر زیر در وبسایت روستا را طی نمائید تا به تماشای تصاویر بنشینید:

منوی تصاویر روستا _ مراسم آئینی و ویژه _  مراسم عزاداری _ محرم در روستا _ عزاداری محرم 1398

 

 

 

نمايش قوم بني اسد در روستا


روز تاريخي و ماندگار عاشورا در تاريخ جهان، به پايان مي رسد و پيكر مطهر شهداي اين روز بر زمين تفديده كربلا همچنان بجا مانده است.

 

در این شب که آخرين و حُزن انگیزترین مراسم عزاداري محرم است، پيكرهاي مطهر شهداي كربلا تشييع و به خاك سپرده مي شود.

 

در  اين شب كه ويژه قوم بني اسد مي باشد، عزاداران حسینی روستايمان ايمن آباد و كروكلا به تماشاي غم انگيزترين نمايش و رخداد قيام عاشورا در تاريخ قيام عاشورا مي پردازند.

 

 

 

مراسم نمادین و نمایشی قوم بنی اسد

امشب در بالاکروکلا، پایین کروکلا و ایمن آباد

برگزار می شود.

 

 

 

مراسم آئيني شب شام غريبان كه با غروب خورشيد روز عاشورا در روستا برگزار شده بود و عزاداراني كه بر سر زنان همان شعر معروف

 

امشب به صحرا بی کفن      جسم شهیدان است         شام غریبان است

 

را زمزمه مي كردند در شب بعد شعر ديگري را زمزمه مي كنند....

 

 

روز يازدهم محرم قومي كه معروف به قوم بني اسد مي باشند در جمع آوري پيكر مطهر شهداي قيام كربلا وارد عرصه مي شوند و با به خاك سپاري پيكر شهداي اين قيام ماندگار، برگي زرين در تاريخ از براي قوم خود رقم مي زنند.

 

به راستي قوم بني اسد كه بودند؟

 

بنی اسد نام چندین تیره از قبایل عرب است :


1_بنی اسد فرزندان اسد بن خزیمه

2_ بنی اسد فرزندان اسد بن عبد العزی

3_ بنی اسد فرزندان اسد بن ربیعه

4_ بنی اسد فرزندان اسد بن شریک و ....

 


بنی اسدی که در اطراف کربلا بودند بنی اسدی است که از نسل اسدبن خزیمه هستند. این طایفه از نسل اسد بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار هستند و به شاخه های متعدد تقسیم شده اند مانند بنی کاهل، بنی غنم، بنی ثعلبه،بنی عمرو و بنی مزید.

 

موطن اصلی اینها یمن بود و از یمن به نجد و ناحیه کرخ آمدند و در حجاز پخش شدند. در سال نوزده هجری به عراق آمدند ودر کوفه و غاضریه از نواحی کربلا سکونت کردند. این طایفه در جنگ قادسیه شرکت داشتند و ازآن زمان هم مهاجرت به عراق شروع شد. اکثریت بنی اسد در جنگ صفین در کنار علی(ع) بودند و با معاویه می جنگیدند.


در قیام امام حسین(ع) به سه دسته مخالف، موافق و بی طرف تقسیم شدند. از سران موافق بنی اسد حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، قیس بن مسهر صیداوی است. از مشهور ترین سران مخالف، حرمله بن کاهل اسدی است که طفل شیر خوار امام را به شهادت رساند. افراد بی طرف در غاضریه کنار نهر علقمه سکونت داشتند و تا آخر بی طرفی خود را حفظ کردند. زنان این بی طرف ها گذرشان به میدان جنگ افتاد و بسیار ناراحت شدند. این زن ها مردان خود را به دفن اجساد شهدا  فرا خواندند ولی مردها ترسیدند. خود این زن ها  آمدند و وقتی که مردها آنها را دیدند، آمدند و اجساد را دفن کردند. این دفن کردن اولین جنبش بر ضد امویان به حساب می آید چون یزیدیان می خواستند این اجساد در آن بیابان از بین بروند و بنی اسد بر خلاف نظر آنان عمل کردند .


در حال حاضر هم در کربلا روز عاشورا دسته(هیئت) بنی اسد معروف است و هر سال عزاداری می کنند.


برای آگاهی کامل به جلد سوم دائره المعارف تشیع ص 440 مراجعه کنید. در باره بنی اسد اطلاعات جامعی دارد.

 

 


 در این شب که حزن انگیزترین شب محرم است، عزاداران حسینی در سال هایی نه چندان دور با پاهای برهنه، حتی آنزمان که محرم در فصل زمستان واقع می شد، بر سر و سینه زنان  مسیر ایمن آباد و کروکلا را با ناله ی  اینچنین حزین  طی می کردند:

 

اي قوم بني اسد بياييد                       نعش شهدا كفن نمائيد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زبان حال رُباب بعد از شهادت حضرت علی اصغر  ...

 

 

نماشـون صحرا خــــور بمــوهه          ته مار بمیره

میـدون بورده علی اصغر نموهه         ته مار بمیره

 

گـره ره تـــو دمبه خیمه تیناری            ته مار بمیره

یواش من خوندمه ته سه لالایی         ته مار بمیره

 

خـور بمــو خیمه  اصغـر  پـر هیته          ته مار بمیره

کوچه پس کوچه ره برمه سر هیته       ته مار بمیره

 

خیمــه دلـــه امشو غــوغــا بهییه         ته مار بمیره

تـــــه سبزه گـــــــره ور لالا بهییه         ته مار بمیره

 

ته گلی مشته خـون مه علی اصغر      ته مار بمیره

انگـار خنجر بزو حــرملــه   کافـــر         ته مار بمیره

 

سه شعله تیر کمونه ور پر هیته           ته مار بمیره

علی ی گلـی بنـــه خــون بهیته          ته مار بمیره

 

ته دس بشکنه ای نامـــرد کافـــر          ته مار بمیره

او نداشتی هــدی اون دمـــه آخر          ته مار بمیره

 

مگه علی چنده او اونجه خـواسه          ته مار بمیره

تیر دشمن ونــــه گلــی دمـــاسه          ته مار بمیره

 

اصغر تشنا بیهــه طاقت نــداشته           ته مار بمیره

چی تی تیره ونــه گلــی دکـاشته          ته مار بمیره

 

اسا مــن بی علــی اصغر بهیمـه           ته مار بمیره

عـــزادار شیش ماه پسر بهیمــه           ته مار بمیره

 

 

 

شاعر: میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا

 

 

 

 

فايل صوتي بخشي از نمايش قوم بني اسد در حياط مسجد صاحب الزمان(عج) روستاي  ايمن آباد-1391

 

 

 

 

 

تهیه و تنظیم: عسکری اميني ايمن آبادي

         عكّاس: منوچهر قلي نيا ايمني

            منبع: پرسمان

 

 

{jcomments on}

فربه شدن فرعیات محرم در مازندران

 

ادای نذر و صله دادن در ماه محرم، رسمی با مسما و دیرینه در مازندران به عنوان نخستین پایگاه حکومت علویان بوده است که به عزاداری های این ماه، جلوه ویژه و متمایزی می داد، رسمی که در سال های اخیر چنان فربه شده است که جایی برای اصل باقی نگذاشته است.

 

 

قدمت نذری دادن در مازندران حتی به پیش از ورود اسلام و مذهب شیعه به این استان باز می گردد ولی با تشکیل نخستین حکومت علوی در این دیار و تبدیل آن به مامنی برای سادات به عنوان نوادگان پیامبر مهربانی ها (ص)، این رسم دیرینه شکل و محتوای مذهبی به خود گرفت و در ایام خاصی بویژه ماه محرم متمرکز شد.

نذری دادن مازندرانی ها در ماه محرم در زمان های نه چندان دور عمدتا" از روز هفتم آغاز می شد ؛ روزی که سنت علم گردانی(رخت کردن علم) به عنوان اصل، آن را همراهی می کرد و نوحه خوانی، روضه خوانی و سینه زنی نیز بخشی از آن به شمار می رفت .

قربانی کردن در پای علم، پختن انواع آنش نذری مانند شیربرنج و پذیرائی از عزاداران با خرما، شربت، شیر و چای مهم ترین نذری دادن به عزاداران در روز هفتم بود که به صورت عمومی برگزار می شد و شام دادن نیز به صورت موردی توسط افراد متمکن یا خانواده های دارای نذر بویژه در روستاها انجام می شد که خود نشانگر افزایش شور حسینی بود.

بیشتر نذری و صله دادن ها اما در این استان به روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی موکول می شد تا چراغ مساجد، تکایا، حسینیه ها و مقابر امامزادگان به صورت شبانه روزی روشن باقی بماند و دوستداران خاندان اهل بیت (ع) نیز با شور و شعور بیشتری عزاداری کنند.

 

 
**
دسته روی ، صله دادن همراه با صله رحم
نذری دادن در روزهای تاسوعا و عاشورا در گذر زمان با دسته روی هیات های مذهبی همراه شد؛ رسمی که در آن عزاداران یا به عبارت دقیق تر هیات عزاداری یک روستا حسب یک توافق نانوشته به روستای همسایه می رفتند و عزاداری تاسوعا را مهمان آنان می شدند و روز عاشورا هم میزبانی از هیات عزاداری آن روستا را بر عهده می گرفتند.

این رسم در روستاهائی که دارای محلات مختلف با هیات عزاداری جداگانه بودند به صورت داخل روستائی برگزار می شد و در مناطق شهری هم این رسم میزبانی و مهمانی میان هیات های عزاداری مساجد و تکایا دنبال می شد.

دسته روی در روزهای تاسوعا و عاشورا در عین حال که با سینه زنی، زنجیرزنی، روضه خوانی و دیگر مناسک تعریف شده از قبیل ' علم سلام ' همراه بود، نذری دادن با پذیرائی عمومی از هیات عزاداری میهمان به صرف ناهار یا شام نیز بخش جدائی ناپذیر و معمول این سنت بود.

برپائی این سنت عزاداری در برخی مناطق روستائی مازندران چنان پرشور و جذاب بود که نه تنها هر ساله جمع زیادی از دوستداران این گونه آئین ها را از اقصی نقاط استان به خود جلب می کرد، بلکه مهم تر از همه جمعی را برای گرفتن حاجت در روزهای تاسوعا و عاشورا با این هیات ها همراه و میهمان آنان می کرد.

این رسم پرقدمت که برای بسیاری ازمازندرانی ها همچنان نوستالژیک است ،در سال های اخیر چنان از محتوا تهی شده است که در بعضی از مناطق مرکزی استان مازندران تنها پوسته ای از آن باقی مانده است، پوسته ای به نام ' نذری خوران ' که روزهای تاسوعا و عاشورا هزاران نفر خودرو سوار را از نقاط مختلف شهری به بعضی از روستاها می کشاند تا به جای عزاداری، ' دلی از عزا ' در بیاورند. مثل آئین "فرما زنون" در روستاهای درونکلای غربی و شرقی بابلکنار، شهید آباد بهشهر، بادله و شهر سورک و...

 

 


**
برای چند مهمان بیشتر
رسمی که زمانی فرع بر عزاداری بود، در کمتر از یک دهه اخیر به مهم ترین دغدغه ساکنان برخی از روستاها در مازندران تبدیل شده است که از چندین روز قبل از فرا رسیدن محرم برای آن برنامه ریزی می کنند. پذیرایی شام بسیار چرم و نرم که نمونه اش را شاید در بهترین رستورانهای شهر نتوان یافت. هسته مرکزی در این برنامه ریزی هم جذب بیشترین تعداد مهمان بویژه مهمانانی از دیگر شهرستان ها و حتی استان ها است .

' رضا ' از ساکنان روستاهای شهرستان نکا در شرق مازندران می گوید: ما هر ساله روز تاسوعای حسینی میزبان دسته عزاداران روستای همسایه هستیم و روز عاشورا هم هیات ما به آن روستا می رود.

وی افزود :چیزی که پدران ما و پدربزرگ های ما نقل می کنند این است که دسته روی میان 2 روستا در زمان قدیم در قالب هیات عزاداری از اهالی این دو روستا بود ولی در سال های اخیر هیات عزاداری تنها بخش کوچکی از میهمانان ما در روز تاسوعا هستند.

او توضیح داد: مانند روستاهای دیگر این منطقه، بیشتر میهمانان ما از شهرها و روستاهای دیگر هستند که به صورت دعوت شده یا دعوت نشده هنگام ناهار به روستا می آیند و افتخار میزبانی را به ما می دهند.

این جوان 30 ساله گفت: مثلا امسال ما میهمانانی از آمل، بابل، ساری، قائمشهر، بهشهر و جاهای دیگر داشتیم و هر سال هم بر تعداد این دسته از مهمانان اضافه می شود.

علی دارابکلائی ، پیرمردی از یکی از روستاهای شهرستان میاندرود در مرکز مازندران با نگاهی به صدها دستگاه خودروی پارک شده درمحله زندگی خود و همچنین ترافیک دستکم سه کیلومتری جاده منتهی به این روستا که از جاده اصلی حدود پنج کیلومتر فاصله دارد هم گفت: امسال ما عاشورا میزبان عزاداران امام حسین (ع) هستیم و این رسم از چند سال پیش به این شکل در روستای ما برگزار می شود.

وی با تائید این که اینگونه میزبانی و نذری دادن در روز عاشورا اصل عزاداری را تحت الشعاع قرار داده است، افزود: ما عزاداری خودمان را در طول محرم داریم و پذیرایی از عزاداران حسینی هم برای ما به اندازه سینه زنی ثواب و برکت دارد.

وی که خودش میزبانی از سرنشینان دستکم 15 دستگاه خودرو با جمعیتی حدود 70 نفر را بر عهده داشت، گفت: امسال تعداد میهمانان ما حدود 20 نفری بیشتر از سال پیش هستند و افرادی که پارسال مهمان ما بودند امسال تعدادی از دوستانشان را هم با خود آورده اند و ما را خوشحال کردند.

 

 


**
چشم و هم چشمی
نذری دادن در روزهای تاسوعا و عاشورا در مازندران با توجه به کشاورزی بودن این استان همواره با برنج و گوشت مرغ یا گوشت گوسفند و گوساله بود که در بعضی از هیات ها ماست و سبزی هم حسب فصول سال در کنار آن قرار گرفت و بعدها نیز نوشابه به این اقلام اضافه شد.

اما در روستاهائی که در این سال ها رسم نذری دادن و پذیرائی از میهمانان ' پلو خور ' رواج یافت، چشم و همچشمی بشدت افزایش یافت و هر خانواده ای تلاش کرد تا با رنگین تر کردن سفره هم خودی بنماید و هم میهمانان بیشتری را جذب کند.

روستای سورک در شهرستان ساری که هم اکنون به شهر ارتقا یافت در این زمینه زبانزد بود ولی در دو سه سال اخیر بر تعداد اینگونه روستاها اضافه شده است.

پذیرایی از میهمانان با انواع خورشت های محلی درست شده با گوشت گوسفند و مرغ به همراه چند نوع برنج وگاهی آماده کردن مرغ محلی و اردک به مراه فسنجان، در بعضی از روستاها رواج یافته است .

نکته ای که بیش از همه در این میان نگران کننده است، فراموش شدن عزاداری حسینی آن هم در روز تاسوعا و عاشورا در این روستاها و مناطق است، زیرا میهمانان برای این که چند ساعت در ترافیک جاده روستائی در تله نیفتند ساعاتی پیش از ظهر خود را به منزل میزبان می رسانند و در آنجا هم بدون هرگونه عزاداری با پذیرایی شدن با چای و میوه، منتظر ناهار می مانند و جالب است در روز عاشورا که محوریت آن اقامه ی نماز است، خبری از انجام این فریضه حتی به صورت فرادا نیز نیست.

مدیر حوزه اسلامی دانشگاهیان مرکز بابل می گوید : نذر و نذری دادن صرفا مربوط به دین اسلام نبوده و در تمام ادیان این نذورات به گونه های مختلف وجود دارد و پیش از اسلام نیز وجود داشت.

جواد قلیان دلیل نذری دادن ها را اعتقاد مذهبی افراد و رسیدن به آنچه که مطلوب تلقی می شود دانست و گفت که هرکس بنا به اعتقادی که دارد، برای رسیدن به خواسته خود نذری می دهد و این کار نوعی آرامش برای نذری دهنده ایجاد می کند.

وی با تایید نذری دادن و توصیه خیرین به این کارمعتقد است: باید نذری دادن ها به سمت کارهای فرهنگی هدایت شود و از روند فعلی حاکم بر افکار عمومی جامعه دور شود.

این کارشناس مذهبی اظهارداشت: در شرایط فعلی نذوراتی که در برخی مناطق به خصوص مازندران رایج شده رویکرد فرهنگی و دینی آن کمرنگ شده است و از اصل کار خیر نذری که سیر کردن شکم فقرا است، خارج شده و به سمت تجمل گرایی و چشم و هم چشمی سوق پیدا کرد.

قلیان افزود: سفارش اسلام به نذورات و اطعام دهی کمک به فقرا و نیازمندان بود که می تواند هم جنبه اطعام دهی داشته باشد و هم سایر فعالیت ها چون تامین جهیزیه نوعروسان، کمک به درمان نیازمندان، تحصیل دانش آموزان و دانشجویان بی بضاعت سوق یابد.
وی اضافه کرد: این در حالیست که درحال حاضر افرادی به سفره های نذری دعوت می شوند که از تمکن مالی خوبی برخوردارند و سفره ی رنگین اطعام را هر روزه تجربه می کنند و دعوت از این افراد برای اطعام، خارج شدن از نیت اصلی اسلام برای نذورات است.

وی معتقداست که باید دستگاه های فرهنگی و مذهبی در سطح کشور از طریق رسانه ها مباحث پیرامون نذورات را به فعالیت های فرهنگی سوق دهند تا به مرور زمان از تجمل گرایی فعلی جلوگیری شود.

این کارشناس مذهبی اظهارداشت: مازندران علاوه بر داشتن بیشترین موقوفه درسطح کشور از لحاظ اعتقادی و تمکن مالیِ نذری دادن، بیشتر در این خطه شمال کشور رایج است و به طبع آسیب های اجتماعی که در برخی نذری ها وجود دارد نیز بیشتر از استان های دیگر است.

با وجود این که بسیاری از کارشناسان مذهبی بر این باورند که باید دستگاه های فرهنگی از جمله سازمان تبلیغات اسلامی که سالانه هزاران روحانیِ مبلّغ را به سراسر کشور در ایام محرم و رمضان اعزام می کند، با آگاه سازی به مردم از حواشی ایجادی در نذورات که در برخی مناطق کشور ایجاد شده جلوگیری کند، ولی اداره کل تبلیغات اسلامی مازندران با وجود تماس مکرر خبرنگار ایرنا از هرگونه اظهارنظر پیرامون این مسایل خودداری کردند.

دلیل روابط عمومی اداره کل تبلیغات اسلامی مازندران از امتناع مسئولانشان از اظهارنظر پیرامون حواشی پررنگتر از متن نذری دادن ها در این استان را ممانعت از حواشی برای دستگاه متبوعشان اعلام کرد.

 

 

 

منبع: ایرنا (حسین فلاحتی)

 

 

در گفتاری دیگر مروری خواهیم داشت بر میزان و مدیریت هزینه ی پذیرایی ها و نذری دادن های اهالی روستای مان ایمن آباد و کروکلا در سال جاری.

 

 

موفقیت کاراته کاران دختر روستا

  طي برگزراي يك دوره مسابقات کاراته سبکی استانی شیتو ریو جام انتخابی کشور در شهرستان بابل، كه روز جمعه هشتم شهریورماه 1398 با حضور ورزشكاران کاراته کار نونهال بابلی برگزار شد، تعدادی از ورزشكاران دختر روستای مان حایز رتبه برتر شدند.

 

هانیه فرج زاده              خردسالان     وزن 24- کیلو      مدال طلا


آیدا امینی ایمن آبادی     خردسالان  
  وزن 39- کیلو      مدال طلا


یگانه صالحی ایمنی      
خردسالان     وزن 39+ کیلو     مدال نقره

 

زینب حاجی نژاد            خردسالان     وزن 32- کیلو     مدال نقره


مهدیه اویس                 نوجوان      
  وزن 42- کیلو      مدال نقره


غزل طالبی                  نونهال       
  وزن 45- کیلو      مدال نقره


فاطمه هاشمی           
نونهال          وزن 60- کیلو      مدال برنز


کوثر احمدی                
نونهال          وزن 40- کیلو      مدال نقره


نازنین بربار                  
نونهال          وزن ... کیلو      مدال برنز


فاطمه جباری              
نونهال          وزن 60+ کیلو      مدال نقره 


 غزاله حسینی            
نونهال          وزن 30- کیلو      مدال نقره

 


دور بعدی این دوره از مسابقات سبکی کشوری، طی هفته های آینده برگزار می شود

 

 

  

كسب رتبه و مقام هاي ورزشي را

به ورزشكاران خردسال، نونهال و نوجوان روستايمان، به خانواده ايشان، اهالي روستا و

بويژه به مربي پرتلاش و ساعي( خانم رویا خلیل الهی) مربی باشگاه تندر ایمن آباد

كه با برگزاري تمرينات منظم، عاشقانه در اين راه قدم برمي دارد

تبريك و شادباش مي گوئيم.

   

 

به اميد كسب موفقيت و سربلندي بيشتر در زندگي و ادامه فعاليت هاي ورزشي

  

 

 

 

 ارسال خبر: یکی از بانوان روستا

 

 

{jcomments on}

من این پزشک با اخلاق و حاذق را تحسين مي کنم.

اين جمله بهروز مقدسي است خبرنگار كهنه كار كشورمان كه طي درمان بيماري پوستي اش به مطب دكتر هوشنگ بزرگي در مشهد مي رود و  پس از سالها بيماري اش درمان مي شود.

فرا رسیدن روز پزشک را به تمامی پزشکان روستای مان تبریک و شادباش می گوئیم. چه پزشکانی که در کشورمان، استانمان و شهر و روستای مان در حال خدمت به مردم هستند و چه عزیزانی که در سایر کشورها به درمان بیماران می پردازند. به همین مناسبت بر آن شدیم تا دست نوشته ي بهروز مقدسی را درباره یکی از پزشکان روستایمان یعنی در خصوص ملاقاتش با دكتر بزرگي، با هم در اين گفتار از زبان خودش مرور كنيم.

 

 

من این پزشک با اخلاق و حاذق را تحسين مي کنم.

تشکر از يک انسان بزرگوار

 بهانه اي براي مقدمه ...

اغلب دوستان و خوانندگان محترم سايت از انواع و اقسام بيماري هايي که داشتم کم و بيش آگاه بوده و از رنج هايي که مي کشيدم، خبر داشتند.(البته براي انساني در سن و سال من امري کاملا" طبيعي است) از سکته و بيماري قلبي گرفته تا پروستات و افسردگي روحي همراه با آلزايمر! که تقريبآ با همه  آن ها کنار اومده بودم ! اما از شما چه پنهون سال ها با يک نوع بيماري پوستي بدخيم دسته پنجه نرم مي کردم .. باور کنيد امانم رو بريده بود . به بهترين مراکز تخصصي پوست در تهران مراجعه کرده بودم . اما از بهبودي خبري نبود ! حتي به توصيه يکي از دوستان نازنين قديمي ام جناب  تقي مهدوي  به پزشک متخصص داخلي هم مراجعه کردم ... هر يک از آقايون اطباء نظر و تشخيص متفاوتي ارايه مي کردند. يکي معتقد بود از عوارض داروهاي قلبي است ! ديگري احتمال آلودگي شيميايي در زمان جنگ را علت تاول هاي خونين مي دونست و ان يکي هم با تلفظ واژگان عجيب غريب لاتين، نام علمي اش رو برايم تعريف مي کرد ... ! اما در نهايت اين بنده حقير بودم که همچنان درد و رنج رو تحمل کرده و با هر خارش کلي خون از سر و پايم جاري مي شد .. !! تمام اين مکافات ها به يک سو ، کنار اومدن با همسري وسواس و تميز کار سخت و طاقت فرسايي بود ! { شوخي کردم .. دلسوزي و مراقبت هاي شبانه روزي او باعث تحمل مشقت هايم شده بود }

 القصه .. ديگه قيد معالجه و دکتر و دارو  رو زدم ! آخه زير تخت خوابم پر شده بود از انواع و اقسام داروهاي مختلف .. ! سعي کردم با نگارش خاطرات گذشته ، خصوصآ جبهه و جنگ تمام مشکلات ام رو به فراموشي سپارم .. تا اين که :

سفر نا خواسته به مشهد ...

پارسال اواخر تابستون بود که برادرم { بهنام } که افسر نيروي انتظامي است همراه با اهل و عيالش براي  سفر سياحتي ـ زيارتي بعد از اقامت چند روزه در شمال،براي زيارت قم سر راه در کرج سري هم به خونه دخترم { بهاره } زدند .. طفلک اخوي با ديدن زخم هاي ناجور بر روي بدنم ، پاشو تو يک کفش کرده که .. " داداش بيا با ما بريم مشهد ، اون جا دکتر هاي خوبي رو مي شناسم .. ميدم معالجه ات کنند و .. " هر چه بهش توضيح دادم که نزد کلي پزشک و متخصص مراجعه کرده و نتيجه نگرفته ام ، به خرجش نرفت که نرفت .. ! و از من خواست تا او از زيارت قم بر مي گردد ، من کوله بار سفرم رو آماده کرده و همراه اون ها به مشهد بروم .. تا يادم نرفته بگم برادرم علاوه بر محل خدمتي اش ، يک روز در ميان به عنوان افسر نيروي انتظامي در دارالشفاء آستان قدس حضور مي يافت . و چنين شد که من ناخواسته عازم مشهد شدم ! صادقانه اعتراف مي کنم که اصلآ توقع معالجه و بهبود رو نداشتم . و بيشتر براي انجام کار هاي شخصي از جمله فروش خانه پدري راضي به مسافرت شدم ! بعد از يکي دو روز استراحت وقتي شنيدم قراره من را به دارالشفاء ببره ، حسابي جا خوردم .. !! راستش رو بخواهيد تا قبل از مراجعه به اين مکان پزشکي فکر مي کردم دارالشفاء مثل بعضي درمانگاه هاي خيريه چند تا انترن و پرستار در راه رضاي خدا  بيماران نيازمند رو ويزيت مي کنند .. !  

 

موسسه درماني استان قدس رضوي ( دارالشفاء امام )

باور کنيد وقتي قدم به موسسه درماني ( دارالشفاء ) گذاشتم ، از ديدن مرکزي مدرن با انواع تخصص هاي پزشکي و آزمايشگاه مجهز و داروخانه اي بزرگ واقعآ تعجب کردم . بي اغراق نه تنها چيزي از بيمارستان هاي درجه يک و ممتاز تهران کم نداشت ، بلکه نظم و انضباط و تعرفه هاي بسيار ارزان و برخورد پرسنل آن با ارباب رجوع و بيماران واقعآ در خور تحسين و ستايش بود . در ميان انبوه بيماران همه قشر انسان ديده مي شد که از برق چشمان هر يک رضايت و خشنودي ملموس بود . پرسنل با انيفورم هاي تميز و لبخندي بر چهره با مراجعين مواجه مي شدند ... طولي نکشيد که نوبت من رسيد . بر روي در ، نام دکتر " هوشنگ بزرگي " درج شده بود . بيماران زيادي در انتظار نوبت نشسته بودند .. وقتي وارد مطب شدم اولين چيزي که نظرم رو به خود جلب کرد ، چهره انساني بي تکبر و مهربون بر روي ويلچر بود  که با ديدن من و برادرم سعي کرد با زحمت از روي چرخ بلند شده و پاسخ سلام ما را بدهد. در نگاهش نوعي وقار و اعتماد به نفس ديده مي شد که به بيمار آرامش مي بخشيد. او با لبخندي صميمي در حالي که به زخم ها و تاول هاي بدنم مي نگريست همزمان به داستان خسته کننده مراجعات مکرر من به ساير متخصصان پوست گوش فرا داده بود .. بعد از اتمام حرفايم خيلي جدي نوع بيماري ام رو تشخيص داده و براي اطمينان بيشتر از من خواست تا چند آزمايش هم انجام دهم .. !

روبروي مطب دکتر " بزرگي " آزمايشگاه مجهزي قرار داشت . خيلي زود نوبت من فرا رسيده و کادر مربوطه با مهرباني خاص آزمايشات مربوطه رو انجام دادند . بعد از ساعاتي نتيجه آزمايش آماده شده و مجددآ به حضور آقاي دکتر بزرگي رسيديم . او خيلي آرام و دقيق دستورات دارويي رو گوشزد کرده و از من خواست ابتدا هر پانزده روز يک بار در تهران يکي دو آزمايش انجام داده و نتيجه رو تلفني به اطلاع اش برسونم . { ظاهرآ مربوط به آثار بعضي دارو ها بر روي کبد بود }. باور کنيد اگه صف طولاني ساير بيماران نبود دلم مي خواست ساعت ها با اين مرد بزرگوار صحبت کنم. در کلام او اخلاص واقعي و توکل به خدا صادقانه مشاهده مي شد .. بعد از ترک مرکز درماني، بهنام به من گفت که آقاي دکتر جانباز جبهه هاي جنگ است. از ته دل برايش آرزوي توفيق کردم .. حسي به من مي گفت خيلي زود از کابوس زخم هاي بدنم خلاص خواهم شد ..! و من سعي کردم طبق توصيه آقاي دکتر بزرگي  به موقع دارو ها رو مصرف کرده و با انجام آزمايش هاي خواسته شده با آقاي دکتر بزرگي چک کنم. کم کم فاصله انجام آزمايشات طولاني شد .. و من ناباورانه مي ديدم که تاول هاي چرکين کم کم محو مي شوند ! و در ظرف کم تر از شش ماه به کلي آثار بيماري و زخم هاي بدخيم از ميان رفت ..

 

 

و اما ...

تازه داشتم از آرامش بهبود بيماري مزمن پوستي لذت مي بردم که يک مرض ديگر به سراغم اومد .. بگذريم قصد ندارم با شرح آن شما رو برنجانم .. در پرانتز عرض کنم به ياري دوستان به يکي از مراکز مجهز پزشکي مراجعه کردم . تشخيص قطعي عمل جراحي بود ! بعد از کلي بالا و پائين شدن براي مراحل پيش از عمل وقتي متوجه وضعيت قلبم شدند ورق برگشته و از من تآئيديه پزشکان متخصص قلب رو خواستند .. ! و چنين شد که قيد عمل رو زده و تصميم گرفتم بار ديگر مزاحم برادرم در مشهد شده تا در دارالشفاء حضرت مرا نزد پزشک حاذق ديگري ببرد .. و بدين ترتيب راهي سفر شدم . اگر چه با تشخيص پزشکان فعلآ عمل جراحي منتفي شده و با دارو در حال معالجه هستم ، اما فرصت رو غنيمت دونسته تا به رسم ادب و قدرداني سري به دکتر " هوشنگ بزرگي " زده و رسمآ از وي تشکر کنم . و اين  چنين بود که  سعادت ديدار مجدد انساني وارسته نصيب ام شد .  دکتر وقتي ديد قصد گرفتن عکس او را دارم ، مصرانه از من خواهش کرد اين کار رو نکنم . او معتقد بود به لطف پروردگار فقط واسطه خدمت به انسانهاست . در نهايت سماجت ژورناليستي ام باعث شد دکتر اجازه گرفتن عکس از چهره مهربانش رو صادر نمايد .

سخن آخر ...

اون هايي که با شخصيت بنده آشنا هستند خوب مي دونند اهل پاچه خواري و تعريف و تمجيد نيستم. اين پست رو از صيميم قلب به پاس قدر داني و تشکر از انساني بزرگوار، پزشکي ماهر و بي تکبر درج کرده ام . ضمنآ براي اون دسته از عزيزاني که ممکنه مشکل پوستي داشته باشند با هزار زحمت آدرس مطب دکتر " هوشنگ بزرگي " و شماره هاي تماس آنرا بدست آوردم :

آدرس : مشهد خيابان احمدآباد خيابان قائم نبش قائم ۱۲ طبقه دوم

تلفن :  ۳ - ۸۴۶۲۶۰۱ و ۸۴۵۹۶۶۶

پروردگار توانا، حافظ و نگاهبان ايران و ايرانيان باشد.

 

بهروز مقدسي

منبع: سايت شخصي بهروز مقدسي

 26 / 11 / 1391

 

{jcomments on}

زندگي نامه علي ابن ابيطالب(ع)

 

در اين گفتار بطور مفصل مروري مي كنيم بر زندگي حضرت امام علي(ع).

 

 

 

علی بن ابی‌طالب

 

 علیّ بن أبی طالب؛ زادهٔ ۱۳رجب۳۰ عام‌الفیل برابر با ۲۳ قبل از هجرتشهادت ۲۱رمضان۴۰ قمری) امام اول تمامی شاخه‌های مذهب شیعه، خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین اهل سنت، و پسرعمو و داماد محمد(ص)، پیامبر اسلام، است

 

 او فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، همسر فاطمهٔ زهرا، و پدر حسن، حسین، و زینب است.

 

 وی از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری، کمتر از پنج سال، به‌عنوان خلیفه بر خلافت اسلام یجز شام حکومت کرد. او در میان طیف وسیعی از مسلمانان از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است.

 

در کودکی به دلیل بدهکارشدن پدرش، محمد(ص) سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد(ص)، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از اولین ایمان‌آوردندگان به اسلام گشت؛ پذیرش دعوت او را در یوم الدار علناً اعلام کرد و محمد او را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.

گفته می‌شود در شب لیلة المبیت به هجرت محمد کمک کرد و محمد پس از مهاجرت به مدینه و ایجاد پیمان برادری بین مسلمانان، او را به‌عنوان برادر خویش انتخاب کرد. در مدینه در اغلب جنگ‌ها پرچم‌دار سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت.

مسئلهٔ حق وی در خلافت پس از محمد منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجةالوداع در غدیر خم جملهٔ «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.

پس از وفات محمد(ص)، زمانی که علی(ع) مشغول کفن و دفن وی بود، جمعی از مسلمانان در سقیفهٔ بنی‌ساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر دربارهٔ انتخاب جانشین او، سرانجام با ابوبکر به‌ عنوان خلیفه بیعت کردند . علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نکرد و جز در مورد انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه‌گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آن‌ها مشورت می‌داد.

 

پس از کشته‌شدن عثمان، او به‌عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با نخستین جنگ‌های داخلی میان مسلمانان و شورش‌هایی نظیر شورش ایرانیان همزمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری عایشه، طلحه، و زبیر در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری معاویه در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در جمل گروه اول را شکست داد؛ اما سرانجام جنگ صفین با معاویه به لحاظ نظامی بی‌نتیجه بود و در نتیجه حکمیت به لحاظ سیاسی بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با خوارج که قبول حکمیت توسط علی را بدعت می‌دانستند و بر او شوریدند، در نهروان جنگید و آنان را شکست داد. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسيد، در خارج شهر کوفه دفن شد، و بعدها حرم او و شهر نجف پیرامون مدفن او ساخته شد.

 

علی‌رغم تأثیر اختلاف‌های مذهبی در تاریخ‌نگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با قرآن و سنت بود. وی سخت‌گیرانه وظایف مذهبی را مراعات می‌کرد و از متاع دنیوی دوری می‌جست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطاف‌پذیری سیاسی می‌دانند. به نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصت‌طلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش به‌عنوان نمونه‌ای از تقوای اسلام نخستین و فاسد نشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوه‌گر شود.

تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌ است و نویسندگان عرب‌زبان به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند. چندین کتاب به احادیث، خطبه‌ها، و دعاهای روایت‌شده از وی اختصاص یافته‌است که معروف‌ترین آن نهج البلاغه می‌باشد. همچنین اشعار و نوشته‌های متعدد به زبان‌های مختلف در مدح و بیان جایگاه علی بخشی از ادبیات و فرهنگ دینی ملل مسلمان را تشکیل می‌دهد.

 

 
 

تولد و دودمان

 بر طبق منابع تاریخی قدیمی‌تر، علی در روز سیزدهم رجب و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد. پدر وی ابوطالب، رئیس قبیله بنی هاشم، و مادرش فاطمه بنت اسد است. منابع زیادی خصوصاً منابع شیعه نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانهٔ کعبه به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی شد. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.

روبرت گلیو می‌نویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحث‌های دین‌شناسی پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است. فاطمه بنت اسد آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود و گفته می‌شود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.

 

زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنی‌هاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک‌کردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.

 

 

 

اسلام‌آوردن

 

حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در جنگ احدبه محمد نسبت داده می‌شود، با این مضمون: هیچ جوانمردی همچون علی و هیچ شمشیری همچون ذوالفقار نیست.

 

هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.

 

به گفتهٔ مورخانی چون ابن اسحاق و ابن حزم و محققانی چون جان اسپوزیتو ، علی اولین مردی بود که اسلام آورد. دانشنامهٔ بریتانیکا و جان اسپوزیتو، علی را دومین فرد مسلمان بعد از خدیجه می‌دانند. طبری روایت‌های مختلفی را که هر کدام علی، ابوبکر و زید پسر حارثه را اولین فرد مذکر اسلام‌آورنده معرفی می‌کنند نقل می‌کند و تصمیم نهایی در مورد هویت اولین فرد را به خواننده وا می‌گذارد. طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک) ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد. این در حالی است که همین ادعا برای علی و زید بن حارثه هم وجود دارد.

 

به گفتهٔ لئورا وچا ولیری علی جزء اولین ایمان‌آورندگان بود، چه نفر دوم )پس از خدیجه) چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی است.

 

 

از اسلام‌آوردن تا هجرت

 

دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال به طور مخفیانه بود. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰تن از خویشان و بستگان خود از بنی‌هاشم را به میهمانی دعوت کرد. مطابق با روایت تاریخ طبری، ابن اثیر و ابوالفداء، محمد در این میهمانی از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اعلام کرد هر کس او را یاری کند، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود. اما هیچ‌یک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز تنها علی پاسخ مثبت داد. پس از بار سوم، پیامبر علی را برادر، وصی و جانشین خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابی‌طالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت. بدین ترتیب، پیامبر وی را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید . محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزاندر خصوص شأن نزولآیهٔ انذار (آیهٔ ۲۱۴ سورهٔ شعراء) احادیث مرتبط با این واقعه را بیان کرده‌است.

 

در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحی‌های خود را دریافت می‌کرد، علی به همراه زید بن حارثه، پسرخواندهٔ محمد؛ ابوبکر، از بزرگان قبیله قریش؛ و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هستهٔ اولین جامعهٔ اسلامی شکل بگیرد. در این سال‌ها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه به‌خصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمرهٔ آن‌ها می‌کرد.

 

 

مهاجرت به مدینه

 

منابع شیعی و سنی تصدیق می‌کنند که حوادث رخ‌داده در سال ۶۲۲ میلادی، مهمترین بخش از زندگی محمد را تشکیل می‌دهد. محمد که می‌دانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد. شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، علی جان خود را به خطر انداخت و در بستر محمد خوابید. محمد به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به یثرب، که زین پس مدینه نامیده شد، رسید و این هجرت، مبدأ تقویم هجری گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای آخته وارد خانهٔ محمد شدند، از دیدن علی بسیار شگفت‌زده شدند و به وی آسیبی نرساندند. بنا بر تفسیر سید محمدحسین طباطبایی در المیزان، آیهٔ ۲۰۷ سورهٔ بقره به این امر اشاره دارد: «از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه جلب رضایت خداوند تقدیم می‌دارند و خداوند به بندگان خود رئوف است». علی در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانوادهٔ محمد ماند. محمد از علی خواست که اموالی را که قبلاً مردم به وی به امانت داده بودند به صاحبانش باز گرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد. به دستور محمد، علی به قبا در حومهٔ شهر مدینه رفت. طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه رفت. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.

 

 

در مدینه

 

ازدواج با فاطمه

 مدت کمی پس از رفتن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، فاطمهٔ زهرا، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه چند همسری مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد. ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا به‌عنوان ازدواجی میان مهمترین شخصیت‌های مقدس از خویشان محمد تلقی می‌گردد.

محمد که تقریباً هر روز به دیدار دخترش می‌رفت، با این ازدواج به علی نزدیک‌تر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از مرگ فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد. خانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، به‌عنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.

 

 

مأموریت‌های مهم

 

علی در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهده‌دار شد. محمد وی را به‌عنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهمترین مشارکت‌های وی در اسلام محسوب می‌گردد. پس از هجرت، محمد هنگامی که میان مهاجرین و انصار پیوند برادری می‌بست، علی را به‌عنوان برادر خویش برگزید. علی در سال ۹ هجری، نویسندهٔ متن صلح حدیبیه بود. در سال ۶۳۰ میلادی، سال قبل از فتح مکه، هنگامی که ابوبکر حجرا رهبری می‌کرد، محمد سورهٔ «برائت از مشرکان ) توبه)» را توسط علی به مکیان ابلاغ کرد. یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به یمن فرستاد. علی کسی بود که برای شکستن بت‌های درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط قبیله‌های اوس و خزرج و طیء پرستیده می‌شد، انتخاب شد. همچنین علی مأموریت یافت تا کشمکش‌ها را حل و فصل و شورش‌های قبائل گوناگون را سرکوب کند.

 

 

 

 نقاشی تخیلی از نبرد تن به تن مابین علی بن ابی‌طالب (سمت چپ) و عمرو بن عبدود (سمت راست) در جنگ خندق

 

 

در جنگ‌ها

 

 علی به جز جنگ تبوک در تمام غزوه‌ها شرکت داشت. او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه ) خیبر در سال ششم هجری و یمان به سال ده هجری) فرمانده سپاه اسلام بود. شجاعت علی در سفرهای نظامی به افسانه مبدل گشت. وی به همراه حمزه، ابودجانه و زبیر به خاطر حملاتش به دشمن شناخته می‌گردد. گفته می‌شود که در جنگ بدر به تنهایی بیش از یک‌سوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیلهٔ بنی‌قریظه نظارت نمود. او قاطعانه در جنگ‌های احد مصادف با ۶۲۵ میلادی و حنین مصادف با ۶۳۰ میلادی از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در جنگ خیبر را به شجاعت وی نسبت می‌دهند. علی در آهنین و سنگین خیبر را به‌عنوان سپر خود به کار برد، طبق روایتی، جبرئیل به رزم علی و شمشیرش ذوالفقار که از محمد گرفته بود، اشاره کرد و به محمد گفت «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد». علی با جنگجوی بزرگ قریش، طلحه بن ابی‌طلحه جنگید. طلحه مدام رجز می‌خواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید شکست می‌دهد. وقتی طلحه از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده می‌شود. این عبارت که معمولاً با کلمات دیگری همراه می‌شود، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد.

 

 

 

فتح مکه

 

در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خون‌ریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقام‌گیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را بت‌های دوران جاهلیت پاک کند.

 

 

 نقاشی انتصاب علی توسط محمد در غدیر خم، کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی، ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ میلادی

 

غدیر خم

 

هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز می‌گشت، خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به‌عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی می‌دهد) باید او را نیز به‌عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و نیز اظهار خواسته‌اش که علی به‌عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.

 

 

به گفتهٔ دقاق در دانشنامهٔ ایرانیکا، اولین منبع تاریخی که به غدیر خم اشاره می‌کند یعقوبی، مورخ شیعه در نیمهٔ دوم قرن سوم هجری، است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ‌گذاری بجامانده، مجموعهٔ اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است.

نکتهٔ قابل توجه این است که در میان دلایلی که علی در کتاب نهج البلاغهبرای بر حق بودنش ذکر می‌کند، اشاره‌ای به غدیر خم نیست. اما چنین به نظر می‌رسد که از حدود قرن دوم هجری حدیث غدیر خم به‌عنوان یکی از دلایل مهم برای اثبات بر حق بودن علی بر جانشینی محمد به کار رفته‌است.

 


 

از مرگ محمد تا خلافت

 

جانشینی محمد

 

پس از مرگ محمد، در حالی که علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و دو بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر، زید و شغران، به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابهٔ محمد، مشغول خاکسپاری‌اش بودند، گروهی از صحابه در محلی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدل‌ها، انتخاب ابوبکر به‌عنوان جانشین محمد بود. انصار در سقیفه بنی ساعده از سعد بن عباده حمایت می‌کردند، اما مهاجران این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیک‌تر به محمد می‌دانستند. در میان مهاجران عده‌ای نیز به سرکردگی علی و شامل زبیر، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری و عمار بن یاسر، علی را وارث مشروع محمد می‌دانستند. پوناوالا معتقد است تاریخ‌نگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نام‌های ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آن‌ها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنی‌هاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.

 

این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب شده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد. علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده‌است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.

 

 

هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند بتدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد. دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی پس از اتمام مراسم تدفین محمد، در یک عمل انجام‌شده قرار گرفت ولی اعتراضی نکرد. دانشنامهٔ ایرانیکا می‌نویسد که علی و بنی‌هاشم تا قبل از مرگ فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.

 

 

به گفتهٔ مادلونگ، علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، و نیز به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، شخصاً به‌شدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشی‌هایی که توسط ابوبکر و عمر پایه‌ریزی شده بود، از دیدگاه علی بی‌مورد تلقی می‌شد. او به ابوبکر گفته بود که علت تأخیر در بیعت وفاداریش با ابوبکر به‌عنوان خلیفهٔ مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بوده‌است. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت می‌کرد نیز ترک نکرد. او که معتقد بود جانشین بر حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گردانده‌اند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعهٔ مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا می‌کردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمی‌دانست، بلکه آن را «وظیفهٔ» خود قلمداد می‌کرد. هر چند عباس، عموی محمد، و آنچنان که گفته می‌شود ابوسفیان، از علی خواستند تا جامعهٔ اسلامی را در کنترل خاندان بنی‌هاشم بگیرد، او هیچ تلاشی در این زمینه نکرد. اما بنا بر نقل منابع تاریخی علی بعداً در نامه به معاویه نوشت که علت رد این پیشنهاد بیم پراکندگی امت بوده‌است.

 

 

در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران تاریخ اسلام عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفته‌اند و یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شده‌اند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شده‌است ویلفرد مادلونگ می‌باشد. ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام اصلی‌ترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی می‌داند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایسته‌ترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه می‌دانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت می‌کرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را می‌ستود و تخریب شخصیت آن‌ها را نکوهش می‌کرد.

مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیده‌است و اینکه انصار از خلیفه‌شدن علی حمایت می‌کردند، ابوبکر می‌دانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی می‌انجامد و به همین دلیل به شکل حساب‌شده‌ای جریان‌های سیاسی را برای خلیفه‌شدن خودش هدایت کرد.

از طرف دیگر لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید می‌داند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریش‌سفیدان انتخاب می‌کردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای می‌فشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.

 

ویلفرد مادلونگ می‌نویسد، علی نمی‌توانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفه‌شدن بعد از عمر بوده باشد. زیرا قریش از جمع‌شدن پیامبری و خلافت در یک قبیله حمایت نمی‌کردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورت‌گرفته توسط ابوبکر و عمر» در سقیفه بنی‌ساعده نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت می‌گیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا می‌توانست باشد که توسط عمر پایه‌ریزی شده بود

ابن‌عباس روایت می‌کند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایسته‌ترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابن‌عباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال می‌کند، عمر در پاسخ به وی می‌گوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنی‌هاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنی‌ساعده اشاره می‌کند. در این اشاره، عمر به عقیده‌اش دربارهٔ تشکیل شورا به‌عنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح می‌نماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمی‌توانست در انحصار قبیله‌ای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.

 

 

خلافت ابوبکر

 

علی در این دوران زندگی منزویانه‌ای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیت‌های مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد. اولین قرآن جمع‌آوری‌شده از لحاظ تاریخی، به وی نسبت داده می‌شود. دانش وی از قرآن و سنت به کمک خلفای پیشینش در مسائل شرعی می‌آمد. او به ابوبکر و عمر در امور مربوط به دولت نیز مشاوره می‌دادو به‌عنوان «مشاوری باارزش» شناخته می‌شد، البته این که خلیفه دوم، عمر، مشورت‌های او را می‌پذیرفت یا خیر مورد تردید است.

 

علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت، در جنگ‌های رده و فتوحات مسلمانان شرکت نکرد. کارهای انجام‌شده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاست‌های خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاست‌های خلفای پیشین را می‌توان از جوابش به عبدالرحمن بن عوف در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاست‌های ابوبکر و عمر حدس زد.

 

 

 

خلافت عمر

 

دانشنامهٔ بریتانیکا می‌نویسد علی خلافت عمر را پذیرفت و حتی دخترش، ام کلثوم، را به ازدواج وی درآورد.

 

پس از مرگ فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه را که جزء ارث فاطمه محسوب می‌شد، به پسران عباس بن عبدالمطلب بازگرداند که نمایندهٔ بنی‌هاشم بودند؛ ولی املاک فدک و خیبر کماکان به‌عنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنی‌هاشم عودت داده نشد.

 

به نوشتهٔ برخی مورخان مسلمان، علی از مشاوران عمر بود. مشاوره‌های علی بیشتر در مورد امور شرعی و بخاطر احاطه‌اش بر قرآن و سنت بود. هرچند جای تردید است عمر توصیه‌های سیاسی علی را پذیرفته باشد یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی، یا سیاسی را قبول نکرد، به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر فلسطین و سوریه رفته بود، در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچ‌یک از جنگ‌های این دو خلیفه حضور نداشت.

 

کائتانی بر این باور است که ابولؤلؤ) قاتل عمر) تنها مجری توطئهٔ قتلی بوده‌است که از سوی اصحابی چون علی، طلحه، و زبیر طراحی شده بود و عبید الله بن عمر )که در جنگ صفین در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانه‌وار (کشتن هرمزان و دخترش) زده‌است. دانشنامهٔ اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان داده‌اند که این دیدگاه کائتانی بی‌پایه و اساس است.

 

 

 

انتخاب خلیفهٔ سوم

 

در هنگام مرگ عمر، شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شد. اعضای این شورا شامل علی، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص بودند. از آنجایی که طلحه دقیقاً بعد از انتخاب عثمان به مدینه بازگشت، سعد بن ابی‌وقاص به‌عنوان نمایندهٔ رسمی وی در شورای انتخاب خلیفه حضور داشت. علی و عثمان دو نامزد نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گشت. عثمان برادرزن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود و در هنگام خلافتش نیز به رأی او تکیه داشت. علی به اتکای قرابت خویشاوندی‌اش با محمد، ادعای خود برای خلافت را قاطعانه مطرح کرد. در حالی که عثمان، نامزدی خود را منفعلانه پیش می‌برد. عبدالرحمن بن عوف، علاوه بر صحبت جداگانه با دو نامزد، شبانه با سران قریش مشورت کرد و از حمایت قاطع آنان از عثمان مطلع شد. قبیلهٔ بنی‌امیه با وجود عثمان به‌عنوان نامزد خویشاوند، دیگر لزومی به حمایت از علی ندیدند که نسبت خویشاوندی دورتری به آن‌ها داشت. قبیلهٔ بنی‌مخزوم نیز علیه علی، از عثمان حمایت کردند. عبدالله بن ابی ربیعه، رهبر بنی‌مخزوم و فرمانروای الجند، به عبدالرحمن بن عوف هشدار داد که اگر با علی بیعت کند با نافرمانی قبیله‌اش و اگر با عثمان بیعت کند با اطاعت قبیله‌اش مواجه خواهد شد. در واقع علی در شورای انتخاب خلیفه، حامی نداشت. علی و عثمان هر دو در صورت عدم موفقیت در انتخاب، به انتخاب دیگری راضی بودند. بر حسب بعضی روایات، علی موفق شد که عبدالرحمن بن عوف را متقاعد کند که به جای حمایت از عثمان، از وی حمایت کند. گرچه این مهم را می‌توان در خوشبینانه‌ترین حالت، حمایتی ضعیف به حساب آورد. علاوه بر این، زبیر که بعد از مرگ محمد از حامیان علی بود، در اینجا از عثمان حمایت می‌کرد؛ بنابراین عبدالرحمن بن عوف، دلیلی قاطع برای صدور رأی به نفع عثمان داشت. او رأی خود را در مسجد و در ملأ عام و با حضور هر دو نامزد اعلام کرد؛ بنابراین فشار زیادی بر روی علی وجود داشت که همان‌جا بیعت خود با عثمان را اعلام کند و او با اکراه موافقت کرد.

 

 

ویلفرد مادلونگمی‌نویسد، گرچه ممکن بود عمر نگران احتمال انتخاب علی به‌عنوان خلیفه باشد، اما مدرکی وجود ندارد که وی مستقیماً خواسته باشد تا بر شورا علیه علی تأثیر بگذارد. او چند وقت قبل در حضور عبدالرحمن بن عوف به او در مورد آرزوی قبیلهٔ بنی‌هاشم در مورد «حق خلافت انحصاری» این قبیله و «حق پای‌مال‌شده» علی، هشدار داده بود. چنین فکری بدون شک در اذهان عمومی نیز وجود داشته‌است. علاوه بر این، قتل عمر در مدتی اندک پس از آن، هر گونه مصالحه بین حامیان خلافت قریش و علی را منتفی می‌نماید. عبدالرحمن بن عوف به طور کامل بر احساسات عمر آگاه بود. او ممکن است نام خود را از میان نامزدهای خلافت بیرون کشیده باشد تا بتواند رأیی قاطع جمع‌آوری کرده و از آن علیه علی استفاده کند. اما به نظر می‌رسد که این عمل ابتکار خودش باشد، نه یک عمل تمرین‌شدهٔ پیشنهادی از سوی عمر.

 

عبدالرحمن بن عوف سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنا بر روایت شرح نهج البلاغهابن ابی الحدید، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.

 

 

 

خلافت عثمان

 

بنا بر نظر سید حسین نصر در دانشنامهٔ بریتانیکا، بر طبق منابع شیعی، علی عثمان را به‌عنوان خلیفه به رسمیت می‌شناخت. اما موضع بی‌طرفی را بین هواداران و مخالفان وی اتخاذ کرده بود. بنا بر نظر رابرت گلیو در دانشنامهٔ اسلام، علی حداقل به لحاظ معنوی سردستهٔ مخالفان عثمان بود. در دوران خلافت عثمان، علی به همراه صحابهٔ دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بود. او عنوان می‌داشت که عثمان از سنت پیامبر دچار انحراف شده‌است. مهمترین موارد اختلاف با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی بود. علی اصرار داشت که «حدود الهی» باید اجرا شود. از جمله در قضیهٔ شرب‌نوشی ولید، حاکم کوفه، گفته می‌شود حد به دست خود علی اجرا شد. در قضیهٔ تبعید ابوذر، با وجود ممنوعیت تعیین‌شده توسط عثمان، علی با فرزندانش ابوذر را بدرقه کرد. همچنین به نوشتهٔ پوناوالا در دانشنامهٔ ایرانیکا، به روایت ابن اعثم علی می‌دانست که عثمان جرئت نداشت که بر ضد وی عمل کند. در چند موقعیت، علی با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی اختلاف نظر داشت. علی علناً نسبت به ابوذر غفاری اظهار همدردی کرده و قاطعانه در دفاع از عمار بن یاسر سخن رانده بود. به نوشته ون‌دانزل، علی از لحاظ دینی عثمان را بدعت‌گزار می‌دانست و از لحاظ سیاسی نیز از مخالفان عثمان بود.

 

مردم در برخی از شهرها و مناطق علیه عثمان شورش کردند و به سوی مدینه رو آوردند. عثمان در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرد اما وقتی توسط پیک سریعی که عبدالله بن سعد فرستاده بود، از قصد شورشیان آگاه شد، چون نمی‌خواست که راه برای خشونت دیگر قشرها باز شود، تمایلی به پذیرش شورشیان نشان نداد. پس به دیدار علی رفت و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آن‌ها را به بازگشت به شهر و دیارشان وادارد. عثمان ضمن اینکه خود را از این پس ملزم به پیروی از توصیه‌های علی می‌کرد، به وی اختیار تام داد تا هر گونه که می‌خواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این باره صحبت کرده بود، ولی عثمان ترجیح داده که از مروان بن حکم و بنی‌امیه حرف‌شنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرف‌شنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد.

 

علی در این زمان بدون آنکه مستقیماً با عثمان مخالفت کند، تأثیری بازدارنده بر وی داشت. او انتقادات دیگر صحابه را به گوش عثمان می‌رساند و از جانب عثمان با مخالفانی که از دیگر استان‌ها به مدینه آمده بودند، مذاکره کرد که به نظر می‌رسد این امر سبب بروز بدگمانی بین علی و اقوام عثمان گشت. بعداً که شورشیان منزل عثمان را محاصره کردند، علی با اصرار بر اینکه عثمان نباید از آب منع شود، تلاش کرد تا از شدت حصر بکاهد. وقتی عثمان در معرض خطر حمله قرار گرفت، علی پسرانش را به منظور محافظت از خانهٔ وی روانه کرد. وقتی عثمان را شورشیان کشتند، علی پسرانش را به دلیل محافظت نامناسب از خانهٔ عثمان مؤاخذه کرد.

 

 

 

برگزیدگی به خلافت

 به نوشته مادلونگ پس از کشته‌شدن عثمان به دست شورشیانی از مصر و کوفه و بصره، نظرها بر علی و طلحه بود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفت‌های علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر انصار، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان مالک اشترکه رهبر کوفیان بود، به نظر می‌رسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفه‌شدن علی داشته‌است. به نوشته پوناوالا پیش از قتل عثمان شورشیان بصری طرفدار طلحه و شورشیان کوفی طرفدار زبیربودند، اما با قتل عثمان هر دو گروه به علی گرویدند. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست مصریان، مهاجرین برجسته و انصار قرار گرفت. آنها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز این منصب را پذیرفت.

 

علی و پسرش، محمد حنفیه، در مسجد بودند که خبر کشته‌شدن عثمان به گوششان رسید. آن‌ها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آن‌ها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.

 

به نظر می‌رسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری می‌کرد. وقتی سعد بن ابی‌وقاص برای بیعت با علی آورده شد، گفت تا پیش از اینکه مردم با علی بیعت کنند، با وی بیعت نخواهد کرد. اما به علی اطمینان داد که دلیلی برای ترسیدن از وی وجود ندارد. علی دستور داد تا بگذارند که سعد برود. سپس عبدالله بن عمر آورده شد. وی نیز گفت که قبل از اجماع مردم بر علی، با وی بیعت نمی‌کند. علی از وی ضامنی خواست تا عبدالله پس از بیعت مردم، فرار نکند و عبدالله درخواست علی را رد کرد. مالک اشتر به علی گفت که عبدالله از شلاق و شمشیر تو در امان است؛ او را به من واگذار. علی به مالک گفت که رهایش کن که من ضامن او هستم. مخالفت عبدالله بن عمر، بر خلاف مخالفت سعد بن ابی‌وقاص و بر ضد علی بود.

 

در مقابل دیدگاه برخی دیگر از تاریخ پژوهان آن است، انتخاب علی به‌عنوان خلیفهٔ جدید، در جوی انجام گرفت که پر از التهاب و ترس و وحشت بود. کائتانی معتقد است، این انتخاب بدون موافقت قبلی صحابیون نامدار محمد که قطعاً وقایع قتل عثمان را پیش‌بینی می‌کردند، صورت گرفت. دلاویدا در دانشنامهٔ اسلام معتقد است که انتخاب علی به‌عنوان خلیفه، به این دلیل نبود که وی و خانواده‌اش جایگاهی بالا داشتند یا به این دلیل که وی وفادار به محمد بوده‌است، بلکه بیشتر به این خاطر بوده که انصار که نفوذ دوبارهٔ خود در شهرشان، مدینه، را بازیافته بودند، وی را حمایت کردند و از طرف دیگر بنی‌امیه نیز دچار پریشانی و اغتشاش شده بودند. اما دولت نوپای علی از همان بدو تأسیس مورد حملهٔ صحابیونی قرار گرفت که به آرزوهایشان نرسیده بودند و نیز مورد حملهٔ معاویه که تنها والی از بنی‌امیه بود که توانسته بود کنترل مقر امارتش، شام، را حفظ کند.

 

 

 

آغاز خلافت

 

علی پس از برگزیده‌شدن به خلافت از قاتلان عثمان و همچنین از فرقه‌ای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.

 

خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد. هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی ایرانپیش رفته بود. اما اوضاع حجازدر این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آن‌ها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، ابن‌عباس و مغیرة بن شعبه وی را به احتیاط و عملکرد مصلحت‌آمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به طوری که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند. یکی از مهمترین مخالفان علی، معاویه بود. معاویه فرماندار شام و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود می‌دانست. او با علی بیعت نکرد.

 

 

 

شیوه زمامداری

 

علی پس از رسیدن به خلافت تمامی اموال و زمین‌ها و بخشش‌هایی را که عثمان و خلفای ماقبل در زمان خلافتشان به بعضی از اشراف داده بودند، پس گرفت. وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او غنائم و بیت‌المال را از انحصار اشراف درآورد و به طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیت‌المال از تعصبات قومی و قبیله‌ای خودداری می‌کرد؛ به طوری که حاضر نشد به برادرش، عقیل بن ابی‌طالب، بیشتر از سهمش از بیت‌المال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آن‌هایی که سابقه‌ای طولانی در اسلام داشتند و چه آن‌هایی که به‌تازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیت‌المال، یکسان نگریسته می‌شدند. ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتی‌اش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسند خلافت حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود. همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.

 

پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ قریش از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ بنی‌هاشم که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع می‌نمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمت‌های اداری را از طرفداران عثمان پاک‌سازی کرده‌است. او با علی بیعت نکرد.

 

 

 

شهادت

 

تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه، و عمرو عاص به صورت همزمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند، خلاص کنندکه تنها موفق به کشتن علی شدند و معاویه و عمرو عاص جان سالم به در بردند.

 

در منابع روز ضربت خوردن علی ۱۷، ۱۹، و ۲۱رمضان گزارش شده‌است. اما شیخ مفید روز ۱۹ را صحیح‌تر می‌داند و ابن ابی الحدید نیز می‌نویسد چون این سه تن کارشان را عبادت می‌دانستند بنابراین آن را در شب قدر ۱۹رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند. روز مرگ علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شده‌است و مدت تحمل ضربت را دو یا سه روز دانسته‌اند.

 

علی هنگامی که مشغول خواندن نماز صبح در مسجد کوفه بود و به روایتی دیگر در کنار در مسجد توسط عبدالرحمن بن ملجم و با یک شمشیر زهرآگین از ناحیهٔ سرضربت خورد. عبدالرحمن این عمل را به قصد انتقام‌گیری از وی در قبال کشتار نهروان انجام داد.

دو روز بعد در ۱۹ یا ۲۱ رمضان ۴۰ هجری، علی در سن ۶۲ یا ۶۳سالگی درگذشت.

 

 علی از مدت‌ها قبل می‌دانست که کشته می‌شود، حال یا محمد به وی گفته بود یا خودش این مطلب را حس کرده بود. روایات زیادی وجود دارد که در آن محمد یا علی خبر می‌دهند که ریش علی از خون فرق سرش رنگین می‌شود. عمدتاً در منابع شیعی بر روی این مطلب تأکید شده‌است که علی با وجود آگاه‌بودن از سرنوشتش، کس دیگری را به جای خود به امامت نماز جماعت نگذاشت و با وجود اینکه دیگران به وی در مورد احتمال کشته‌شدنش هشدار داده بودند، با خواندن ابیاتی هراس از مرگ را نفی کرده بود. علی حتی پیش‌بینی کرده بود که ابن ملجم قاتلش خواهد بود. رابطهٔ بین علی و ابن ملجم تنش‌برانگیز بود. با این همه، علی در مقام خلیفه هیچ اقدامی علیه ابن ملجم انجام نداد. به روایت ابن سعد، علی گفته بود «چگونه کسی را بکشم که هنوز مرا نکشته‌است»؟ حتی وقتی کسی از قبیلهٔ مراد یا کسی که از زبان خود ابن ملجم نقشهٔ قتل را شنیده بود، در این باره به علی هشدار داد، علی پاسخ داد که هر انسانی را دو فرشته که بر روی شانه‌هایش قرار دارند، تا لحظهٔ مرگ حافظ‌اند و آن لحظه را تقدیر معین می‌کند.

 

 

شب قبل از واقعه، ابن ملجم به همراه وَردان و شَبیب بن بَجَره شمشیرهایشان را به زهر آغشتند و کنار در مسجد منتظر ماندند تا علی به منظور اقامهٔ نماز صبح به مسجد وارد شود. به محض ظاهرشدن علی، شبیب به وی حمله برد اما شمشیرش به لغاز در اصابت کرد و خطا رفت. شبیب فرار کرد و در میان جمعیت گم شد. وردان نیز بی‌سروصدا گریخت، به خانه رفت و حریر از سینه باز کرد. چون پسرعمویش او را در این حالت دید، مشکوک شد و وی را کشت. تنها ابن ملجم باقی‌مانده بود. او در حالی که فریاد می‌کشید «ای علی، حکمیت خاص خداست، نه تو و یارانت» ضربتی به فرق سر علی وارد آورد و خواست بگریزد که ابو اَدماء همدانی وی را به زمین افکند. علی به خانه‌اش بازگشت و ابن ملجم را پیش وی آوردند. ابن مجلم به علی گفت که ۴۰ روز شمشیرش را تیز می‌کرده و از خدا خواسته‌است که با آن شرورترین مردان را بکشد. علی در پاسخ گفت خود ابن ملجم با همین شمشیر کشته خواهد شد و وی را شرورترین مردان نامید.

 

 علی در اجرای شرع اسلامی سخت گیر بود و در مورد قصاص قاتلش نیز منابع تقریباً حاکی از آن هستند که وی گفت که دقیقاً یک ضربت به ابن ملجم وارد شود. اما برخی منابع این گونه بیان نشده اند . برخی منابع می‌نویسند که علی فرمان داد صبر شود تا اثر ضربت بر وی معلوم شود، اگر زنده ماند خود در مورد وی تصمیم می‌گیرد. شیخ مفید روایت می‌کند که علی گفت، این قاتل همانند قاتل محمد پیامبر اسلام است و باید کشته و جسدش سوزانده شود. برخی روایات حاکی از آنند که علی به حسن و هاشمیان توصیه کرد که به بهانه خون خواهی از وی، خون مسلمانان را نریزند و قاتلش باید دقیقاً به همان صورتی که علی کشته شد کشته شود. روایتی از مبرد حاکی از آن است که علی وی را به کل بخشید. روایت دیگر می‌گویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.

 

 

 آرامگاه

 علی بن ابی‌طالب را در نزدیکی کوفه دفن کردند اما مزارش از ترس نبش قبر و بی‌حرمتی به آن پنهان نگه داشته شد. تا آنکه در زمان هارون‌الرشید، خلیفهٔ عباسی، در سال ۷۹۱ میلادی در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد. پس از آن این منطقه تبدیل به شهر نجف شد.

 

 

همسران و فرزندان

 علی ۹ زن و چندین کنیز داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان حسن، حسین، و محمد حنفیه مشهورترند.طبق منابع شیعی تعداد کل فرزندان علی ۲۷ یا ۲۸ بود. مادر محمد حنفیه، کنیزی آزادشده به نام خوله دختر جعفر حنفیه بود. از میان فرزندان علی، ۵ نفر صاحب نسل شدند.

 

فاطمهٔ زهرا، دختر محمد و خدیجه، همسر علی بن ابی‌طالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو آل عباست. نسل علی از فاطمهٔ زهرا به‌عنوان شریف یا سید شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام شیعه و سنی‌اند

. علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. به‌جز ۴ فرزندی که از فاطمه داشت، بقیه فرزندانش از همسران دیگر او بودند.

 

 

فرزندان فاطمه

 

فاطمه دختر محمدپیامبر اسلام است. او با علی ازدواج کرد و صاحب ۵ فرزند شد بنام‌های زیر:

حسن مجتبی_  حسین بن علی - زینب - ام کلثوممحسن

 

 

فرزندان خوله

خوله دختر جعفر بن قیس کنیزی بود که در جنگ یرموک اسیر شد و به مدینه امد. با علی ازدواج کرد و صاحب پسری بنام محمد حنفیه شد.

 

 

فرزندان لیلی

لیلی دختر مسعود هم زن علی بود و علی از او صاحب دو فرزند بنام عبیدالله بن علی و ابوبکر بن علی شد.

 

 

فرزندان ام‌البنین

ام‌البنین که از لحاظ شهرت دومین زن علی است صاحب چهار فرزند شد که همگی در کربلاشهید شدند. بنام‌های:

 عباس بن علی _   عثمان بن علی - جعفر بن علی -   بدالله بن علی

 

 

فرزندان کنیز

از کنیز همسر علی تنها یک پسر است بنام محمد اصغرکه در کربلا شهید شد.

 

 

فرزندان اسما

اسما دختر عمیس همسر علی بود که علی از او صاحب دو فرزند بنام یحیی بن علی و عون بن علی

 

 

فرزندان صهبا

علی از او صاحب دو فرزند دوقلو بنام عمر بن علی بن ابی طالب و رقیه دختر علی شد.

 

 

فرزندان امامه

امامه دختر ابوالعاص نوه دختری محمد است. او با علی ازدواج کرد و صاحب پسری بنام محمد اوسط شد.

 

 

فرزندان ام سعید

ام سعید دختر عروه بن مسعود است. او با علی ازدواج کرد و صاحب دو دختر بنام ام‌الحسین و رمله کبری شد.

 

 

فرزندان محیاء

از محیاء دختر امرالقیس تنها یک دختر بنام ام یعلی بود که در خردسالی درگذشت.

 

 

دختران علی از کنیزان او

سیزده دختر هستند بنام‌های:

 ام هانی - میمونه - زینب صغری - رملة صغری - ام کلثوم صغری - فاطمه - امامه - خدیجه - ام کرام - ام اسلم - ام جعفر - جمانه - نفیسه.

 

 

 

 

جایگاه در تفکر اسلامی

 تمام مسلمانان شیعه و سنی برای علی جایگاه سیاسی، فقهی، و معنوی والایی قائل هستند. تنها در دوره‌ای پس از جنگ صفین، خوارج برای او احترام کمتری قائل بودند. شیعیان افرادی را که با علی یا دیگر اهل البیت آشکارا دشمنی می‌کنند ناصبی می‌نامند.

 

 

اهل سنت

 از آنجایی که علی یکی از خلفای راشدین و از صحابهٔ نزدیک محمد بود، جایگاه بلندی در اندیشهٔ اهل سنت دارد. هرچند این جایگاه از ابتدا به این صورت نبود و عنوان خلیفهٔ راشد برای علی تنها پس از آنکه احمد بن حنبل، علی را در زمرهٔ خلفای راشدین آورد، از جانب اهل سنت مشروع تلقی شد. بعدها مؤلفان سنی به‌وفور نظرات فقهی، قضایی، و تاریخی علی را گزارش کردند و برخی تلاش کردند از سخنان علی علیه تشیع استفاده کرده و دکترین اهل سنت را پشتیبانی کنند. در میان اهل سنت، علی جایگاهی همانند سه خلیفهٔ دیگر دارد و بر مبنای نظریهٔ سابقون، در جایگاهی پایین‌تر از آنان است. بزرگ‌ترین مشکل اهل سنت، ترفیع مقام علی توسط محمد در احادیثی مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که برای حل این مشکل به تفسیر این حدیث پرداخته‌اند. همچنین، اکثر نویسندگان سنی به برتری دانش علی در شریعت و روایت حدیث از پیامبر اذعان دارند ولی این موارد را دلیلی بر تعیین جایگاه سیاسی او توسط محمد نمی‌دانند.

 

 

 

شیعیان

 در اعتقادات شیعه، علی جایگاه والایی دارد و اعتقاد به حقانیت او در رهبری مسلمانان، باور تعیین‌کنندهٔ شیعیان است. سخنان او مرجعی برای فقه شیعیان است و از همه مهم‌تر، شیعیان باور دارند که علی بر بقیهٔ صحابه برتری داشته و توسط محمد به جانشینی‌اش منصوب شده بود. تقوا و اخلاق علی آغازگر نوعی عرفان در میان شیعیان بوده که آنان را به صوفیان سنی مذهب نزدیک می‌کند. در میان شیعیان دوازده‌امامی، باور به امامت علی از اصول مذهب است. عبارت «علی ولی‌الله» در اذان شیعیان گنجانده شده‌است؛ اگرچه شیعیان عبارت «علی ولی‌الله» را به قصد قربت در اذان و اقامه می‌گویند و تشریعا آن را جزو اذان و اقامه نمی‌دانند. مستعلیه مقام علی را برتر از امام می‌دانند. هر دوی این مذاهب به عصمت، علم غیب، و شفاعت علی اعتقاد دارند. حجم گسترده‌ای از ادبیات مذهبی شیعه به زبان‌های مختلف نظیر عربی، فارسی، اردوو ترکی به علی اختصاص یافته‌است.

 

 

آثار

 تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخش‌هایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده‌است و به‌عنوان ضرب‌المثل و کلمات قصار در زندگی روزمره نقل می‌شوند. همچنین، این سخنان اساس آثار ادبی گردیده و به صورت اشعار در زبان‌های گوناگون وارد شده‌اند. در قرن ۸ میلادی، نویسندگان ادبی همچون عبدالحمید یحیی امیری، به فصاحت بی‌نظیر خطبه‌ها و سخنان علی اشاره کرده‌اند . جاحظ، ادیب عرب در قرن سوم هجری، نیز بر همین عقیده‌است.

 

 

نهج‌البلاغه

 در قرن ۱۰ میلادی، یکی از محققان برجستهٔ شیعی به نام سید شریف رضی تعداد زیادی از خطبه‌ها، نامه‌ها، و سخنان کوتاه علی با موضوعات گوناگون را در کتابی به نام نهج‌البلاغهجمع‌آوری کرد که به یکی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین کتب جهان اسلام مبدل گشت. با این حال، این کتاب تقریباً به طور کامل تا قرن ۲۰ میلادی در تحقیقات غربی نادیده گرفته شد. با وجود اینکه برخی محققین غربی در صحت آن تردید دارند، اما صحتش هیچ‌گاه نزد اکثر مسلمانان جای سؤال نداشته‌است. نهج‌البلاغه کماکان به‌عنوان منبعی مذهبی و مرجعی الهام‌بخش و ادبی در میان شیعه و سنی مطرح است. در میان گفته‌های منسوب به علی، نامهٔ او به مالک اشتر دربارهٔ حکومت صالحانه مورد توجه زیادی قرار گرفته‌است. سید حسین مدرسی طباطبایی به کتاب مدارک نهج‌البلاغه، اثر رضا استادی، اشاره می‌کند که در آن اسنادی ارائه شده‌است که سخنان موجود در نهج‌البلاغه را به علی می‌رساند.

 

 

غرر الحکم و درر الکلم

 غرر الحکم و درر الکلممجموعه‌ای از کلمات قصار علی بن ابی‌طالب است که توسط ابوالفتح عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد تمیمی آمدی، از علمای امامی قرن پنجم هجری، گردآوری شده‌است.

 

 

  مصحف علی

 دست‌نوشتهٔ قرآن منسوب به علی بن ابی‌طالب که در کتابخانهٔ حرم امام علی نگهداری می‌شود. این صفحه به سوره البروج آیات ۳–۱ مربوط است.

 مُصحَف علیبه نسخه‌ای از قرآن گفته می‌شود که توسط علی بن ابی‌طالب گردآوری شده‌است. علی یکی از اولین گردآورندگان قرآن بود و سوره‌های قرآن را به ترتیب تاریخ نزول چیده بود.

 

 

کتاب علی

 بر اساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، کتاب علیمجموعه‌ای از سخنان محمد است که علی گردآوری کرده‌است. در نقل است که علی در پیشگاه محمد مطالبی را بر روی ورقی از پوست می‌نوشت که از او می‌شنید. روایتی دیگر می‌گوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است. در مورد محتوای کتاب گفته شده‌است که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند بود؛ مانند مواردی در احکام حلال و حرام و حتی دیهٔ خراش‌ها. وجود مطالبی در مورد جفر نیز روایت شده‌است.

 

 

آثار دیگر

 آثار دیگری نیز به علی نسبت داده شده‌است. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: دعای کمیل که علی آن را به شاگردش کمیل بن زیاد آموخت و در حقیقت دعایی طولانی است که هنوز هم توسط شیعیان خوانده می‌شود. کتاب الدیات که دستورالعملی در مورد نحوهٔ محاسبهٔ دیه‌هاست و در کتاب‌هایی مانند من لایحضره الفقیهبه صورت کامل آمده‌است. مسند علی به مجموعه احادیثی از پیامبر اسلام گفته می‌شود که راوی اول آن‌ها علی است و در مسندهای روایی اهل سنت مانند مسند احمد حنبلآمده‌اند. بعدها افرادی احادیث علی را گردآوری کرده و آن را یک‌جا مسند علی نامیدند. در منابع قدیمی، گزارش‌های مختلفی دربارهٔ اینکه آیا علی شعر می‌سروده‌است یا نه وجود دارد. مؤلفان متعددی دیوان اشعاری را به علی نسبت داده‌اند ولی بسیاری از این اشعار سرودهٔ دیگران است. روش قضاوت علی نیز مورد توجه اصحابش بوده و توسط آنان گردآوری شده‌است.

 

 

 

ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی

 زرین کوب می‌نویسد علی میانه‌بالا و فراخ‌شانه بود. و چهره‌ای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه می‌داشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمی‌پرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب می‌شد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه می‌زدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی می‌شناختند. پایبندی به سیره محمد سبب می‌شد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام می‌نویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت.

چشم‌هایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینه‌اش می‌رسید. وی می‌گوید که علی خشن و گوشه‌گیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب می‌آمد. در مقابل گفته شده‌است که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزارهٔ دانشنامهٔ اسلام در مورد خشن و گوشه‌گیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفته‌است. علی از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بی‌باکی شناخته می‌شد. او هیچ‌گاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به قرآن و سنت، در فن خطابه نیز مهارت داشت.

 

علی به اسلام سخت پایبند و در مورد آن سخت‌گیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و تسامح با آن برخورد می‌کرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، عرب و ملت‌های مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را تقوا قرار می‌داد. در امور مالی تا حد وسواس سخت‌گیر بود و معتقد بود بیت‌المال باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بی‌پیرایه بود. تنها در کوچه و بازار می‌رفت و اگر در هنگام خرید فروشنده‌ای او را می‌شناخت، از او خرید نمی‌کرد.

 

 

 نام‌ها و عناوین

 

سکه ۱ قرانی متعلق به دوران پادشاهی فتح علی شاه قاجار که بر روی ان عبارت اسداله )به معنی شیر خدا) لقب علی بن ابی طالب حک شده است.

 

نام‌ها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شده‌است که برخی از آن‌ها بیانگر ویژگی‌های شخصی او و برخی مشتق‌شده از قسمت‌های خاصی از زندگی اوست. برخی از این عناوین عبارت‌اند از: ابوالحسن، ابوتراب، مرتضی، اسدالله (شیر خدا)، حیدر (شیر) و به طور خاص در میان شیعه: امیرالمؤمنین و مولی‌المتقین.

به‌عنوان مثال، لقب ابوتراب لحظه‌ای را به یاد می‌آورد که محمد وارد مسجدی شد و دید علی در آنجا که پر از خاک است، خوابیده‌است و محمد به وی گفت ای ابوتراب، برخیز. لئورا وچا ولیری در باب لقب ابوتراب بر این باور است که احتمالاً توسط دشمنان علی به وی داده شده و روایاتی ساختگی در سده‌های بعد به وجود آمده‌است که به این لقب جلوهٔ افتخارآمیز داده شود.

 شیعیان دوازده‌ امامی لقب امیرالمؤمنین را منحصر به علی می‌دانند. و با توجه به احادیثی، این لقب را اعطاشده از طرف خداوند به علی می‌دانند که بنابر برخی گزارش‌های تاریخی شیعی توسط پیامبر اسلام به او در غدیر خم ابلاغ‌شده و از همگان خواسته‌شده تا با لقب امیرالمؤمنین بر او سلام گویند.

 

 

 

دیدگاه‌ها در مورد علی

 

در مورد هیچ‌یک از مردان صدر اسلام، مانند علی نظرات موافق و مخالف گوناگون اظهار نشده‌است. برخی از پیروان او، چنان در مورد او غلو کرده‌اند که او را به مرتبه خداوندی نیز رسانده‌اند (این فرقه غُلاة نام دارند). در آن سو برخی از مخالفان سرسختش، عناد با وی را به جایی رسانده‌اند که لعنو دشنام وی (سَب علی) را در بالای منابر مجاز می‌شمرند.

 

 

اهل سنت

 در میان اهل سنت، از لحاظ کلامی مرتبه فضیلت علی را نسبت به دیگر خلفای راشدین، به همان ترتیب خلافتش (پس از ابوبکر، عمر و عثمان) می‌دانند و او را از عشره مبشره می‌شمارند. برخی از علمای کلامی سنی مقام او را برتر از عثمان اما پس از ابوبکر و عمر می‌دانند. برخی از فرقه‌های معتزله که به مفضله مشهورند نیز علی را افضل صحابه و خلفا می‌دانند، اما از آن‌جا که امامت کسی که فضل کمتری دارد (مفضول به افضل) را جایز می‌دانند، خلافت خلفای پیش از علی را صحیح می‌شمارند.

 

 

 

شیعه

 شیعه امامیه علی را پس از محمد  افضل‌الناس (برترین مردم) می‌دانند و خلافت را نیز حق او می‌دانند، حتی در زمان خلفای پیشین؛ بنابراین شیعه سه خلیفه اول را برحق نمی‌دانند.

 

 

 

 

علی از نگاه نامسلمانان

 

ادوارد گیبون

 هیچ جدیدالایمانی در غیرت و فضیلت از علی پیشی نگرفته است. او شایستگیهای یک شاعر، یک سرباز، و یک قدیس را متحد کرد؛ عقلانیت اش هنوز در مجموعه‌ای از گفته‌های اخلاقی و مذهبی الهام می‌بخشد؛ و هر خصمی، در نبردهای زبان یا شمشیر، رام فصاحت و شجاعت او شد. پیغمبر از اولین ساعت ماموریت تا آخرین مراسم تشییع جنازه اش، هرگز توسط یک دوست سخاوتمند که از برادر، جانشین و هراون وفادار خود نامیدن اش خوشحال بود رها نشد.

 

 

 

ویلیام مویر

او با یک هوش سرشار، گرم در تاثیرگذاری و قابل اعتماد در دوستی، از کودکی قلباً و روحاً فدایی پیامبر بود. او ساده، آرام و غیر جاه طلب، وقتی پس از چند روز حکمرانی نصف جهان اسلام را به دست آورد این بیشتر برایش فشار بود تا چیزی مطلوب.

 

 

جبران خلیل جبران

 از نگاه من، علی اولین عربی بود که با روح جهانی تماس پیدا کرد و با آن به گفتگو نشست. او به دلیل عظمت اش شهید شد، او هنگامی مرد که بین لبانش نماز را ادا می‌کرد. عربها ارزش او را نشناختند تا زمانی که در بین همسایگان ایرانی شان برخی تفاوتهای بین شن و سنگ قیمتی را دریافتند.

 

 

واشنگتن اروینگ

 او از برجسته ترین شاخه نژاد برجسته قریش بود. او سه ویژگی داشت که بیش از همه مورد تحسین عربها ست: شجاعت، فصاحت و سخاوت. روح بی باک او لقب شیر خدا را از پیامبر به دست آورده بود، نمونه فصاحت او در برخی از آیات و احادیث حفظ شده در میان اعراب باقی است و بخشندگی او در به اشتراک گذاری آنچه باقی‌مانده در خزانه در میان دیگران، هر جمعه آشکار شد. از بزرگواری او، موارد مکرری داریم، تمسخر اصیل او از هر چیز نادرست و متوسط​​، و عدم وجود هر فتنه خودخواهانه در او.

 

 

توماس کارلایل

 دارای ذهن درخشان... مملو از تاثیرگذاری و جسوری آتشین. چیزی جوانمردانه در او [بود]؛ شجاع چون شیر؛ ولی با لطف، حقیقت و محبت شایسته شوالیه گری مسیحی... شهادت او، بر اثر شدت دادگری‌اش بود.

 

 

 

 

 

منبع: ويكي پديا

 

 

{jcomments on}

آداب و رسوم عيد غدير در روستاي ايمن آباد و كروكلا

 

اهالی دیندارِ روستايمان ايمن آباد و كروكلا، عيد غدير را يكي از اعياد بزرگ ديني دانسته و با شور و حال خاصي ضمن ابراز ارادت به ساحت مولاي متقيان امام علي(ع) به برگزاري مراسم و آيين هاي خاص اين روز مي پردازند.

 
 

 

از آنجايي كه آمار قابل توجهي از جمعيت روستاي ايمن آباد و كروكلا را سادات علوي تشكيل مي دهند، اين عيد نزد مردم روستا یعنی هاشمی ها و حسینی ها تجلّي علاقه و ارادت به خاندان پيامبر اكرم(ص) و به خصوص فرزندان علي (ع) و فاطمه (س) بوده و از اين جهات با احترام و ويژگي خاصي همراه است.

 

شور و حال خاصی در این روز فرخنده در روستا حاکم است، روزي كه به عيد سادات نيز معروف است، مردم به دیدن سادات می‌روند و سکه‌ای را به عنوان ته کیسه یا پارچه سبز و سفید رنگ، از دست سید یا سیده به عنوان تبرّک دریافت می‌دارند. باور بر اين است كه اين ته كيسه ها نبايد خرج شود و در طول سال باعث افزايش بركت در زندگي شان مي شود.

 

برگزاري آيين ها و مراسم خاص مذهبي در اين روز و ايام منتهي به اين روز در روستا، از جمله برنامه هايي است كه از چند روز مانده به عيد غدير آغاز شده و نواي جشن و سرور را در روستا حاكم مي سازد. تكريم و تجليل سادات از جمله مهمترین برنامه اي است كه در اين روز مردم روستا به آن همت مي گمارند.

 

همواره سادات در بين اهالی که آمار دقيقي در دست نيست اما حدود بیش از نود درصد آنرا تشکیل می دهند، از جايگاه ويژه اي برخوردارند و به همين علت، رسم بر اين است كه شب عيد غدير و صبح روز عيد، مردم به ديدار سادات براي عرض تبریک و دریافت هدیه ای به رسم تبرک و برکت مي روند و به آنان تبریک گفته و  ادای احترام می کنند. سادات نيز ضمن پذيرائي با شربت، شيريني، ميوه، نان محلی، چای، میوه و نون سوخاری و خشکِ نون(نوعی نان ویژه مردم بابل و روستاهای آن) و اهداي هديه اي، از ميهمانان قدرداني مي كنند. البته سادات نيز از چند روز مانده به عيد غدير  اقدام به خانه تكاني و گردگيري منازل خود كرده و منزل را آماده پذيرايي از ميهمانان مي كنند.

 

معمولا هديه سادات روستا یعنی هاشمی ها و حسینی ها سكه يا اسكناسي است كه به رسم تبرك داده مي شود. مردم اعتقاد دارند پولي را كه به عنوان هديه از سادات گرفته اند، نبايد خرج نمايند بلكه به عنوان تبرك و بركت يا  ته كيسه  در نزد خود نگهداري كنند. مردم اين عيد را عيد سادات ناميده و در برخي موارد از آن به عنوان عيد سيّدها نام مي برند.

 

اصولا" مراسم  جشنی نیز در مساجد محل در شب عید، بعد از نماز مغرب و عشا  برگزار می شود كه با مديحه سرايي، شعرخواني و سخنراني همراه است.

 

جشن عید غدیر ویژه ی بانوان و دانش آموزان روستا نیز از سوی موسسه بیت القرآن روستا، به مدیریت صغری نجفی ایمنی برگزار می شود.

 

 

 

 ناگفته نماند زوج های جوانی که نامزد کرده اند سعي مي كنند مراسم جشن عروسی خود را در این ایام برگزار کنند تا خیر وُ برکت و مهر وُ محبت در زندگی شان به حرمت اهل بیت پیامبر(ص) بیشتر گردد. علاوه بر آن در اين روز، خانواده نوعروس و تازه داماد هدايايي براي طرفين در نظر مي گيرند. در اين روز  اگر  يكي يا هر دو  یعنی عروس و داماد سيّد باشند، مراسم با شكوه بيشتري برگزار مي گردد.

 

 

 

در  روز عید غدیر مردم روستا بویژه سیّدهای حسینی و هاشمی بهترين و زيباترين لباس هاي خود را مي پوشند، خود را معطر و خوشبو مي كنند و با چهره اي خندان و شادمان به ديد و بازديد مي پردازند.

 

اغلب مهاجرین روستا  از روز قبل، در بابل و هر کجای مازندران یا ایران که باشند سعي مي كنند خود را به روستا  برسانند تا در این روز با فامیل ها، همسایگان و محلی ها دیداری تازه کنند.

 

قدیمی های روستا غسل شب عید را بسیار مهم می شمارند و نماز، دعا، سلام و صلوات بر پیامبر و خاندان پاکش را، یکی از مهمترین اعمال این شب و روز می دانند.

 

در اين روز افراد بسياري روزه مي گيرند و به نيازمندان احسان و اطعام مي كنند، همانگونه که در شب های جمعه برای اموات خود، غذا به درِ خانه همسایه و یا نیازمندی می برند.

 

از جمله برنامه هاي ديگر  مردم و ساداتِ روستای ايمن آباد و کروکلا  زيارت اهل قبور است، آنانی که سال های گذشته یکی از برگزار کنندگان این عید بوده اند. بر سر مزارشان مي روند و با ذکر فاتحه ای یادشان را گرامی می دارند.

 

 

 

حضور در مزار شهدای روستا جزو سنّت پایدار مردم روستا می باشد. بعضی ها هم، سری به خانواده شهدا می زنند و یاد عزیزان شان را گرامی می دارند.

 

در روز عيد غدير در محوطه ميدان اصلي و ورودي روستا همانند روز نيمه شعبان جشن باشكوهي با حضور اهالي روستا برگزار مي شود كه متوليان آن حاج سيدمحسن حسيني ايمني(عيسي) و سيدعلي حسيني ايمني(حاج حسين) مي باشند.

 

 

 
 

ناگفته نماند علاوه بر مساجد روستا، بعضی از سادات که نذر و نیازی کرده اند در شب عید غدیر در منزل خود مراسم جشن و سرور و مولودی خوانی برپا می کنند و مداح محل در وصف مولا علی(ع) و غدیرخم ضمن مولودی خوانی شعرهای امیر پازواری را که در مورد  علی ابن ابیطالب(ع) می باشد با صدا و لهجه خاص امیری، که گوشه ای از موسیقی فولکلور مردم مرکز مازندران است اجرا می نماید. در این مراسم ، همسایگان و اهل فامیل  گرد هم جمع می آیند.

 

 

 

و اما شعری از امیر پازواری:

در بومی سرودهای امیر پازواری به زیبایی، قرآن از بر بودن، دانش، پهلوانی، جوانمردی، انسانیت، دلسوزی، یاری‌ و  دیگر صفات برجسته ی  امیر مؤمنان(ع) اشاره شده است:

 

علی رِ  خدا  چندِ  جِوون بساته‌                 از پیر و جِوون  شیرین زِبون بساته‌

قرآن رِ  وِنه  وردِ  زِبون   بساته‌                  ستاره به نقشِ   آسمون    بساته

 

برگردان:

خداوند، علی(ع)را چقدر جوان ساخته است.

از میان‌ همه ی  پیر و جوان‌[ها]، شیرین زبان‌تر ساخته است.

قرآن را ورد زبانش ساخته است.

ستاره را نقش آسمان ساخته است.

 

 

 

یادمان نرود حداقل در این ایام  کتاب بزرگ نهج البلاغه را با همه حکمت ها و نامه هایش که سرشار از آموزه های انسانی است غبار از رویش پاک کنیم  تا با عمل به فرامین حضرت علی ابن ابیطالب(ع)  عملا" پیرو این بزرگ مرد تاریخ اسلام باشیم. زنگار جهل و خرافه را از اندیشه و دل مان پاک کنیم و یکدیگر را دوست بداریم و مهر و محبت را هر روز  و هر لحظه ارزانی یکدیگر کنیم.

 

 

 

 

 

تهيه و تنظيم: عسكري اميني ايمن آبادي

 

 

 

 

خبرهای مرتبط:

جشن عيد غدير در روستا برگزار شد(1393)+عكس

چرا عید غدیر را به سادات تبریک می گويند؟

جشن عيد غدير در ايمن آباد(1394)+عكس

 

 

 

 

 

 

* آبان ماه 1392

 {jcomments on}

نكاتي درباره مصرف بهينه ي آب آشاميدني(يادآوري)

 

بسياري از ما هشدار در خصوص كمبود آب را جدي نمي گيريم، چون همچنان شير آب مصرفي مان مملو از آبست و هيچگاه قطع نشده است. اما طي هفته هاي اخير با افت فشار آب و سال 1394 و تابستان 1396، با قطعي آن و توزيع آب توسط تانكر در روستاي ايمن آباد، كمي به اهميت اين موضوع پي برديم كه مشكل كمبود آب در جهان بسيار جدي مي باشد و بايد در مصرف درست آن برنامه ريزي كنيم.

 

 

 

چند راه حل برا ی صرفه جویی آب:

 

الف: در واقع وجود شیر آبهایی که چکه می کنند یکی از عامل هدر رفتن آب است اینگونه شیر آب ها ممکن است روزانه۲۰گالن آب هدر بدهند بس بهتر است هرچند وقت یکبار آنها رادقیق وارسی کنیم و واشر آنها راعوض کنیم.

 

ب: آ  ب هایی که حداقل یکبار مورد مصرف قرار می گیرند ولی هنوز برای مصارف دیگر قابل استفاده هستند آب های خاکستری می نامند مانند آب هایی که از سینگ/ حمام/ ظرفشویی خارج می شوند، می توان با سیستم خاصی آنها را ذخیره کرد و مثلا به جای اینکه آب اکواریوم ماهی را داخل سینگ خالی کنیم آن رادر باغچه بریزیم.

 

ج: توجه کنید! با شما هستم، شمایی که آب را به هدر می دهید! می دانید که تنها با چند حرکت مچ دست خود میتوانید ۲۵ تا ۶۰ درصد آب و ۵۰ درصد از انرژیی که برای حمام و شستشوی خود و خانواده مصرف می کنید، را ذخیره کنید؟

چگونه؟ کافی است که یک دوش پر فشار در حمام نصب کنید، این سر دوشها خروج آب را تا ۱۱ لیتر در دقیقه کاهش می دهند. این دوشها نسبت به فایده فراوانشان، قیمت چندان گرانی ندارند و شما می توانید یکی از آنها را با قسمت سر دوش فعلی حمام خود عوض کنید. به دهها لیتر آبی که هدر می رود، انرژیی که برای گرم کردن آن صرف می شود و پولی که باید بابت هردوي اینها بپردازید، فکر کنید.

این دوشها، با وجود خروجی کمتر آب، با وارد کردن هوا در آب، از فشار بالایی برخوردارند و فشار آنها در بعضی مدلها قابل تنظیم است.

 

 

 

۱) اگر از مقدار و سرعت جریان آب دوش حمام خود بی خبرید، کافی است یک سطل که از گنجایش آن باخبر هستید را زیر شیر حمام گذاشته و ببینید پر شدن آن چقدر زمان می برد. اگر پر شدن سطل ۵ لیتری، کمتر از ۲۰ ثانیه طول بکشد، یک راست عازم خرید سر دوشی جدید شوید.

 

۲) شیرهای آب را نیز به روز کنید. درحالی که مشغول خرید لوازم لوله کشی هستید، سرشیرهایی که خاصیتی مشابه دوش مذکور دارند تهیه کنید و به سر شیرهای خانه ببندید.

 

۳) برای انجام دادن آندسته از امور آشپزخانه که نیازمند باز گذاشتن شیر آب هستند، آب را به صورت قطره ای باز بگذارید و شیر را تا آخرین حد آن باز نکنید. جریان آب را به باریکی یک نی نوشیدنی نگه دارید و در هر دقیقه ۵ لیتر آب صرفه جویی کنید.

 

۴) شیر آب را ببندید. هنگام مسواک زدن دندانها، آب را دو دقیقه تمام باز نگذارید، مسواک زدن دو دقیقه طول میکشد، نه؟ و ۱۱ لیتر آب را به هدر می دهد.

 

۵) برای هر ...کوچکی، سیفون نکشید! هربار فراموش کردن کشیدن سیفون ۲۰ لیتر آب ذخیره می کند.

 

۶) از تنظیمات صحیح استفاده کنید. ماشین لباسشویی و ظرفشویی را متناسب با مقدار بار آن تنظیم کنید.

 

۷) سرعت دوش گرفتن خود را افزایش دهید. تا حد امکان از وان استفاده نکنید.

 

۸) جلوی چکه کردن شیرهای آب را بگیرید. شیری که چکه میکند در سال ۱۱,۸۹۳ لیتر آب به هدر میدهد. اگر از خواندن این عدد بیهوش نشده اید، سریع برای تعمیر شیر-یعنی یک تعویض واشر 100 تومانی اقدام کنید.

 

۹) ماشین ظرفشویی و لباسشویی را فقط در زمانی که کاملا پر هستند، روشن کنید.

 

۱۰) سیفون را چک کنید. کمی رنگ خوراکی داخل محفظه سیفون بریزید، اگر رنگ به داخل کاسه توالت هم وارد شد، بدانید که محفظه نشتی دارد و تا روزی ۸۸۰ لیتر آب به هدر می دهد.

 

۱۱) هنگام صابون و ليف زدن و يا تراشیدن ریش و زدودن موهاي زايد بدن، شیر آب را باز نگذارید. برای شستن کف از روی تیغ در حین تراشیدن ریش، می توانید از یک کاسه آب استفاده کنید.

 

۱۲) باغچه را صبح زود و قبل از اینکه خورشید آب را بخار کند، آبیاری کنید.

 

۱۳) بیش از حد به باغچه آب ندهید. آیا واقعا آب پاشی روزانه لازم است؟ یک زمین چمن معمولی با گل و گیاه عادی، هفته ای یک مرتبه و به مدت یک ساعت به آبیاری نیاز دارد، مگر اینکه هوا بسیار گرم و گیاهان از نوع خاصی باشند که به آبیاری روزانه نیاز داشته باشند.

 

۱۴) اتوموبیل خود را به کارواش ببرید. کارواشهای حرفه ای با وسایل مخصوص حدود ۴۴۰ لیتر آب کمتر از زمانی که خودتان خودرو را می شویید، آب مصرف می کنند. در غير اينصورت با يك سطل آب هم مي توانيد خودروي خود را كاملا" تميز نمائيد.

 

15_ مي توانیم با استفاده از یک لیوان آب ، دندان های خود را مسواک بزنیم و هنگام مسواک زدن جریان آب را قطع کنیم.

 

16- هنگام وضو گرفتن شیر آب را بدون استفاده باز نگذاریم.

 

17- هنگام شستن میوه و سبزی راه خروجی ظرفشویی را ببندیم ، و آن را تا نیمه پر از آب کنیم. سپس سبزی و میوه را در آن بخیسانیم و ضد عفونی کنیم و در پایان سبزی ها را با دوش مخصوص آب کشی کنیم.

  

18- ماشین لباسشویی را با حداکثر ظرفیت مورد استفاده قرار دهیم ، هنگامی از آن استفاده کنیم که لباس به اندازه کافی جمع شده باشد و در نتیجه ماشین با ظرفیت کامل کار کند.

 

19- چند بطری آب آشامیدنی در یخچال بگذاریم تا ناچار نشویم شیر آب را برای خنک شدن باز بگذاریم و مقادر قابل توجهی آب را هدر دهیم. استفاده از یخ نیز مفید خواهد بود.

 

20- گذرگاه و پله ها را با جارو پاکیزه نگه داریم ، اگر این کار با شیلنگ انجام دهیم، مقدار زیادی آب به هدر خواهد رفت.

   

21- معمولا کوکان بازی با آب را دوست دارند و مقدار زیادی آب را هدر می دهند. بنابراین توصیه می شود مواظب کودکان خود باشیم.

   

22- در فصل تابستان و بخصوص در گرمترین ساعات روز که مصرف آب بیشترین حد خود را دارد ، سعی کنید مصارف غیر ضروری را کاهش دهید تا آب به همه تعلق گیرد و فشار آن کاسته نشود و یا قطع نگردد.

   

23- با استفاده از یک آجر و یا بطری، ظرفیت سیفون و یا فلاش تانک توالت را کاهش دهیم.

   

24- در مواردی که امکان پذیر است از وسایل کاهش دهنده مصرف نظیر شیرهای قطع و  وصل، سر شیرهای پودر کننده و شیرهای فشارشکن استفاده نماییم.

  

25- آب را دور نریزید مگر اینکه مطمئن شوید دیگر نمی توان آن را مصرف نمود.

  

 

پس از همین امروز به فکر صرفه جویی در مصرف آب تصفیه شده باشیم و يادمان نرود كودكان با عملكرد ما مي آموزند كه چگونه از اين منبع حيات درست استفاده كنند.

 

در صورت مشاهده ي هرگونه شكستگي لوله هاي آب در سطح روستا به شماره تلفن 09118119092  پيامك بزنيم. اين شماره تلفن آقاي بشكم، مسئول آب شرب روستاهاي بخش لاله آباد است.

 

 

 

 

مصرف بی رویه آب = بی توجهی به حق دیگران

  

صرفه جویی = مصرف متعادل است نه کاهش مصارف ضروری

 

 

 

 

 

 

 

  منبع: آبفاي تهران

          تيرماه 1394

 

 

{jcomments on}

سرعت بالا علت اصلی حوادث رانندگی در روستا

  

 

جمعه 18 مردادماه 1398 در روستا سر سه راهی گلستان 12، تصادف ساده ای روی داد که باعث بر زمین افتادن بانویی از روستا شد. راننده خودروی پراید که سرعت بالایی نداشت اما در سر پیچ می توانست با کاهش سرعت از چنین رویدادی پیشگیری کند.

پلیس راهنمایی و رانندگی پس از بررسی حادثه تصادف در روستا، راننده خودرو را مقصر دانست و خودرو به پارکینگ منتقل شد. حال عمومی مصدوم خوب است. راننده یکی از زنان روستا بوده است.

چون در جاده های روستایی داخل بافت روستا، خطوط عابر پیاده و سایر علائم راهنمایی و رانندگی وجود ندارد، هرچند دارای پیاده رو هم باشد، لذا هر تصادفی با خودرو و یا با موتور سیکلت روی دهد، مقصر فقط و فقط راننده خودرو و راننده موتورسیکلت خواهد بود.

 



 

 

قابل توجه رانندگان خودرو و موتور سیکلت روستا:

✅حتمن با سرعت زیر 40 کیلومتر  رانندگی کنیم. سر پیچ ها سرعت را نصف کنیم.

✅رانندگان موتورسیکلت نیز حتمن با کلاه ایمنی تردد کنند چرا که در صورت بروز حادثه حتی با سرعت پایین نیز در صورت برخورد سر با آسفالت، احتمال مرگ مغزی و یا مواردی از این دست وجود دارد.

✅به کودکان و نوجوانان یعنی  افراد زیر 18 سال آگاهی بیشتری دهیم تا  هیچگاه به عنوان راننده سوار بر موتور سیکلت یا خودرو نشوند.

✅مالکان خودروی نیسان باری و موتور سیکلت حتمن اگزوز خودرو و موتور سیکلت خود را تعمیر کنند تا آلودگی شدید صوتی باعث آزار اهالی روستا نشود. والدین، موتور سیکلت فرزندانشان را حتمن  بازرسی نمایند. بعضی از بیماران قلبی، بیماران اعصاب و روان، جانبازان موج انفجار و حتی افراد عادی نیز از صدای ناهنجار آزار می بینند.

✅سعی کنیم خودروی خود را در پیاده رو پارک نکنیم تا عابرمجبور شود از خیابان تردد نماید. یادمان نرود اگر اتفاقی بی افتد ما نیز مسئولیم.
و ما نیز یادمان باشد که حتمن از پیاده رو برای تردد استفاده نمائیم نه از خیابان.

 

 

سعی کنیم به حقوق یکدیگر احترام بیشتری گذاریم.

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

به خودمان، اعضای خانواده، دوستان و دیگر اهالی روستا یادآوری نمائیم

تا در صورت توانایی و استفاده از پل هوایی عابر پیاده،

از آن استفاده کنیم و در غیر اینصورت

 

با احتیاط کامل از جاده بین المللی روستا عبور کنیم.

 

 

 

 

 

فلسفه قرباني در عيد قربان

 

عيد قربان عيد پاك شدن ها و پاك ترين عيدها.

عيد سر سپردگي و بندگي.

عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش.

 

 

فرا رسيدن عيد سعيد قربان

بر اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا

مباركباد.

 

 

تمام دستورات و قوانین اسلام بر اساس حکمت یا حکمت‌های بسیار دقیق و سودمند به حال مخلوقات وضع شده است. از جمله قوانین و احکام اسلام این است که بر حاجیان واجب است در روز عید قربان در سرزمین منا قربانی کنند. بعضی از حکمت‌های  قربانی در حج عبارتند از: توجّه حاجیان به قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره، کسب تقوا و تقرّب به خداوند، کمک به مستمندان و... .

 


فلسفه قربانی در حج چیست؟

 

سوال:

 در ذیل آیات 196 سوره بقره گفته شده:

 

 «هرکس از عمره تمتع به حج باز آید هرچه میسّر و مقدور اوست از جنس شتر و گاو و گوسفند قربانی کند».

 

کشتن این همه حیوان چه دردی از مردم دوا می‌کرد. رسوم عبادی که دردی از درد مردم دوا نکند،به چه کار می‌آید؟ این رسم نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه برای عرب، از نظر بهداشتی صد در صد دارای مشکلاتی هم بوده است؟

 


از آنجا که قانون‌گذار و شارع احکام اسلام خداوند حکیم است، تمام دستورات و قوانین اسلام بر اساس حکمت یا حکمت‌های بسیار دقیق و سودمند برای مخلوقات وضع شده است هر چند ممکن است ما از بسیاری از علل و حکمت‌های آن آگاه نباشیم. از جمله قوانین و احکام اسلام این است که؛ افرادی که حج تمتع بجا می‌آورند واجب است در روز عید قربان در سرزمین منا قربانی کنند.

 

 

 

دانشمندان جهان اسلام با استفاده از آیات و روایات حکمت‌ها و فلسفه‌های متعددی برای قربانی در حج بیان کرده‌اند که در این‌جا به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

 

 


1_ قربانی نماد مبارزه با تعلّقات نفسانی:

 

 قربانی کردن حاجیان در روز عید قربان، نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره است. همان‌طوری که دستور خداوند به حضرت ابراهیم(ع) در مورد ذبح حضرت اسماعیل(ع) برای این منظور بوده است تا آن‌ حضرت در پرتو این عمل با سرسخت‌ترین و ریشه دارترین عامل تعلّق نفس که حُبّ و دوستی فرزند است مبارزه کند و با اطاعت از خدا تعلّق نفسانی را ریشه کن سازد.

 

 بنابر این، همان‌طور که اطاعت از این دستور نقش تربیتی بزرگی در جهت رهایی از زندان نفس و تعلّقات حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل (ع) داشته و مقام و منزلت آنان را نزد خداوند بالاتر برده است. بر این اساس، قربانی کردن حاجیان در واقع نوعی جهاد با نفس در جهت زدودن تعلّقات و وابستگی‌های دنیایی و مادی و رهایی از زندان مال‌پرستی و دنیاطلبی است.

 

 


2_ کسب تقوا و تقرّب به خداوند:

 

قرآن مجید در این زمینه می‌فرماید:

 

لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماۆُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْکُمْ

 

« نه گوشت‌ها و نه خون‌هاى آنها، هرگز به خدا نمی‌رسد. آن‌چه به او می‌رسد، تقوا و پرهیزگارى شماست...»؛ ( سوره حج،آيه 37)

 

به دیگر سخن؛ هدف خداوند از واجب کردن قربانی درروز عید قربان آن است که حاجیان با پیمودن مدارج تقوا در مسیر یک انسان کامل قرار گیرند و روز به روز به خدا نزدیک‌تر شوند، همه عبادات کلاس‌هاى تربیت است.

قربانى، درس ایثار و فداکارى و گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا را به انسان‌ها می‌آموزد، و درس کمک به نیازمندان و مستمندان است.

 


اگر تنها به حکمت‌های گفته شده نظر داشته باشیم، حتی در صورتی که از گوشت‌های قربانی هیچ استفاده‌ای نشود باز این حکمت‌ها می‌تواند حاصل شود.

 

 


3_ کمک به مستمندان و اطعام آنان:

 

از آیات قرآن کریم به خوبى استفاده می‌شود که یکی از اهداف قربانى کردن این است که گوشت آن به مصرف‌هاى لازم برسد هم قربانى کننده از آن استفاده کند و هم قسمتى را به فقیران نیازمند برساند. بر اساس این هدف ارزشمند، مسلمانان مجاز نیستند گوشت‌هاى قربانى را در سرزمین منى بر روى زمین بیندازند تا گندیده شود و یا در زیر خاک‌ها مدفون کنند، بلکه گوشت‌های حاصل از قربانی در روز عيد قربان در سرزمین مقدس منی باید در درجه اول به مصرف افراد نیازمند آن سرزمین برسد و اگر نیازمندانى در آن روز و در آن سرزمین پیدا نشوند باید آن را به مناطق دیگر حمل کنند و در اختیار نیازمندان قرار دهند.

 

 حتی بر اساس این حکمت نیز اگر این گوشت‌ها به موقع به دست افراد نیازمند نرسد و فاسد گردد نباید گفت پس قربانی لازم نیست! بلکه مسلمانان باید سعی کنند با استفاده از امکانات پیشرفته این ثروت عظیم را حفظ کرده و در اسرع وقت در اختیار نیازمندان قرار دهند. به عبارت دیگر؛ نباید گفت چون به دست فقرا نمی‌رسد قربانی نکنید، بلکه باید گفت چون قربانی واجب است و یکی از حکمت‌های آن هم استفاده فقرا از این گوشت است، باید امکانات لازم را فراهم کرد.

خوشبختانه در چند سال اخیر، امکانات بسیارى خوبی در کشتارگاه‌های مکه فراهم شده است و مسئولان حجتا حد زیادی موفّق شده‌اند با منجمد کردن این گوشت‌ها جلو اسراف را گرفته و آنها را به مصرف نیازمندان برسانند. اگرچه این موفّقیت هنوز به مرحله صد در صد نرسیده است، اما با موفّقیت‌های بزرگی که در این راه حاصل شده است تا آن استفاده صد در صد تنها فاصله اندکی باقی است.

در روستايمان ايمن آباد و كروكلا همچنان هستند كساني كه پس از قرباني، تمامي گوسفند را با قطعه بندي كردن به نيازمنداني كه شناسايي نمودند مي بخشند و جالب است حتي گِرَمي از آنرا به خود اختصاص نمي دهند.

 

 

 

 

 

دعاي قبل از ذبح گوسفند در روز عيد قربان:

 

 

در وقت ذبح قرباني بايد پيشاني آن را بطرف قبله نمود ه اين دعاء رابخواند:

 

 

اِنِّيْ وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِيْ فَطَرَ السَّمَواتِ وَالْاَرْضَ حَنِيْفَا وَّمَا اَنَا مِنَ الْمُشْرِكيْنَ اِنَّ صَلَوا تِيْ وَ نُسُكِيْ وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِيْ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين. لَا شَرِيْكَ لَهُ وَ بِذَالِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ اَلَّلهُمَّ مِنْكَ وَلَكْ .

 

 

به تحقيق كه من متوجه ساختم روي خود را براي آن ذاتي كه آسمان ها و زمين ها را خلق كرده است.

و همانا از مشركين نيستم.

به تحقيق كه نماز من و افعال حج من و زندگي و مرگ من، از آن خداست كه پروردگار جهانيان است.

شريكي براي او نيست و به اين دستو داده شده ام و من از جمله ي مسلمين هستم.

خدايا اين قرباني از تو مي باشد و براي رضاي تو مي باشد.

 

 

بعد از آن « بِسْمِ اللهِ وَ اللهُ اَكْبَرُ» گفته و ذبح نمايد و بعد از ذبح كردن اين دعاء رابخواند:

 

 

«اَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّيْ كَمَا تَقَبَّلتَ مِنْ حَبِيْبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم وَ خَلِيْلِكَ اِبْرَاهِيْم عَلَيهِ السَّلام»

 

 

 

 

منبع: بيتوته

 

 اين مطلب، سال 1392 در وبسايت روستا درج شد.

 

 

{jcomments on}

عید قربان در فرهنگ مردم مازندران و اهالي روستا

 

عيد قربان اهميت خاصي نزد مرم مازندران و اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا دارد.

 

مردم مازندران چند روز مانده به عيد سعيد قربان برنامه ريزي مي كنند كه چگونه گوسفندي را تهيه و در چه مكاني قرباني كنند.

 

اصولا" پدرها و پدربزرگ ها بويژه آناني كه به سفر حج مشرف شدند خريد گوسفند از سوي آنها براي عيد قربان امري قطعي مي باشد.

 

بعضي ها كه فضاي كافي در حياط خانه دارند چند روز مانده به عيد قربان گوسفندي را مي خرند تا بچه ها و نوه ها كه يكي دو روز مانده به عيد، به خانه پدربزرگ ها مي آيند،  با گوسفند سرگرم شوند و آنرا به چرا كنار كوچه و خيابان منزل و حتي آيش(شاليزارها) ببرند. آنهايي كه فضاي خاصي ندارند غروب همان روز اقدام به خريد گوسفند مي كنند.

 

البته بايد عنوان نمود كه بعضي از اهالي روستا بخاطر هزينه سنگين خريد گوسفند، بصورت گروهي يعني با برادران و يا دوستان خود اقدام به خريد گوسفند مي كنند.

 

آناني كه اعضاي خانواده ي بزگتري دارند اقدام به خريد گوسفندي بزرگتر مي كنند و چه بسا خانواده هايي كه در دقديم گوساله اي را براي قرباني در نظر مي گرفتند.

 

بعضي از اهالي روستا نيز بعد از فوت پدر براي اينكه خاطرات روز عيد قربان در خانه ي پدري از دست نرود، اقدام به خريد گوسفند بصورت گروهي مي كنند يعني تعدادي از برادران با مشاركت هم، اقدام به خريد گوسفند مي كنند و در خانه ي پدري گرد هم مي آيند.

 

البته ناگفته نماند كساني كه شريكي براي خريد گوسفند پيدا نكنند يا اصلا" توان خريد نداشته باشند، خروسي را براي قرباني در نظر مي گيرند.

 

آماده كردن كارد تيز شده براي قرباني كردن گوسفند، ريسمان براي آويزان كردن و خام كردن گوسفند، تلمبه براي باد كردن پوست گوسفند جهت تسهيل در جدا كردن آن، ساتور براي تكه كردن استخوان دست و پا و گردن گوسفند و .... از وظايف مردان است.

خريد زغال و نان لواش و همچنين تهيه سيخ و منقل كباب نيز هيچگاه فراموش نمي شود.

 

در قديم رسم بود شب عيد يا صبح زود، مردم  كارد و چاقوى ذبح گوسفند را به منزل روحانى يا ملاى محل مى ‏بردند تا دعاى قربانى را روى آن بخواند تا پس از آن، گوسفند را قربانى ‏كنند. اما اين سال ها خبري از آن نيست.

 

صبح زود پيش از طلوع خورشيد، بزرگ خانواده ابزار قرباني كردن گوسفند را آماده مي كند و بچه ها را كه شب گذشته تا پاسي از شب بيدار بودند و به نوعي با برگزاري شب نشيني(شونيشت) به گفتگو، انجام بازي هاي محلي و... مشغول بودند، به اجبار صدا مي زنند. البته چون بچه ها دوست دارند لحظه قرباني كردن گوسفند را ببينند به سرعت از رختخواب بلند مي شوند و در حياط خانه ، محل ذبح گوسفند حاضر مي شوند.

 

گرفتن عكس يادگاري با گوسفند قبل از ذبح آن، امروزه مد شده است. از عكس هاي سلفي گرفته تا عكس هاي دسته جمعي. اين عكس ها هم از طريق تلگرام و فضاي مجازي به دوستان و بستگان در هر كجاي ايران و جهان ارسال مي شود.

 

دعاي ذبح گوسفند را يكي از اعضاي خانواده با صداي بلند مي خواند و كسي كه تجربه كشتن گوسفند را دارد اين جملات را  تكرار مي كند، دو سه نفر هم گوسفند را نگه مي دارند تا از دست و پا زدنش در امان باشند. البته دادن آب و قند بخشي از فرهنگ قبل از كشتن گوسفند است كه همچنان انجام مي شود. آب به دليل اعتقادات مذهبي در مورد شهيد كربلاست كه تشنه شهيد شده است و باور دارند حتي حيوان را نيز نبايد تشنه دبح كرد. قند هم به معناي شيريني و حلاوت بيشتر عيد قربان است تا به كام همه اين عيد شيرين شود و روزگار پس از آن تا سال آينده.

 

 

پس از كشتن گوسفند، مردان به پوست كندن و خارج كردن محتويات درون گوسفند مي پردازند و زنها هم بساط تميز كردن كله پاچه و شكمبه هاي گوسفند را فراهم مي كنند.

 

در دوران قديم در فرهنگ مردم مازندران و اهالي روستاي ايمن آباد و كروكلا رسم بود كه بخش زيادي از گوشت گوسفند را به نيازمندان و همسايگان مي دادند و بخش ناچيزى را براى خود مى ‏گذاشتند اما امروزه داستان بر عكس شده است و بخش زيادي از گوسفند بين اعضاي خانواده تقسيم مي شود و ميزان اندكي براي دو سه خانواده ي مستمند كه مد نظر پدر و يا مادر خانواده مي باشد در نظر گرفته مي شود و توسط كودكان و يا زنان به در خانه ي آنان برده و تحويل داده مي شود.

 

در روز عيد قربان هداياي نقدي هم به كسي كه گوشت قرباني را به خانه اي مي برد داده مي شود. بستگان نزديكتر مثل عمو و دايي مبلغ بيشتري را مي دادند. براي همين بچه ها ميل بيشتري براي بردن گوشت نذري از خود نشان مي دادند تا هديه نقدي بيشتري را از آن خود كنند. اما امروزه اين رسم چندان معمول نيست.

 

پس از قطعه قطعه كردن گوشت گوسفند، به تقسيم گوشت مي پردازند. ابتدا براي صبحانه و كباب كردن گوشت بخشي را كنار مي گذارند و ميزاني را براي اعضاي خانواده و بچه هايي كه غروب آنروز به خانه هايشان مي روند در نظر مي گيرند، ميزاني را هم براي پذيرايي نهار و شام. لازم به ياد آوري اينكه كله پاچه را مادر خانواده، در يخچال فريز مي كند تا چند هفته ي ديگر بهانه اي شود تا دوباره اعضاي خانواده دور هم جمع شوند و با  كله پاچه پذيرايي شوند.

 

نماز عيد قربان و سر زدن به بزرگان روستا و حتي رفتن به مزار، بصورت انفرادي از رسم هاي روز عيد قربان در روستاست.

رفتن به جنگل و دريا و مناطق زيبا نيز از ديگر برنامه هاي تفريحي بعضي از اهالي روستاست. مكان هاي زيارتي مثل امامزاده ها نيز در دستور كار بعضي از اهالي مردم روستا قرار دارد.

 

يكى از رسم‏ هاى متداول در مازندران وروستاي ايمن آباد و كروكلا، كه هنوز هم انجام مى ‏شود، عيدى بردن داماد به خانه ي عروس است. زن و شوهرهايي كه هنوز دوران نامزدي را طي مي كتنند و هنوز بصورت رسمي مستقل نشده اند، اين رسم را عملي مي كنند.

از طرف خانواده ي داماد گوسفندي خريداري مي شود و با سيني يا مجمعه اي حاوي كله قند، پارچه، حنا ، شيريني و .... يكي دو روز مانده به عيد قربان به منزل خانواده ي عروس تحويل مي وشد. اين رسم با همراهي چند نفر انجام مي شود و در بعضي از مواقع هم با ساز سرنا و شادي همراه است.

پس از تحويل از طرف مادر عروس هدايايي نيز مثل جوراب و دستمال و يا پول نقد به عنوان هديه با حاملان گوسفند و مجمعه داده مي وشد.

پس از عيد قربان نيز كه داماد براي ديدار و تبريك عيد، خدمت پدر ومادرزنش مي رود، آنها نيز هدايايي مثل پيرهن يا حتي كت و شلوار به داماد هديه مي دهند.

داماد هم با گرفتن هديه، عروس را به خانه اش مي برد و با بستگانش به تفريح و يا ديد و بازديد عيد مي پردازد.

 

 

 

 

 


 

 

 در تكميل مطالب ياري مان نمائيد.

 

 

 

 

 

تهيه و تنظيم: عسكري اميني ايمن آبادي

 

 
 

{jcomments on}

راه‌اندازي کانون‌ فرهنگي در مساجد روستاهاي بالاي ۱۰۰۰ نفر

 

مدیر ستاد هماهنگی کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد استان مازندران، اظهار کرد: این ستاد بر راه‌اندازی کانون‌های مساجد در تمامی مساجد شهری و روستاهای با جمعیت بالای یک‌هزار نفر، آماده اجرایی کردن این دستورالعمل است.

 



حجت‌الاسلام محمود علیخانی،گفت: روستاهای بالای یک‌هزار نفر جمعیت و تمام مساجد شهری مازندران از امتیازات کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد استان، برخوردار می‌شوند.

وی افزود: این ستاد از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بر اساس بند«ج» ماده ۹۵ قانون برنامه ششم توسعه و بند یک مصوبه جلسه ۵۵۱ شماره مورخ ۹ دی ۱۳۹۷ شورای معاونین ستاد هماهنگی کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد کشور مبنی بر راه‌اندازی کانون‌های مساجد در تمامی مساجد شهری و روستاهای با جمعیت بالای یکهزار نفر، آماده اجرایی شدن این دستورالعمل است.

علیخانی با اشاره به وجود ۳۵۸ روستای بالای هزار نفر جمعیت در مازندران، اظهار کرد: از این تعداد، ۲۱۵ روستای بالای هزار نفر جمعیت، کانون دارند و مابقی، فاقد کانون هستند.

وی ادامه داد: بیشترین روستاهای بالای هزار نفر در شهرستان بابل به تعداد ۶۹ روستا و کمترین آن در شهرستان‌های سوادکوه و سیمرغ، قرار دارند.

وی افزود: بیشترین تعداد کانون‌های روستایی بالای یکهزار نفر جمعیت در شهرستان بابل و شهرستان ساری با ۳۰ کانون، قراردارد و شهرستان رامسر، فاقد کانون روستایی با جمعیت بالای یکهزار نفر جمعیت است.

این مسئول تصریح کرد: اقدام لازم جهت راه‌اندازی کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد روستایی با جمعیت بیش از یکهزار نفر با همکاری مدیر کل امور روستایی استانداری مازندران، بسیج مساجد و محلات سپاه کربلا و هیئت امنای مسجد در آینده نزدیک، صورت خواهد گرفت.

 

 

 

 

منبع: خبرگزاری بین المللی قرآن

 

 

{jcomments on}

الهام امینی پس از 30 سال فداکاری مادرش، درگذشت.

 

 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

صبح امروز 16 مردادماه 1398 پس از گذشت حدود 30 سال بیماری، که از دوران کودکی باعث قطع شدن تحّرک و گویایی زبان الهام امینی ایمن آبادی شده بود، در سن 36 سالگی او را به رهایی رساند.

الهام امینی نخستین فرزند آقای علی امینی ایمن آبادی متولّی و توسعه دهنده ی مسجد صاحب الزمان(عج) روستای ایمن آباد می باشد، که به دلیل نوعی بیماری ژنیتیکی متاسفانه از سن 6 سالگی تحرک و سپس تکلّم خود را از دست می دهد و با گذراندن سال دوم ابتدایی دیگر از انجام هر کاری ناتوان می شود.
طی این مدت به پزشکان زیادی در تهران مراجعه می شود و هیچ درمانی برای بیماری او یافت می شود. نه در ایران بلکه در جهان.

طی این مدت مادرش زهرا امینی فرزند مرحوم حاج حسن به پرستاری از کودکش می پردازد و با بالا رفتن سن کودک و افزایش وزنش که باعث سختی در نگهداری فرزند می شود، به سفارش بستگان مبنی برسپردن الهام به مراکز نگهداری از کودکان معلول و بویژه ایزوله، رضایت نمی دهد و 30 سال تا به دیروز بالاتر از جانش از کودکش نگهداری می کند.

الهام امینی حدود یکماه اخیر را در بیمارستان سپری می کند و در واحد آی سی یویِ بیمارستان روحانی بابل بستری بوده است که ساعت 11صبح روز چهارشنبه 16 مردادماه قلبش از حرکت می ایستد و به آرامش ابدی می رسد.

مراسم تشییع پیکر این دختر روستا، ساعت 18 امروز پس از شستشو و کفن نمودن در غسالخانه آرامگاه گله محله بابل، از میدان ورودی روستا به سمت منزلش و سپس به سوی آرامگاه روستای ایمن آباد منتقل و به خاک سپرده می شود.


 

 

 

ضمن عرض تسلیت از سوی اهالی روستا به خانواده امینی

 

 اميدواريم خداوند، بردباری و آرامش مادرش را بیشتر نماید

و الهام را با عموی شهیدش محشور نماید.

 

 

 

 

 

دود آتش کاه و کلش، مهمان ناخوانده خیابانها و جاده‌های مازندران


هر تابستان مازندران در کنار میزبانی از مهمانان مسافر و گردشگر که برای آب و هوا لطیف و طبیعت زیبا به این استان می‌آیند، میزبان یک مهمان ناخوانده‌است که نه تنها زیبایی‌های استان را می‌بلعد، بلکه نفس مردم و گردشگران را نیز بریده است.

بوی بد، سردرد، تنگی نفس، سوزش چشم، مه گرفتگی در جاده‌ها و افزایش خطر تصادف و بی حالی هر ساله چاشنی زندگی این فصل مردم مازندران در کوچه و خیابان و حتی درون خانه‌هایشان به علت اتش زدن کاه و کلش مزارع است.

حال به آن چهره زشت که آتش و دود غلیظ بر پیکر سبز رنگ جنگل و زردی زیبایی شالیزارهای مازندران می کشد بگذریم، حتی مردم بومی را از بیرون آمدن از خانه پشیمان می کند.آتشی که نه به جان مردم بلکه به جان خاک حاصل خیز این گوشه از بهشت خدا رحم نمی کند و در کنار پنجه سیاه بر این خاک آسیب های جدی به آن وارد می کند.

فرسایش خاک، کاهش قوت زمین (حاصل خیزی زمین)، پوشیده شدن روزنه خاک برای نفوذ آب و از بین رفتن حشرات خاک ساز از دیگر مضرات مهم اقتصادی ناشی از آتش سوزی کاه و کلش است که تاکنون جدی گرفته نشده است.

اینها همه پیامدهای آتش زدن کاه و کلش است که هر ساله مازندران و ساکنانش به بهای کشت دوم برنج و گندم می پردازند.اقدامی که خلاف قانون بوده و در قانون مجازات اسلامی برای آن مجازاتی تعیین شده اما سال‌ها بی توجهی به اجرا و تمکین از این قانون، تبدیل به عادتی شده که امروز سخت می توان آن را از تن کشاورزی مازندران بیرون کرد.

بر اساس ماده ۶۸۸ قانون مجازات اسلامی؛ 'هر اقدامی که تهدید علیه بهداشت عمومی شناخته شود از قبیل آلوده کردن آب یا توزیع آب آشامیدنی آلوده، دفع غیر بهداشتی فضولات انسانی و دامی و مواد زاید، ریختن مواد مسموم کننده در رودخانه‌ها، زباله در خیابانها و کشتار غیرمجاز دام استفاده ی غیرمجاز فاضلاب خام یا پس آب تصفیه خانه های فاضلاب برای مصارف کشاورزی ممنوع می باشند و مرتکبین چنانچه طبق قوانین خاص مشمول مجازات شدیدتری نباشند به حبس تا یک سال محکوم خواهند شد.

علاوه بر این بر اساس ماده ۳۰ آیین نامه اجرایی قانون مدیریت پسماندها "سوزاندن پسماند در محیط آزاد و یا در پسماند سوزهای غیر استاندارد و مغایر با ضوابط و شیوه نامه های مربوط، ممنوع است".

حال اتش زدن کاه و کلش در استان مازندران در کنار مخاطرات زیست محیطی و گرفتن نفس مردم استان ، به یکی از عوامل خطرآفرین در جاده های مازندران منجر شده است که بر اساس بازدید میدانی افق دید را در برخی جاده های استان به زیر ۵۰ متر کاهش داده است.

آتش کاه و کلش از فرهنگ اشتباه روشن می شود

مدیرکل محیط زیست مازندران در گفت و گو با خبرنگار با اشاره به اینکه آتش زدن کاه و کلش فرهنگی غلط است که نسل به نسل به ارث رسیده و نباید کسی را در این مسئله مقصر دانست ، گفت: آتش زدن کاه و کلش مسئله‌ای فرهنگی و بیش از هر راهکار دیگر باید در حوزه فرهنگ بر روی آن کار شود.

حسینعلی ابراهیمی کارنامی با اشاره به اینکه در ۲ سال گذشته با ورود محیط زیست و جهاد کشاورزی این مسئله کم شده ، افزود: اما هنوز به نقطه مطلوب نرسیدیم و مردم استان در این فصل به شدت در خطر آسیب جسمی و روانی هستند.

وی با بیان اینکه فرهنگی بودن این مسئله هیچ چیز از جرم و خطای آن کم نمی کند، تاکید کرد: آتش زدن کاه و کلش خلاف قانون و بر اساس قانون جرم بوده و محیط زیست با جدیت این مسئله را دنبال می کند.

به گفته او نخستین قدم برای جلوگیری از این آسیب زیست محیطی تقویت باور مردم به اینکه نباید به زندگی دیگران آسیب برسانند و اینکه کاه و کلش منابع مقوی برای خاک کشاورزی نیست.

مدیرکل محیط زیستی مازندران در پاسخ به زمان حل این مسئله افزود: اراضی کشاورزی استان وسیع و تعداد کشاورزان بسیار است که فرهنگ سازی و پیگیری قضایی را کمی دشوار و زمان بر می کند و بر این اساس فاصله تا حل این مشکل زیست محیطی زیاد است.

فقدان آگاهی از تخلف قانونی پذیرفتنی نیست

ابراهیمی همچنین افزود: در ۲ سال اخیر تخلف بودن آتش زدن کاه و کلش در تمامی محلات، روستاها و شهرها با برگزاری دوره های آگاه سازی و ابلاغ قوانین به کشاورزان اطلاع داده شد و از این پس بهانه بی خبری از این مسئله پذیرفتنی نیست.

 وی  اطلاع رسانی از طریق کانال های اطلاع رسانی مختلف از جمله رسانه‌های مکتوب ، مجازی ، خبرگزاری ها و صدا و سیما را از دیگر روش های محیط زیست و جهاد کشاورزی برای جلوگیری از آتش زدن کاه و کلش عنوان کرد و گفت: از این پس برخورد ها طبق قوانین از راه دستگاه قضا خواهد بود.

باور غلط مفید بودن آتش زدن کاه و کلش

مدیرکل محیط زیست مازندران آتش زدن کاه و کلش به بهانه مفید بودن آن برای زمین کشاورزی و تقویت خاک را باوری اشتباه در میان برخی از مردم دانست و افزود: آتش زدن کاه و کلش نه فقط به محیط تنفسی آسیب می زند ، بلکه میکروارگانیسم های درون خاک که برای رشد محصولات کشاورزی حیاتی است را نیز خواهد کشت و از بین می برد.

ابراهیمی افزود: کاه و کلش خود یکی از منابع مغذی برای خاک بوده و برگرداندن آن به خاک به نوعی کود طبیعی محسوب می شود که برای رشد میکروارگانیسم ها بسیار مفید است.

وی همچنین با اشاره به ادعای جمع اوری کاه و کلش برای آماده سازی زمین جهت کشت دوم نیز اشاره کرد و گفت: کشاورزان قشر زحمت کش، آسیب پذیر و رنج دیده ای هستند، اما نباید برای سود شخصی دست به ایجاد آلودگی زیست محیطی بزنند و زندگی افراد دیگر جامع را به خطر بیاندازند.    

خاموش کردن آتش و کاه و کلش نیازمند حضور همه دستگاه ها است

مدیرکل محیط زیست مازندران به خبرنگار گفت: آتش زدن کاه و کلش مسئله بزرگ و خطرناکی است که باید همه دستگاه ها نسبت به ان احساس وظیفه کرده و پای کار بیایند.

ابراهیمی افزود: علاوه بر محیط زیست ، جهاد کشاورزی ، دهیاری ها ، شهرداری ها ، استانداری ، دستگاه قضا ، دانشگاه ها ، آموزش و پرورش و دیگر دستگاه های اجرایی و آموزشی پای کار باشند.

وی با بیان اینکه برخی دستگاه ها هنوز این آسیب خطرناک زیست محیطی را جدی نگرفته اند : جهاد کشاورزی به عنوان متولی این امر و دستگاه قضا باید با متخلفین برخورد جدی کند زیرا مدارا نباید به معنی رضایت از تخلف معنی شود.

کشاورزان لگد به منابع غذایی خاک نزنند

کارشناس علوم مهندسی خاک در گفت و گو با ایرنا به کشاورزان توصیه کرد از آتش زدن بقایا بعد از برداشت برنج ، گندم و جو خودداری کنند زیرا بازمانده محصول برنج ،گندم و جو (کاه و کلش) برای زمین مفید و نوعی کود و پوشش محسوب می شود.

فاطمه خیری گفت: با آتش زدن بقایای برنج علاوه بر فقیرتر شدن خاک از نظر مواد آلی، کاهش حاصلخیزی خاک، از بین رفتن حشرات مفید و شکارگر، باعث فشردگی خاک در اثر کاهش درصد مواد آلی و رطوبت خاک، کاهش تبادلات گازی خاک و کاهش جمعیت انواع میکروارگانیسم‌های خاک می‌گردد.

این مهندس خاک بیان داشت: همه این موارد عملاً میزان باروری خاک مزرعه را طی چند سال بعدی بشدت کاهش می‌دهد و هزینه‌ای به مراتب بالاتر بدنبال دارد.

وی همچنین افزود: بقایای گیاهی نقش اساسی در تولیدات گیاهی دارد که کاهش فرسایش آبی و بادی، تأمین مواد غذایی گیاه، فعالیت به عنوان یک مالچ، کاهش میزان هدر رفت آب از خاک و تعدیل دمای خاک از جمله موارد می باشد.

خیری همچنین به نیاز ضروری تغذیه ای میکروباکتری های مخصوص خاک به مواد آلی موجود در کاه و کلش اشاره و افزود: هیچ عنصر غذایی بدون ترشحات میکروباکتری های ویژه خاک که از مواد آلی بقایای گیاهی تغذیه می کنند، جذب محصولات کشاورزی نمی شود، بنابراین آتش زدن بقایای گیاهی منجر به کاهش محصولات بالاخص زمین های دیم می شود.

این مهندس علوم خاک کاه و کلش را برای حفظ رطوبت خاک بسیار حیاتی عنوان کرد و افزود: رطوبت یکی از شرایط واجب رشد گیاهان خاک است که کاه و کلش به حفظ آن در خاک در فصول مورد نیاز، بسیار تاثیرگذار است.

وی مزیت دیگر کاه و کلش را جلوگیری از فرسایش خاک اعلام کرد و اظهار داشت: مواد آلی خاک بیشتر در سطح زمین هستند که گیاهان از آنها محافظت می کنند که اگر آتش زده شوند با یک نسیم آرام این مواد آلی به هوا می روند و کیفیت خاک به خطر می افتد.

خیری وجود کاه و کلش در زیمن های شالیزاری را مانع سخت شدن خاک و منفذی برای رد و بدل شدن اکسیژن در خاک دانست که محصولات کشاورزی به خصوص برنج برای رشد به شدت به آن وابسته هستند.

کارشناس علوم مهندسی خاک  سوزاندن بقایای گیاهی را سبب از بین رفتن ۶۰ درصد ماده آلی خاک از جمله ۶۵ درصد کربن، ۲۶ درصد ازت، ۳۶ درصد گوگرد، ۲۶ درصد فسفر و ۶ درصد پتاسیم برشمرد.

او تاکید کرد که آتش زدن کاه و کلش چسبندگی خاک را افزایش می دهد که این امر مانع نفوذ آب و در نتیجه کاهش حاصلخیزی زمین می شود و بذرهایی مانند برنج که به شدت به رطوبت وابسته هستند آسیب خواند دید.

خیری به کشاورزان توصیه کرد بقایای گیاهی را به چشم نعمتی ارزشمند برای زمین های کشاورزی نگاه کنند زیرا علاوه بر خاصیت های فراوانی که برای خاک دارد برای چرای حیوانات و کود نیز بسیار ارزشمند است.

 
 
 

 

 منبع: ایرنا

 

 

برنج طارم هاشمی چه ویژگی هایی دارد؟

 

برنج هاشمی، از بهترین و برترین برنج های خوب و خوش پخت ایرانی است . علت نام گذاری برنج هاشمی به  نام هاشمی ، این است که کشاورزی که آن را پیدا کرد، یوسف هاشمی نام داشت. یوسف هاشمی، در سال ۱۳۶۴ این برنج را کشف کرد و در اوایل سال های ۱۳۷۰ به تولید انبوه رسانید. شما می توانید فیلم چگونگی کشف برنج هاشمی را ببینید تا یوسف هاشمی ، خودش برای شما توضیح بدهد که چگونه برنج هاشمی را پیدا کرده  است.


به دلیل این که برنج هاشمی، جزو برنج های اعلا به حساب می آید، قیمت بالاتری نسبت به برنج های دیگر دارد. وقتی در مغازه برنج فروشی هستید، بدانید که اگر تقاضای برنج هاشمی داشته باشید، با یکی از گران ترین برنج های ایرانی سر و کار خواهید داشت.

البته در پخت، برنج هاشمی جبران این موضوع را خواهد داشت؛ آن هم وقتی که عطر و بوی آن، در خانه و کوچه پیچید و به خانه همسایه هم رسید ! برعکس برنج های خارجی که انگار هورمون به خودشان تزریق کرده اند: فقط قد می کشند و بو ندارند. مزه هم که صفر !

 

نتیجه تصویری برای یوسف هاشمی برنج هاشمی

مقاوم بودن برنج هاشمی در برابر آفت های برنج

برنج هاشمی  از آن گونه برنج های  ایرانی است که در برابر آفت های برنج ، مقاوم است. مثلا برنج حسن سرایی ( که جزو برنج های منقرض شده به حساب می آید ) از برنج هایی بود که برای کاشت آن، مقدار زیادی سم باید در واحد هکتار استفاده می شد. در حالی که برنج هاشمی ، به دلیل باریک بودن ساقه ، خود مانع حضور کرم ساقه خوار درون خود می شود. همین دلیلی است که کشاورز ، سم کمتری را برای دفع آفت استفاده نماید.

کرم ساقه خوار، کرم ذلیلی است که در ساقه زندگی می کند؛ حال هر چه جایش فراخ تر باشد، زندگی اشرافی تری خواهد داشت و بهتر از جان ساقه تغذیه خواهد کرد. اما برنج هاشمی ، این اجازه را به این کرم منفور کشاورزان برنج کار شمال ، نمی دهد. ساقه باریک این برنج، سبب می شود که کرم ساقه خوار نتواند به راحتی در آن ساکن شود و پدر برنج و برنج کار را در آورد!

 


برنج هاشمی ، جزو برنج های قد بلند به حساب می آید

برنج هاشمی ، قد بلندی دارد و در مقایسه با برنج بی نام ، لاغرتر و استخوانی تر است


برنج هاشمی جزو برنج های قدبلند به حساب می آید. یعنی ساقه و خوشه آن بلندتر  از برنج های دیگر است. وقتی که خوشه آن را در کنار برنج های خوب دیگر ، همچون برنج علی کاظمی قرار می دهید، متوجه می شوید که طول بیشتری دارد. تعداد شلتوک هایی که در طول خوشه قرار گرفته اند باعث می شوند که قد برنج بیشتر بشود. هم چون جوان رشیدی که حضورش در شالیزار ، جولان طراوت و تازگی است. خوشه آن نیز طول بیشتری دارد و بلندتر از برنج های دیگر است.

 
رابطه زمین کشاورزی و برنج هاشمی

به دلیل این که برنج هاشمی ، ساقه بلندی دارد ، هر زمینی نمی تواند این برنج خوب را داشته باشد و پرورش بدهد. زمین کاشت برنج هاشمی ، باید از نظر مواد مغذی در حد مناسبی باشد؛ وگرنه در صورتی که توانایی شالیزار در حدی نباشد که بتواند تغذیه مناسبی را برای برنج هاشمی داشته باشد، این برنج خم می شود و ساقه های آن روی زمین می افتد. به این حالت  اصطلاحا گفته می شود که ساقه برنج ، خوابیده  یا افتاده است. این مساله همیشه جزو دغدغه های کشاورزان برنج کار است و به شدت از افتادن این اتفاق، واهمه دارند ؛ به خصوص اینکه افتادن ساقه برنج ، سبب می شود که هزینه بیشتری برای درو به کشاورز تحمیل بشود.
یوسف هاشمی بر این باور است که برنج هاشمی نوع سرد، از نوع گرم آن بهتر است


برنج هاشمی گیلان بر چند دسته تقسیم می شود؟

برنج هاشمی دو نوع کلی دارد: برنج هاشمی سرد و برنج هاشمی گرم. نوع سرد آن ، ساقه باریک تری نسبت به نوع گرم دارد. منظور از سرد بودن برنج هاشمی ، سرد بودن در طبع و مزاج نیست که در طب سنتی گفته می شود؛ بلکه منظور آن است که نوع سرد برنج هاشمی ، یک هفته تا ده روز دیرتر از نوع گرم تر آن می رسد. به گفته خود یوسف هاشمی ، کاشف برنج هاشمی ، نوع سرد برنج هاشمی بهتر  از نوع گرم آن می باشد.


کاشت برنج هاشمی در جاهای مختلف شمال ایران

برنج هاشمی ، ابتدا در گیلان به دست کشاورزی هوشمند و نابغه به نام یوسف هاشمی کاشته شد؛ در روستایی به نام “چاپارخانه” در اطراف خُمام. خُمام شهری است که صنایع دستی آن مشهور است و در شمال شرقی شهر رشت، مرکز استان گیلان قرار دارد.

با این حال ، خوب بودن برنج هاشمی سبب شد که این برنج به غیر از استان گیلان ، به دیگر مناطق برنج خیز شمال کشور نیز سرایت کند. مهم ترین استان دیگر، استان مازندران است که برنج هاشمی ، در سطح وسیعی از زمین  های آن کاشته می شود. برنج هاشمی ، اکنون در استان گلستان نیز کاشته و برداشت می شود. گرگان ، مرکز استان گلستان است.

چاپارخانه روستایی است که یوسف هاشمی ، کاشف برنج هاشمی در آن زندگی می کند


برنج هایی  که قبل از برنج هاشمی کاشته می شد

قبل از برنج هاشمی که در اوایل دهه هفتاد به کشت انبوه در شمال ایران رسید ، برنج بی نام و برنج خزر ، برنج های برتر شمال ایران بودند. با به میدان آمدن برنج هاشمی  ، این برنج ها ، یواش یواش میدان شالیزارهای شمال را خالی کردند. به غیر از برنج هاشمی ، برنج تازه نفس دیگری نیز در اوایل دهه هفتاد متولد شده بود که توسط کشاورز فومنی گیلانی ، علی کاظمی کشف شد. این برنج نیز برنج علی کاظمی نام گرفت و هم پای برنج هاشمی در نواحی غربی استان گیلان ، به سرعت کاشته شد و گسترش یافت.

در آن زمان ، برنج های محبوب کشاورزان ، این برنج ها بودند ؛ به گونه ای استقبال کشاورزان از برنج هاشمی و برنج علی کاظمی زیاد بود که تعداد کشاورزانی که برنج بی نام و خزر می کاشتند، سال به سال کمتر و کمتر شد و در حال حاضر ، دیگر اثری از این برنج ها ، در بازار برنج شمال ایران نمی توان یافت.

 
یک برنج کاملا خصوصی و ناوابسته به دولت

برنج هاشمی، توسط یک کشاورز و به صورت خصوصی به وجود آمده است و تکثیر شده است. برنج علی کاظمی هم این گونه است. برنج هایی که به این صورت به وجود می آیند، کاملا به استقبال دیگر کشاورزان بستگی خواهند داشت. این برنج های خصوصی اگر توسط دیگر کشاورزان کاشته بشود و گسترش بیابد، نشان خواهند داد که برنج خوبی  هستند. در غیر این صورت، خود به خود از بین خواهند رفت. در حالی که برنج هایی که توسط دولت و جهاد کشاورزی بذر آن پخش می شود، توان بیشتری برای مقاومت خواهند داشت. این بذرهای دولتی ، حتی اگر خوب هم نباشند، به دلیل آن که دولت پشتوانه آنها هست، توان بیشتری برای کاشته شدن و گسترش یافتن دارند.
اگر یوسف هاشمی ، هندی یا پاکستانی بود، جور دیگری از او سپاسگزاری می شد!


ثبت نشدن برنج هاشمی به صورت رسمی در ایران

شاید همین مساله خصوصی بودن برنج هاشمی و برنج علی کاظمی ،  سبب شده باشد که  این دو برنج، هنوز به صورت رسمی در کشور به نام یوسف هاشمی و علی کاظمی ، ثبت نشده باشند. دو کشاورز نابغه ای که خلاقیت و پشتکار شان در کشف و تولید دو گونه پر ارزش برنج ایرانی ، سبب شد که صنعت برنج شمال کشور ، دگرگون شود. اما خودشان کمترین بهره را از کشف شان بردند و کسی آنها را در سطح ملی تحویل نگرفت. برخلاف دیگر کشورهای تولید کننده برنج که مسلما اگر چنین نوابغ هوشمندی می داشتند، جور دیگری با آنها برخورد می کردند و حداقل ، حداقل هایی ارزشمند را برای سپاسگزاری از آنها ، تعیین می نمودند.

 

تصویر مرتبط

 

 
 
 

 

 منبع: برنج فروش

 

 

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20