*اطلاعات موجود در سایت بیشتر بصورت میدانی جمع آوری شده است و احتمال اشتباه وجود دارد . ما را در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات، یاری نمایید . منتظر ارسال مقالات، مطالب و دست نوشته های شما اهالی روستا، درباره موضوعات مختلف هستیم*

۴۶ راه‌ برای‌ صرفه‌ جویی‌ و مصرف‌ بهینه‌ آب‌(یادآوری)

 

 
هزینه‌های‌ بسیار زیاد تامین‌، انتقال‌ و توزیع‌ آب‌، افزایش‌ بی‌رویه‌ و غلط‌ مصرف‌ آب‌ و منابع‌ محدود آب‌ قابل‌ استفاده‌، در آینده‌ ای‌ نزدیك‌، كشور را با چالش‌های‌ جدی‌ مواجه‌ می‌سازد.

 

لازم‌ است‌ تك‌ تك‌ افراد كشور با مسئولیت‌ پذیری‌ كامل‌ و وجدانی‌ بیدار، نسبت‌ به‌ صرفه‌جویی‌ و حفاظت‌ هر چه‌ بیشتر از این‌ موهبت‌ با ارزش‌ الهی‌، شكرگزار عملی‌ این‌ نعمت‌ بی‌همتای‌ خداوند سبحان‌ باشیم‌ و به‌ یاد داشته‌ باشیم‌.

 

اهالی روستای ایمن آباد و کروکلا نیز باید در این امر مهم باید نقش خود را به درستی ایفا کنند.


شكر نعمت‌ نعمتت‌ افزون‌ كند                كفر، نعمت‌ از كفت‌ بیرون‌ كند

 

 

 


راهكارهای‌ پیشنهادی‌ برای‌ صرفه‌جویی‌ آب‌


1_ همیشه‌ به‌ یاد داشته‌ باشید از آب‌ حفاظت‌ كنید، زیرا نگهداری‌ از آب‌ و صرفه‌جویی‌ در مصرف‌ آن‌ كاری‌ بسیار مهم‌ و حیاتی‌ می‌باشد.


2_ سعی‌ كنید هر روز در جهت‌ صرفه‌جوی‌ آب‌، یك‌ كار مثبت‌ انجام‌ دهید. نگران‌ نباشید از اینكه‌ برخی‌ روش‌ها در نظر شما كوچك‌ و ناچیز به‌ نظر می‌آید، زیرا هر قطره‌ آب‌ مهم‌ است‌. بنابراین‌ به‌ همه‌ آشنایان‌، دوستان‌، همسایگان‌ و همكاران‌ محل‌ كارتان‌ یادآوری‌ كنید در صرفه‌جویی‌ آب‌ بكوشند.


3_ كارها و اموری‌ را كه‌ نگهداری‌ و صرفه‌جویی‌ هر چه‌ بیشتر از آب‌ را تمرین‌ و تكرار می‌كنند، مورد تشویق‌ قرار دهید.


4_ در منطقه‌ زندگی‌ خود، از تمام‌ روش‌های‌ نگهداری‌ آب‌ و قواعد كمتر مصرف‌ كردن‌ آن‌ به‌ صورت‌ موثر آگاه‌ شده‌ و آن‌ روش‌ها را رعایت‌ كرده‌ و به‌ دیگران‌ نیز آموزش‌ دهید.


5_ به‌ فرزندان‌ خود آموزش‌ دهید كه‌ لازم‌ است‌ از آب‌ حفاظت‌ كرده‌ و در مصرف‌ آن‌ صرفه‌جویی‌ كنند. حتی‌ الامكان‌ از خرید اسباب‌بازی‌هایی‌ كه‌ به‌ آب‌ یا جریان‌ ثابت‌ آب‌ نیاز دارند خودداری‌ كنید.

 

6_ همكاران‌ خود را در محل‌های‌ كار تشویق‌ كنید، با روش‌های‌ موثر، آب‌ را بیشتر محافظت‌ كنند.

 

7_ هر جا صحنه‌های‌ هدر رفتن‌ آب‌ مانند لوله‌های‌ شكسته‌ آب‌، آب‌نماهای‌ خراب‌، منابع‌ آبی‌ دارای‌ نشت‌ كه‌ به‌ حال‌ خود رها شده‌اند و... می‌بینید به‌ شركت‌ آب‌ و فاضلات‌ آن‌ منطقه‌ و مسئولان‌ مربوطه‌ گزارش‌ دهید تا رسیدگی‌های‌ لازم‌ انجام‌ شود.


8_ مراكز آموزشی‌ را تشویق‌ نمایید كه‌ به‌ فراگیران‌ خود، روش‌های‌ نگهداری‌ و صرفه‌جویی‌ از آب‌ را آموزش‌ و آن‌ آموزش‌ها را به‌ صورت‌ مثبت‌ افزایش‌ دهند.


9_ وقتی‌ در جایی‌ غیر از منزل‌ خود اقامت‌ دارید مثل‌ هتل‌ها، اماكن‌ اداری‌، موسسات‌ آموزشی‌ و... به‌ صرف‌ اینكه‌ قبض‌ آب‌ را شخص دیگری‌ پرداخت‌ می‌كند، آب‌ را اسراف‌ نكنید و در صرفه‌جویی‌ آن‌ بكوشید.


10_ به‌ دنبال‌ تدوین‌ برنامه‌هایی‌ باشید كه‌ روش‌های‌ نگهداری‌ و صرفه‌جویی‌ از آب‌ را به‌ زایران‌ و مسافران‌ شهر شما نشان‌ می‌دهد.


11_ به‌ دنبال‌ تدوین‌ برنامه‌هایی‌ باشید كه‌ روش‌های‌ احیای‌ آب‌ از دست‌ رفته‌ را به‌ منظور آبیاری‌ و استفاده‌های‌ مفید دیگر آموزش‌ می‌دهند.


12_ حتما لوله‌ها و شیرهای‌ منزلتان‌ را بررسی‌ نمایید تا هیچ‌گونه‌ نشتی‌ آب‌ نداشته‌ باشد، زیرا در بسیاری‌ از منازل‌ ممكن‌ است‌ نشتی‌ آب‌ پنهان‌ وجود داشته‌ باشد. می‌گویید چگونه‌؟ بسیار ساده‌ است‌. برای‌ این‌ كار می‌توانید پس‌ از یك‌ دوره‌ ۲ ساعته‌ كه‌ آبی‌ مصرف‌ نكرده‌اید، كنتور آب‌ منزل‌ خود را بررسی‌ نمایید، اگر از آخرین‌ رقم‌ مصرفی‌ آب‌، مقدار بیشتری‌ را نشان‌ می‌دهد، در جایی‌ از ساختمان‌ منزلتان‌ نشتی‌ آب‌ وجود دارد.


13_ همواره‌ شیرهای‌ آب‌، لوله‌ها و اتصالات‌ آنها را كنترل‌ كنید تا چكه‌ نكند. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ ۸۰ لیتر آب‌ در هفته‌ می‌شود.


14_ لوله‌های‌ آب‌ منزل‌ خودر ا عایق‌ كنید. به‌ این‌ صورت‌ هنگام‌ نیاز به‌ آب‌ گرم‌، زودتر به‌ آن‌ دسترسی‌ خواهید داشت‌.


15_ هنگامی‌ كه‌ می‌خواهید دمای‌ آب‌ را تنظیم‌ كنید این‌ تنظیم‌ دمای‌ آب‌ را به‌ وسیله‌ كم‌ كردن‌ جریان‌ آب‌ سرد یا گرم‌ انجام‌ دهید نه‌ با زیاد كردن‌ جریان‌ آب‌ سرد یا گرم‌.


16_ همیشه‌ به‌ جای‌ اینكه‌ موقع‌ نوشیدن‌ آب‌، شیر را باز كنید، یك‌ بطری‌ آب‌ سرد از قبل‌ در یخچال‌ خود داشته‌ باشید و از آن‌ استفاده‌ كنید. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.


17_  هنگامی‌ كه‌ شیر آب‌ را باز می‌كنید و منتظر هستید آب‌ گرم‌ در لوله‌ جریان‌ یابد، مقدار آب‌ سردی‌ را كه‌ از لوله‌ می‌رود در ظرفی‌ بریزید تا بعداص از آن‌ در آبیاری‌ گیاهان‌ خانگی‌ استفاده‌ نمایید. این‌ كار بین‌ ۴۰۰تا ۱۲۰۰ لیتر آب‌ را در ماه‌ ذخیره‌ می‌كند.


18_  هنگامی‌ كه‌ مسواك‌ می‌زنید شیر آب‌ را ببندید. این‌ روش‌ ۱۲ لیتر آب‌ در روز را ذخیره‌ می‌كند. می‌توان‌ با استفاده‌ از یك‌ لیوان‌ آب‌، دندان‌های‌ خود را مسواك‌ بزنید.


19_ مدت‌ دوش‌ گرفتن‌ خود را كوتاه‌ كنید. كاهش‌ این‌ مدت‌ زمان‌ حتی‌ بمدت‌ ۲دقیقه‌ می‌تواند ۲۸۰۰ لیتر در ماه‌ آب‌ را ذخیره‌ كند. شایان‌ ذكر است‌ با هر دقیقه‌ دوش‌ گرفتن‌، بین‌ ۲۰ تا ۴۰ لیتر آب‌ مصرف‌ می‌شود بنابراین‌ بهتر است‌ زمان‌ مورد نظر برای‌ دوش‌ گرفتن‌ را كاهش‌ دهید.

 

20_ در حمام‌ از سر دوش‌هایی‌ استفاده‌ كنید كه‌ آب‌ را كم‌، آهسته‌ و به‌ صورت‌ منظم‌ جاری‌ می‌كنند. این‌ روش‌ بین‌ ۲۰۰۰ تا ۳۲۰۰ لیتر آب‌ را در ماه‌ ذخیره‌ می‌كند.


21_ در هنگام‌ شستن‌ ظرف‌ها، ابتدا ظرف‌ مناسبی‌ را تا نیمه‌ پر از محلول‌ آب‌ و مایع‌ ظرف‌شویی‌ كنید و ظرف‌ها را در آن‌ بشویید و سپس‌ زیر جریان‌ كم‌ آب‌، آبكشی‌ نمایید.


22_ هنگام‌ شستن‌ ظرف‌ها به‌ جای‌ اینكه‌ شیر آب‌ را كاملا بر روی‌ ظرف‌ها باز كنید از جریان‌ كم‌آب‌ برای‌ شست‌وشوی‌ آنها استفاده‌ نمایید و برای‌ خیساندن‌ ظروف‌ موقع‌ شست‌وشو با یك‌ آب‌ پاش‌ كوچك‌ آنها را بخیسانید. این‌ روش‌ باعث‌ ذخیره‌ آب‌ بین‌ ۸۰۰ تا ۲۰۰۰ لیتر در ماه‌ می‌شود.


23_ هنگام‌ شستن‌ میوه‌ و سبزی‌،ابتدا ظرف‌ مناسبی‌ را تا نیمه‌ از آب‌ و ماده‌ ضدعفونی‌ پركرده‌ و سبزی‌ و میوه‌ را به‌ مدت‌ مناسب‌ خیسانده‌ و سپس‌ زیر جریان‌ كم‌ آب‌ ،آب‌ كشی‌ كنید.


24_ برای‌ شستن‌ میوه‌ و سبزی‌، ابتدا ظرف‌ مناسبی‌ را تا نیمه‌ از آب‌ و ماده‌ ضدعفونی‌ پر نموده‌ و سپس‌ سبزی‌ و میوه‌ را در آن‌ خیسانده‌ و پس‌ از مدت‌ زمان‌ مورد نظر برای‌ ضدعفونی‌، زیر جریان‌ كم‌ آب‌، سبزی‌ و میوه‌ را آب‌ كشی‌ نمایید.


25_ فقط‌ در صورتی‌ از ماشین‌ لباسشویی‌ یا ظرفشویی‌ استفاده‌ نمایید كه‌ ظرفیت‌ آنها كاملاً پر شده‌ باشند. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ ۳۰۰ تا ۸۰۰ لیتر آب‌ در هفته‌ می‌شود.


26_ برای‌ تمیز كردن‌ پیاده‌روها و جلو در منزل‌ خود از آب‌ لوله‌كشی‌ استفاده‌ نكنید.


27_ برای‌ شستن‌ اتومبیل‌ به‌ جای‌ استفاده‌ مداوم‌ از آب‌ می‌توان‌ از یك‌ سطل‌ آب‌ استفاده‌ كرد. چنانچه‌ اتومبیل‌ خود را برای‌ شستشو به‌ كارواش‌ می‌برید، مطمئن‌ باشید كارواش‌ مورد نظر، از آب‌ درگردش‌ و یا آب‌ غیرقابل‌ شرب‌ استفاده‌ می‌كند.


28_ كولرهای‌ آبی‌ را هر چند وقت‌ یك‌ بار بازدید نموده‌ و در صورت‌ اتلاف‌ آب‌، از شیرهای‌ شناور بادوام‌ و محكم‌ استفاده‌ نمایید.


29_ بر روی‌ كولرهای‌ آبی‌ از سایبان‌ استفاده‌ نمایید. این‌ كار درصد زیادی‌ از آب‌ مصرفی‌ را كاهش‌ داده‌ و دمای‌ محیط‌ كولر را خنك‌تر می‌كند.


30_ در فصل‌ تابستان‌ و به‌ خصوص‌ در گرم‌ترین‌ ساعات‌ روز كه‌ مصرف‌ آب‌، بیشترین‌ میزان‌ را دارد، سعی‌ كنید مصارف‌ غیرضروری‌ را كاهش‌ داده‌ تا آب‌ در دسترس‌ همگان‌ باشد و جریان‌ آب‌ قطع‌ نگردد.



31_ سعی‌ كنید غذاهای‌ منجمد درون‌ فریزر خود را بدون‌ استفاده‌ از آب‌، از حالت‌ انجماد خارج‌ كنید یا اینكه‌ یك‌ شب‌ قبل‌ از مصرف‌، مواد غذایی‌ را از فریزر بیرون‌ آورده‌ و در طبقات‌ یخچال‌ قرار دهید. برای‌ این‌ كار از میكروفر نیز می‌توان‌ استفاده‌ نمود. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ آب‌ بین‌ ۲۰۰ تا ۶۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.



32_ سعی‌ كنید بیشتر درختان‌ و گیاهان‌ بومی‌ مقاوم‌ در برابر كم‌ آبی‌ را در فضاهای‌ سبز بكارید. این‌ روش‌ باعث‌ ذخیره‌ ۴۰۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.



33_ حتی‌المقدور برای‌ پوشش‌ و زیبایی‌ فضای‌ سبز از چمن‌ استفاده‌ نكنید و در صورت‌ استفاده‌، چمن‌ها را بیش‌ از اندازه‌ كود ندهید، زیرا این‌ مساله‌ باعث‌ می‌شود هنگام‌ آبیاری‌، چمن‌ آب‌ بیشتری‌ مصرف‌ كند. بیشتر از كودهایی‌ استفاده‌ كنید كه‌ شامل‌ تركیبات‌ نیتروژن‌ باشند تا رهاسازی‌ آب‌ در داخل‌ خاك‌ به‌ آهستگی‌ صورت‌ گیرد.



34_ چمن‌ها را صبح‌ زود یا هنگام‌ غروب‌ آبیاری‌ كنید. مخصوصا وقتی‌ هوا گرم‌ و تبخیر آب‌ بیشتر است‌ از آبیاری‌ آنها پرهیز كنید. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ ۱۲۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.



35_ دهانه‌ آبپاش‌ وسایل‌ آبیاری‌ خود را به‌ نحوی‌ تنظیم‌ كنید كه‌ هنگام‌ آبیاری‌، آب‌ فقط‌ روی‌ چمن‌ها و گیاهان‌ بپاشد و نه‌ اینكه‌ لبه‌ پیاده‌روها یا خیابان‌ها را هم‌ خیس‌ كند. این‌ روش‌ باعث‌ ذخیره‌ ۲۰۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.


36_ به‌ جای‌ اینكه‌ برای‌ آبیاری‌ هر روز از آبپاش‌ استفاده‌ كنید، فضای‌ سبز و چمن‌ها را فقط‌ زمانی‌ كه‌ نیاز است‌ آبیاری‌ كنید. بطور معمول‌ یك‌ بار در هفته‌ آنها را آب‌ دهید. این‌ روش‌ باعث‌ ذخیره‌ ۴۰۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.


37_ از آبیاری‌ چمن‌ها در روزهایی‌ كه‌ باد می‌وزد خودداری‌ كنید تا آب‌ بی‌جهت‌ تبخیر نگردد. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ لیتر آب‌ در هر دفعه‌ می‌شود.


38_ در روزهای‌ سرد و بارانی‌ مقدار آبیاری‌ گیاهان‌ را كمتر كنید یا از آب‌پاش‌های‌ خودكار كه‌ آب‌ كمتری‌ مصرف‌ می‌كنند در این‌ مواقع‌ استفاده‌ كنید. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ لیتر آب‌ در هر دفعه‌ می‌شود.


39_ به‌ منظور تبخیر كندتر آب‌، در قسمت‌های‌ خشك‌ باغ‌ها از كاه‌ و برگ‌های‌ تر و تازه‌ استفاده‌ كنید. این‌ كار باعث‌ ذخیره‌ ۴۰۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.


40_ از نصب‌ آب‌نماهای‌ تزیینی‌ خودداری‌ كنید مگر در صورتی‌ كه‌ برای‌ آنها از آب‌ در گردش‌ استفاده‌ كنید.


41_ اگر در منزل‌ خود استخر دارید از یك‌ صافی‌ جدید استفاده‌ كنید زیرا صافی‌های‌ قدیمی‌ در اثر فشار گردش‌ آب‌ بتدریج‌ مقدار آب‌ زیادی‌ را استفاده‌ و هدر می‌دهند. (بین‌ ۷۲۰ تا ۱۰۰۰ لیتر آب‌ یا بیشتر).


42_ به‌ منظور جلوگیری‌ از تبخیر آب‌ استخرها، روی‌ آن‌ را بپوشانید. این‌ كار باعث‌ می‌شود استخر شما تمیزتر بماند و نیاز كمتری‌ به‌ استفاده‌ از مواد شیمیایی‌ در آب‌ داشته‌ باشد. این‌ روش‌ باعث‌ ذخیره‌ ۵۲۰۰ لیتر آب‌ در ماه‌ می‌شود.


43_ در صورتی‌ كه‌ فلاش‌ تانك‌ توالت‌ منزل‌ شما هنگام‌ استفاده‌ از آن‌ در مرحله‌ ریزش‌ آب‌ گیر می‌كند و آب‌ پیوسته‌ هدر می‌رود، آن‌ را تعمیر و تنظیم‌ كنید.


44_ زباله‌های‌ حمامی‌ و مواد دورریختنی‌ حمام‌ را به‌ جای‌ اینكه‌ با فشار آب‌، آنها را درون‌ چاه‌ آب‌ سرازیر كنید، در یك‌ سبد مخصوص‌ بریزید و سپس‌ به‌ سطل‌ زباله‌ منتقل‌ كنید. این‌ كار بین‌ ۱۶۰۰ تا ۲۴۰۰ لیتر آب‌ را در ماه‌ ذخیره‌ می‌كند.


45_ به‌ جای‌ اینكه‌ آب‌ را روی‌ تیغه‌ اصلاح‌ (خودتراش‌) خود سرازیر كنید، تیغه‌ اصلاح‌ خود را به‌ مقدار كم‌ آب‌ بشویید یا آن‌ را درون‌ یك‌ ظرف‌ كوچك‌ آب‌ تمیز كنید.


46_ در صورت‌ ذخیره‌ آب‌ در مواقع‌ قطع‌ احتمالی‌ و جیره‌بندی‌ آب‌، آب‌های‌ ذخیره‌ شده‌ را پس‌ از وصل‌ مجدد آب‌، دور نریخته‌ و به‌ صورت‌ متناسب‌ استفاده‌ كنید.

 

 


و در پایان‌ بدانیم‌ كه‌ می‌باید به‌ صورت‌ جدی‌ و از همین‌ امروز به‌ فكر صرفه‌جویی‌ در مصرف‌ آب‌ باشیم‌ و هر روز از خود بپرسیم‌ كه‌ امروز چه‌ میزان‌ آب‌ صرفه‌جویی‌ كرده‌ایم‌؟


 

ضمنا یك‌ بار دیگر این‌ مقاله‌ را بخوانید و آن‌ را در محل‌ مناسبی‌ در معرض‌ دید خود و دیگران‌ قرار دهید. مطمئن‌ باشید خواندن‌ و عمل‌ كردن‌ به‌ مطالب‌ این‌ مقاله‌ از هر نظر به‌ نفع‌ شما است‌.

 

 

 

 

 

 

گردآوری‌ و ترجمه‌: علیرضا طاهری‌ و كیوان‌ نجیب‌ نیا

                    منبع: روزنامه اعتماد

 

 

 

معضل آفت‌کش‌های قدیمی در ایران(یادآوری)

 

بیش از 70 درصد مصرف آفتکش‌های کشور منحصر به 18 نوع است که 54 درصد آن منحصرا به 9 آفتکش اختصاص داشته که تاریخ ثبت آنها به قبل از سال 1356 برمی‌گردد و 16 درصد باقیمانده به سموم ثبت شده در سال‌های 57 الی 77 بوده است.

 

معضل آفت‌کش‌های قدیمی در ایران

معاون وزیر جهاد کشاورزی و معاون پژوهشی مرکز ملی مطالعات کشاورزی و آب اتاق ایران، تعداد آفتکش‌های ثبت شده در ایران را 300 نوع اعلام کرد و گفت: با این حال تنها حدود 120 نوع از این تعداد در کشور تهیه و تامین می‌شود که در نتیجه تنوع مصرف آفتکش‌ها حدود 40 درصد میزان ثبت شده آنها در کشور است.

به گزارش ایانا به نقل از اتاق بازرگانی ایران، عباس کشاورز، در همایش سلامت و کیفیت محصولات غذایی در فرهنگستان علوم با عنوان «سلامت و کیفیت تولیدات گیاهی (زراعی و باغی) با رویکرد مدیریت مصرف آفتکش‌های شیمیایی» به بررسی چالش‌های سلامت محصولات کشاورزی در کشور پرداخت.

او با بیان اینکه سلامت غذا یکی از مولفه‌های امنیت غذایی است گفت: امنیت غذایی به معنی اطمینان از دسترسی فیزیکی و اقتصادی همه‌ مردم به غذای کافی، مغذی و سالم در تمام اوقات برای داشتن فعالیت و زندگی سالم است.

او گفت: متوسط تولیدات زراعی در برنامه پنجم توسعه از 65.4 میلیون تن در سال 90 به 77 میلیون تن در سال 94 و 83 میلیون تن در سال 95 رسیده و متوسط تولید محصولات باغی نیز طی همین مدت از 14.5 میلیون تن در سال 90 به 19.4 میلیون تن در سال 94 و 21 میلیون تن در سال 95 (با احتساب تولیدات گلخانه‌ای) افزایش یافته است.

کشاورز با اشار به ارزیابی دو شاخص اصلی امنیت غذایی یعنی انرژی و پروتئین حاصل از عرضه و مصرف مواد غذایی در مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران گفت: میزان عرضه سرانه انرژی و پروتئین عرضه شده در سال 1395 به ترتیب 3556 کیلوکالری و 102 گرم در روز بوده که 87 درصد انرژی و 66 درصد پروتئین از فرآورده‌های گیاهی تامین شده و میزان خودکفائی انرژی 77.4 درصد و پروتئین 88.6 درصد بوده است. تولید غذای بیشتر مستلزم مصرف بیشتر کودها و آفتکش‌های شیمیایی، کشت چند باره زمین در یک فصل زراعی و استفاده از فناوری های جدید است.

کشاورز تعداد آفتکش‌های ثبت شده در ایران را 300 نوع اعلام کرد و گفت: با این حال تنها حدود 120 نوع از این تعداد در کشور تهیه و تامین می‌شود که در نتیجه تنوع مصرف آفتکش‌ها حدود 40 درصد میزان ثبت شده آنها در کشور است.

کشاورز افزود: 35 درصد آفتکش‌های ثبت شده و مجاز کشور را علف‌کش‌ها، 27 درصد حشره کش‌ها، 23 درصد قارچ‌کش‌ها و نماتدکش‌ها، 5 درصد کنه کش‌ها و 10 درصد سایر آفتکش‌ها را تشکیل می دهد و بر اساس میانگین 5 ساله 1391 الی 1395، 40 درصد آفتکش‌های تدارک شده به حشره کش‌ها، 40 درصد به علف‌کش‌ها، 14.5درصد به قارچ‌کش‌ها، 2.6 درصد به کنه کش‌ها و باقیمانده که 3 درصد است به سایر آفتکش‌های دیگر اختصاص داشته.

معاون پژوهشی مرکز ملی مطالعات کشاورزی و آب اتاق ایران گفت: میانگین سطح زیرکشت محصولات زراعی و باغی (بارور) در سال‌های 90 الی 95 به تفکیک 11.9 و 2.2 میلیون هکتار و میانگین سطح کنترل شیمیایی عوامل خسارت‌زای زنده گیاهی به ترتیب 12.8 و 3.4میلیون هکتار (با احتساب کلیه سم‌پاشی‌های تکراری) بوده و مقدار متوسط سموم تدارک شده طی همین مدت به تفکیک 9404 تن تکنیکال و 8924 تن آماده مصرف بوده است.

کشاور با اشاره به قدیمی بودن آفتکش‌ها گفت: نگاهی عمیق‌تر به مقدار مصرف آفتکش‌ها در کشور تا پایان سال 92 می‌تواند واقعیت‌های بیشتری از مصرف آنها را نشان دهد. بیش از 70 درصد مصرف آفتکش‌های کشور منحصر به 18 نوع است که 54 درصد آن منحصرا به 9 آفتکش اختصاص داشته که تاریخ ثبت آنها به قبل از سال 1356 برمی‌گردد و 16 درصد باقیمانده به سموم ثبت شده در سال‌های 57 الی 77 بوده است.

معاون زراعت وزارت جهاد گفت: در گروه حشره کش‌ها که بیش از 90 حشره کش ثبت شده است، تنها 5 نوع حشره کش بیش از 60 درصد مصرف حشره کش‌ها را به خود اختصاص داده که هر 5 نوع آن ثبت شده قبل از سال 1357 است. در گروه علف‌کش‌ها با وجود بیش از 95 نوع علف‌کش ثبت شده تنها 6 نوع آن بیش از 77 درصد مصرف این گروه را تشکیل می‌دهند. پنج نوع ثبت شده قبل از سال 56 و یک نوع سال 73 است. در گروه قارچکش‌ها با وجود بیش از 75 نوع قارچکش ثبت شده تنها 4 نوع آن بیش از 55 درصد مصرف این گروه را به خود اختصاص داده و ثبت شده در سال‌های 48، 64، 73 و 75 است.

عباس کشاورز افزود: همچنین نتایج نظرسنجی که در مرکز ملی مطالعات کشاورزی و آب صورت گرفت نشان داد که از 850 کشاورز حدود20 درصد آنان برای خرید و مصرف آفتکش به تجربیات خود اکتفا می‌کنند، 47 درصد بر اساس توصیه فروشگاه‌های عرضه آفتکش و فقط 33 درصد آنها برای تهیه نسخه و خرید آفتکش به کارشناسان دفع آفات مراجعه می‌کنند. بر اساس نظرسنجی از 285 کارشناس گیاه‌پزشکی مشخص شد که میزان ریسک پذیری آنها در معرفی آفتکش‌های جدید به کشاورزان پایین است، به عبارت دیگر بیشتر تمایل دارند آفتکش‌های شناخته شده قبلی را به کشاورزان معرفی کنند. یکی از دلایل این امر می‌تواند عدم آگاهی و شناخت کافی کارشناسان از این آفتکشها باشد و آن هم بدلیل ضعف آموزش و آشنایی آنان است.

او گفت: بر اساس همین نظرسنجی میزان رضایتمندی کشاورزان طی دو سال 91 و 92 از کارائی آفتکشها نشان می‌دهد در مجموع کیفیت و کارائی آفتکش‌ها، مورد رضایت اغلب کشاورزان نبوده است. به عنوان مثال تنها 19 درصد پسته کاران کشور از کارایی آفتکش‌ها طی این دو سال راضی بوده اند. در گندم و جو 55 درصد، در برنج 55 درصد، در سبزی و جالیز 28 درصد و در نخیلات 35 درصد از عملکرد آفتکش‌ها راضی بوده است. ولی باید این حقیقت را پذیرفت که کیفیت آفتکش‌ها به عنوان بخش مهم تاثیرگذار بر کارائی آنها مورد رضایت کشاورزان نیست. بر اساس همین نظرسنجی، تنها 6 درصد کشاورزان برای خرید آفتکش صرفا به قیمت آن توجه می‌کنند، 60 درصد آنها کیفیت آفتکش و قیمت آن جزء اولین معیارهای آنها در انتخاب است و 34 درصد صرفا به کیفیت آفتکش توجه دارند و در این رابطه 70 درصد پسته کاران کشور کیفیت آفتکش را مهمترین فاکتور در انتخاب خود می‌دانند.

معاون زراعت وزارت جهاد گفت: از جمله چالش‌های موجود در بخش گیاه‌پزشکی کشور شامل توزیع نامناسب آفتکش‌ها و مصرف آنها اکثرا بدون نسخه گیاه‌پزشکی، محدودیت در تنوع مصرف آفتکش‌ها، ضعف در دانش و آگاهی در کنترل عوامل خسارت‌زا و مشکلات کاربرد آفتکش‌ها است.

به گفته عباس کشاورز بررسی شرایط موجود نشان می‌دهد که هر چند میزان مصرف سموم در کشور نسبت به میانگین جهانی در شرایط مناسبی قرار دارد ولی مراحل تامین، ثبت، توزیع، فروش و کاربرد آفتکش‌ها در کشور دارای مشکلاتی است که موجب کاهش کارایی آفتکش‌ها، خسارت به تولید و بروز مشکلات بهداشتی و زیست‌ محیطی شده. میانگین مصرف ماده موثره سموم در ایران 780 گرم در هکتار و در جهان حدود 1000 گرم است.

کشاورز گفت: مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران بر اساس اظهارات و نگرانی‌های کشاورزان و کارشناسان از بحث کارائی آفتکش‌ها، در بررسی میدانی یعنی نظر سنجی از 850 کشاورز و 285 کارشناس گیاهپزشکی، جوانب مختلف مترتب بر موضوع را مورد مطالعه قرار داده و راهکارهای مناسبی برای ساماندهی وضعیت آفتکش‌ها ارائه کرده است. مهمترین گزینه پیش رو اعمال مدیریت صحیح در عرصه‌های تولید، واردات، ثبت، توزیع، فروش، کنترل کیفی، مصرف و شیوه‌های کاربرد آفتکش‌ها در قالب مدیریت تلفیقی آفات با استقرار سیستم‌های پیش آگاهی است.

 

 

للـه شكر يا نيشكر، طلاي سرخ زمستانه (یادآوری)

للـه شکر سوغات مازندران است که عطر آن در زمستان مشام گردشگران را معطر می‌کند.

 

 

نیشکر با توجه به اینکه در مناطق جلگه ای به خوبی رشد می کند می تواند به عنوان محصولی استراتژیک در خودکفایی کشور نقش داشته باشد.

 

با شروع فصل سرما برداشت محصولاتی همچون نیشکر در مناطق شمال کشور آغاز می شود و بعد از برداشت فرآورده های بسیاری از آن بدست می آید که استحصال سنتی شکر قرمز از این گیاه تاریخی در فصل زمستان، گرمای تازه‌ای به سبد غذایی خانواده‌های مازندرانی می‌بخشد.

 

نیشکر گیاهی بلند است از جنس تباشیر، از تیره غلات و بومی مناطق معتدل گرم تا مناطق حاره. بر اساس طبقه‌بندی‌های مختلف ۶ تا ۳۷ گونه دارد و دارای ساقه ضخیم و بند بند است و قسمت داخلی ساقه آن لیفی و حاوی مقادیر زیادی عصاره شکر است و همچنین بلندی ساقهٔ آن بین ۲ تا ۶ متر می‌باشد.

 

این گیاه در حدود 200 کشور کشت می‌شود و از برداشت آن، هر سال در حدود ۱۳۲۴میلیون تن شکر تولید می‌شود. در سال ۲۰۰۵ برزیل با اختلاف زیادی بزرگ‌ترین تولیدکنندهٔ نیشکر بوده ‌است.

 

در چند دهه گذشته به منظور تهیه شکر قرمز کشت گیاه نیشکر در مناطق جلگه ای استان مازندران رواج داشت برای گرفتن شیره نیشکر و تبدیل آن به شکر قرمز از وسیله ای چوبی به نام “کلیا” که به ابتکار اهالی محلی تماماً از چوب ساخته شده استفاده می شود. به این منظور سرپناهی به ابعاد تقریبی 5×15 متر مربع با مصالح سنتی موجود در محل که بیشتر از نی و چوب بود برپا می شد و در وسط این سرپناه “کلیا” قرار می گرفت.

 

در 70 هکتار از زمین های کشاورزی شهرستان قائم‌شهر نیشکر به عنوان محصول اصلی کشت شده است و در مازندران بهترین نوع شکر قرمز در روستاهای چپی، ریکنده، کوتنا، پرچینک، سید ابوصالح، بشل سوادکوه، منطقه بابل کنار در روستاهای قران تالار، سید کلا، کاردرکلا، امیرکلا، درازکلا، شیردارکلا و گاوان کلا کشت تولید می شود.

 

استان مازندران دارای 30 کارگاه کوچک تبدیل و فرآوری شکر سرخ است که فرایند آبگیری و استحصال شکر سرخ از نی تر در آن انجام می پذیرد.

 

میانگین هزینه کاشت، داشت و برداشت در یک هکتار نیشکر حدود 60 میلیون ریال و درآمد حاصل از کشت این محصول در هر هکتار 220 میلیون ریال است. هم اکنون 12 کارگاه فرآوری نیشکر در شهرستان قائم‌شهر فعال است.

 

در صورتى که زمین هاى مازندران که از نوع خاک سیاه هستند خود از بهترین زمین ها براى کشت بذر و قلمه نیشکر به شمار می‌روند.

 

رقم هاى نیشکر را به واسطه ضخامت و بلندى ساقه و به خصوص رنگ آن مى شناسند و نوع نیشکر بومى مازندران شکر قرمز است که باید در صورت توجه به کشت مجدد نیشکر در این استان، نسبت به اصلاح نژادهاى نیشکر و ایجاد رقم هاى جدید و افزایش قند آن کوشش کرد تا کشت نیشکر که حتى آثار آن هنوز به صورت طبیعى در مازندران وجود دارد، مجدداً زنده و احیا شود.

 

 

تاریخچه کشت نیشکر

 50 سال پیش کشت این محصول در مازندران رواج پیدا کرد، اما پس از آن و به مدت 40 سال به دست فراموشی سپرده شد ولی در ده سال اخیر رونق یافته است.

 

شیره حاصله از مرحله آبگیری در دیگ های بزرگ مسی 200 لیتری معروف به (کلا) ریخته می شود و هر هکتار به طور متوسط 200 تا 250 کلا یا دیگ 200 لیتری نیشکر تولید می کند، چیزی حدود 50 هزار لیتر شیره خام است و میانگین عملکرد این محصول در ھر ھکتار، دو تن و متوسط قیمت ھر کیلوگرم 100 ھزار ریال است.

 

شکر قرمز یا نیشکر علاوه بر آنکه خاصیت داروئی دارد، همراه با چای مورد استفاده قرار می گیرد. برای تهیه قند قرمز که اصولا اشتهاآور نیز است بعد از این که نیشکر کوبیده و آبگیری شد آن را داخل دیگ های بزرگ می ریزند و پس از ساعت‌ها جوشیدن سفت می شود.

 

احمد باوند سوادکوهی پژوهشگر تاریخ در گفت وگو با ایسنا با بیان اینکه دو نوع لل در منطقه کشت می شد یکی هندی لل و دیگری کل لل، هندی لل مانند جارو بوده که تخم داشت، اظهار کرد: بذر آن را در زمین می پاشیدند و بعد از یک ماه وجین برداشت می‌کردند، این لل فقط شیره دارد و شکر از آن به دست نمی آید.

 

وی با اشاره به اینکه بذر نیشکر را از خود نی که قطعه قطعه می‌کردند به اندازه 5 تا 10 سانتی متر در زمین به فاصله 30 سانتی متر می کاشتند، تصریح کرد: کاشت آن در اوایل اسفند بعد از یک الی دو ماه وجین می کردند و برداشت آن اواخر پاییز بود که این نیشکر دارای کف، دشو و شکر قرمز بود.

 

باوند با عنوان به اینکه در گذشته نیشکر بعد از اینکه برگ هایش از آن جدا شد به اندازه 10 تا 15 سانتیمتر قطعه قطعه می شد، افزود: در نقطه ای بنام کلاسر نیشکرها را آب گیری می کردند، “کلاسر محوطه ای بود مسقف از برگ نی و گاله در وسط و استوانه ای که گاو یا اسبی به دور استوانه می چرخید و نیشکر را آب گیری می کردند؛ عصاره حاصل از نیشکر را در دیگ بزرگ ریخته و آن را غلیظ می کردند.

 

وی با بیان اینکه عمل آوری عصاره نیشکر مهارت خاصی می خواست که کار هرکس نبود حداقل به 12 ساعت زمان نیاز داشت تا از آن کف و سپس دشو یا دوشاب و شکر قرمز به دست آورند، ادامه داد: هنگامی که عصاره نیشکر را در دیگ می ریختند یک یا دو نفر می بایست عصاره را “کترا” بزند تا تبدیل به کفی سفید رنگ شود اولین کف تلخ بود به آن تله کف می گفتند و بیشتر دشو و شکر قرمز از این عصاره درست می کردند چون ماندگاری آن زیاد بود.

 

این پژوهشگر با اشاره به اینکه هنگامی که گاو یا اسب دور استوانه میچرخید یک یا دو تا از فرزندان خانواده را روی چوب پشتی اسب یا گاو سوار می کردن و آنها گاو یا اسب را به حرکت در می آوردند، یادآور شد: به هنگام تحریک حیوان برای حرکت ترانه می خواندن و ترانه ها معمولا امیری خوانی بود و همچنین شب ها در کلاسر لل وا می زدند و بیشتر داستان شکار و شاهنامه و اشعار امیر مازواری می خواندند.

 

وی ادامه داد: سوخت آتش هیزم و دیگ ها از جنس مس بود که به فاصله 120 سانتی متر از زمین فاصله داشت و بر روی چینه گلی بنا می شد و هر چند سال دیگ را با عنصر خاصی به اصطلاح قلیایی می کردند تا درخشندگی خود را بدست آورد.

 

از نظر تجاری نیشکر در طیف وسیعی از اراضی و خاک ها کشت می شود و در زمین های مسطح تا خیلی شیب دار و در خاک های آبرفتی و بنابراین مازندران می تواند جایگاه مناسبی برای کشت ارقام ویژه نیشکر باشد و از این طریق در ایجاد خودکفایی در تولید این محصول استراتژیک در کشور نقش آفرینی کند.

 

استفاده از مواد خوراکی ارگانیک مورد توجه جدی است و شکر سرخ به دور از هر گونه سم و کود است.

 

لازم به توضيح اينكه جشنواره للـه شكر و گردشگري روستايي در روستای سيف كتي قايمشهر در دي ماه سال 1394 براي معرفي و توسعه اين شاخه از كشاورزي برگزار شد.

در اين جشنواره کارناوال های شادی و صنایع دستی برای افزایش شناسایی عموم مردم از زحمات کشاورزان و همچنین اجراي موسیقی سنتی و بازی محلی، شعرخوانی و کارگاه آموزشی و پاکسازی زباله های منطقه توسط انجمن رفتگران طبیعت مازندران اجرا شد.

 

 

 

 

 

منبع: خبر دريا

 

{jcomments on}

 

جایگاه توسعه پایدار روستایی در ایران

 

روز ملی روستا و عشایر نیز به عنوان یکی از مناسبت های مندرج در تقویم رسمی کشور ثبت گردیده است. ۱۵ مهر ماه به این عنوان نام‌گذاری شده است و در واقع مرکز توسعه روستایی این تقاضا را از شورای فرهنگ عمومی نموده که به منظور تجلیل و تقدیر از زحمتکشان روستایی و عشایری و یاد کردی از خدمات ارزنده آنان به کشور عزیز روزی را به نام روز روستائیان و عشایر غیور و سلحشور ایران معرفی و نام‌گذاری نمایند.

به همین منظور گفتگو با دکتر عبدالرضا افتخاری؛ استاد دانشگاه تربیت مدرس ، از نظر می گذرانیم که در خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)  توسط  وحید اسلام زاده انجام شده است.

 

نقد و ارزیابی ساختاری یا نقد پیکرگرا برنامه های توسعه روستایی کشور، یکی از روش های علمی شناخته شده است تا بدین وسیله اندیشه، روش و مدیریت برنامه ریزی توسعه پایدار روستایی را در فرایند برنامه ها نمایان کند.

 

تخصص اصلي دکتر عبدالرضا افتخاری توسعه روستايي است و تخصص فرعي ایشان جغرافياي اقتصادي. دکتر افتخاری رییس انجمن علمی توسعه روستایی است؛ این انجمن یکی از بزرگترین انجمن های علمی است که در زمینه مسایل روستایی و کشاورزی ایران فعالیت می کند. از دکتر افتخاری کتاب های بسیاری منتشر شده است. اما در این گفتگو به بحث درباره تغییر در محیط درونی و بیرونی، به ویژه در عرصه های جهانی مانند جهانی شدن، همواره جامعه اطلاعاتی و جوامع روستایی را با تهدیدها یا فرصت هایی روبرو می کند. به همین دلیل تدوین برنامه های ملّی، برای مدیریت برنامه ریزی توسعه پایدار روستایی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. فرض ما بر این است که با وجود افزایش سطح توجه به توسعه پایدار روستایی در برنامه های بعد از انقلاب که بیشترین آن در برنامه چهارم و ششم توسعه مشاهده می شود، اما متاسفانه عناصر توانمندسازی در باور خط مشی گذاران و برنامه ریزان برای نهادینه کردن پایداری به درستی شناخته نشده است و مدیریت اجرایی از ظرفیت لازم برای اجرای پایدار برخوردار نیست. دکتر عبدالرضا افتخاری؛ استاد دانشگاه تربیت مدرس و مدیر گروه جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه تربیت مدرس و رییس انجمن علمی توسعه روستایی ایران است.

 

از بدیهیات دستیابی به توسعه پایدار و توسعه روستایی تدوین برنامه و نقشه راه است. اخیرا نیز سند توسعه روستایی توسط معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم منتشر شده است. با چه روش هایی می توانیم میزان صحت برنامه تدوین شده را مورد سنجش قرار دهیم؟

 

نقد و ارزیابی ساختاری یا نقد پیکرگرا برنامه های توسعه روستایی کشور، یکی از روش های علمی شناخته شده است تا بدین وسیله اندیشه، روش و مدیریت برنامه ریزی توسعه پایدار روستایی را در فرایند برنامه ها نمایان کند؛ زیرا به نظر می رسد با وجود سابقه بیش از چندین دهه تجربه اندیشه ای، روش شناسی و مدیریتی در برنامه ریزی و توسعه و همچنین توسعه روستایی، وجود ۶۰ هزار روستا با جمعیت ۲۱ میلیون نفر و شکل گیری ساختار و کارکرد جدید روستایی با توجه به تحولات ناشی از علم و تحولات اقتصادی – اجتماعی در جهان و ایران، هنوز مشکلات روستا و روستایی در ابعاد زیست محیطی، اقتصادی، و اجتماعی پابرجاست. 

 

در واقع وجود مشکلاتی چون آسیب پذیری شدید محیط های روستایی از پدیده های طبیعی و غیرطبیعی مانند انسانی، فناوری و مدیریتی، و برنامه ریزی در حوزه های اقتصادی، پایین بودن سطح درآمد، کمبود فرصت های شغلی، غیراقتصادی بودن فعالیت های تولیدی، نبود انگیزه و منابع برای سرمایه گذاری و... در حوزه های اجتماعی، مهاجرت سرمایه های انسانی و اجتماعی، اختلاف میان کیفیت زندگی در شهر و روستا، کم رنگ شدن هویت روستایی و بومی و عدم تمایل جوانان به ابراز هویت روستایی و... در چند دهه و تشدید آن ها، گویای آسیب پذیری و آسیب دیدگی روستا و روستاییان است.

 

درواقع این آسیب ها و مشکلات، بیانگر شکاف توسعه ای در جامعه روستایی است که آن را می توان به نوعی انشقاق فضایی – اندیشه ای، روش شناسی و مدیریت برنامه ریزی به لحاظ معیارهای توسعه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی ناشی از خط مشی گذاری ها، برنامه ریزی ها و مدیریت کلان برای جامعه روستایی دانست؛ بدین معنا که همزمان با تحولات علمی در سه بعد یاد شده، در چارچوب پارادایم توسعه پایدار و معیارهای آن به عنوان پارادایم جدید توسعه، چندان بهره برداری نشده است.

 

به بیان دیگر، شکاف توسعه ای در مناطق روستایی، بیانگر خطوط تمایز و تعارضی است که بین جایگاه واقعی روستاها در فرایند برنامه ریزی کلان ملی به لحاظ پایداری وجود دارد که نتیجه آن بازماندگی توسعه ای جامعه روستایی از فرایند توسعه ای ملی براساس پارادایم جدید است. در این ارتباط ضرورت دارد مدیران و برنامه ریزان روستایی با ارزشیابی مداوم برنامه های توسعه و چشم اندار، تلاش در تامین سازگاری برنامه های توسعه ملی با وضع موجود و مطلوب جوامع روستایی، به لحاظ دستیابی به توسعه پایدار داشته باشند. 

 

بنابراین، تحلیل و بررسی محتوایی برنامه های توسعه روستایی در فرایند برنامه ریزی های توسعه ملی با رویکرد انتقادی، نشان دهنده این است که در هر برهه زمانی، برنامه ها، فرایند و سیر حرکت غالب توسعه روستایی به چه میزان در راستای الگوی چند بُعدی توسعه پایدار سازگار با سپهر جامعه روستایی بوده است؟ و توانمندسازی، ظرفیت سازی، شبکه سازی و فرایند مشارکتی حداکثری و... به مثابه عناصر اساسی رویکرد توسعه روستایی چقدر مد نظر بوده است؟ آیا تغییرات در جامعه روستایی با روش هایی که توانایی ارزیابی و اندازه گیری، تفسیر و تبیین را دارند، قابل درک است یا نه؟

 

برنامه ریزی و مدیریت نیازمند اندازه گیری است. این اتفاق مثبت در سند توسعه روستایی نیز افتاده است و دیده می شود که به تدریج اندازه گیری در برنامه های توسعه مدار کشورمان تاثیرگذار می شود. آیا شما این مسیر را مثبت ارزیابی می کنید؟

 

ابزارها و روش هاي بسياري براي اندازه گيري پيشرفت به سمت توسعه پايدار طرّاحي شده اند، اما با وجود ديدگاه هاي متفاوتي كه وجود دارد، نمي توان به يك منبع و روشي پذيرفته شده و قابل كاربرد در تمام مناطق و بخش ها و موضوعات و سؤال ها اتكا كرد. با وجود اين ضرورت دارد، در تحليل ها از روش هاي كلگرا و نظام مند موجود در ادبيات توسعه پايدار ياري جست.

 

اين روش ها بر اساس تجربه هاي جهاني در پنج نوع چارچوب مورد توجه قرار گرفته اند كه هر يك شاخص ها و معرّف هاي خاصي از پايداري را نشان مي دهند و عبارتند از: اندازه گيري ثروت ملل، چارچوب فشار وضعيت واكنش، ردپاي اكولوژيكي، پايداري بارومتري، كمیسيون توسعه پايدار. با وجود شكل گيري شاخص ها و ابزارها در سطوح جهاني، ملّي و منطقه اي از يكسو در سنجش پايداري مناطق روستايي در سطح محلّي مشكلاتي وجود دارد و از سويي ديگر، شاخص هاي موجود به طور عمده بر اساس رويكرد بالا به پايين بوده و توسط مؤسسه هاي ذي نفع و بر اساس درك آن ها از مفهوم توسعه پايدار روستايي طرّاحي شده است.

 

 بنابراين تحليل اسناد برنامه هاي توسعه روستايي با محدوديت هايي كه در سنجش و ارزيابي آن وجود دارد، انجام مي گيرد و تلاش مي شود تا اي محدوديت ها، هدف پژوهش را كه دستيابي به ميزان همسويي اهداف و سياست هاي برنامه هاي توسعه ملّي با الگوي توسعه پايدار روستايي به عنوان الگوي غالب دهه هاي اخير است، از طريق روش تحليل محتوايي اسناد با مدل تعالي سازماني مشخص كند تا شناختي مناسب از روندها و تحولات وضع موجود برنامه توسعه روستايي با رويكرد توسعه پايدار و نحوه استمرار آن ها در جهت ترسيم آينده مناطق روستايي به دست آيد و همچنين ميزان و سطح اختلاف بين هدف ها و وضع موجود در برنامه ريزي توسعه پايدار روستايي را در چارچوب برنامه هاي كلان توسعه بعد از انقلاب مشخص كند.

 

در اين چارچوب، پرسش هاي اساسي من عبارتند از:

 

آيا در برنامه هاي توسعه بعد از انقلاب، به نقش و جايگاه روستا و برنامه ريزي توسعه پايدار روستايي توجه شده است يا نه؟

 

آيا خط مشي هاي برنامه هاي توسعه پنج ساله بعد از انقلاب، به عنوان چارچوب و مبناي برنامه ريزي و خطمشي گذاري براي توسعه روستايي در راستاي توسع پايدار تدوين شده است؟

 

شاید بهتر باشد از اول شروع کنید، یعنی چهارچوب مفهومي شناسايي معرف هاي توسعه پايدار را مشخص کنید؟ این چارچوب مفهومی کدام است؟

 

بايد گفت كه مفهوم توسعه پايدار را به روش هاي گوناگون در قالب مفاهيم متنوعي چون، بيان چشم اندازها، تبادل ارزش ها، توسعه اخلاقي، بازسازماندهي اجتماعي، فرآيند تحول به سمت آينده بهتر، عدم به مخاطره انداختن كيفيت محيط زيست، توانمندسازي مردم، ايجاد ظرفيت هاي جديد، احترام به اطلاعات و دانش بومي، افزايش آگاهي ها و اطلاعات، رساندن انسان به مرحله رضايت از زندگي خويش و آزادي انتخاب و برابري در دسترسي به فرصت ها، مي توان تلقي كرد كه همگي به نوعي تبيين كننده ايده محوري توسعه پايدار، يعني برآورده ساختن نيازهاي نسل حاضر با در نظر گرفتن نياز نسل هاي آتي است. با این تعریف مفهومي، توسعه پايدار فرآيندي است به سوي پايداري، پس نمي توان آن را يك پروژه تلقي كرد؛ زيرا كه توسعه پايدار: ۱) فرآيند چند بُعدي است كه در جست و جوي يكپارچگي اهداف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و محيطي به روش پايدار است و ۲) فرآيند پايدار و مداوم تغيير اقتصادي، اجتماعي و محيطي كه براي افزايش رفاه بلندمدت كل اجتماع در سطوح مختلف طراحي شده است. در اين چارچوب، اجتماع پايدار (جامعه روستايي) داراي چهار خصوصيت است و عبارتند ا ز: امنيت اقتصادي، يكپارچگي زيست محيطي، كيفيت زندگي و توانمندي همراه با مسئوليت پذيري و پاسخگويي.

 

بر اين اساس مي توان گفت كه توسعه پايدار روستايي، يعني نگرشي همه جانبه و سينوپتيكي و فرآيندي به تعامل انسان سازمان يافته با محيط زيست خويش (فضاي زندگي) و الگوي خاص از اين تعامل در ابعاد سه گانه راهبردي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي، در راستاي افزايش انتخاب مردم با گسترش دامنه دموكراتيك، تواناسازي مردم به منظور تصميم گيري براي شكل دهي به فضاي زيست، افزايش رفاه و خوشبختي، گسترش فرصت ها و ظرفيت هاي بالقوه، تواناسازي زنان، فقرا و كشاورزان مستقل و آزاد براي سازماندهي فضاي زيست خويش و همچنين تواناسازي براي انجام كار گروهي است كه در آن صورت مي توان گفت، توانمندسازي و ظرفيت سازي به منزله كانون و هسته مركزي پارادايم جديد در اين تعريف مورد توجه است. بدين ترتيب با پذيرش اين تعريف و با در نظر گرفتن تفاوت هاي مكاني و فضايي سكونتگاه هاي انساني، بوم گرا بودن توسعه و عدالت اجتماعي، اقتصادي و مكاني، مي توان گفت كه جوامع روستايي امروزي، به طور عمده با ويژگي هايي چون سياست هاي تبعيضي و برنامه ريزي هاي ناسازگار كه همراه با فقر اطلاعاتي، مهارت هاي پايين، فرهنگ كارآفريني ضعيف و نابرابري های قومي و قبيله اي روبرو هستند كه از ساير جوامع (شهری) قابل تمیزاند. به همين دليل چالش هاي عمده پيش روي اين جوامع براي رسيدن به توسعه روستايي پايدار و توسعه ملّي عبارتند از: تأمين نيازهاي اساسي، از جمله اطلاعات، افزايش توليد و كاهش فقر، امنيت غذايي، افزايش درآمد، حفظ محيط زيست، توسعه فرصت هاي شغلي و افزايش مشاركت و اعتماد به نفس و كارآ فريني. در واقع دورافتادگي (انزوا ي) جغرافيايي توسعه و توسعه جغرافيايي، كاهش جمعيت جوان، افزايش مهاجرت، بيكاري، تغييرات تركيب سني جمعيت، مونث شدن روستاها، تغيير الگوي كشت، عدم تنوع اقتصادي (به ويژه در بخش كشاورزي)، استفاده نشدن از توان ها و پتانسيل ها، تغييرات اجتماعي و فرهنگي، آسيب پذيري بالا و مانند آن كه تنها با نگاه كل گرا به توسعه روستايي و استفاده از يك روش شناسي حل مسئله كه داراي ويژگي هايي مانند بومي، مشاركتي، خلاقانه، مبتني بر تجربه در قالب نظريه توسعه پايدار بوده و در جهت شناخت و حل مسئله (نه صورت مسئله)، امكان پذير است.

 

بنابراين همان طور كه پيشتر بيان شد، اگر توسعه پايدار را فرآيندي در نظر بگيريم كه فرصت ها و امكان انتخاب انسان را گسترش داده و قابليت آنان را افزايش مي دهد، بنابراين انسان ها بازيگران اصلي و مجريان محوري توسعه پايدار به شمار مي روند و در اين چارچوب است كه توسعه پايدار در پي توسعه دائمي قابليت هاي انساني و مكاني است به سخن ديگر، در توسعه پايدار روستايي، تنظيم مديريت رابطه انسان با محيط زيست خود در چارچوب پيوند متعادل نظام هاي اجتماعي، اقتصادي با نظامهاي زيست محیطی مورد توجه است. بنابراين در فرآيند توسعه پايدار، مي توان انديشه، روش شناسي و مديريت و برنامه ريزي روستايي را در سه بُعد اصلي اقتصادي، اجتماعي و محيطي در نظر گرفت كه هر يک از ابعاد جنبه هاي خاص خود را دارند و اهداف در آن ها متفاوت است. اما همه آن ها در جهت كل گرايي كه همان دست يابي به توسعه پايدار و حق توسعه يافتگي و زندگي شرافتمندانه است كه با پيوند با يكديگر، نظام و الگوي رفتاري پایدار را فراهم می کنند.

 

برای ارزیابی برنامه های توسعه روستایی و بخصوص در سند توسعه روستایی شما از کدام ساختار ملّی استفاده کردید؟

 

برابر ادبيات موجود، ساختار مدل همانند هر مدلي بدين گونه است كه هر يك از معيارها به زيرمعيارهاي متفاوت قابل تقسيم بندي هستند كه مجموع آن ها نشان دهنده همسويي برنامه هاي توسعه با اهداف توسعه پايدار به عنوان پايه نظريه اي غالب در ادبيات برنامه ريزي جهان است. در اين ارتباط نُه معيار مهم مدل توسعه يافته EFQM را برای ارزيابي برنامه ها گسترش داده، به طوري كه ارتباط آن با توسعه پايدار روستايي روشن شود:

 

۱-رهبري: در اين مدل رهبران سرآمد، به عنوان مجموعه نيروها و نهادهاي سازمان يافته در چارچوب ميثاق هاي ملّي (قانون اساسي)، مأموريت و دورنما را بر اساس روش هاي علمي برنامه ريزي، از جمله برنامه ريزي راهبردي مشاركتي با مشاركت مجموعه ذي نفعان بر اساس نيازهاي آنها، تدوين و شرايط دستيابي به آنها را تسهيل مي كند. در اين جا منظور از رهبري، تمام افراد سازماني متولي در امر توسعه روستايي كشور است كه از طريق اَعمال و رفتار خود، ارزش ها و هنجارها و تصميم گيري هاي آن ها، در روند و مسير توسعه روستايي ايران تأثيرگذار است. اين افراد در سازمان ها و نهادهاي خود با هماهنگي با ساير نهادها و سطوح مختلف، قادرند جهت حركت توسعه روستايي را تغيير دهند. بنابراين توجه به نقش رهبري در توسعه روستايي، مهمترين و اصلي ترين معيار در برنامه ريزي و مديريت توسعه روستايي كشور به شمار مي آيد؛ زيرا مقوله رهبري، نشان دهنده اين نكته اساسي است كه چگونه مديران و برنامه ريزان ارشد كشوري، به عنوان ذي نفعان، براي تحقق ارزش ها، رفاه و توسعه روستاييان، جهات عملكردي، تمركز بر مناطق روستايي و روستاييان مي پردازد. همچنين در اين سطح (كلان)، شاخص رهبري كنترل كننده (ارزيابی و نظارت كننده) چگونگي عملكرد مؤسسه ها و افراد تحت امر در قبال روستاييان است.

 

۲-خط مشی و راهبرد: يك برنامه توسعه سرآمد با هدف دستيابي به توسعه پايدار، داراي مأموريت و دورنمايي متمركز بر ذي نفعان، منابع جامعه و شرايط بيروني است. بنابراين در مسير دستيابي به توسعه روستايي بدون توجه به پايداري به عنوان خط مشي كليدي، توسعه روستايي امكان پذير نيست. در نتيجه در تدوين خط مشي ها و راهبردهاي توسعه پايدار روستايي، توجه به نيازهاي جامعه روستايي، به ويژه گروه هاي هدف روستايي، منابع روستاها، تغييرات در سطوح مختلف منطقه اي، ملّي و بين المللي، مشاركت روستاييان، نوآوري و خلاقيت و كارآفريني ضروري است.

 

۳-منابع انساني: برابر ادبيات موجود، يك برنامه توسعه اي ايده آل، تمامي توان بالقوه منابع انساني موجود را در سطوح مختلف فردي، گروهي و سازماني مديريت كرده و براي كارآمدي آن ها برنامه ريزي دارد. در چنين محيطی به عدالت و برابري انساني و حقوق شهروندي آن ها توجه شده و تمام انسان ها در امور سازمان مشاركت داده می شوند و به توانمندسازي آن ها در زمينه هاي مختلف توجه مي شود، به گونه اي كه به افزايش مهارت، دانش و آگاهي در بين افراد و در سطح جامعه و مكان ها منجر شود. در مناطق روستايي نيز وجود منابع بالقوه انساني، به ويژه جوانان، مي تواند نقطه عطفي براي توسعه روستايي باشد كه اين امكان از طريق آموزش، كارآفريني، تسهيل خدمات و سرمايه، حمايتهاي معنوي، دانش فني و مانند آنها شكل مي گيرد.

 

۴-شراکت ها و منابع: برابر متون توسعه اي، در يك برنامه توسعه اي آينده نگر، روابط و پيوندهاي ميان عوامل مختلف در برنامه مدنظر گرفته مي شود، به گونه اي كه بر اساس اين نگاه، بهره گيري و استفاده از منابع بالقوه را آغاز مي كند. در زمينه توسعه روستايي پايدار، برنامه هاي توسعه مي توانند روابط بين محيط روستا با جوامع ديگري چون، جامعه شهري و پيوندهاي ميان آنها را در نظر گرفته و در تلاش براي برقراري تعادل ميان آنها باشند. همچنين در عرصه درون مناطق روستايي نيز، جلب مشاركت مردمي، ايجاد پيوندهاي اجتماعي، فعاليتهاي گروهي و تعاوني از اهداف و خط مشي ها باشد تا بتوان از منابع بالقوه موجود در مناطق روستايي استفاده مناسب را داشت.

 

۵-فرایندها: برنامه هاي توسعه مناسب، فرآيندهاي خود را بر اساس چهار حوزه رهبري، خط مشي ها و راهبردها، منابع انساني و شراكت و منابع، به منظور ارتقاي توان فرآيندهاي توليدي و خدماتي و افزايش كيفيت آنها براي دستيابي به اهداف كليدي با كسب رضايت كامل ذينفعان و ايجاد ارزش براي آنها طراحي و مديريت كرده و بهبود مي بخشد. در اين ارتباط تحول در ساختارهاي برنامه ريزي، نظام اداري و بهينه سازي فرآيندهاي ارائه خدمات با ايجاد نهادهاي محلي و منطقه اي و ملّی يك ضرورت است. بنابراين مديريت فرآيندها، جنبه هاي مهمي از فرآيندهاي تدوين و اجراي برنامه هاي توسعه است. اين مقوله در حيطه برنامه ريزي و توسعه روستايي، دربرگيرنده كليه فرآيندهاي كليدي در توسعه روستايي است.

 

در کتاب سند توسعه روستایی هم به توسعه منابع انسانی بسیار بسیار تاکید شده است. اما سایر حوزه ها و مولفه ها چه تاثیر بر توانمندسازی روستاها دارد؟

 

علاوه بر منابع انسانی می توان مولفه ها یا شاخص های: پايداري جامعه روستايي و زيست محيطي و كالبدي سكونتگاه هاي روستايي، در سه حوزه راهبردي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي همراه با نتایج اقتصادی را مطرح کرد. در این جا درباره هر سه راهبرد مختصر صحبت می کنیم:

 

نتايج اقتصادي: يكي از ابعاد اصلي است كه در جوامع گوناگون دستيابي به توسعه پايدار مورد تأكيد فراوان است كه خود به سه زير بخش توليد، توزيع و مصرف تقسيم می شود. در بُعد اقتصادي، هدف ايجاد فضاي مناسبي براي توسعه اقتصادي است كه طي آن جامعه، كارآيي، عرضه كالا و خدمات مورد نياز خود را افزايش داده و به تبع آن سطح زندگي و رفاه عمومي اعضاي خود را افزايش مي دهد. بنابراين در محيط روستا، هدف مديريت توانمندساز اقتصادي، تسهيل جذب سرمايه، تأمين تغذيه، جلوگيري از خروج سرمايه، ايجاد زمينه اشتغال، كارآفريني، تسهيل بازار براي فروش كالاها و خدمات توليدي و زمينه سازي براي مصرف پايدار در چارچوب مديريت عرضه و تقاضا، به ويژه با استفاده از ظرفيت ها و توان هاي محيطي و انساني، به عنوان پايه و اساس فعاليت برنامه ريزي و مديريتي براي توسعه پايدار روستايي است.

 

نتايج اجتماعي: در اين جا هدف ايجاد زمينه مناسب براي توسعه انساني پايدار است كه شامل تغييرات متوالي و مستمر در به دست آوردن الگوهاي يك زندگي مطلوب به مفهوم حق توسعه يافتگي و زندگي شرافتمندانه براي تمام افراد يك منطقه يا كشور با در نظر گرفتن استعدادهاي بالقوه افراد و مكان هاي زيست آن است. در اين بُعد وقتي موفّقيت حاصل خواهد شد كه بتوان به وسيله مديريت توسعه اي، فاصله بين شكاف اجتماعي جامعه روستايي را كاسته و همچنين تضادهاي ميان زندگي شهري و روستايي را كاهش دهد و يك نوع خودباوري را در ميان افراد جامعه روستايي، به ويژه گروه هاي در حاشيه ايجاد كرده و با حركت در راستاي توانمندسازي و خوداتكايي، يك زندگي شرافتمندانه و حق توسعه يافتگي را فراهم كرد كه داراي اين خصوصيت ها است: الف) افزايش كيفيت زندگي و كيفيت محيط؛ ب) افزايش امكان دسترسي به وسايل امرار معاش؛ ج) آزادي انتخاب؛ د) توسعه خوداتكا و هـ) پيشرفت هاي اجتماعي و سياسي. در نتيجه، هدف توسعه پايدار روستايي در اين بُعد توانمندسازي، ايجاد زمينه هاي مشاركت، بسيج اجتماعي، بهبود قوانين و خط مشيها و سازماندهي و مديريت سامانه اطلاعات لازم در ميان روستاييان با همكاري دولت و بازار در جهت اداره امور روستا براي رسيدن به يك عدالت اجتماعي و اقتصادي و زندگي سالم و مكان سالم يا بوم روستا است.

 

نتايج زيست محيطي: از آن جاكه محيط طبيعي، مكان اصلي فعاليت هاي انسان، به ويژه افراد ساكن در روستا شمرده مي شود و همواره با فعاليت هاي خود بر آن اثرگذار است، پس نيازمند يك مديريت محيط طبيعي يا مديريت زيست محيطي مناسب است تا از آثار زيانبار و مخرب بر محيط كاسته شود و همچنين در صدد كاهش اثر مخاطرات طبيعي (مانند سيل، زلزله، ...) انساني و فناوري بر زندگي انسان باشد. بنابراين هدف از برنامه ريزي و مديريت زيست محيطي در چارچوب برنامه هاي محلّي و بر اساس توسعه پايدار و مدل در روستا، ايجاد زمينه اي براي بهره گيري بهينه، مناسب و به اندازه ظرفيت و بار محيطي از محيط طبيعي و منابع آن، بدون وارد كردن آسيب به محيط طبيعي و عناصر آن (تنوع زيستي، اكوسيستم) سالم است كه با كاهش مخاطرات طبيعي همراه است.

 

برنامه توسعه راهبردي و پايدار، به طور فراگير، نتايج برجسته مرتبط با عناصر اصلي خط مشي و راهبرد را اندازه گيري كرده و به آن ها دست مي يابند. نتايج كليدي عملكرد در زمينه توسعه پايدار روستايي، به تحقق اهداف اصلي، دقيق، روشن و راهبردي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي اشاره دارد كه از طريق بررسي ميزان حل مشكلات، تخصيص بودجه، ميزان محصولات و توليدات و خدمات روستايي و كيفيت آن ها، ميزان مشاركت مردمي و نقاط روستايي نمايان مي شود.

 

روش تحقیق در پژوهش های روستایی بسیار مهم است. آیا روش خاصی برای این نوع پژوهش ها پیشنهاد می شود، یا روش های متنوعی وجود دارد، و آیا در بین این روش ها روش مناسب تری وجود دارد؟

 

برابر طرح مسئله و سؤال هاي راهبردي مطرح، مدل تعالي سازماني چارچوبي روشمند براي ارزيابي عملكرد برنامه در دو حوزه فرآيندها و نتايج حاصل از اين فرآيندها است. دستاوردهاي حاصل از ارزيابي در اين مدل با ترسيم و تحليل نقاط قوت و زمينه هاي بهبود ساختارهاي سازماني (در اينجا روستا به عنوان يك سازمان تلقّي مي شود) كه به نوعي چگونگي بهبود چرخه برنامه ريزي و عملكرد آنها را با فهرستي از برنامه هاي اولويت بندي شده پيشنهاد كرده، نوعي فرآيند يادگيري از توانمندسازها را مطرح مي كند كه مي تواند مسير آينده را تعديل، اصلاح يا تغيير دهد. اين مدل بر اساس نُه معيار پايه گذاري شده است. پنج معيار اين مدل مربوط به توانمندسازها بوده كه شامل معيار رهبري، كاركنان، راهبردي و خط مشي، منابع و شركا و فرآيند ها است كه بيان كننده اجزاي تشكيل دهنده يك سازمان و چگونگي تعامل آنها با هم است و چهار معيار ديگر مربوط به نتايج بوده كه شامل نتايج كاركنان، نتايج مشتريان، معيار نتايج جامعه و معيار نتايج كليدي عملكرد بوده كه در نهايت نشا دهنده عملكرد است. در اين مدل، كل اطلاعات معيارها امتيازبندي مي شود كه اين امتيازها با مجموع ۱۰۰۰ يا ۱۰۰ در نظر گرفته مي شوند كه نيمي از امتياز آن مربوط به توانمندسازها و نيمي از امتياز ديگر نيز مربوط به نتايج است. با این توصیف اگر برنامه هاي توسعه بعد از انقلاب را با مدل EFQMيا بنياد اروپايي كيفيت مورد تحليل قرار دهيم، در آن صورت به دو ويژگي (توانمندسازها و نتايج) در ساختار مدل بايد توجه كرد.

 

براي استفاده از مدل تعالي روش هاي مختلفي وجود دارند كه عبارتند از: ۱) روش پرسشنامه اي؛ ۲) روش كارگاهي؛ ۳) روش ماتريس و ۴) روش پروفرما. در اين بين روش تحليل پرسشنامه اي به دليل توجه به اسناد سازماني (برنامه ها) يكي از بهترين روش ها است. در اين روش بر اساس قوانين، مصوبه ها، نتايج فرآيند برنامه ريزي، اهداف سازماني (رسالت روستاها) مكتوب، وظايف اعلام شده، به ارزيابي عملكرد برنامه ها پرداخته مي شود. اين روش به نوعي شبيه به روش تحليل محتوايي است؛ زيرا بر اساس اسناد موجود در زمينه هاي مختلف توانمندسازها مي توان نتايجي را از آن استنتاج كه در شرايط ايده آل امكان دسترسي به آن تصور مي شود.

 

تجزيه و تحليل شما از موقعيت توسعه پايدار روستايي در برنامه هاي بعد از انقلاب چیست؟

 

نظربه اين كه برنامه هاي توسعه بعد از انقلاب اسلامي با مدل EFQM (بنياد اروپايي كيفيت) مورد تحليل قرار گرفته است، در اين چارچوب به دو ويژگي در ساختار مدل توجه شد كه عبارتند از؛ ۱- توانمندسازها (رهبري، منابع انساني، خط مشي و راهبرد، شراكت ها و منابع و فرآيندها) و ۲- نتايج (منابع انساني، مشتريان، جامعه و عملكر د). همچنين براي عملياتي كردن مدل معرف، شاخص هاي دو حوزه اصلي و حوزه هاي فرعي آن تعريف و با برنامه پيشنهادي تطبيق داده شد تا جاري سازي، ارزيابي و بازنگری و نتيجه گرايی مد نظر قرار گيرد. بر اين اساس به موارد قانوني مطرح شده در رابطه با توسعه روستایی با نگاه پایداری در برنامه های توسعه پرداخته میشود، سپس به ترسیم مدل EFQMبه صورت جداگانه براي هر كدام از برنامه ها اقدام مي شود.

 

روستاها يكي از مهم ترين عناصر ساختار اقتصادي، اجتماعي، زيست محيطي و نهادي سكونتگاه هاي انساني كشور به شمار مي روند كه توجه به توسعه آن ها در فرآيند توسعه ملّي، بسيار اساسي و كليدي است؛ زيرا روستاها به دليل داشتن حجم عظيمي از منابع طبيعي و منابع انساني كشور، نقش مهمي در برقراري تعادل هاي فضايي ايفا مي كنند. به همين دليل توجه به جايگاه روستاها در فرآيند برنامه ريزي هاي كلان ملّي و تقويت جايگاه روستاها، مي تواند كمك كننده و تسريع كننده روند توسعه ملّي باشد برابر متون مورد مطالعه، توسعه روستاها، به ويژه توسعه پايدار روستايي هدف كانوني كشورها است كه از طريق توجه به تقويت زمينه ها و بسترها در برنامه هاي ملّي امكان پذير است. هر چند برابر يافته ها، روند توجه روستاها در برنامه هاي بعد از انقلاب شكل جديدتري به خود گرفته و نقش پررنگ تري در ساختار برنامه كشور به دست آورده اند، اما يافته ها نشان از شتاب كُند در بُعد عملكردي دارد. بنابراين ارزيابي مستمر برنامه ها براي تقويت هرچه بيشتر جايگاه روستا در فرآيند يادگيري از برنامه ها و توسعه ملّي بسيار مهم است. براي ارزيابي برنامه ها، نياز به شاخصها و معيارهايي است كه در رابطه با ابعاد توسعه پايدار به عنوان معيارهاي تحليل محتوايي برنامه هاي توسعه ضروري هستند. در اين راستا با ارزيابي برنامه هاي توسعه بعد از انقلاب با توجه به معيارهاي توسعه پايدار روستايي و در چارچوب مدل تعالي سازماني، نتايج به دست آمده گوياي اين نكته اساسي است كه در برنامه هاي توسعه بعد از انقلاب، نقش و جايگاه روستا و با رهيافت برنامه ريزي توسعه پايدار روستايي پررنگ تر شده است، به طوري كه بيشترين ميزان توجه به توسعه پايدار روستايی در برنامه چهارم و ششم توسعه بوده است.

 

 

 

 

 

شاغلان روستایی بیمه می شوند

 

هر کسی که از تسهیلات اشتغال روستایی استفاده کرد نیروهای کارش الزاما در این مکانیسم بیمه شوند.

معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزیر کار از بیمه ۳۵ درصد شاغلان طرح اشتغال روستایی در سال گذشته خبر داد و گفت: بر اساس هدف‌گذاری صورت گرفته امسال ۱۰۰ هزار نفر از روستاییان را در طرح اشتغال روستایی بیمه خواهیم کرد.

عیسی منصوری در گفتگو با ایسنا از اقدام وزارت کار برای بیمه شاغلان طرح اشتغال روستایی خبر داد و گفت: درصددیم تا بخشی از اشتغال که از طریق برنامه اشتغال روستایی به وجود می‌آید به اشتغال رسمی تبدیل کنیم.

وی ادامه داد: با توجه به آنکه بر اساس تمام‌شماری که در این زمینه کردیم، عدد قابل توجهی از افراد شاغل در این طرح بیمه نشده بودند، لذا با سازمان تامین اجتماعی به ویژه صندوق روستاییان و عشایر، صندوق بیمه محصولات معدنی و صندوق بیمه محصولات کشاورزی به شکل شبکه‌ای توافق کردیم تا هر کسی که از تسهیلات اشتغال روستایی استفاده کرد نیروهای کارش الزاما در این مکانیسم بیمه شوند.

معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزیر کار درباره آمار بیمه‌شدگان طرح اشتغال روستایی اظهار کرد: تا قبل از اقدام ما برای بیمه، حدود ۳۵ درصد افراد در این طرح بیمه شده بودند. بر اساس تمام شماری که از طریق سامانه ناظر صورت دادیم متوجه شدیم که تعداد بیمه‌شدگان کم است لذا این سازوکار را طراحی کردیم که بعد از این همه شاغلان بالاجبار یکی از بیمه‌های مذکور را انتخاب کنند و تحت پوشش بیمه قرار بگیرند تا بتوانند از مزایای وام اشتغال روستایی برخوردار شوند.

معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزیر کار از بیمه ۱۰۰ هزار نفر از روستاییان در طرح اشتغال روستایی تا پایان سال خبر داد و گفت: علاوه بر بیمه شدگان سال قبل امسال ۱۰۰ هزار نفر از روستاییان را قطعا بیمه خواهیم کرد.

 

 

 10 آذرماه 1398

 

آبگرفتگی ورودی روستا علل و راهکارها

 سال هاست که بر اثر بارندگی های متناوب در روستایمان، همانند سایر مناطق استان مازندران، مردم در ورودی روستا و کسانی که خانه های شان کنار رودخانه قرار دارد از خسارت سیلاب، در امان نیستند.

 

مهمترین علت هایی که از دیدگاه بنده عامل سیلاب در استان مازندران به شمار می رود طی تحقیقات میدانی از غرب تا شرق مازندران، می توان فهرست وار به موارد زیر اشاره داشت:

1_ لایروبی نکردن رودخانه ها و در صورت انجام، لایروبی غیر اصولی و سهل انگارانه توسط پیمانکاران ناشی و سودجو و عدم نظارت صحیح دولت به عنوان متولی امر.

2_ اشغال حریم رودخانه توسط مردم که زمین های زراعی و باغی خود را تا درون رودخانه پیش بردند.

3_ قطع درختان در جنگل ها  طی سال ها توسط جنگل خواران و مردمی که برای ساخت ویلا در همان متراژ کم، به قطع درختان اقدام کردند.

4_ جمع آوری نکردن چوب و درختان قطع شده توسط جنگل خواران و ورود آن به رودخانه و بسته شدن دهنه پل ها

5_ استاندارد نبودن پل ها هم از نظر ارتفاع هم از نظر پهنا

6_ وجود زباله ها در حریم رودخانه ها و ورود آن در شرایط خاص به درون رودخانه ها

 
انجام این موارد ساده، با همکاری مردم و مدیریت اجرایی اصولی و صحیح دولت، می تواند از بوجود آمدن سیلاب و خسارت فراوان آن پیشگیری کند.

 

 

 

و اما در روستای مان ایمن آباد و کروکلا نیز بخش زیادی از موارد اشاره شده، نقش اساسی را ایفا می کند که توجه چندانی به آن نمی شود.

 

سال های نه چندان دور همین مردم روستا بویژه کشاورزان برای آبرسانی بهتر به زمین های برنجکاری خود، رودخانه های کوچک و بزرگِ روستا را بدون هزینه و با نیروی اتحاد و فرهنگ کایری، لایروبی می کردند و کسانی که قدرت و توان جسمی نداشتند، پذیرایی از بیل به دستان را بر عهده می گرفتند و با گذشت زمان و وجود بیل مکانیکی، این مهم با مبالغی از سوی کشاورزان بر اساس میزان زمین زراعی شان، انجام می گرفت.

 

در ادامه با خرید یک دستگاه بیل مکانیکی توسط دهیاری روستایمان، این مهم یعنی لایروبی رودخانه ها به طور مرتب انجام می گرفت اما با توجه به اجاره بیل مکانیکی و بعدها خرابی این دستگاه مهم لایروبی در روستا، که در نهایت کسی از اعضای نهاد اجرایی وقت پاسخگو نبودند و همانند سایر ابهامات و اختلافات اعضای شورای روستا در دوره های مختلف، با کناره گیری ظاهری و نه قانونی بعضی از اعضای شورا که منتخبان مردم روستا بودند، از نظرها دور ماند.

 

طی سال های اخیر نیز دهیاری روستای ایمن آباد با همکاری بخشداری و همیاری کشاورزان هزینه لایروبی را پرداخت نمودند اما امسال این مهم به دلیل همکاری نکردن بخشداری لاله آباد و در ادامه مردمِ روستا، شاهد آبگرفتگی وسیعی در روستا شدیم که عکس های زیر، سند گویای این اتفاق ناخوشایند می باشد.

 

بهرحال با توجه به آبگرفتگی هفته ی اول آذرماه 1398 و آبگرفتگی روستا نزدیک به یک هفته، دهیار روستای ایمن آباد طی پیگیری های همان ایام، اطلاعیه و جمع بندی را از کارهای انجام شده به وبسایت روستا ارسال نمودند که تقدیم حضور شما اهالی روستا می شود.


 

 

 

 

سید نقی حسینی ایمنی دهیار روستای ایمن آباد علل آب گرفتگی روستا در هفته ی اول آذرماه 1398 را اینگونه عنوان نمودند:


۱_ غیر استاندارد بودن پل کهرود واقع در زیر پل عابر پیاده ی ورودی روستا، که حدود ۱۰سال پیش توسط راهداری ساخته شده است.

۲_ وجود دو عدد لوله در دهنه پل ویشه رو روبروی درمانگاه، که باعث آبگرفتگی زمین ورزشی هم می گردد.

۳_ ریختن بسته های زباله توسط بعضی از اهالی روستا، که در کنار رودخانه کهرود سکونت داشته و منجر به مسدود شدن پل می گردد.

۴_ مسدود نمودن خروجی ها ی آبراهه از محدوده درمانگاه تا بیجی کلا توسط کشاورزان درسال های گذشته.

 



و اما اقدامات انجام شده توسط نهاد اجرایی روستای ایمن آباد در خصوص آبگرفتگی چند روز گذشته:

با پیگیری های صورت پذیرفته جهت کمک به افرادی که متحمل خسارت منزل گردیده اند توسط بنیاد مسکن و هلال احمر بازدید و کارشناسی صورت پذیرفته و پرونده سازی جهت دریافت تسهیلات شده است.

1_حضور مهندس احمدی
مدیرکل بحران استان مازندران، مهندس نجفی مدیر کل راهداری استان، فرماندار ویژه، بخشدار و ریس راه شهرستان بابل در خصوص حل مشکل آب گرفتگی روستا در دو روز متوالی بصورت میدانی در روستا، که خروجی آن پس از بیان مشکلات، به دستور مدیر کل راهداری، تعداد 4عدد باکس همان روز با جرثقیل فرستاده شده است و روبروی درمانگاه تخلیه گردید و تا چند روز آینده پس از کاهش آب رودخانه ویشه رو  نصب می گردد.

 

2_ جهت لایروبی رودخانه ی کهرود، بیل زنجیری نیز داده شده است و در حال حاضر نیز مشغول لایروبی به سمت میاندسته می باشد. ناگفته نماند با توجه به پیگیری های زیادی که طی سال جاری صورت پذیرفت و متولی آن نیز جهادکشاورزی و آبیاری می باشد ولی با توجه به اینکه دستگاه متولی جهت لایروبی اذعان داشته چنانچه بودجه تخصیص یابد لایروبی صورت می پذیرد، و از طرفی کشاورزان نیز در آن خصوص چندسالی است هیچگونه اقدامی نکرده و انتظار داشته که از طرف دهیاری و شورا انجام گیرد و با توجه به نداشتن بودجه کافی قادر به انجام آن نبوده است.

البته دهیاری و شورا قول همکاری با کشاورزان را داده بود که چنانچه کشاوران اقدام نمایندکمک می نمایند. هر چندکه درسال۹۵ رودخانه کهرود با پیشنهاد کشاورزان توسط شورای اسلامی و دهیاری لایروبی صورت گرفت ولی پس از اتمام کار، کشاورزان بقول خود عمل ننموده و بیشتر هزینه ها را دهیاری پرداخت نموده است.

باحضورمدیرکل راهداری و طی درخواست از ایشان در این خصوص ،باتوجه به اینکه لایروبی رودخانه ها مربوط به راهداری‌‌ نبوده، از ایشان بیل راهداری استان را به مدت ۳روز در اختیارگرفتیم و نیمی از مسیر کهرود به سمت میاندسته انجام شده است.


3_ درخصوص پل غیر استاندارد که سال های گذشته ساخته شده است و طی درخواست ما جهت تخریب پل، مدیرکل راهداری قول داده اندکه پس از فروکش شدن آب، از پل بازدید به عمل آورند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تهیه و تنظیم: عسکری ایمنی ایمن آبادی
                      با سپاس از دهیار ایمن آباد
                       11 آذرماه 1398

 

سید حسن هاشمی کرویی درگذشت.

 

 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

 

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

جمعه هشتم آبان ماه 1398، کربلایی سید حسن هاشمی کرویی درگذشت.

 

پیکر پاک آن مرحوم صبح همان روز از منزلش تشییع و در آرامگاه پایین کروکلا (زردک‌جار) به خاک سپرده شد.

 

 

 

 

 وبسايت روستا مرگ این پدر روستا را

به خانواده اش تسلیت می گوید.

 

 

 

 

 

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد                       گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 

برای من  مگِری و مگو: دریـغ  دریـغ                        به دام  دیـو در اُفتی، دریـغ  آن باشد

 

                                                                      
                                                حضرت مولوي

 

 

 

حاجیه خانم حوریه رضانیا درگذشت.

 

 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

 

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

بامداد پنجشنبه هفتم آبان ماه 1398، مادر زحمتکش روستا خانم سیده حوریه رضانیا ( همسر حاج علی اکبر ارغوان) دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافت.

 

پیکر پاک آن مرحومه پس از شستشو و کفن نمودن پس از تشییع در روستا، در آرامگاه ایمن آباد به خاک سپرده شد.

 

 

 

 

 

وبسايت روستا مرگ این مادر زحمتکش روستا را

به خانواده اش تسلیت می گوید.

 

 

 

 

 

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد                       گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 

برای من  مگِری و مگو: دریـغ  دریـغ                        به دام  دیـو در اُفتی، دریـغ  آن باشد

 

                                                                      
                                                حضرت مولوي

 

 

 

یکی از معلمان نمونه ی روستا پس از تحمل سال ها رنج بیماری، درگذشت.


 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

 

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

بامداد شنبه 25 آبان 1398 ، حاج سید عسکری حسینی ایمنی معلم نمونه ی روستا پس از سال ها تحمل رنج بیماری و شرایط سخت درمان بیماری سرطان، در سن 46 سالگی درگذشت.

 

پیکر ایشان پس از شستشو و کفن نمودن در غسالخانه ی روستا، به سمت خان هی پدری اش منتقل می شود و از آنجا با انجام مراسم وداع، با حضور اهالی روستا تشییع، و در آرامگاه روستای ایمن آباد، به خاک سپرده می شود.

 

 

 

 

مراسم یادبودی نیز در مسجد جامع امام علی تهران توسط ریاست آموزش و پرورش و جمعی از دوستان ایشان برگزار شد.

 

 

 

 

 

وبسايت روستا درگذشت این معلم نمونه و صبور روستا را

به خانواده اش بویژه همسرش، تسلیت می گوید.

 

 

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد                       گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 

برای من  مگِری و مگو: دریـغ  دریـغ                        به دام  دیـو در اُفتی، دریـغ  آن باشد

 

                                                                      
                                                حضرت مولوي

 

 

 

زبان مازندرانی چیست؟

 

زبان شیرین و اصیل مازندرانی(تبری)، یکی از قدیمی ترین زبان های تاریخ ایران باستان است، متاسفانه این زبان شیرین در برخی از شهرهای مازندران با زبان های دیگر ادغام شده است. در حالی که در برخی از استان ها همچون لرستان، در روز جهانی زبان مادری این روز را جشن می گیرند اما در استان مازندران این اقدام صورت نمی گیرد.

 

در کشورمان با مسئله مهم عدم درک متقابل میان فرهنگی مواجه هستیم و این مسئله متاسفانه هم از سوی نخبگان و هم از سوی دولتمردان مورد بی اهمیتی و بی مهری قرار گرفته است.

 

 اگربه درستی با مبانی دیالوگ آشنا باشیم، آن گاه متوجه می شویم که زبان نقش کلیدی در تقارب و فهم دیگری دارد. دغدغه فرهنگ ها همواره این بوده که هر کدام می خواهند خود را آن گونه که هستند به دیگری معرفی کند اما همواره با ایستادگی دیگری مواجه می شوند و این ایستادگی گاه تا به رسمیت نشناختن آن کشیده شده است..

 

در واقع زبان و ادبیات فارسی، ستون استوار هویت ایرانی است.به اعتقاد بیشتر پژوهشگران تمامی زبان‌هایی که در ایران وجود دارند به ایرانی باستان برمی‌گردند، بین لهجه‌های ایرانی تقریبا ۷۵ درصد به لحاظ ریشه‌ای شباهت وجود دارد.

 

 

 

 گرامیداشت روز زبان مادری در بنگلادش 

روز زبان مادری از مناسبت‌های ملی بنگلادش و تعطیل عمومی است. آيين گرامیداشت روز زبان مادری در بنگلادش با مشاركت فعال برخي نمايندگي‌هاي فرهنگي و سياسي مقيم داكا از جمله رايزني فرهنگي ايران در داكا، برگزار شد. ولی...
 
زبان شیرین مازندرانی، یکی از قدیمی ترین زبانهای تاریخ ایران باستان است ، که البته به نام های زبان های مازنی، مازرونی، تبری، طبری و گلکی،  نام یکی از زبان‌های ایرانی شمال‌غربی است که در گروه زبان‌های کنارهٔ دریای مازندران قرار دارد. این گروه شامل زبان‌های زازاکی، گورانی، تاتی، تالشی، گیلکی، مازندرانی و سمنانی می‌باشد و از لحاظ تاریخی جزء شاخه شمال‌غربی زبان‌های ایرانی بوده و در ارتباط با زبان پهلوی اشکانی می‌باشد. زبان مازندرانی از غرب با گویشوران گیلکی، از جنوب با گویشوران تاتی و از شرق و جنوب شرق با گویشوران ترکمنی و فارسی همجوار است و در درون خود دارای گونه‌هایی است. مردم مازندران زبانشان را «گلکی» نیز می‌نامند،
 
نام زبان مازندرانی کنونی که در میان عوامل به اشتباه با نام گیلکی خوانده می شود زبان تبری است که برگرفته از نام سرزمین تبرستان است . زبان تبری یکی از گرانقدرترین میراث های فرهنگی ایران محسوب می شود چرا که این زبان از معدود زبان های ایرانی است که از زیرشاخه های زبان کاسپین و نیز ادامه زبان پهلوی اشکانی به شمار می رود . امروزه این زبان به دلیل چیرگی و گسترش زبان فارسی در مناطق تبری زبان در حال از میان رفتن است این زبان تا 500 سال پس از فتح ایران توسط اعراب همچنان به خط پهلوی نگاشته می شد و در تبرستان بزرگ که شامل مازندران کنونی و بخش های بزرگی از استان گلستان ، شرق گیلان ، شمال سمنان و تهران کنونی می شده است به همین خط و زبان سکه ضرب می کردند .

 

به هر حال زبان تبری در گذشته دارای ادبیات پربار و گسترده ای بود که از آن جمله می توان کتاب مشهور مرزبان نامه که از جمله آثار فاخر ادبیات کلاسیک ایران می باشد را نام برد که به زبان تبری نگارش شده است اما امروزه تنها ترجمه فارسی آن در دسترس مردم باشد.

از جمله آثار فاخر دیگر ادبیات تبری نیکی نامه ، باوند نامه ، طنزالاسرار و چامه های امیر پازواری و در زمان معاصر مجموعه اشعار روجا ، اثر نیما یوشیج را می توان نام برد.

 

زبان شناسان زبان تبری را از خانواده ی زبان های هند و اروپایی می دانند . پیرو سرشماری های مرکز آمار ایران مازندرانی ها و تبری زبانان جز اقوام غیر پارس به شمار رفته و حدود 6 درصد از جمعیت ایران را شامل می شوند . زبان تبری امروزه افزون بر مازندران در برخی مناطق استانهای گلستان ، تهران و سمنان نیز گویش می شود.

 

 


لهجه‌ها


بررسی کارشناسانه در جلگه‌ها و سپس نواحی کوهستانی موجب شناسایی دوازده لهجه مختلف درمازندران شده است:

 

منطقه کردکوی: شامل هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و غربی و روستاهای غیر ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه.

 

منطقه بهشهر و نکا: شامل چهاردانگه هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگه‌ای از گلوگاه، شاه کیله تا انتهای منطقه قره طغان و رودخانه نکارود.

 

منطقه ساری: شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستانهای دودانگه، جلگه‌های مابین میان دورود و جلگه‌های مناطق غربی تجن رود تا جویبار.

 

منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروز کوه، سوادکوه و روستاهای جلگه‌ای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایه‌ای بیشه سر.

 

منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگه‌های حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایه‌ای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.

 

منطقه آمل: از کوهستان های بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگه‌های دو سمت هراز، دشت‌سر و محمودآباد و کوهپایه‌ها و جلگه‌های جاده چمستان، میان آمل و نور.

 

منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگه‌های حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس

 


چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایه‌ای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگه‌ای از آب چالوس و عباس‌آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس‌آباد.

 

تنکابن مرکزی: شامل لهجه‌های دوهزار و سه هزاری و خرم‌آبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگه‌های حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود.

 

منطقه علی‌آباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمودآباد، فاضل آباد و جلگه‌های غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.

 

منطقه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایه‌ای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.

 

منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه

 

 
 
تاریخ زبان

نویسندگان مسالک و ممالک در نخستین قرنهای اسلامی در ذیل گفتار دیلمان و طبرستان از این گویش یاد می‌کنند. ابوعبدالله مقدسی می‌گوید: «زبان کومش و گرگان به هم نزدیک است. ها بکار می‌برند و می‌گویند هاکن و هاده و آن را حلاوتی‌ست، و زبان مردم طبرستان بدانها نزدیک است مگر در آن شتاب است». از این گونه نوشته‌ها فقط پیداست که گویش طبری را در قرنهای نخستین اسلامی بازشناخته‌اند ولی از آنچه در ادامه می‌آید می‌توان دریافت که به این گویش نوشته‌ها و شعرهایی بوده که امروز پاره‌ای از آنها به ما رسیده‌است. این نامها و نوشته‌های اندک نشان می‌دهد که چون طبرستان پس از برافتادن شاهنشاهی ساسانی مدتها از دایره نفوذ خلافت بیرون بوده و چندین قرن حکومت محلی داشته این گویش دارای سنت ادبی شده و این سنت پس از برافتادن آن حکومتها از میان رفته است

 


 
آثار از بین رفته:

مرزبان نامه از اسپهبد مرزبان بن رستم (سدهٔ چارم) که متن طبری آن از دست رفته و دو ترجمه فارسی از آن به جا مانده است.

 

نیکی نامه دیوان شعر همین اسپهبد که ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان از آن به عنوان «دستور نظم طبرستان» یاد کرده است.

 

باوند نامه تاریخ طبرستان به شعر بوده که در میانهٔ سده‌های پنجم و ششم گرد آورده بودند. شکره در نوروزنامه خیام از آن نام برده شده است.

 


 
 
آثار مانده :


از آثار نظم و نثر طبری قرون چهارم تا نهم هجری، تنها ابیات و عباراتی پراکنده در لابلای سطور قابوس نامه، تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، تاریخ رویان اولیاءالله آملی و تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ظهیرالدین مرعشی بر جای مانده است. همه این آثار را صادق کیا بررسی کرده و داوود منشی زاده کار او را دنبال کرده است (نیز رجوع کنید: هَمِّر، ۱۹۱۳؛ بهار، ۱۳۱۶؛ ادیب طوسی، ۱۳۳۲؛ عمادی،1359(

 
همچنین شش دوبیتی طبری در میان برگه‌های نسخه‌ای خطی از دیوان نظامی گنجوی، محفوظ در کتابخانه ملی پاریس، الحاق شده که محمد قزوینی آنها در «مسائل پاریسیه» ی خود ضبط کرده است (افشار، ۱۳۸۳) و نیز چهار بیت طبری در جامع الالحان عبدالقادر مراغی ثبت است. (صادقی، ۱۳۷۳). افزون بر اینها مفردات و ترکیبات طبری قدیم را در جای جای تاریخ مازندران شیخ علی گیلانی (سدهٔ یازدهم)، تحفة المؤمنین حکیم مؤمن تنکابنی (سدهٔ یازدهم)، فرهنگ انجمن آرای ناصری، فرهنگ آنندراج و … می‌توان یافت. عموم اینگونه لغات شامل نام گیاهان و جانوران و خوراک و پوشاک و اصطلاحات مدنی و جغرافیایی است )کیا، ۱۳۲۶؛ عمادی، ۱۳۶۲؛ صمدی، ۱۳۷۲؛ قاسمی، 1383).

 

 

 

منابع:

_ویکی پدیا،Ahouraa ، انوری، حسن. فرهنگ بزرگ سخن،تهران،انتشارات سخن،1382.ش، ج5. طاهری شهاب،سیدمحمد.تاریخ ادبیات مازندران،تهران، نشررسانش،1381.ش،ج1. نجف زاده بارفروش،محمد باقر.واژنامه مازندرانی،تهران، نشربلخ،1368ش. - نصیری اشرفی،جهانگیر.فرهنگ واژگان تبری،تهران،انتشارات احیاء کتاب،1381ش،ج1. - نوری،نظام الدین.تاریخ ادبیات مازندران،تهران، نشرزهره ،1380.ش _یزدان پناه لموکی،طیار.تاریخ مازندران باستان،تهران ، نشرچشمه،1385.ش

 

 

پيشينه و عملكرد بسيج در ايمن آباد و كروكلا

 

پنجم آذرماه مصادف است با سالروز تاسيس بسيج مستضعفين به فرمان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره). امام خميني بسيج را لشگر مخلص خدا ناميد و در ادامه عنوان نمود كه بسيجي بايد در وسط ميدان باشد تا ارزش هاي آنان حفظ گردد.

 

به همين مناسبت ضمن تبريك روز و هفته ي بسيج بر بسيجيان خواهر و برادر روستاي مان ايمن آباد و كروكلا، مطلبي را درباره پيشينه بسيج روستا و مجموعه ي فعاليت و عملكردش از بدو تاسيس تا به امروز، بطور خلاصه آماده نموده ايم كه تقديم اهالي مي شود.

 

 

 
 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد حركتی فرهنگی بودیم كه به واقع در جهت حفظ دستآوردهای انقلاب اسلامی مان به شمار می آید و در این مسیر شاهد تشكیل ارگان ها و هسته های انقلابی نظیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كمیته های انقلاب اسلامي و غیره بودیم كه نقش مردم در این حركت و تلاش، چشمگیر و موثر بود.

به نظر می رسد بعد از رشد این نهادها مردم به این فكر می افتند كه بایستی جهت كسب آمادگی در مقابله با دشمنان انقلاب، آموزش های رزم نظامی را ببینند و طبیعتا" حركتی به نام بسیج در پایگاه ها و مساجد بوجود می آید.

 

در سال 1358 بنا به فرمان تاريخي حضرت امام (ره) تشکيل بسيج شکل گرفت. در اين راستا جوانان و نوجوانان و پيرمردان پيرو خط امام در روستاي ايمن آباد و کروکلا به نداي رهبرشان لبيک گفته و در همان زمان بسيج را در روستا با عنوان پايگاه مقاومت بسيج روستاي ايمن آْباد و كروكلا تشکيل دادند.

 

همزمان با فرمان تشکیل ارتش 20 میلیونی و بسیج مستضعفین از سوی فرمانده کلّ قوا و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) در پی تهدیدات آمریکای جهانخوار و آمدن ناوگان هواپیما بر و جنگی این کشور در خلیج فارس در روز 5 آذر سال  1358 و حضور همه جانبه جوانان مسلمان و انقلابی در تشکیلات بسیج،  جوانان اسلامی و انقلابی روستای ایمن آباد و کروکلا نیز با حضور در مسجد جامع روستا و ثبت نام در این پایگاه، عضویت خویش را اعلام داشته و به فرمان امام ره لبیک گفتند.

 

پایگاه بسیج روستای ایمن آباد و کروکلا که زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بابل انجام وظیفه می نمود، با تشکیل شورای بسیج و انتخاب فرمانده پایگاه،  آقاي  سيد حسن (کربلايي آقا) حسيني ايمني فرزند حاج سيد مختار(ره)، به عنوان اولين فرمانده پايگاه مقاومت بسيج روستاي ايمن آباد و كروكلا، كار اداره و مديريت اين پايگاه را در دست گرفت. در این زمان اولین فعالیت های فرهنگی و آموزش نظامی بسیجیان روستا، همراه با دیگر بسیجیان روستاها و شهر، در قصر بابل که محل آموزش نظامی بود ، آغاز شد.

 

گروه سرود بسيج روستا در نيمه شعبان سال 1360

 

 

لازم به يادآوري اينكه پايگاه مقاومت بسيج در روستاي بالاكروكلا مستقل از روستاي ايمن آباد و پايين كروكلا مي باشد. فرمانده پايگاه مقاومت بسيج سيد الشهدا بالاكروكلا با فرماندهي سيد خاتم هاشمي كرويي همچنان اداره مي شود كه پس از بسيج ايمن آباد و پايين كروكلا شكل گرفت.

 

اولين فعاليت اين پايگاه با توجه به آغاز جنگ تحميلي، آموزش اسلحه در مساجد روستا با همکاري سپاه بابل بود كه صورت پذيرفت. جا دارد يادي كنيم از شهيد علي امامي و نثار روحش صلواتي هديه نماييم.

 

 در آن سال ها بسيج روستا که اکثريت آن جوانان 15 سال تا 35 ساله بودند در نگهباني قصر بابل که دادگاه انقلاب در آنجا بود شرکت فعال داشتند.

 

 در سال هاي 1359 و 1360 گروهك هاي منافقين در شهر بابل همانند تهران و ساير شهرهاي كشور، اقدام به فروش مجلات سازماني و خاص خود مي نمودند.

 

آن زمان که انقلاب نوپای اسلامی در معرض خطر منافقین و فرصت طلبان داخلی مثل قاچاقچیان مواد مخدر قرار گرفته بود نیروهای بسیجی محل با انجام نگهبانی در روستا و گشت معابر و انجام ایست و بازرسی در صدد رفع این معضل و برخورد با ضد انقلاب داخلی شدند.

 

پايگاه بسيج روستاي ايمن آباد و كروكلا بصورت فعال جهت مقابله با گروهك ها وارد عمل مي شدند و فعاليت مي كردند که در اين راستا مي توان از مرحوم حاج ميرنبي (سيدميران) ياد كرد كه مورد ضرب و شتم منافقين قرار گرفت.

 

  سيد عباس حسيني، سيد نقي حسيني و مرحوم مير نبي حسيني

 

 

با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران در 31 شهريور سال 1359، بسيجيان روستا با سپري کردن آموزش نظامي و عقيدتي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بابل و کميته انقلاب اسلامي اين شهر، اولين گروه در اول دي ماه 1359 عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شده‌اند.

 

اولین گروه از آموزش دیده های بسیجی محل در آذرماه 1359 به نام های حاج سیدنقی حسینی، سید الیاس هاشمی، مرحوم گداعلی یوسفی، به همراه بچه های اتحادیه انجمن های اسلامی بخش لاله آباد به جبه اعزام شدند و تا سال 1367 که حدود 8 سال طول کشید حدود 120 نفراز نیروهای بسیجی پایگاه به جبهه های جنگ اعزام شدند که در این میان چند تن از این عزیزان به فیض عظیم شهادت نائل گشتند. و مدفن پاکشان در روستای ایمن آباد و کروکلا می باشد.

 

در مرحله دوم، اعزام گروهي ديگر در نوروز سال 1360 يعني فروردين ماه، صورت پذيرفت که حاج سيد حسن حسيني (سيد محمد) به همراه بسيجيان اعزام شدند و در همين زمان در جزيره مينو در آبادان از ناحيه چشم مجروح مي شوند.


جداي از بسيج بزرگسالان،  بسيج خواهران حضرت رقيه و بسيج نوجوانان نيز شكل گرفت و فعاليت هاي آموزشي خود را آغاز كرده بود.

 

در دوران 8 ساله ي دفاع مقدس، برادران بسيجي روستا، هم به تنهايي و هم بصورت گروهي به جبهه‌ها اعزام مي‌ شدند.

 

در مهرماه سال 1360 بود که اطلاعيه‌اي مبني بر نياز جبهه‌ها  به نيروي رزمنده اعلام گرديد که در آن سال تعداد زيادي از نيروهاي بسيج و مردمي ‌از جمله زنده‌ ياد سيد يوسف هاشمي (اکبردايي) و گداعلي يوسفي و ديگر برادران راهي جبهه‌ها گرديده‌اند. در اين ميان كه حاج سيد نقي حسيني ايمني نيز جزو آنان بود، در عمليات مطلع ‌الفجر شرکت مي نمايند كه در اين عمليات حاج سيد نقي در 1360/9/20 مجروح مي گردد که منجر به قطع يک پاي ايشان مي‌ شود.

جوانان بسيجي و سلحشور روستاي مان با شنيدن خبر اين حادثه عزم خود را جهت اعزام به جبهه‌ها جزم نمودند.

 

از جمله مي توان از اولين شهيد روستا يعني شهيد رمضان قرباني ياد كرد كه به عنوان اولين شهيد روستا، حضور فعالي داشتند و ساير شهدا، جانبازان و رزمندگان روستاي مان كه نزديك به 400 نفر مي شدند، بطور مستمر در قالب نيروهاي مردمي چه به عنوان بسيجي و چه به عنوان سرباز، در عرصه دفاع مقدس نقش ارزنده اي را در دوران 8ساله ي جنگ تحميلي عراق عليه ايران ايفا مي كنند.

 

پس از ثبت اولين شهيد در تاريخ روستايمان، بسيج روستا به پايگاه مقاومت بسيج شهيد قرباني ايمن آباد و كروكلا تغيير نام داد.

 

د ر سال 1362 نيز فرماندهي پايگاه مقاومت بسيج شهيد قرباني روستاي مان، پس از قدرداني از زحمات سه ساله ي آقاي سيد حسن حسيني ايمني، به حاج سيد نقي حسيني ايمني واگذار شد.

 

در آن زمان بسيجيان، فعالانه در ميادين جنگ و پشت جبهه‌ها مأموريت‌ها و اقدامات عملي خود را به نحو  شايسته اي انجام مي‌دادند و کساني که در اين ميادين حضور داشتند خانواده‌هاي آنها در روستا توسط نيروهاي بسيجي مورد حمايت‌ معنوي اين نهاد قرار مي‌گرفتند.


در بسياري از شب ها نيروهاي بسيجي در روستا، جهت برقراري امنيت و کنترل روستا در ورودي محل اقدام به نگهباني مي‌نمودند.

 

 سيد حسن حسيني و سيد يعقوب حسيني

 

 بازرسي از افراد ناشناسي كه وارد روستا مي شدند، افرادي كه اقدام به قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلي مي نمودند، و كساني كه نوارهاي غير اخلاقي حمل مي نمودند، مورد بازرسي و كنترل افراد بسيجي روستا قرار مي گرفتند. فعاليت هاي اينچنيني يکي از مأموريت هاي خطير بسيج در آن زمان بود.

 

 یکی دیگر از فعالیت های بسیج روستا تشکیل بسیج نوجوانان و تشکیل بسیج بزرگسالان در روستا بود که در قالب پایگاه مقاومت، جلساتی را در روزهای جمعه تشکیل می داد و  اردوهای دانش آموزی و آموزش نظامی نیروهای بزرگسال را نیز در پایگاه شهید بزّاز بابل به مرحله ی اجرا می گذاشت.

 سيد حسينعلي هاشمي كرويي ، جعفر ايماني و سيد علي حسيني

 

 

اعزام و حضور گسترده بسيجيان تا زمان اعلام نياز جبهه‌ها انجام مي‌شد تا اينکه در مجموع با پذيرش قطعنامه 598 در سال 1367، روستاي مان ايمن آباد و كروكلا با اعزام نزديك به 400 رزمنده، برگ زريني را در دفتر تاريخ روستا ورق مي زند و  45 جانباز و آزاده و تعداد 15 شهيد را تقديم به حفظ اسلام، آرمان ها و اهداف نظام مقدس جمهوري اسلامي كشورشان ايران مي كند.

 

در این روستا بیش از 30 تن از بسیجیان جانباز شدند. در طول 8 سال دفاع مقدس نیروهای بسیجی این دو روستا با همراهی اهالی در جمع آوری کمک های مردمی و دیدار و سرکشی از خانواده های رزمندگان و شهدا و حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی و انجام نگهبانی در روستا و ستاد ناحیه مالک اشتر (امام رضا(ع) ) و قصر بابل و رفتن به اردوهای بسیجی و فرهنگی، شرکت در جلسات بسیج در روزهای سه شنبه ی هر هفته، همیشه و در همه حال پیرو رهنمودهای حضرت امام ره و رهبری های ایشان بودند.

 

 

نقش بسيج روستا را در بازسازي سوسنگرد نيز نبايد از نظر دور داشت. تعداد چهار نفر از بسيجيان روستاي مان جهت بازسازي اين شهر، روانه خوزستان شدند.

 

 

 

از مسن ترین بسیجیان روستا می توان از حاج میر شعبان حسینی ایمنی(1310) و حاج سید آیت اله هاشمی کرویی(1312 ه.ش) نام برد.

 

در زمينه پشتيباني مردمي از جبهه‌هاي جنگ، اعانات خوبي جمع‌آوري گرديد و حتي در يک مرحله يک دستگاه نيسان به همراه ساير نيازمندي هاي جبهه، توسط بسيج از سوي مردم جمع آوري و روانه ي جبهه ها شد.

 

 سيد نقي حسيني، سيد حسن حسيني و سيد الياس هاشمي

 

بسيج در حرکت‌هاي مردمي خود کارنامه خوب و موفقي داشته است و جلسات بسيج بصورت منظم در غروب روزهاي سه شنبه (شب‌ چهارشنبه) در مسجد جامع ايمن‌آباد برگزار مي‌گرديد و جلسه منظم بسيج نوجوانان صبح روز جمعه شكل مي گرفت.

 

پايگاه بسيج روستاي ايمن آباد و كروكلا در عرصه سازندگي نيز نقش آفرين بود. کمک به ساخت چند واحد منزل مسکوني براي افراد بي‌ بضاعت در روستا از اقدامات شايسته بسيج در آنزمان بود. بسيجيان در انجام امور عام‌المنفعه شرکت همه‌گير داشتند و نيز در زمان اعزام به جبهه‌ها نيروهايي که از مسير بابل بطرف مناطق جنگي اعزام مي‌شدند نيروهاي مردمي روستا با همکاري بسيج از اين افراد ميزباني و پذيرايي مي‌کردند.

 

از دیگر فعالیت های پایگاه می توان به: شرکت در کارهای عمرانی و عام المنفعه ، کمک به افراد مستمند در مناسبت های مختلف، تشکیل نماز جماعت در طول سال با همیاری و همکاری اهالی دو روستا، برپایی اعیاد اسلامی و مراسم مذهبی شامل ولادت ها و شهادت ائمه و بزرگان و اولیای دین، دعای کمیل شب های جمعه و دعای ندبه صبح جمعه در مساجد روستا، شرکت در فعالیت های فرهنگی روستا مثل رفتن به کتابخانه روستای کروکلا اشاره داشت.

 

 

از فعاليت‌هاي ديگر بسيج بعد از اتمام جنگ مي‌توان شرکت در مراسم سالگرد ارتحال امام (ره) و پذيرايي از زائران پياده و سواره را عنوان کرد.

 

سفرهاي زيارتي به مشهد مقدس و اردوهاي فرهنگي اين نهاد، از جمله  فعاليت هايي بود كه بطور منظم در  ده هاي 60، 70 و 80  برگزار مي شد.

 

 

 

 

 

 

سركشي به خانواده هاي شهداي روستا بسورت دسته جمعي، در دوران جنگ تحميلي و در دهه هاي 60 و 70 و بويژه در مناسبت هاي خاص مثل عيد باستاني نوروز، عيد سعيد فطر و اين سال ها عيد غدير، از جمله فعاليت هاي بسيج روستا به شمار مي رود.

 

اين عكس مربوط به ديدار از سيد آيت اله هاشمي پدر شهيد سيد علي هاشمي و قديمي ترين بسيجي روستا، در بالاكروكلا مي باشد


 

 

 

 

 

فعاليت‌هاي ديگر بسيج همچنان ادامه دارد و در حال حاضر در قالب حلقه‌هاي صالحين و منتظران مهدي(عج)  را مي‌توان نام برد.

 

پایگاه مقاومت بسیج ایمن آباد و کروکلا با طرح جدید سپاه در حلقه ی صالحین قرار گرفت و نزدیک به 400 نفراز بسیجیان این روستا در گروه های 22 نفری حلقه های صالحین فعالیت می کنند. البته شجره طیبه صالحین که حدودا" از فروردین سال 1390 در روستا اجرایی شده است، هدفش ایجاد حلقه های بسیج با حداکثر 22  نفر عضو به عنوان متربی و یک نفر سرگروه به عنوان معلم (مربی)، برای رشد  در بخش های: عقیدتی، تربیتی، بصیرتی و در نهایت ایجاد کادر سازی برای تداوم انقلاب تا انشاءالله این انقلاب اسلامی که ثمره زحمات حضرت امام خمینی(ره) و خون جوانان عزیز کشور و مردم قدر شناس ایران است،  به دست صاحب اصلی اش حضرت مهدی(عج) تقدیم شود.

 

 

در حال حاضر حداقل دو جلسه در محل مسجدصاحب الزمان (عج) روستا، جمعه ها در پایین کروکلا و چهارشنبه ها در ایمن آباد بعد نماز مغرب و عشاء برگزار می شود.

 

تعداد زيادي از برادران بسيج در عرصه علم و دانش فعاليت چشمگيري داشته و دارند همان‌هايي که رزمنده ديروز جنگ بودند امروز پزشک يا استاد دانشگاه و يا در ادارات دولتي و اين بار در جبهه‌اي ديگر مشغول به خدمت به اقشار جامعه مي‌باشند.

 

 

از فعالیت های دیگر پایگاه مقاومت ایمن آباد و کروکلا سازماندهی خواهران در تشکیلات بسیج با عنوان بسیج خواهران بود که حدود 200 نفردر این نهاد مقدس ثبت نام نموده و به فعالیت های فرهنگی و نظامی و قرآنی با شرکت در جلسات هفتگی مداوم در روز پنجشنبه هر هفته، در مسجد جامع روستا کنار مزار شهدا می پردازند و هر ساله در نیمه ی شعبان، سالروز ولادت امام زمان(عج) با گرفتن روزه در این روز و دعوت از خواهران روستای ایمن آباد و کروکلا حدود 500 نفر را در مسجد صاحب الزمان (عج) ایمن آباد اطعام می نمایند.

 


 

اولين مسئول بسيج خواهران پايگاه مقاومت بسيج ايمن آباد و كروكلا، سركار خانم سيده فاطمه صغري هاشمي كرويي فرزند نعمت اله و همسر شهيد مير حسين حسيني بود، كه در روستاي حسن آباد زندگي مي كنند. پس از ايشان خانم سيده عاليه هاشمي كرويي فرزند اكبر، مسئول بسيج خواهران روستا مي شود و در حال حاضر سيده كبري حسيني ايمني فرزند آقابابا، مسئوليت اين مهم را بر عهده دارد.

 

بسيج خواهران در جذب نيرو و تشکيل جلسات جهت آموزش دروس احکام و مسایل عقيدتي و سياسي و ... فعاليت بسزايي دارد و شرکت در رزمايش‌ها و نماز جمعه و راهپيمايي نيز از ديگر برنامه هاي اين تشکّل مي باشد.

 

 

انجام مراسم ویژه ی یادواره 15 شهید گلگون کفن انقلاب اسلامی روستای ایمن آباد و کروکلا در سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)، کنار مزار شهدا در مسجد جامع با همکاری و همیاری خانواده های محترم شهدا و مردم وفادار در هرسال، گرامی داشت دهه ی فجر انقلاب شکوهمند اسلامی، شرکت در مراسم و دستجات سینه زنی  و زنجیر زنی در ماه های محرم و صفر به یاد سرور و سالارشهیدان حضرت امام حسین(ع) و رحلت رسول مکرم اسلام(ص) و شهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسنمجتبی(ع) و حضرت اما رضا(ع). انجام مراسم شبی با قرآن در ماه مبارک رمضان و دادن جوایز به نفرات برتر و فعالان فرهنگی قرآن، قرائت قرآن معمولا در هر شب در مساجد از دیگر فعالیت های پایگاه مقاومت بسیج روستاست.

 

شرکت در فعالیت ها و مسابقات ورزشی و کمک به مسابقات فوتبال که در تابستان هر سال تحت عنوان جام شهدای دو روستا برگزار می شود از دیگر فعالیت هاست.

 

 

 

از دیگر فعالیت های بسیج ، تشکیل صندوق قرض الحسنه ی حضرت ولی عصر(عج) ایمن آباد ، بنیانگذاران و هیات امنایش همه از نیروهای بسیجی می باشند که از آغاز تشکیل تا کنون خدمات ارزنده ای در سطح روستا و منطقه به مردم محروم و مستضعف در قالب وام ارائه داده است.

 

از بین نیروهای بسیج افرادی دارای تحصیلات عالیه و صاحبان علم و دانش حوزوی و دانشگاهی در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری و در کسوت معلمان، پزشکان، مهندسان، مدیران و...  مشغول خدمت به کشورشان هستند.

 

 

بعد جانبازی حاج سیدنقی حسینی از ناحیه پا در دفاع مقدس سال 63، فرماندهی پایگاه بسیج به ایشان سپرده شد. شورای پایگاه هم دچار تغییر وتحول شد و در حال حاضر شورا با 16 عضو تحت فرماندهی حاج سید نقی حسینی در جلسات انجام وظیفه می کنند.

 

 

 

انتخابات گوناگونی که در طی حدود  4 دهه در کشور از جمله ریاست جمهوری، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستا برگزار شد، بسیجیان محل با عناوین هیات اجرایی، ناظر، حفاظت نقش آفرینی کردند و از رای ملت به عنوان امانتی گرانبها در صحت و درستی آن کوشا بودند.

 

چند تن از بسیجیان در شورای محل و بخش لاله آباد و شورای حل اختلاف محل و بخش و دهیار و بخشداری به عنوان منتخب مردم انجام وظیفه نمودند.

 

هم اکنون نيز شرکت برادران و خواهران بسيجي در ماموريت هاي بسيج روستا، حوزه و ناحيه و حتي استان مازندران ادامه دارد و در انجام مأموريت و جذب نيرو آماده مي‌باشند.

 

 

 

 

 

 

 

 تهيه و تنظيم: منوچهر علی طالب بابلی و ميثم صالحي ايمني

با سپاس فراوان از: حاج سيد نقي حسيني ايمني فرمانده پايگاه بسيج روستاي ايمن آباد و كروكلا

 

 

 

 

 

در رفع اشتباهات و تکمیل اطلاعات یاری مان نمائید.

 

 

 

{jcomments on}

خوشه‌های برنجی که در مازندران به بار ننشست

 
شالیکاران مازندرانی که هشدارهای خطر دیرهنگام کشت دوباره و مواجه شدن با سرمای پائیزی را  نادیده گرفته‌اند، این روزها سخت در به بار ننشستن خوشه‌های شالی و کاهش شدید عملکرد حسرت می خورند.

فراوانی آب در سال جاری سبب شد تا کشاورزان برنجکار مازندرانی توصیه های کارشناسی را برای کشت دوم شالی نادیده گرفته و از خط قرمز زمانی تعیین شده عبور کنند به گونه ای که بر اساس اعلام جهاد کشاورزی دستکم ۱۵ هزار هکتار از سطح زیر کشت دوم برنج به روش نشاء دوباره که بعد از بیستم مرداد انجام شده است با کاهش عملکرد 80 درصدی مواجه هستند.

 



جهاد کشاورزی مازندران معتقد است ، متوسط عملکرد امسال در هر هکتار کشت دوباره نشاء ۲۰ درصد نسبت به سال گذشته کاهش یافته است که ناشی از عدم توجه کشاورزان به توصیه های فنی به ویژه رعایت زمان کشت دوباره و مدیریت صحیح در آبیاری، آفات و نهاده های کشاورزی  دانسته و کشاورزانی که به توصیه ها عمل کرده همان عملکرد ۳.۷تن در هر هکتار را داشته اند اما کشاورزاین که بی توجهی کردند، در هر هکتار حتی نیم تن نیز تولید نداشته اند.

بر اساس آمار سازمان جهاد کشاورزی مازندران  امسال۱۱۰ هزار هکتار از زمین های استان به ۲ روش دوباره نشا ء در سطح ۶۵هزار هکتار و دونوج  یا رتون ( پرورش ساقه شالی )  در سطح ۴۵هزار هکتار زیر کشت برنج رفته است که تاکنون ۷۰ درصد از این سطح برداشت شد.

مشاهدات خبرنگار ایرنا از زمین های شالیزاری دشت ۱۱۰هزار هکتاری هراز در منطقه مرکزی مازندران نشان می دهد که سرمای پائیزی سبب شد تا شماری از کشاورزان حتی در برداشت شالی دچار تردید شوند.

شالیکاران مازندران امسال به دلیل فراوانی آب  طبق آمار جهاد کشاورزی تا ۲ برابر بیشتر از سال گذشته اقدام به کشت دوباره  کردند و این ضرر و زیان درحالی است که کشاورزان هزینه شخم و شیار ،دستمزد نشا کاران و نهاده های کشاورزی از جمله بذر، کود شیمیایی و سموم کشاورزی را همانند کشت اول متقبل شدند.

مسئولان جهاد کشاورزی مازندران در حالی وضعیت فعلی شالیزارهایی که به مرحله خوشه دهی نرسیده است را تائید می کنند که  پیش از این نسبت به توصیه های کارشناسی زمان کشت هشدار های لازم را به روش های مختلف اطلاع رسانی کرده بودند.
جهاد کشاورزی مازندران در چندین مرحله اعلام کرد که شالیکاران حداکثر تا بیستم مردادماه کشت مجدد را انجام دهند، درغیر این صورت با خسارت احتمالی آفت و سرمازدگی مواجه خواهند شد.

کارشناسان موسسه تحقیقات برنج و حفظ نباتات جهاد کشاورزی نیز بارها نسبت به افزایش ضریب آسیب پذیری کشت دوباره برنج بر اثر طغیان آفت کرم ساقه خوار و سرمای پائیزی هشدار داده بودند.

از آنجایی که مدت زمان به بار نشستن خوشه و به مرحله درو رسیدن رقم زودرس طارم محلی حداقل ۸۰ روز است، علاوه بر آفت ساقه خوار نسل سوم و چهارم ، سرمای هوای پاییزی همواره تهدیدی جدی علیه  شالیزارهایی که با تاخیر کشت مجدد می شوند،محسوب می شود.

کشت دوباره برنج در مازندران به دو صورت "نشای مجدد" و "پرورش ساقه یا"رتون" و به اصطلاح محلی "دونوج" انجام می شود، در روش اول کشاورزان اقدام به آماده سازی دوباره شالیزار کرده و نشای مجدد انجام می دهند ، ولی در روش دوم ساقه های باقی مانده از کشت نخست دوباره جوانه زده و پرورش داده می شود تا تبدیل به شالی شود.

رجب پناهی یکی از شالیکاران بخش لاله آباد بابل گفت: نیمی از یک هکتار از زمین های شالیزاری را امسال دوباره نشاء کردم  و به رغم اینکه با مدیریت صحیح از خطر هجوم آفت نسل سوم و چهارم ساقه خوار عبور کردیم ، اما سرما سبب شد تا شالی به مرحله خوشه دهی نرسد.

وی با ابراز تاسف در پاسخ به آیا زمان انجام کشت را رعایت کرده است، افزود: من بیست و نهم  مرداد ماه نشاکاری کردم و این تاریخ به نسبت توصیه های کارشناسان ۹ روز تاخیر در کشت است.

این برنجکار بابلی با اعلام این که سرما سب شد تا شیره در دانه خوشه بوجود نیاید و تنها درحد ساقه رشد کند ، بیان داشت: سرمای شب های پائیزی ، فرایند خوشه دهی را کند کرده است و اجازه نداده تا به مرحله خوشه دهی و به بار بنشیند.

وی گفت: اکنون علاوه بر اینکه به لحاظ مالی هزینه سنگینی را متقبل شدم ، با نگرفتن محصول خاک زمین کشاورزی نیز دچار خسارت شده است.

پناهی در مورد بیمه کشت دوم نیز گفت که شالیکاران در بیمه کشت اول شالی به دلیل شفاف نبودن چگونگی پرداخت غرامت رغبت نمی کنند ، چه برسد که کشت دوم اصلا جزء تعهدات صندوق بیمه کشاورزی قرار ندارد.

یکی دیگر از شالیکاران این بخش با بیان اینکه سرمای هفته آخر شهریور امسال سبب شد تا فرایند رشد در  کشت دوباره صدمه ببیند، گفت: حتی شالیزارهایی که تا پیش از موعد بیستم مرداد به عنوان موعد توصیه کارشناسی کشت شده بود دچار خسارت شد.

امین فلاحی افزود: من سیزدهم مرداد نشاء کاری مجدد را در سطح یک هکتار انجام دادم اما اکنون که به مرحله برداشت رسیده است، شاهد کاهش محصول هستم.

وی با اعلام این که آفت کرم ساقه خوار و سرمای پائیزی فرایند رشد و خوشه دهی را کند و با مشکل مواجه کرده است، اظهار داشت: البته در مجموع کشت دوم شالی با خطر آفت و سرما مواجه است ، اما کشاورزان با هدف  درآمد بیشتر، این خطر را می پذیرند.

این کشاورز گفت: اکنون بسیاری از کشاورزان نسبت به درو شالی که به بار ننشسته و یا به علت دمای پائین آفتاب دانه سفت نشده است مردد هستند چراکه باید به ازای هر هکتار تا ۶۰۰هزار تومان به عنوان دستمزد به صاحبان کمباین پرداخت کنند.

معاون موسسه تحقیقات برنج کشور گفت: بر اساس برنامه ، با توجه به اهمیت استفاده از زمین شالیزاری ، رعایت مقولات زیست محیطی و منابع آبی با هدف خوداتکایی به تولید برنج داخلی ، می بایست به تدریج تا سال ۱۴۰۴ سطح زیر کشت دوباره برنج مازندران به ۳۰ هزار هکتار می رسید.

عبدالرحمان عرفانی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا بیان داشت: کارشناسان ترویج و موسسه تحقیقات برنج همواره توصیه های فنی در مورد خطرمحدودیت منابع آبی ،گسترش آفات و بیماری و مقولات زیست محیطی را به کشاورزان استان گوشزد کرده و می کنند ، اما امسال که با فراوانی آب مواجه شدیم سطح زیر کشت دوباره نشاء نسبت به سال پیش ۲ برابر شد .

وی گفت:در چهار سال اخیر شالیکاران فقط به فکر انجام کشت دوباره با هدف درآمد بیشتر هستند ،اما غافل از اینکه اگر به توصیه های فنی توجه نشود،علاوه بر خطر ضرر وزیان ناشی از به بار ننشستن خوشه برنج ، به خاک های زمین های شالیزاری صدمه جدی وارد می شود.

این کارشناس برنج مازندران گفت که به کشاورزان اعلام شده که آفت ساقه خوار و سرمای احتمالی فصل پاییز همواره مهمترین تهدیدات کشت دوم برنج پس از موعد تعیین شده است، چراکه  هر یک از دو تهدید می تواند همه زحمت ها، هزینه ها و دسترنج های کشاورزان را بر باد دهد.



کشاورزان به توصیه های فنی توجه کنند

رئیس اداره برنج سازمان جهاد کشاورزی مازندران نیز به خبرنگار ایرنا گفت: به دلیل وجود آب فراوان کشت دوباره برنج فراتر از پیش بینی امسال به ۶۵ هزار هکتار رسید ، اما سرمای پائیزی شمار زیادی از شالیکاران را دچار ضرر و زیان کرده است.

ابراهیم قربان نژاد با اعلام این که کشاورزان باید توصیه های فنی کشاورزی را مورد توجه قرار بدهند، تصریح کرد: امروزه  سازمان هواشناسی ، هواشناسی کشاورزی را به صورت تخصصی اطلاع رسانی می کند و سازمان جهاد کشاورزی همواره توصیه های فنی را بر اساس اطلاعات اقلیمی اعلام می کند.

وی با تاکید بر این نکته که بیستم مرداد آخرین زمان نشاء کاری اعلام شده بود اما امسال به دلیل فراوانی آب حتی در دهه اول شهریور نشاء کاری صورت گرفته است، ادامه داد: این اشتباه فاحش و پذیرفتن ۹۵ درصدی خطر است  و در واقع خطر سرما برای این زمین های کشاورزی که همانند کشت اول هزینه شده است، صد درصدی بوده است.

وی ادامه داد:  وجود آب فراوان سبب شد تا امسال  کشت دوباره برنج  در زمین‌های شالیزاری زیر سد البرز و در حاشیه رودخانه تلار در قائمشهر و سد شهید رجایی در کنار رودخانه تجن ساری نیز انجام شود.

قربان نژاد با اعلام این که تاکنون ۷۰ درصد برداشت کشت دوم برنج انجام شده است، بیان داشت: جهاد کشاورزی همواره توصیه های فنی را از طرق مختلف بین کشاورزان اطلاع رسانی می کند و کسانی که به این موارد توجه کنند، به نتیجه  مورد نظر می رسند.

بر اساس آمار سازمان جهاد کشاورزی مازندران، امسال ۲۱۴ هزار و ۳۰۰ هکتار از زمین‌های کشاورزی استان زیر کشت اول برنج رفته بود که با تولید یک میلیون و ۴۲۰هزار تنی شلتوک رکورد تولید را در یک دهه اخیر زده است.

مازندران با تولید متوسط یک میلیون تن برنج سفید ۴۲درصد برنج مورد نیاز کشور را تامین می کند.

 

 

 

 

منبع: ایرنا / 21 آبان 1398

 

 

دانشنامه تبرستان و مازندران به چااپ رسید

 

 

دانشنامه تبرستان و مازندران یک مجموعه کتاب پنج جلدی است که در قالب یک پروژهٔ گروهی به بررسی تاریخ، تمدن، فرهنگ و هنر استان مازندران کنونی و سرزمین طبرستان بزرگ می‌پردازد و شمایی کلی از تاریخ و فرهنگ این حوزهٔ تمدنی ارائه می‌دهد.

گسترهٔ فرهنگی مورد بررسی در این دانشنامه شامل استان مازندران، غرب استان گلستان (استرآباد)، شمال استان البرز (تالقان و روستاهای منطقهٔ تاریخی لورا)، شمال شرقی استان تهران (قصران، شمیرانات، لواسان، دماوند و فیروزکوه)، شمال استان سمنان (سنگسر، شهمیرزاد، سرخه، افتر و لاسگرد)، شرق استان گیلان (فرهنگ دیلمان و اشکورات) و شمال استان قزوین (فشگلدره و الموت) است، اما تمرکز محوری بر میراث معنوی و مادی استان کنونی مازندران قرار دارد.

تألیف این دانشنامه از سال ۱۳۸۰ آغاز شد. اما ساختار مبنایی و نظام‌مند آن از سال ۱۳۹۰ در فرهنگخانه مازندران با گردآوری و تدوین مجموعه با مدیریت احمد محسن‌پور قادیکلایی و با سرپرستی جهانگیر نصری اشرفی آغاز شد.

دانشنامه تبرستان و مازندران حدود ۱۸۰۰ سرفصل و نزدیک به ۹۰ هزار مدخل دارد که در ۲۶ فصل سامان یافته و ۱۲۰ هزار قطعه عکس را نیز در بر می‌گیرد. در تدوین دانشنامه نزدیک به ۱۲۰۰ نفر از چهره‌های علمی مازندران، ایران و جهان در قالب ۲۰ کارگروه نقش داشته‌اند.

تمامی مدخل‌های این مجموعه به زبان فارسی منتشر شده‌اند، اما برخی جلدها به دو زبان انگلیسی و فارسی نوشته شده‌است.

 

 

دانشنامه تبرستان و مازندران:


نویسنده    جهانگیر نصری‌اشرفی (سرپرست گروه نویسندگان و ویراستاران)
ویراستار    جعفرشجاع‌کیهانی (سرگروه ویراستاران)
معصومه افشار (ویراستار نهایی)
ناشر    نشر نی
فرهنگ‌خانۀ مازندران
محل نشر    تهران
تاریخ نشر    ۱۳۹۸

موضوع    تبری‌شناسی، گیلک‌شناسی
سبک    دانشنامه
زبان    فارسی، انگلیسی
تصویرگر    فرزاد امامی (مدیر هنری و سرگروه عکاسی)

 

 

 

 

منبع: ویکی پدیا

 

زبان تبـری و بن‌مایه‌‌های زیبا شناختی شعر روجا و نقش آن‌ها در شعر پارسی نیما

 

نظر قاطع در اینکه زبان مازندرانی، زبان است یا گویش به دلیل پیشینه‌‌های مفقود شده‌ی آن، کار آسانی نیست اما اگر برای بررسی، زبان‌‌های ایرانی فلات ایران را درنظر بگیریم می‌‌بینیم که زبان مازندرانی گویش نیست بلکه زبان است. گاهی اینگونه تصور می‌‌شود که زبان مازندرانی برگرفته از زبان پهلوی است اما اگر زبان پارسی را به سه دوره پارسی باستانی و میانه و دری تقسیم کنیم و زبان مازندرانی را هم به سه دوره، این‌گونه به نظر می‌‌رسد که زبان مازندرانی میانه با زبان پهلوی میانه بده بستان‌‌ها و اشتراکات بیشتری داشته‌اند به همین روی دارای واژه‌‌های نزدیک به هم‌اند (اسماعیل پور،1391: 11-10).

به گفته‌ی دکتر اسماعیل‌پور قوم تبری پیش آریایی بوده‌اند و این قوم چهار هزار سال قدمت داردو تبری باستان، زبان این قوم بوده که مفقود شده است و آیین آن‌‌ها در حد استوره بوده و دئیوه یا دیوان مازندرانی بر گرفته از همین آیین است.

 

اما در این مورد به پژوهش بیشتری نیازمندیم. چراکه منابع خطی و الواح و نشانه‌‌های چندانی در دست نیست و بیشتر این نشانه‌‌ها به دلایل تاریخی و تهاجمات بیگانه و خودی از میان رفته‌اند. اما در دوران متأخرتر ما مرزبان‌نامه، نیکی نومه، ترجمه‌ی مقامات حریری به زبان تبری، باوند‌نامه (هر دو در قرن شیشم هجری‌)، تحفه المومنین از حکیم مومن تنکابنی (قرن یازدهم هجری‌)، نصاب تبری سروده یامیر تیمور قاجار ساروی و اشعار پراکند‌های در کتاب‌‌های تاریخی و ادبی و دیوان امیر پازواری داریم که از زبان مازندرانی مانده است (علی اصغری،1394: 12ـ11)، به دلیل فرهنگ شفاهی، زبان مازندرانی مکتوب نشده است حتی دیوان امیر پازواری به وسیله برنهارد دارن، یک مستشار روسی تدوین شده است. پیش از نیما یوشیج و دیوان روجایش، کتاب شعر مازندرانی به صورت مکتوب کنزالاسرار امیر پازواری است که خود ناخالصی‌‌هایی دارد چراکه اشعار سرایندگان گمنام را در آن گنجانده‌اند. اشعاری که به وسیله چوپان‌‌ها و چارودار‌ها و برزگران و دیگر گویندگان دلسوخته سروده شده است و در سبک‌شناسی کار امیر پازواری و بررسی زبانی آن می‌‌توان این را دریافت. نخستین شاعری که پس از امیر پازواری کارش را به صورت مکتوب و مدون برجای نهاده نیما یوشیج پدر شعر نو پارسی است او به زبان مادری و طبیعت شمال عشق می‌‌ورزیده و این در نحو، ساختار زبانی و عناصر محتوایی شعرش در شعر پارسی مشهود است (در این مورد می‌‌توانم به‌عنوان پیشینه به چربش زبان مادری در شعر نیما اشاره کنم که اولین بار به‌وسیله‌ی این قلم در کنگره‌ی یونسکو ارائه و سخنرانی (قیصری،1375) شده است و در کتاب فرهیختگان مازندران نیز به چاپ رسید‌) و این قلم به بررسی زیبایی‌شناسانه‌ی شعر روجا و تأثیرآن در آفرینه‌‌های پارسی نیما و بعد به تأثیر ساختاری زبان تبری بر شعر پارسی نیما می‌‌پردازد.





بررسی زیبایی‌شناسانه‌ی شعر روجا

1ـ حوزه‌ی زبان
زبان شعر نیما با توجه به زمان سرایش روجا که از سال 1300 هجری همراه با سرایش شعر پارسی و نو نیما آغاز شد، زبانی است به گویش و لهجه‌ی کوهستانی نور و کجور و با این که از واژه‌‌های اصیل زبان مازندرانی در آن استفاده شده است. پس از نود و اندی سال این زبان برای ما ملموس است و قابل دریافت. حتی امروزه بسیاری از واژگان اصیل فراموش شده در زبان مازنی را می‌‌توان در شعر روجا دید و فرهنگ ‌نامه‌ای از آن استخراج کرد، اما گاه به ضرورت وزن و قافیه با بسامد کم، کلمات پارسی هم در آن بکار رفته است. می‌‌دانیم که زبان، وقتی به فراموشی و اختگی نمی‌رود که متکلم داشته باشد. در دهه‌‌های اخیر بسیاری از کلمات اصیل محلی فراموش شده‌اند و جایشان را کلمات پارسی گرفته است. ضمن اینکه زبانی که در کوران تکلم نباشد زایش خود را از دست می‌‌دهد و کلمات گذشته جایشان را به واژه‌‌های نوپدید زاییده از خود، نمی‌دهند. این است که زبان مازنی در حال حاضر نوع مهادینش در آن‌سوی گردنه‌ی فئودالیته و مناسبات آن مانده است و شاعر مازنی تا زبان می‌‌گشاید به نوستالژی می‌‌رود و عناصر و پدیده‌‌ها و دست‌آورد‌های نوین جهانی را نمی‌توانیم دراین زبان جای دهیم چرا‌که به دلایل گونه‌گون، زبان مادری زایش طبیعی نداشته است وواژه‌‌های آن زنده به گور شده‌اند و نیز برای آن واژه نساخته‌ایم و واژگان ـ بیشتر ـ گذشته را می‌‌توانند در خود جای دهند در حالی‌که کشور ما به سوی صنعتی شدن می‌‌رود و لازم است برای اشیاء و عناصر و پدیده‌‌های نو‌، واژگان تازه‌ی مازنی داشته باشیم و نداریم. پس برای واگویه‌ی مناسبات اکنونی ناگزیریم زبان و کلمات پارسی ویا انگلیسی و عربی را به زبان وارد کنیم و یا در شعر مازنی برای مد نظر داشتن اصالت زبانی به گذشته و نوستالژی برویم و مناسبات کشاورزی و چوپانی و مشاغل بومی؛ این است که گمان می‌‌کنم برای ماندگاری، این زبان باید در مدارس و دانشگاه‌‌ها تدریس شود و فرهنگستانی در مرکز استان برای حراست از زبان شکل گیرد و رسانه‌‌های جمعی، فرهنگ استفاده از زبان مادری را در خانواده‌‌ها گسترش دهند و حتی گذشته از شعر و هنر در مکاتبات هنری و غیر هنری از نثر تبری استفاده کنیم. حال برای نشان دادن زبان شعری نیما در روجا مصداق هاو نشانه‌‌هایی می‌‌آوریم:
 
مَش مَل کیجا ته گز لیم طلارنگ                           
                   .        تِ دیم، تِ ناک، تِ دسّ پی گلی رنگِ                            
پرده نکن مِ روجگارِ نار تنگ    
                   .        پرکو‌ها ایتِ میچِکا نی اینِ چنگِ       
ای دختر طناز با موی طلایی مجعد
روی تو، زنخدان تو، دست و پایت گٌلی رنگ است
رویت را مپوشان و روزگار مرا تنگ نکن
گنجشک که پرید دیگر به چنگ نمی‌آید                      (دیوان روجا، ص 716)
واژه «مَش مَل» به معنای طنازی، واژه‌ی زیبایی ست که هنوز در کوهستان بکار می‌‌رود اما در جلگه کمتر استعمال می‌‌شود و در حال فراموشی است اما واژه‌ی «گزلیم» هنوز مورد استعمال است. در خوشه‌ی دوم واژه‌ی «ناک» به معنای زنخدان بسیار موجز و زیباست و اکنون «چونه یا کتار» به جای آن بکار می‌‌رود که اگرچه هردو واژه محلی هستند اما ناگ به معنای چانه یا زیر چانه را تداعی نمی‌کنند. در خوشه سوم واژه‌ی «روجگار» در زمان نیما بکار می‌‌رفت و از روج + گار درست شده است که روج همان روژ کردی یا روز پارسی و مازنی است و کلمه روجین و روجا از این واژه گرفته شده‌اند که اولی به معنای دریچه و روزنه است و دومی به معنای ستاره‌ی پیش از طلوع یا همان روشنک که نام دیوان محلی نیما هم هست به هرروی ممکن است کلمه روج هنوز در کوهستان بکار رود اما در جلگه این کلمه «روز» استعمال می‌‌شود، در خوشه‌ی چهارم همه‌ی واژگان کاربرد امروزی دارند و حرف «که» به صورت «کو» آمده است که مربوط به گویش کوهستانی نور است و در شعر نیما بسامد بالایی دارد. در کل این چهارگانه‌ی نیما به زبان امروز ما بسیار نزدیک است و با واژگان مهادین و زیبا و محتوای خوب عاشقانه.
اما چهارگانه‌ی دیگری را از نظر می‌‌گذرانیم:
 
بوتُ بَپّر بوتُم کو نارمُ بال                             
                   .        بوتُ بِرو بوتُم کرنارمُ حال                              
وتُ بِدو بوتُم کِه نارمُ پا                              
                   .        بوتُ بسوج بوتُم‌‌ها این مِ فال                              
گفت پرواز کن گفتم که بال ندارم
گفت بیا گفتم که حال ندارم
گفت بدو گفتم که پا در اختیارم نیست
گفت بسوز و بساز، گفتم این فال و سرنوشت من                  (دیوان روجا، ص 717)
لازم است بگوییم که گاه ممکن است اِعراب و ترجمه‌ی برخی از این شعر‌‌ها موردنظر این قلم نباشد و به دلایلی با آن مخالف باشم اما جهت امانت داری و بنا به اخلاقِ تحقیقی، لازم می‌‌دانم آنچه راکه در دفتر روجا، موخره‌ی دیوان شعر نیما آمده است به همان شکل بیاورم.
 در این چهارگانه بیشتر واژه‌‌ها به زبان امروز مازندرانی نزدیکند اما در اعراب گذاری برخی از کلمات گمان‌‌هایی را برمی‌انگیزند به عنوان مثال در واژه‌ی «بوتُ » حرف «ت» با ضمه آمده است در حالی‌که هم اکنون در کوهستان و جلگه به صورت «بوتِ » و با کسره می‌‌اید چه در نور و چه کجور و از آنجایی که تلفظ (با ضمه) در روجا بسامد دارد گمان می‌‌رود که در زمان نیما تلفظ این واژه و واژه‌‌های مشابه با ضمه بوده باشد و تدوین‌کنندگان شعر نیما حرف «ت» را گاه به درستی با ضمه اورده‌اند و گاه به کسره. در این چهارگانه نیما «بال و حال و فال» را قافیه کرده است که برخی عربی‌اند و در این مورد به دلیل بده بستان‌‌های زبانی در تمام زمان‌‌ها ایرادی نیست اما کلمه «پا» فارسی است و در ییلاق و قشلاق نور و کجور «لینگ » می‌‌گفتند و گوییم ضمن این که حرف «که » در دو مورد به صورت «کو» آمده است و در خوشه‌ی سوم به شکل «که» و این ممکن است از اشتباهات گردآورندگان این مجموعه باشد.
 
نادون نیما! تُنِ شو منزل مرگُ                                    
                   .        شوی اَبر وارشِ هسُّ و تگرگُ                                 
دار حاصل پئیز زردُ ورگُ                                      
.                           خالی وِ ووُن لوِی هرچه بزرگُ     
نیمای نادان! شب منزل تو مرگ است
شب ابری نتیجه‌اش باران و تگرگ است
حاصل درخت در پاییز برگ زرد است
دیگ پُر هرچه بزرگ باشد سرانجام، خالی می‌‌شود.                            (ص 715)
این چهارگانه به زبان امروز ما نزدیک است، فقط در مورد گویش قدری فرق دارد و اعراب، اما در خوشه‌ی سوم به جای «ولگ» کلمه‌ی «وَرَگ» آمده است، صاحب این قلم تاکنون چه در کوهستان و چه در جلگه نشنیده که به جای «ولگ» «ورگ» بیاید مگر این که در زمان نیما چنین بوده باشد (و یا اکنون در جایی بکار رود و من ندانم)  چرا که «واو» و «ب» در زبان محلی هم گاهی جانشین هم می‌‌شوند مثلن به «بره» «وره» می‌‌گوییم هنوز ضمن این‌که به ابدال «ل و ر» (ابراهیمی، 1392) اشاره شده است. اما کلمه «بزرگ» که به صورت قافیه آمده است هم در گذشته و هم‌اکنون به صورت «گت» می‌‌آید شاید نیما به ضرورت قافیه آورده باشد یا شاید در زمان نیما چنین تکلم می‌‌شد، اما اگر بخواهیم این کلمه را در مورد کودکی که بزرگ شده است به کار بریم، نمی‌گوییم «بزرگ بُوِه» می‌‌گوییم «گَت بُوِه» به هر رو، زبان در این چهارگانه زبان کهنه‌ای نیست و با پدیده‌‌های طبیعت معنای هستی‌شناسانۀ خوبی آفریده شده است، با جوهر شاعرانگی.


بار شاعرانگی واژه‌ها
در بسیاری از شعر‌های خوب مجموعه‌ی روجا شاعرانگی موج می‌‌زند این، البته به خاطر کاربرد صنایع ادبی و به‌خصوص از نوع مکانی و نخ نمای آن نیست، بلکه به جهت «آنِ» شاعرانه‌ای است که شعر دارد و احساس و عاطفه در آن موج می‌‌زند واین اشعار بنا به نظر خود نیما، زلال و عمیق‌اند:
 
آفتاب هاکردُ دُریوی دیمُ ایشُم                                   
                   .        ویشُه بَسوتُه مُن وُن هیمِ ایشممُ                                
یار کُو شُون و گزلیمُ ایشُم                                  
                   .        دُل کُو نارمُ نمِّ کُدیمِ ایشُم                               
روز آفتابی صورت دریا را نگاه می‌‌کنم
در بیشۀ سوخته، من هیزم‌هارا تماشا می‌‌کنم
یار که می‌‌رود من موی مجعد اورا نگاه می‌کنم
دل که ندارم نمی‌دانم به چه کسی نگاه می‌‌کنم.                      (ص 733)
در این شعر، شاعر از آفتابی می‌‌گوید که بر دریا تابیده است و بیشه‌ی سوخته‌ای که در جانب دیگر فقط هیمه‌‌های سوخته از آن باقی مانده است و یاری که با موی مجعد می‌‌رود و راوی به او هم می‌‌نگرد (این دلبر با موی مجعد در بیشتر چهارگانه‌‌های نیما آمده است و انگار دلبر خاص و مورد نظری است) و دریا و جنگل و یار دروجه عینی یا استعاری خود هرکدام نگاه راوی را به خود می‌‌کشند و راوی دلش راگویا به هرسه مورد سپرده است و سرگردان مانده است و دل بُرده و نمی‌داند به کدام‌شان نگاه می‌‌کند. و شعر در عین انسجام و زیبایی بار عاشقانه و اجتماعی و هستی‌شناسانه دارد.
 
شورم گِنه مُن شِنِ نَمِ روشُم                                   
                   .        لَش بار گنِه شِنِ پِلِم روشُم                                    
ملا گِنِه باغ اِرَمِ روشُم                                   
                   .        ای مَردمون مُن شِ غَمِ روشُم                                 
مِه صبح بهاری می‌‌گوید من رطوبت [نم] خود را می‌‌فروشم
باتلاق می‌‌گوید من علف بدبوی خود را می‌‌فروشم
ملا می‌‌گوید من باغ بهشت را می‌‌فروشم
ای مردمان، من غم خود را می‌‌فروشم                         (ص 734)
در این چهارگانه فاعل هرخوشه بی‌دلیل به کار بسته نشد، چراکه نَم مِه صبحگاهی همان غم شاعر است و باغ اِرَمی که فروخته می‌‌شود کاذب است و خود شبیه باغ پلیم (که علف بدبویی است) اصالت ندارد و بهشت خدایی، آنی است که فروخته نمی‌شود.
 
مُن کاجُ وُرِ قرمز جُمِه تلیمُ                                        
                   .        مُن گدایونِ خُرشِه چاشینمُ                                        
فصل وَهارون بُلبُلونِ کِلیمُ                                    
                          فصل زِمستون تَشِ سَرِ تلیمُ     
من تیغی هستم که با پیراهن سرخ کنار درختان کاج می‌‌رویم
من چاشنی خورش فقرا هستم
در فصل بهار آشیانه‌ی بلبلان هستم
در فصل زمستان تیغ سر آتشم                         (ص 745)

 

در این نمونه‌‌ها و بسیاری از اشعار روجا، شاعرانگی موج می‌‌زند و اما این چهارپاره چون یکی از کار‌های درخشان نیماست؛ لازم است بیشتر به آن بپردازم و آن این‌که در این شعر خوشه‌ی دوم نامأنوس به نظر می‌‌رسد و پرسش‌برانگیز است که چگونه تیغ می‌‌تواند چاشنی خورش فقرا باشد اما نیما ممکن است به کارایی تیغ اشاره کند که باعث پختن خورش فقرا می‌‌شود و هم این‌که این تیغ خود راوی و نیماست و تیغی است بر چشم کسانی که فقیر شدن فقرا، به خاطر مال‌اندوزی آنان است و خود نیما در جایی درکتاب «حرف‌‌های همسایه» می‌‌گوید که من خاری هستم بر چشم‌‌های علیل؛ و این در صورتی درست است که شعررا از مجاز کل به جز تاویل کنیم ولی از آن‌جایی که در خوشه‌ی اول و پایانی کلمه‌ی «تلی» دو بار قافیه شده است گمان‌های هم این قلم را به خود مشغول می‌‌دارد و آن این‌که ممکن است خوشه اول «من کاجُ وَرِقرمزجُمِه هَلی مِه باشد» چراکه چنین آلوچه‌ای در کوهستان وجود دارد با برگ‌‌های سرخ و خورشتِ هَلی هم داشتند که به زبان محلی «هَلی خِرِش می‌‌گفتند» و غذای فقیرانه‌ای هم بود. و در این صورت خوشه سوم باید «فصل بِهارون بلبلونِ گَلی مِه» باشد یعنی در فصل بهاران، مثل بلبلان (گلوی بلبلان) شعرم را آواز می‌‌دهم چرا‌که «هلی» خوشه‌ی اول نمی‌تواند لانه‌ی بلبلان در بهار شود، مگر این‌که درخت «هلی» را به‌عنوان مجاز کل به جزء بیاورد و در این صورت قافیه (کِلی) در مصرع سوم درست است. باز قافیه در مصرع اول وآخر تکرار می‌‌شود (تکرار قافیه در روجا داریم مثل چهارپاره‌های666 صفحه‌ی 683، 690، 700،794 و ...)، و البته در نگرش به این دوبیتی‌‌ها بویژه دوبیتی فوق به تفحص بیشتری نیاز داریم.
 
تور قاطر سود دارنُ سود نار نُه                                    
                   .        بَخوشته هیمه داددارنُ دود نارنُه                                
گَوک وونِ چوخا تار دارنُ پود نارنُ                                 
                          بیُدل جوون بود دارن بود نارنُ                                          
قاطر چموش منفعت دارد منفعت ندارد
هیزم خشک وقت سوختن صدا دارد و صدا ندارد
گوساله بان بیچاره لباسش تار و پود ندارد
جوان عاشق، عشق دارد و مال ندارد                         (ص 767)
در این شعر با انواع کلمات متجانس مثل: «سود و سود»، «داد و دود»، «بود و بود» شعر در نهایت ایجاز شکل بسته است و کلمه‌ای اضافه ندارد و حرف ربط و اضافه در آن نمی‌بینیم.
 
بوتُ هارِش هارشیمُ شِ دُمالُ                                                                                         اَتّا کوتر بدیُم نارنُ بالُ                                     
کتی سر غرا بکوشت شالُ                                         
                          دَرِسِمُّ دَرِسِّمُ ندومُ چنّی سالُ        
گفت نگاه کن پشت سرم را نگاه کردم
دیدم یک کبوتر بال ندارد
شغال سر تپه بدست عزرائیل کشته شد
برگشتم نمی‌دانم چند سال است                          (ص 719)


در این چهارپاره گذشته از این که کلمه یا حرفی اضافه نمی‌بینیم، سپیدخوانی بسیاری دارد راوی برمی‌گردد و به پشت سر خود نگاه می‌‌کند و کبوتری بی‌بال می‌‌بیند و از جانبی می‌‌گوید که بر روی تپه عزرائیل شغال را کشته است. گذشته از این‌که کبوتر و عزرائیل و شغال می‌‌توانند در وجه نمادین خود معنا شوند. شعر قدری از نظر معنایی و ساختار ذهنی در نگاه نخست، گسسته به نظر می‌‌رسد اما راوی که به گفت کسی سر بر‌می‌گرداند متوجه نمی‌شود که از این تحول، چند سال گذشته است از جانبی کبوتر بی‌بال می‌‌بیند و از سوی دیگر شغال مرده بر روی تپه. آیا کبوتر به‌وسیله شغال بی بال شده است و هر دو در وجه نمادین مثبت و منفی هستند و پس از آن شغال در وجه نمادین و منفی، کشته شده است؟ اما چرا عزرائیل؟ آیا این نشأت گرفته از یک فرهنگ بومی است؛ مثل ترسیدن جن از گرگ، که به تمثیل می‌‌گوییم «ته جِنِ وِرگ بَخارده» یعنی جن تورا گرگ خورد و آیا عزرائیل معنای هستی‌شناسانه‌ای به شعر می‌‌دهد؟ که مثلاً آدم‌‌های شغال یا روباه صفت هم روزی می‌‌میرند و یا کشته می‌‌شوند و یا اینکه کسی کبوتر یا نماد آزادی را بی‌بال و پر کرده است اما خود به محکوم شده است به هر روی این شعر گذشته از وجه هستی‌شناسانه‌اش نگاه اجتماعی را هم به خود می‌‌خواند در نهایت ایجاز.

تصویر
بیشتر تصویر‌‌های نیما تصویر‌های بومی هستند و این طبیعی است چراکه هر زبانی جهان‌بینی خود را دارد و با اسطوره‌‌ها و فرهنگ و تاریخ و جغرافیای خود مرتبط است به قول هایدگر: «زبان خانه‌ی هستی است» و به گفته نیچه: «زبان خود هستی» و زندگی اولیه‌ی نیما هم در طبیعت و روستا شکل گرفت. چند مثال و مصداق:
 
مِ مار دریو مُن آهنگ‌‌ها دا اُ                                     
                   .        مِ پر آفتابُ مُن مِ رنگ‌‌ها دا اُ                                     
دُنی! مِ یاردُل سنگ‌‌ها دا اُ                                    
                   .        مُنِ بروا! مُنِ ونگ هادا اُ        
مادر من چون دریاست، سروصدا به من آموخته است
پدرم آفتاب است به من رنگ و حیات داده است
می دانی که یار من دلش سنگ است
به من گفت بیا و مرا صدا زد                             (ص 615)
برخی از این شعر‌‌ها هم در کلیت شعری دارای حرف یا کلمه‌ی مفقود هستند و هم در برگردان مشکل دارند. نگارنده چون بر اساس دیوان نیما به بررسی روجا پرداخت، اصلِ شعر آورده شده در دیوان را با همان معنی نوشت (وگاه کروشه و نگرخود و یا علامت تعجبی بر آن گذارد) و تصحیح شعر روجا جهان دیگری می‌‌طلبد.
 در این چهارگانه استعاره و تشبیه و نماد وجود دارد.
 
ناشوم سَر کافتابُ رنگ دا اُ                                                                                                                    .        بایتِ دیم سُرخاب کردُ رنگ دا اُ                                 
ویشه اتّا کَس وَنگ دا اُ                                    
                           مِ نازنین گِل دیم مُنُ چنگ دا اُ                                   
عصر که آفتاب رنگین بود
و صورت خود را سرخابی رنگ کرده بود
در بیشه کسی صدا می‌‌کرد
زیباروی من دل مرا به دست آورد                           (ص616)


که در مصرع دوم تصویر با استعاره مکنیه از نوع تشخیص آمده است.
 
سیو مِه بیمو مِ بومُ درَ بایتُ                                     
                   .        دُریوی ‌او راهِ گذرِ بایتُ                                     
مِی دل مُن بِشتُ شِ پَر بایتُ                                  
                   .        شِه دردِ داستونُ سَر بایتُ        
ابرو مه سیاه آمد تمام محوطه و خانه‌ی مرا پوشانده است
آب دریا توفانی شد و راه مرا گرفت
دِل، من را گذاشت و پرواز کرد
داستان درد‌های خود را آغاز کرد                          (ص 640)


در این چهارگانه استعاره‌ی مکنیه از نوع تشخیص وجود دارد بسامد تشخیص در دیوان روجا بسیار است و این به گمان ما دلیلش همزیستی نیما با طبیعت است و در لحظه‌ی سرایش شعر، به کودکی و انسان اسطور‌های خود نزدیک یا یکی می‌‌شود و به اشیاء و پدیده‌‌ها جان می‌‌دهد چون ساخت و زبان اسطوره و شعر نزدیک به هم است و زبان هردو نمادین و استعاری است.

 
مش مل کیجا تِ گز لیم طلارنگ      .
                      تِ دیم، تِ ناک، تِ دسّ پـی گـلی رنگِ                                            
پرده نکن مِ روجگارِ نار تنگ                                     
                               پرکو‌ها ایتِ میچِکا نی اینِ چنگِ    

ای دختر طناز با موی طلایی مجعد
روی تو، زنخدان تو، دست و پایت گٌلی رنگ است
رویت را مپوشان و روزگار مرا تنگ نکن
گنجشک که پرید دیگر به چنگ نمی‌آید                      (ص716)


در این چهار پاره تشبیه و استعاره وجود دارد در خوشه‌ی اول و دوم تشبیه و در خوشه‌ی آخر «گنجشک» استعاره ازخود راوی است. راوی از موی مجعد طلایی می‌‌گوید و بَرو روی و دست و پای گلی رنگ و چهره و قامت بسیار زیبایی را در ذهن مخاطب نقش می‌‌زند و می‌‌گوید از من خود را مپوشان و نگریز و روزگار را بر من تنگ نکن که گنجشک پرکشیده دیگر به چنگ نمی‌آید و چه زیباست که راوی از معشوق می‌‌خواهد که روزگار را بر او تنگ نکند و این تنگی روزگار به قفسی مانند شده است که معشوق برای او ساخته است و تأکید می‌‌کند که اگر پر کشیدم و یا دل از تو دل بریدم، دیگر مثل گنجشکِ پریده می‌‌مانم که هرگز به چنگ نمی‌آید. ضمن این‌که واژه‌ی «پرده» کردن واگویه یک رسم دیرنه‌ی محلی است که نامزد یا معشوق از عاشق و اطرافیانش خود را پنهان می‌‌کرد و گاهی اگر از چشمه یا مزرعه به خانه می‌‌آمد افراد نزدیک خانواده‌ی پسر را می‌‌دید به گوشه‌ای می‌‌گریخت و خود را پنهان می‌‌کرد و این خود نیاز به بررسی روانشناختی و جامعه‌شناسانه دارد که طرح و گفتش خود مقاله‌ی جداگانه‌ای می‌‌طلبد.

 


ایجاز برای حصول شی کلمه
در بسیاری از چهارگانه‌‌های روجا، دانش، کتابی نیست، بلکه دانشِ زندگی است و نیما با اصل پدیده‌‌ها سر و کار دارد، چراکه اولین چیزی که نیما را در شعر پارسی و بخصوص محلی از گذشتگان و حتی معاصران جدا می‌‌کند نوع نگاه نیما است و در دانش زندگی و ممارست با اشیاء و پدیده‌‌های بومی، انگار کلمات دهان می‌‌گشایند و اشیاء را در بر می‌‌گیرند و این، بنا به همزیستی پیش دبستانی نیما ـ بخصوص ـ با طبیعت و تداوم این همزیستی در مراحل زندگی‌اش حاصل می‌‌شود و بعد‌ها در شعرهایش متجلی.
 
مَن کاجُ وَرِ قَرمز جُمِه تلیمُ                                     
                   .        مُن گدایونِ خُرشِه چاشینمُ                                   
فصل وَهارون بُلبُلونِ کِلیمُ                                    
                   .        فصلِ زِمستون تشِ سَرِ تلیمُ                                           
من تیغی هستم که با پیراهن سرخ کنار درختان کاج می‌‌رویم
من چاشنی خورش فقرا هستم
در فصل بهار آشیانه‌ی بلبلان هستم
در فصل زمستان تیغ سر آتش هستم                         (ص 745)


در این چهارگانه هیچ‌گونه حرف اضافه یا ربط نمی‌بینیم و اشیاء، بی‌کم و کاست و بدون اضافه گویی در کلمات جاگرفته‌اند و شعر به شی کلمه مبدل شده است.
 
دیم بنّمو‌ها کُرد روجِ تاراج                                     
                   .     مِی رِدشبوسِ سُورِها [شورِ] ایت باج                                     
خنه بزو دَرِ سَر بوشُ عاج                                     
                   .        کمُون بایتُ مِ دُل بَو وِ اَماج                                           
صورت خود را نشان داد روز به تاراج رفت
موی خود را پریشان کرد از شب، باج گرفت
خندید و دندان‌‌های چون عاجش را نمایاند
کمان گرفت و دل مرا به تاراج! برد                         (ص 644)


در این شعر به دلیل اشتباه فاحش در خوشۀ دوم مجبور شدیم کار را تصحیح کنیم چراکه در خوشۀ دوم بر اساس ساختار شعر «می‌رِ دَشبوس» به معنای پریشان کردن مو است نه پریشان کردن راوی.وسو یا شو به معنای شب است. از این نوع اشتباهات در دیوان روجا بسیار می‌‌بینیم که در تصحیح روجا ـ اگر دست داد ـ بنا دارم این اشتباهات را رفع کنم. اما این چهارگانه هم بسیار موجز است و بدون کلمه یا حرف اضافی کلمات، عین اشیاء را منتقل می‌‌کنند و شعر به شی ـ کلمه مبدل می‌‌شود و مثلاً کلمه «کمون» یا کمان که استعاره از ابرو است انگار در خوشۀ چهارم خود کمان‌اندازی معشوق را با اخم و ابرو تصویر می‌‌کند.
 
بافت ویُم بَدیُم شانِه دَشتُ                                                                                                     .        کوه و دَمَن بهشتُ سرگذشتُ                                        
وِ چِش چش مِ دُمّال دوگیتُ                                      
                   .        مِ یار کیمه ور شُماله وشتُ                                  
در خواب شاه نایه (محلی در قشلاق نزدیک چمستان نور) را دیدم
کوه و دشت در زیبایی از بهشت برتر بود
چشمان او به دنبال من بود
در کنار کلبه‌ی یار دیدم که مشعل روشن بود.                       (ص633)


در این شعر در خوشه‌ی سوم با شی ـ کلمه روبروییم چراکه وقتی می‌‌گوید چشمانش به دنبالم می‌‌دوید مخاطب عین چشم او را تصور می‌‌کند که به دنبال راوی می‌‌دود و چشم‌‌ها بخوبی تشخص یافته‌اند.
 
خو بَدیمُ شِ کال ماز رارُ                                  
                   .        وُن دِلَه اَتّا اسپی تَلارُ                                 
اَتّا بَا اوِی زَرد هسّکارُ                                    
                   .        کُلین بُنَه، کُلین خِنَه هوارُ                                      
خواب دیدیم محصول نارسم را که در محل خشک و آفتاب‌گیر است
توی آن یک خروس سفید را دیدم
یک جانور استخوان زرد را دیدم
زمین خاکستری، خانه خاکستری، هوای خاکستری را                  (ص671)


در این شعر که کاملاً معنا و مایه‌‌ها و تصاویر بومی دارد در خوشۀ پایانی بخصوص با شی ـ کلمه روبرو هستیم چراکه کلمات همان اشیاء هستند و اسامی با کلمه یکی شده‌اند و نمونه‌‌هایی از این دست شعر در دیوان روجا موج می‌‌زند.
 
ویشه وَر اَشُن تاریک بَویُ                                     
                   .        اسب خنی راه باریک بَویُ                                     
وی سنگ سنگِ اتی تریک بَویُ                                
                   .        مِی یار خینی بَویُ زیک بَویُ                                       
کنار بیشه دیشب تاریک شد
راه اسب خُنی (مرتعی بین نور و کجور) باریک شد
سنگ زیر پایش به گونه‌ی تگرگ و قلوه سنگ شد.
یار من به رنگ قهو‌های چون زیک (نام گنجشکی به این رنگ) شد         (ص 838)


در خوشۀ سوم کلمۀ سنگ شی ـ کلمه شده است، یعنی این که انگار خود سنگ جای کلمه‌ی سنگ نشسته است. فروغ فرخزاد از این نوع شعر دارد او در شعری می‌‌گوید:
«از وقتی که
کلمه‌ی سنگ را بر تخته سیاه نوشتیم
سار‌های سراسیمه
از کاج‌‌های کهن پریدند»
کلمۀ سنگ در این شعر فروغ خود سنگ را تداعی می‌‌کند انگار خود سنگ بر تخته سیاه قرار داده شده است.

 


نماد
نماد، از شاخصه‌‌های سبکی و شعری نیماست، نیما خود می‌‌گوید: «من نماد را فقط به‌خاطر اختناقِ فضای اجتماعی برنگزیده‌ام بلکه نماد شعر را وسعت می‌‌دهد و باعث گسترش مفهومی و معنایی شعر می‌‌شود.» (طاهباز، 1375: 170). به همین دلیل بیشتر شعر‌های پارسی و محلی نیما نمادینه هستند ضمن این که نماد‌های نیما بسیار اصیل‌اند چراکه ـ بیشتر ـ از نوع مکانکی و قراردادی نیستند (مانند تابلو‌های راهنمایی و رانندگی) بلکه هم خود را می‌‌گویند و هم چیز دیگر را، عکسِ استعاره که چیز دیگر را می‌‌گوید. و این‌گونه نماد، در شعر پارسی نیما نمود بسیار دارد:
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانه‌ی مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب‌آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار. (دیوان نیما ـ شعر برف ـ ص 513)


این مهمان‌خانه هم می‌‌تواند مهمان خانه‌ای باشد در کنار جاده‌ی یوش و اگر دایره نماد را وسیع‌تر بگیریم می‌‌شود مازندران و اگر توسع‌اش دهیم می‌‌شود ایران و جهان و مگر غیر از این است که دنیا مهمانخانه‌ی مهمان کش است و همه‌ی ما مسافریم؟ می‌‌بینیم که نماد‌های نیما اصیل‌اند نه قرار دادی و در عینیت محض، هم خود را می‌‌گویند و هم چیز‌‌های دیگر را.
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه (همان، ص 504 ـ شعر داروگ)
کشتگاهی که هم می‌‌تواند در یوش باشد و در کنار کشتگاه همسایه و هم مازندران باشد و ایران.
خانه‌ام ابری‌ست
یکسره روی زمین ابری‌ست با آن.  (همان، ص504 ـ شعر خانه‌ام ابری‌ست)
باز، خانه‌ای که هم خانه‌ی نیما در یوش است (در کوهستان به دلیل مرتفع بودن، در روز‌های ابری، ابر از در و پنجره به درون خانه می‌‌آید و این را منِ کوهستانی حس و لمس کردم) و هم این خانه می‌‌تواند وطن باشد و اگر دایره تداعی را بگسترانیم کنیم، جهان.
 
سیل دُلِه فریادُ سر هادامُ                                     
                   .        وَنی مردمُ خَبَر هادامُ                                         
نشنـوسنِ شِ وَنگ مِـن هَدَر هادامُ                                    
                   .        شِ خُود اتّا جِنگا پرهادامُ                                      
توی سیل فریاد را بلند کردم
لازم بود که مردم را خبر می‌‌کردم
نشنیدند، من فریاد را هدر می‌‌دادم
پیش خود، خرمن را باد دادم                             (ص 722)


سیل در اینجا معنای نابه‌سامانی دارد و نماد است و خرمن معنای نمادین حاصل نیماست و اشاره دارد به مکتوب و نوشته‌‌های خود و یا آرزو‌ها و آمال‌اش.
 
نیما پی رُس کو کاروون دَرشونُ                                     
                   .        «نازر» کوه سَر قُرمز دَر وونُ                                         
افتو چُهِرکُّن تلا دَرخونُ                                       
                   .        شو کو بوردُ شِ نیکُ و بد کی دونُ              
نیما برخیز که کاروان دارد می‌‌رود
کوه «نازر» در اثر تابش آفتاب قرمز شد
مشربه صدا می‌‌کند خروس می‌‌خواند
شب که گذشت، نیک و بد را کی می‌‌داند.                        (ص 790)


در اینجا کاروان نمادی از عمر می‌‌تواند باشد و خروس نمادی از صبح و بیداری.
 
تلاخونُ! کی بوردُ کی بیمو اُ                                  
                   .        چِمِر کُنِ دُهِشتُ او افتو اُ                                  
‌ها این کو خونُ کیله بُن او                                    
                   .        مُنِ بوئین چی شو اُ چَنّی سو اُ [شواُ]                                         
خروس می‌‌خواند! کی رفت و کی آمد؟
صدای پارچ آبِ از آب پرشده کیست؟ [صدا می‌‌کند آب پرشده‌ی افتو]
این کس که می‌‌خواند آب زیر نهر است
به من بگویید چه شبی است و چقدر از شب رفته است.                  (ص 618)


در این چهارگانه خروس نماد بیداری و آب، نمادی از جوشش و حرکت است و شب هم نماد تاریکی است.     
از نظر محتوا و تفکر شعری، با آنکه زبان و تصویر‌هایش شعری‌اش بومی است. اما به تمام زوایای زندگی و هستی بشر پرداخته است و شاید مصداق این جمله‌ی معروف را در دیوان روجا می‌‌بینیم که: جهانی‌ترین اثر هنری بومی‌ترین آن است. در چهارگانه‌‌های روجا اگرچه عاشقانه‌‌ها بسامد بیشتری دارند اما نیما حتی با عاشقانه‌هایش به زبان نمادین به زندگی و اجتماعیات پرداخته است و خلاصه اینکه در دیوان روجا اشعار عاشقانه، سیاسی، اجتماعی، فلسفی و هستی‌شناسانه می‌‌بینیم که بیشتر این شعر‌‌ها که به صورت کلی‌تر در روجا آمده‌اند؛ آبشخوری شدند برای اشعار نو نیما که در ادامه به طور اجمالی به آن می‌‌پردازیم.


عـاشقـانـه‌هـا
 
مِ مار در یو! مُن آهنگ‌‌ها دا اُ                                  
                   .        مِ پر آفتابُ مُن مِ رنگ‌‌ها دا اُ                                       
دُنی مِ یاردُل سنگ‌‌ها دا اُ                                      
                   .        مُن [بوته] بروا، مُنِ ونـگ هادا اُ                                     
مادر من چون دریاست، سروصدا به من آموخته است
پدرم آفتاب است به من رنگ و حیات داده است
می دانی که یار من دلش سنگ است
به من گفت بیاد مرا صدا زد                             (ص 165)
**
دیم بنّمو‌‌ها کُرد روج تاراج                                       
                   .        مِی رِد شبوسِ شورِ‌ها ایت باج                                   
خنه بزو دَرِ سَر بوشَ عاج                                   
                   .        کمون بایتُ مِ دُل بو وِ اَماج                                         
چون صورت خودرا نشان داد روز به تاراج رفت
چون مویش را پریشان کرد از شب باج گرفت
وقتی خندید مروارید دندان‌هایش چون عاج سفید ببود
کمان گرفت و دل من آماج تیر او شد.                      (ص 644)
**
زیک زا بیمو کوچَکُ هَدِ تَلی رِ                                                                   
                   .        سبورا بیمو کودوش نارُ ولی رِ                                    
هَلی دار بیمو سیف هاکُنُ هَلی رِ                                  
                   .        میچکا بیمو کو دپسو اِ کِلی رِ                                     
گنجشک آمد که به خار بچسبد
سبورا «صفورا» آمد دوست ندارد «ولی» را
درخت گوجه آمد تا سیب بیاورد
گنجشک آمد تا لانه را پریشان کند.                          (ص 692)
**
تِ جومِ دارمُ اشکنی دارمِ دَسُّ                                  
                   .        بری نده مِ لینگ تِ لینگ دَوَسُّ                                  
نشکِن مِ دُل ت داتِ چش مسُّ                                                                  
                   .        وُنِ میون تِ نوم و تِ دیم هسُّ                                        
جام تورا دارم، می‌‌شکند، دست مرا نگاه دار
مرا از این سو آن سو مبر، پای من به پای تو بسته است
دل مرا نشکن‌ای به فدای تو و چشم مست تو
که در آن نام تو و روی تو جای دارد.                          (ص 702)
 
مَش مَل کیجا تِ گز لیم طلارنگ                                
                   .        تِ دیم، تِ نـاک، تِ دسّ پــی گـلی رنـگِ
پرده نکن مِ روجگارِ نار تنگ                                 
                   .        پرکو‌ها ایتِ میچِکا نی اینِ چنگِ                                        
ای دختر طناز با موی طلایی مجعد
روی تو خندان، زنخدان تو و دست و پایت گٌلی رنگ است
رویت را مپوشان و روزگار مرا تنگ نکن
گنجشک که پرید دیگر به چنگ نمی‌آید                     (ص 716)
**
آفتاب هاکرده دُریوی دیمُ اِشمُ                                   
                   .        ویـشه بَسُوتُ مُن وُنِ هیمِ ایشمُ                                      
یار کُوشونِ وِ گِزلیم ایشمُ                                     
                   .        دُل کو نارم نّمِ کُدیمِ ایشمُ                                        
روز آفتابی صورت دریا را نگاه میکنم
در بیشه‌ی سوخته، من هیزم‌‌ها را تماشا می‌‌کنم
یار که می‌‌رود، من موی مجعد آن را نگاه می‌‌کنم
دل که ندارم نمی‌دانم به چه کسی نگاه کنم.                       (ص733)
**
کیجا دیم هاکردُ شرمِ دامُن                                   .          
                   .        مِی دست نخورده دستِ گرمِ دامُن                                  
وِی پا وزارنازکِ چرم دامُن                                      
                   .        وِی ساق ساق بلور نرم دامُن                                          
به قربان صورت سرخ از شرم دختر بروم
به قربان دستِ گرمش که دستم به آن نخورد
به قربان پا افزار از چرم نازکش بروم
به قربان ساقه‌ای پای نرم و بلورینش بروم.                      (ص 760)
هرکدام از چهارگانه‌‌های فوق در عین ایجاز و عینیت و زنده بودن تصاویر با تجربه‌‌ها و آیین و فرهنگ بومی گره گرده‌اند ضمن این‌که سرشار از بار شاعرانگی و تصاویر عاشقانه و ملموسند.
اشـعـار اجتمـاعـی
 
تلاخونُ! کی بوردُ کی بیمو اُ                                   
                   .        چِمِر کُنِ دُهِشتُ او افتواُ                                           
‌ها این کو خونُ کیله بُن او اُ                                     
                   .        مُنِ بوئین چی شو اُ چَنّی  سو اُ                                         
خروس می‌‌خواند! کی رفت و کی آمد؟
صدای پارچ آب از آب پرشده است
این که که می‌‌خواند آب زیر نهر است
به من بگویید چه شبی است و چقدر از شب رفته است.                  (ص 618)
ـ در این چهارگانه خروس نمادی از صبح و بیداری و چاوش‌گری است و شب نمادی از سیاهی و تاریکی اجتماع است.
شیطون نی کادَمُ وَشنا نُشتُ                                   
                   .        نوئی وِنِر آدم دورُ از بهشتُ                                        
گَنِم بخوردَن شِ وُنِ سِرشتُ                                    
                   .        شیطون اونِ کو مردمِ وَشنا بِشتُ            
شیطان نیست که آدم را گرسنه گذاشته است
مگر برای او آدم دور از بهشت است
خوردن گندم جزء سرشت اوست
شیطان کسی است که مردم را گرسنه گذاشته است.                  (ص 637)
در این چهارگانه با اشاره به «شیطان» که «آدم» را فریب داد، می‌‌گوید که برای شیطان، آدم دور از بهشت نیست و به بهشت می‌‌رود. پس فریبکار اصلی شیطانی است که مردم را گرسنه نگاه می‌‌دارد.
تَلی بیمو تی بُوم و دَرِ بایتُ                                   
                   .        تی گُرگ ]گوگ[ و گورِ جانِوَر بایتُ!!                                
کلاج شِنِ کلی رِ سَر بایتُ                                                                      
                   .        جُهون تَش خِشکُ و‌تر بایتُ                                             
تیغ آمد و سراسر خانه‌ی مرا پوشانید
گرگ آمد گوساله و گاوت را بُرد
کلاغ بنای لانه‌اش را گذارد
جهان آتش گرفت و خشک و‌تر را بسوزانید                     (ص 640)
ـ در این دو بیتی اشاره به تیغی می‌‌کند که سراسر خانه را پوشانده است و گرگی که گوساله را برده است و کلاغی که بنای لانه‌اش را گذارد و جهانی که آتش گرفت خشک و ‌تر را سوزانید و عناصر کلیدی شعر نمادین هستند و پیام اجتماعی دارند.
 
مَن کاجُ وَرِ قرمز جُمِه تلیمُ                                     
                   .        مُن گدایونِ خُرشِه چاشینمُ                                    
فصل وَهارون بُلبُلونِ کِلیمُ                                   
                   .        فصل زِمستون تشِ سَرِ تلیمُ                                      
من تیغی هستم که با پیراهن سرخ کنار درختان کاج می‌‌رویم
من چاشنی خورش فقرا هستم
در فصل بهار آشیانه‌ی بلبلان هستم
در فصل زمستان تیغ سرِ آتش هستم.                          (ص 645)
ـ چهارگانه‌ی بسیار زیبایی است با پیام اجتماعی در این که راوی خود را از مردم می‌‌داند و چاشنی خورش فقرا ست و تابستان آن‌ها را شاد و زمستان را گرم نگاه می‌‌دارد.

ناسازگاری و ناپایداری دنیا

دُنی کار دُ دار بخوا نخوا اُ                                        
                   .        هیچکس تو نوئی کو بی ریا اُ                                          
پَرده کُنُ کواِیِنُ من حیا اُ                                  
                   .        پَرده‌ی پُشت وَرِ هزار اَدا اُ                                            
کاردنیا دائم خواسته و ناخواسته است
هیچکس را در این دنیا نمی‌توانی بی ریا ببینی
آنکه رو می‌‌گیرد و می‌‌خواهد بگوید با شرم است
در حالی که پشت پرده هزار اَدا دارد.                          (ص 616)
**
نامرد نَدی‌ای بَوین گِنکارُ                                  
                   .        گلیک بایتُ چالُ وی جارُ                                     
نوشنُ انّی کوهُ دار دارُ                                     
                   .        ش خود گُنِ بَدیمُ مِن دنیا رُ                                        
آدم نامرد را ندیدی ببین گلولۀ نخ را
قل می‌‌خورد جای او داخل چاه است
نمی بیند این قدر کوه و درختان را
پیش خود می‌‌گوید من دیدم دنیا را.                           (ص 669)
**
دُنی گُنی چی اَتّا دُم وِیُ                                      
                   .        فَریب هرچه هسُّ آدم ویُ                                     
چَرگنی خاکِ سَرجَم ویُ                                      
                   .        خاک یکسره خاکِ عالم ویُ                                            
دنیا می‌‌گویی چه؟ یک دم است
هرچه فریب است، مال آدم است
چرا می‌‌گویی خاک کلّۀ جم است
خاک سراسر از خلق عالم است.                          (ص 837)
**
نیما گُنُ عُمر ندامُ رایگونی                                 
                   .        دونایی بهاوُنی دامُ دور جَوونی                                   
اِسا کو وِینُ دونُم آشکارُ و دَر وُنی                                    
                   .        خنِّه گیرنُ همساده رِ نهونی                                         
نیما می‌‌گوید عمر خود را به رایگان ندادم
برای بدست آوردن دانایی دوران جوانی را بها دادم
اکنون باید به آشکار و پنهانی مطلع شوم
همسایه پنهانی از این کار می‌‌خندد.                          (ص 840)
هر یک از دوبیتی‌‌های بالا ناسازگاری دنیا را به ذهن و چشم می‌‌کشند و این گذشته از اینکه در یک نگاه کلان ناسازگاری و ناپایداری دنیا را می‌‌گوید برخاسته از رنج ناملایماتی است که نیما در زمان خود از خاص و عام دیده است.

تصویر‌‌های زیبای بومی با مضامین گونه‌گون
 آدَم درِ سَحَر میچکاءُ                                    
                   .        صبحِ سفید تَرزی قُلیکاءُ                                     
اِتی اَلِفِ کور ]کوه[ دِلَه اِسّا وَُ                                     
                   .        دُنی رِ تیز بینُ چش بوشاءُ                                            
آدم است که چون گنجشک سحری است
در سفیدی صبح چون بنات النعش است
همچون «الف» در کمر و کوه ایستاده است
دنیا را با چشمانِ گشاده و تیز می‌‌بیند.                          (ص 620)
**
گُلبُن چُشمِه او یارن چی خوارُ                                    .    .
                   .        گُل چُشمه شونی وینّی گُلزارُ                                     .             .
گُل او گیرنُ اوشَنُّ شِ کلارُ                                   .     .
                   .        مُن او خورمُ چِش بُن ایشمُ گلنارُ           .     
ای یارون آب چشمه‌ی «گلبن» چه خوب است
چون به چشمه‌ی «گلبن» می‌‌روی گلزار می‌‌بینی (دختران زیباروی که از چشمه آب می‌‌گیرند)
گل (گلنار) آب پر می‌‌کند کوزه‌اش را و آب کوزه‌اش را می‌‌ریزد
من آب می‌‌خورم و زیر چشم گلنار را نگاه می‌‌کنم.                  (ص 669)
**
نیما گُنُ نالش او خُجیرُ                                       
                   .        کُر چَکاد سُرخُ و کَئو خجیرُ                                     
سُوی دِلَه خوشُواشِ سو خجیرُ                                   
                   .        یارکو دارُم مانگ شو خُجیر                                          
 
نیما می‌‌گوید ناله‌ی آب خوب است
سنگ قرمز و کبود کوهستان خوب است
در شب چراغ آبادی مرتفع «خوش واش» خوب است
یار که دارم شب مهتاب خوب است.                          (ص 682)
**
بُلبل گُن مُن وَهار کوویُ                                   
                 .        دارواش کو نکِلِسُ دار کوویُ                                                
نیما گُن کاروون بیمو بار کوویُ                                   
                   .        سرخون قاطِر سُوارمِ یار کوویُ              
بلبل می‌‌گوید بهار من کجاست
علف روی درخت و درختان پر برگ کجا رفتند
نیما می‌‌گوید کاروان آمد بارش کجا است
سوار قاطر سرخون «سفیدی» یار من کجاست؟                       (ص 836)
تصاویر زیبای بومی و طبیعی در دوبیتی‌‌های فوق که اززبان راوی و اشیا زنده و عینی بومی برخاسته‌اند و بسیار زیبا به بار نشسته‌اند.

 

 


اشعار نوین پارسی نیما که از ذهن و زبان و مضمون روجا برخاستـه‌اند
گفتند و شنیده‌ایم هر شاعر بزرگی یک تفکر مرکزی و غالب دارد که مانند تنۀ درختی است و بعد همه شاخه‌‌ها و مضامین شعری‌اش از این تنه می‌‌رویند. بنده گمان می‌‌کنم که اگر زبان به قول هایدگر: «خانۀ هستی است»، پس اولین خانۀ هستی نیما زبان مازندرانی و بومی است و از آن‌جایی‌که زبان جهان‌بینی انسان را شکل می‌‌دهد و به قول چامسکی: «ساز و کار‌های زبانی برای انسان، سرشتی است و با او به دنیا می‌‌آید» و به نگر یونگ و لکان: «انسان مانند لوح سپیدی زاده نمی‌شود بلکه ناخوداگاه موروثی را با خود به دنیا می‌‌آورد» و اگر چنین است ناخودآگاه انسانی بدون زبان و رمزو راز‌های آن و نوع زندگی پیشینیانش نیست و چگونگی مؤانست آنان با طبیعت و در این صورت ناخواگاه پیش از تولد نیما هم نقش بسته از طبیعت است چراکه زبان عین زندگی است و همچنین نوعی «منقوش‌سازی فرهنگی یافت می‌‌شود که خود، مانند مُهر، همنوایی‌گری را در اعماق‌شناختی انسان نقش می‌‌زند و نیز نوعی صوری‌سازی وجود دارد و منقوش‌سازی واژ‌های است که کونراد لورانز برای توجه دادن به نقش محو نشدنی نخستین تجارب بچه‌ی حیوان پیشنهاد کرده است (مانند جوجه که هنگام خارج شدن از تخم، نخستین موجود زنده را که از کنارش می‌‌گذرد، مادر خود می‌‌انگارد و در پی او روان می‌‌شود) منقوش‌سازی فرهنگی از آغاز تولد انسان، مهر فرهنگ خانوادگی را نقش می‌‌زند» (مورن، 1383: 15). پس اولین زبان نیما، زبان مازندرانی است که به صورت و محتوای پیش از تولد و پیش دبستانی، تفکر نیما را از کودکی شکل داده است. پس آن تنۀ قطور، زبان مادری است و تختۀ پرش نیما در شعر پارسی، افسانه است که همه تصویر‌‌ها و محتوایش، بومی است. این را گفتم تا بگویم بسیاری از شعر‌‌های پارسی نیما ابتدا در دیوان روجا به صورت چهارگانه و کلی‌تر آمده‌اند و بعد در شعر پارسی به صورت شاخه‌‌هایی از این تنه نیرومند و قطور بومی روییده‌اند که در اینجابه نمونه‌‌هایی از آن می‌‌پردازیم و بعد به تأثر نحوی و نحوی و ساختاری زبان تبری بر شعر پارسی نیما:
سِیو مه بیمو می‌‌بوم و در بایتُ                                   
                   .        دُریوی او می‌‌راه گذر بایتُ                                         
می دل مُن بِشتُ شِ پَر بایتُ                                 
                   .        شِ دردِ دانستونُ سَر بایتَ                                        

ابرو مه سیاه آمد تمام محوطه و خانه‌ی مرا پوشانید
آب دریا توفانی شد و راه مرا گرفت
دل من را گذاشت و پرواز کرد
داستان درد‌های خود را آغاز کرد                         (ص 640)
ـ و این شعر چهارگانه‌ای است که بعد‌ها نیما شعر «خانه‌ام ابری است» را با آبشخور گرفتن از این شعر به زبان پارسی سرود.
تلاخون! تلاخونُ شو بوردُ                                   
                   .        ویشار واشِین ویشار وُنُ خو بوردُ                                
کلا بشکسُّ وُنِ تیلِ اُو بوردُ                                  
                   .        تلاخون! گُنِ پی رَسین شو بوردُ                                      
خروس می‌‌خواند شب گذشته است
بیدار شوید خواب بیداران پرید و رفت
کوزه بزرگ شکست آب گل آلود او رفت
خروس می‌‌خواند و می‌‌گوید بلند شوید شب گذشت                 (ص 652)
ـ این شعر آبشخور شعر «خروس می‌‌خواند» صفحه 420 دیوان پارسی نیما می‌‌تواند باشد.
 
سیل دُلِه فریادُ سرهادامُ                                           
                   .        وَنی مردمُ خبَر هادامُ                                            
نشنوسن شِ وَنگ هَدَر هادامُ                                     
                   .        شِ خُود اتّا جنگا پر هادامُ                                               
توی سیل فریادم را بلند کردم
لازم بود که مردم را خبر می‌‌کردم
نشنیدند من فریادم را هدر می‌‌دادم
پیش خود خرمن را باد دادم.                          (ص 722)
ـ این شعر بعد‌ها باعث زایش شعر «آی آدم‌های» نیما شد که به صورت پارسی سروده شد (آی آدم‌‌ها، ص 301، شعر پارسی نیما)
سِریک پِریک تُش وَش هیمه سوجنِ                                 
                   .        مِ یارگِل دیم دیمَه سوجنِ                                        
اِتی تش سوجنِ بیمه سوجنِ!!                                     
                   .        سِریک پِریک مِ کوم مِ کیمه سوجن              
با سرروصدای آتش هیزم می‌‌سوزد
سیمای سرخ فام یادم را نیز می‌‌سوزاند
این گونه که آتش می‌‌سوزد جای مرطوب را هم قرمز می‌‌کند و می‌‌سوزاند
شراره‌ی آتش فرش زیر پا و کلبه‌ی مرا سرخ می‌‌کند و می‌‌سوزاند             (ص 762)
ـ گمان می‌‌رود این شعر، آبشخور شعر «پاس‌‌ها از شب گذاشته است ـ ص 516» می‌‌باشد.
 
ناقوس خونُ دَنگ دَنگ ویشار بواشین                                
                   .        دینگ دینگ شِ اسب سُوار بواشین                                
فِکر پنهون کارو بار بواشین                                    
                   .        دینگ دینگ چَر زبونُ خوار بواشین                                    
ناقوس می‌‌خواند و ضربه می‌‌زند: دنگ دنگ بیدار شوید
دینگ دینگ ضربه می‌‌زند و می‌‌گوید سوار بر اسب شوید
به اندیشه‌ی کار پنهانی شوید
دینگ دینگ چرا زبون و خوار شوید.                      (ص 782)
ـ این شعر سرچشمه و آبشخور شعر «ناقوس صفحه 338 » دیوان نیما می‌‌تواند باشد.

تاثیر نحوی و ساختاری زبان تبری بر شعر نیما
همان‌گونه که گفته آمد بیشتر اشعار نو پارسی نیما شاخه‌‌هایی هستند که از تنه‌ی روجا روییده‌اند ضمن این که علاوه بر بسامد کلمات بومی در شعر پارسی نیما تأثیر ساختاری و نحوی زبان مازندرانی در شعر نوین پارسی نیما مشهود است (نجف‌زاده بارفروش، 1368)، (قیصری، 1383) و این گذشته از آشنایی‌زدایی، به کار نیما حلاوت خاصی داده است به نمونه‌‌هایی از چگونگی چربش زبان مادری و تأثیرآن بر شعر پارسی نیما می‌‌پردازیم:
خشک آمد کشتگاه من = مه زمه خشک بوه
یک نفر در آب دارد می‌‌سپارد جان = اته نفراوی له دِر جان کنه
ترا من چشم در راهم = ته چش براهه مه
خانه‌ام ابری ست = مه خنه ابری ئه
می‌بینیم که در نحو و چینش کلمات، مصرع‌‌های نمونه انگار از زبان تبری به پارسی ترجمه شده‌اند و این به دلیل ضمیر ناخوداگاه وچربش زبان تبری به دلیل موانست با طبیعت از دوران کودکی و پیش‌دبستانی‌ست که برخورد پدیدار‌شناسانه با اشیا را موجب می‌‌شود و در فراز‌‌های شعری نیما انگار کلمات دهان می‌‌گشایند و پدیده‌‌ها را در خود جای می‌‌دهد و در شعر روجا و ـ حتی ـ اشعار پارسی نیما به‌عکس شاگردانش تشبیهات مکانیکی کم دارد (به دلیل برخورد مستقیم با پدیده‌‌ها و دانش زندگی) و این چربش ناخوداگاهانه‌ی زبان مادری یکی از شاخصه‌‌های مهم زیبایی‌شناختی یعنی ایجاز کیفی و شی ـ کلمه را موجب می‌‌شود.

کاربرد فعل در آغاز جمله با نمونه‌‌هایی از شعر پارسی و روجا
ـ هست شب یک شب دم کرده و خاک
رنگ رخ باخته است
ـ زنده‌ام تا من مرا بوجهل من در رنج می‌‌دارد (بوجهل ص 304)
ـ می‌‌مکد بوجهل من خون از تن هر جانور در هر گذرگاه. (همان)
ـ در بسته امشب است
دارم به گوش حرف ورا من (دربسته امص484-485)
ـ نه می‌‌افروزد چراغی هیچ.
ـ نه فرو بسته به یخ ماهی که از بالا می‌‌افروزد. (چراغ ص488)
ـ اوست آیا دلتنگ
کامد از مقصد دور (نامه به یک زندانی ص478)

نمونه‌‌های شعر تبری در روجا
 
بوتُ بَپِر بوتُم کو نارمه بال                                    
                   .        بوتُ برو بوتُم کو نارمُ حال                                       
بوتُ بدو بوتُم که نارمه پا                                    
                   .        بوتُ بسوج بوتُم‌‌ها این مه فال                                        
گفت پرواز کن گفتم که بال ندارم
گفت بیا گفتم که حال ندارم
گفت بدو گفتم که پا ندارم
گفت بسوز و بساز گفتم این [است] فال و سرنوشت من.                  (ص 717)
**
نونی من شِ اَسرِ پاک چر کُمُ                                                                      .                              .    راحت خوایم خودِ هلاک چر کُمُ                                
پر کُومُن دارمُ رو به خاک چر کُمُ                                
                   .        خاک میونه فکر افلاک چر کُمُ             
نگفتی چرا اشکم را پاک می‌‌کنم
راحتی می‌‌خواهم خود را هلاک کنم
وقتی پر دارم رو به خاک چرا می‌‌کنم
در میان خاک چرا فکر افلاک می‌‌کنم.                      (ص 726)
**
بدیمُ سر جورُ و سر جِر عالمُ                                 
                   .        وی کمُ ویش‌تر وِی، ویشُ وِی کـمُ                               
دُنیُ و زندگونی اتا دمُ                                    
                   .        آغاز ونی شادی و آخِر غمُ                                              
نشیب و فراز زندگی را دیدم
کم و بیش او را و بیش و کم او را دیدم
دنیا و زندگی یک لحظه است
آغازش شاد وآخرش غم است.                          (ص 732)
**
دکتُ وا شو مُنِه نترسان                                  
                   .        مُنِ بَوِر مِه یار دَر بَرِسان                                    
تَلا نخونُ می‌‌آفتاب بَرسان                                   
                   .        من عاشقُم دَر ه شومِه هراسان             
شب باد افتاد و تو مرا نترسان
مرا به در خانه‌ی یارم برسان
خروس می‌‌خواند خدا آفتاب را برسان
من عاشقم دارم هراسان می‌‌روم.                          (ص 750)

کاربرد صفت پیش از موصوف و مضاف‌الیه پیش از مـضاف و صفت به جای اسـم
ـ هنگامی‌که نیل چشم دریا
از خشم بروی می‌‌زند مشت.
ـ پل فکنده است به پایش رودآب
ـ آن‌چنان کز دل شب روشن روز سفیدی (خانه‌ی سریویلی)
ـ زردها بی‌خود قرمز نشدند
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار (شعر برف)
ترکیب نیل چشم دریا و روداب و روشن روز سفید این نوع هستند و صفت زرد‌‌ها و قرمزی به جای اسم آمدند.
مثال‌‌هایی از روجا:
 
گُل باغ دارُموُنِ گلِ فروشمُ                                    
                   .        مُن گو دارمُ هیچکس وَر نئوشمُ                                
دریوی وَر اسام من بهوشم                                    
                   .        چِمِ دِلِه اتا چمر گوشم                                       
باغ گل دارم گل آن را نمی‌فروشم
من گاو دارم پهلوی هیچ‌کس نمی‌دوشم
کنار دریا ایستاده‌ام حواسم جمع است
توی ابر کوچک‌ترین صدا را می‌‌شنوم.                      (ص 733)
**
مَش مَل کیجا تِگزلیم طلا رنگ                                
                        تِ دیم تِ ناک تِ دس و پی گلی رنگ                               
پرده نکـن مِروجگــار نـار تنگ                                  
                          پر کو هاایتُ میچکا نـی اینه چنـگ                         
ای دختر طناز مو طلایی مجعد
روی تو، زنخدان تو، دست و پایت رنگ گل است
رویت را مپوشان و روزگار مرا تنگ نکن
گنجشک که پرید دیگر به چنگ نمی‌آید.                      (ص 716)
**
گُلبُن چُشمه او یارون چـی خارُ                                     
                   .        گُلبُن چشمه شونی وینی گُلزارُ                                    
گُل او گیرنُ او شَنُ شِ کلارُ                                  
                   .        مُن او خورمُ چِش بُن اِیشم گُلنارُ                                     
ای یاران آب چشمه‌ی «گُلبن» چه خوب است
چون به چشمه‌ی گُلبُن می‌‌روی گلزار می‌‌بینی
گل (گلنار) آب پر می‌‌کند کوزه‌اش را دوباره می‌‌ریزد
من آب می‌‌خورم زیر چشمی گلنار را نگاه می‌‌کنم.                 (ص 769)

آوردن حرف ب در اول فعل
ـ عجبا که مردم آن شهر‌‌های دور
دوست می‌‌دارند
گوشه بگرفته کسان را (خانه‌ی سریویلی)
ـ مرغ آمین درد آلودی ست که آواره بمانده (مرغ آمین)
ـ گرته‌ی روشنی مرده‌ی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه‌ی هر پنجره بگرفته قرار (برف)
ـ از جهانخواری در این هنگامه بشکسته (پادشاه فتح)
مثال‌‌های از روجا:
 
گُل وِشکُتُ کوه وکنار بَایتُ                                  
                   .        وَنوشه زلفِ تاودار بایتُ                                    
بوردُمُ ایشُم چِش چِش وار بَایت                                  
                   .        درسِمُ بیم راهِ غُوار بایتُ                                  
گل شکفته شد، کوه و کنار را فرا گرفت
بنفشه زلف تابدارش را به معرض نمایش گذاشت
رفتم نگاه کنم چشمانم تار شد
خواستم باز گردم راه مرا غبار گرفت.                         (ص 641)
**
شو گیر هاکُرده کاروون لو بوردُ                                    
                   .        سرا دبشوسُ گالِش بوردُ گو بوردُ                                 
زمی نایتُ تیفون بیمواو بوردُ                                   
                   .        ویشار بَوی نَوی مُنِ خو بوردُ                                        
کاروان شبگیر کرد از گردنه بالا رفته
گاو سرا از هم پاشید گالش رفت و گاو رفت
زمین نگرفته، توفان و سیل زمین را برد
بیدار شده نشده خوابم برد.                              (ص 655)
**
کاوی کُسَن جانور بَایت                                       
                   .        کاروون بوردُ وُرِ خطر بَایت                                                
دارون سَر چَه مُرغَ پر بَایتُ                                    
                   .        دار خشک هاوه شِ وَرگ وَر بَایتُ                                     
گوسفند جوان مرا حیوان درنده گرفت
کاروان رفت و با خطر روبرو شد
چرا مرغ روی درختان پرکشید
درخت خشک شد برگ‌هایش ریخته است.                      (ص 630)

آوردن گذشته‌ی ساده مانند ماضی نقلی
ـ حیران به رهی خیال او یافته اوج (پریان) (ص 274)
ـ رفته تا آنسوی این بیداد خانه (مرغ آمین) (ص 491)
ـ عقل ایشان رفته
آنچنانی که پلاس خانه،
آنچنانی که به غارت کشتِ ایشان. (او به رویاهاش) (ص 449)
ـ سر شکسته وار در بالش کشیده
نه هوایی یاری‌اش داده
آفتابی نه دمی با بوسه‌ی گرمی به سوی او دویده (خواب زمستانی)(ص 295)
در مصرع یا بند‌های بالا فعل ماضی ساده و نقلی یک‌جا و مثل هم آمده‌اند و نمونه‌‌های تبری آن را در روجا می‌‌آورم:
 
بوتُ هارش مُن هارشیمُ شُو بوردُ                                
                   .        مِ دَس بشکسُ کَچلیسِ او بوردُ                                
خو بدیمُ کو مُن مَهتو بوردُ                                    
                   .        اسا کو خوایمُ بافسُم خو بوردُ                  
گفت نگاه کن نگاه کردم شب به پایان رفت [رفته است]
دست من شکست و آب ظرف چوبی ریخت و خالی شد
خواب دیدم مهتاب من می‌‌رفت
حالا که می‌‌خواهم بخوابم خواب از سرم رفت [رفته است]            (651)
 
نوئن، نوئن نیما رِخو بایت                                   
                   .        مِ بَمونس دُل تو بایتُ                                          
شوی راه سر اتا شو بایتُ                                     
                   .        زُهَل بیمواُماه نو بایتُ                                         
نگویید، نگویید نیما را خواب گرفت [گرفته]
دل بی مونس و غمگین را تب گرفت
بر تاریکی شب تاریکی دیگر اضافه شد
سایه ]زُهَل[ آمد و روشنی ماه را پوشانید.                       (ص 643)
**
سیو مِه بیمو می‌‌بوم در بایت                                                                 .                   .        دریوی اُو می‌‌راه گُذر بایتُ                                        
مدُل مُنِ بشتُ پر بایتُ                                     
                   .        شِ دردِ داستونُ سر بایتُ                                           
ابر سیاه تمام محوطه و خانه‌ی مرا پوشانیده است
آب دریا توفانی شد و راه مرا گرفت
دل من مرا گذاشت و پرواز کرد
داستان درد‌‌های خود را آغاز کرد.                           (ص 640)

نتیجه‌گیری
اشعارِ دیوان روجا سوا از درج نادرست آغازینش (پس از مرگ نیما)، تصحیح و ویرایش مکرر و ناکامل بعدی، دارای زوایای شاعرانه و زیبایی‌شناسانه‌ی گونه‌گونی است و سر چشمه و آبشخور اشعار پارسی نوین اوست و همان‌گونه که با مثال‌‌ها و مصداق‌‌های پارسی و محلی، گفته آمد؛ شعرِ پارسی نیما تحت تاثیر زبان مادری و دیوان روجاست و این مجموعه‌ی ارزشمند نیاز به پرداخت، ویرایش، تفسیر و تأویل دارد تا سویه‌‌های زیبایی شناسانه‌صوری و معنایی آن مشخص گردد و نیز پیام‌‌ها و رمزگان وکلید واژه‌‌هایی که می‌‌توانند نقش مؤثری داشته باشند در تاویل و واگشایی اشعار پارسی نیما؛ که امیدوارم در آینده‌ی نزدیک به آن پرداخته شود.


فهرست منابع
1.    ابراهیمی، عباسعلی، (1392)، خصوصیات زبان طبری، نشر عصر ماندگار.
2.    اسماعیل‌پور، ابوالقاسم، (1391)،  مجله‌ی بارفروش، سال هیجدهم، شماره‌ی 93، صفحه‌ی 10‌-11.
3.    دیوان کامل نیما یوشیج، گرد‌آوری و نسخه‌برداری سیروس طاهباز، چاپ 1370، انتشارات نگاه، تهران.
4.    طاهباز، سیروس، (1375)، دنیا خانه من است، مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران.
5.    علی‌اصغری، منصور، (1394)، نیمای تبری، ناشر مؤلف، ساری.
6.    قیصری، جلیل (1375)، ارائه مقاله و سخنرانی با عنوان «چربش زبان مادری در شعر نیما» همایش بزرگداشت صدمین سال تولد نیما یوشیج ـ کمیسیون ملی یونسکو در ایران ـ دانشگاه هنر ـ شهریور 1375.
7.    قیصری، جلیل، (1383)، چربش زبان مادری در شعر نیما، فصلنامه علمی پژوهشی اباختر، سال3، شماره 1 و2، پیاپی 9و10، 190-183.
8.    مورن، ادگار، (1383)، هفت دانش ضروری (برای آموزش و پرورش آینده)، ترجمه دکتر محمد یمنی‌دوزی سرخابی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
9.    نجف‌زاده بارفروش، محمد باقر، (1368)، واژه‌نامه مازندرانی، نشر بلخ وابسته به بنیاد نیشابور.

 

 

 

منبع: وبسایت نیما یوشیج

 

بخاري هاي گازي و نکات ایمنی در پيشگيري از حوادث(یادآوری)

 

اصولا" نا آگاهي و سهل انگاري، اساس بسياري از حوادث ناگوار است. به منظور ارائه اطلاعات دقیق تر و پيشگيري از حوادث ناگوار در استفاده از بخاری های گازسوز، که سالانه جان بسياري از هم وطنان مان را مي گيرد و به قاتل خاموش نيز معروف است، مهمترين توصيه هاي ايمني و پيشگيري از حوادث ناشي از بخاري هاي گاز سوز را فهرست وار به آگاهي شما اهالي روستاي مان ايمن آباد و كروكلا مي رسانيم.

 

شما نيز سعي كنيد اين نكات را در جمع اعضاي خانواده و حتي مهماناني كه به منزل شما مي آيند مطرح نماييد، تا با آگاهي بيشتر، از خطرات جاني و مالي پيشگيري نمائيم.

 

 

 

 

 

1- بخاري بايد در فضائي نصب گردد كه حتما" داراي تهويه هواي مناسب باشد.

 

2- از پوشاندن صفحه روي بخاري يا آلمينيوم فويل يا …. جدا" خودداري نمائيد. بخاري نياز به تبادل حرارت صحيح دارد.

 

3- قبل و بعد از روشن كردن بخاري دقت نمائيد تا اطراف و نزديك بخاري هيچ گونه اشياء قابل اشتعال و انفجار وجود نداشته باشد.

 

4- از قراردادن بخاري در مسير باد و هواي سرد خودداري كنيد چون باعث خاموش شدن پيلوت مي شود.

 

5- از نزديك شدن اطفال و افراد مسن به سطوح گرم بخاري جلوگيري كنيد.

 

6- از گذاردن كتري آب، روي بخاري خودداري فرمائيد.

 

7- از قراردادن كفش يا پوشاك مرطوب بر روي بخاري خودداري نمائيد و هيچ گاه از بخاري به عنوان وسيله خشك كننده استفاده ننمائيد. بارها مشاهده شده حوله یا لباسی را جهت خشک شدن روی بخاری گذارده، که به علت فراموشی پس از مدتی کوتاه  حادثه ساز شده است.

 

8- خواهشمند است هنگامي كه شيشه بخاري ترك برداشته يا شكسته باشد از بخاري استفاده نشود تا شيشه تعويض گردد.

 

9- در صورت استشمام بوي گاز فورا" شير اصلي گاز راببنديد و پنجره هارا باز نمائيد. از روشن كردن كليد برق، كبريت، فندك و استفاده از تلفن جدا" خودداري كنيد. برق ساختمان را از كنتور اصلي قطع نماييد.

 

۱۰- هر سه ماه يك بار كليه اتصالات مسير جريان گاز در بخاري را باكف صابون، تستِ نشت يابي نمائيد.

 

۱۱- در هنگام سرد بودن بخاري، اقدام به تميز كردن سطح آ ن نمائيد.

 

 

 

نا آگاهي و سهل انگاري، اساس بسياري از حوادث ناگوار است.

 

 

 


 

 

تهيه و ارسال: مهندس عسكري حسيني ايمني رئيس اداره امور مشتركين گاز بابل

 

 

 

 

اميدواريم خداوند، حاج سيد مختار حسيني ايمني(پدربزرگ مهندس حسيني) را مورد رحمت خويش قرار دهد.

 

 

 

{jcomments on}

سید رضا هاشمی کرویی درگذشت

 

 

 

همانا بندگان را  به چيزى از قبيل ترس، گرسنگى، كاهشى در اموال، محصولات و جان ها مى ‏آزماييم

 

و مژده از آنِ كساني است كه صبر پيشه مي كنند.  (سوره بقره/155)

 

 

شامگاه پنجشنبه 16 آبان ماه 1398، سید رضا هاشمی کرویی فرزند احمد (برادر آقامرتضی عضو شورای بالاکروکلا) دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافت.

 

پیکر پاک آن مرحوم امروز جمعه 17 آبان، حدود ساعت 10 صبح از آرامگاه پایین کروکلا (زردک‌جار) به سمت آرامگاه بالاکروکلا تشییع و به خاک سپرده خواهد شد.

 

 

روحش شاد و آرزوی صبر و بردباری بیشتری برای خانواده ی ایشان از خداوند طلب می کنیم.

 

 

 

 

وبسايت روستا مرگ این پدر روستا را

به خانواده اش تسلیت می گوید.

 

 

 

 

 

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد                       گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 

برای من  مگِری و مگو: دریـغ  دریـغ                        به دام  دیـو در اُفتی، دریـغ  آن باشد

 

                                                                      
                                                حضرت مولوي

 

 

 

درباره روستا
شهدا
حماسه سازان
مردم شناسی
کشاورزی
مشاغل و صنایع
آموزش
ورزش
زنان
خیرین
روستائيان نمونه
بنياد علمي فريد
آئينهاي مذهبي
نهادهای اجرایی
بهداشت
مقالات و مطالب مختلف
دیگر موضوعات

 

 

روستــا20