زندگي نامه علي ابن ابيطالب(ع)
در اين گفتار بطور مفصل مروري مي كنيم بر زندگي حضرت امام علي(ع).
علی بن ابیطالب
علیّ بن أبی طالب؛ زادهٔ ۱۳رجب۳۰ عامالفیل برابر با ۲۳ قبل از هجرت – شهادت ۲۱رمضان۴۰ قمری) امام اول تمامی شاخههای مذهب شیعه، خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین اهل سنت، و پسرعمو و داماد محمد(ص)، پیامبر اسلام، است
او فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، همسر فاطمهٔ زهرا، و پدر حسن، حسین، و زینب است.
وی از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری، کمتر از پنج سال، بهعنوان خلیفه بر خلافت اسلام یجز شام حکومت کرد. او در میان طیف وسیعی از مسلمانان از جایگاه برجستهای برخوردار است.
در کودکی به دلیل بدهکارشدن پدرش، محمد(ص) سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد(ص)، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از اولین ایمانآوردندگان به اسلام گشت؛ پذیرش دعوت او را در یوم الدار علناً اعلام کرد و محمد او را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.
گفته میشود در شب لیلة المبیت به هجرت محمد کمک کرد و محمد پس از مهاجرت به مدینه و ایجاد پیمان برادری بین مسلمانان، او را بهعنوان برادر خویش انتخاب کرد. در مدینه در اغلب جنگها پرچمدار سپاه اسلام بود و به دلاوری مشهور گشت.
مسئلهٔ حق وی در خلافت پس از محمد منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجةالوداع در غدیر خم جملهٔ «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر میکنند.
پس از وفات محمد(ص)، زمانی که علی(ع) مشغول کفن و دفن وی بود، جمعی از مسلمانان در سقیفهٔ بنیساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر دربارهٔ انتخاب جانشین او، سرانجام با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت کردند . علی بن ابیطالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگها شرکت نکرد و جز در مورد انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سهگانه میخواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آنها مشورت میداد.
پس از کشتهشدن عثمان، او بهعنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با نخستین جنگهای داخلی میان مسلمانان و شورشهایی نظیر شورش ایرانیان همزمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری عایشه، طلحه، و زبیر در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری معاویه در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در جمل گروه اول را شکست داد؛ اما سرانجام جنگ صفین با معاویه به لحاظ نظامی بینتیجه بود و در نتیجه حکمیت به لحاظ سیاسی بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با خوارج که قبول حکمیت توسط علی را بدعت میدانستند و بر او شوریدند، در نهروان جنگید و آنان را شکست داد. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسيد، در خارج شهر کوفه دفن شد، و بعدها حرم او و شهر نجف پیرامون مدفن او ساخته شد.
علیرغم تأثیر اختلافهای مذهبی در تاریخنگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با قرآن و سنت بود. وی سختگیرانه وظایف مذهبی را مراعات میکرد و از متاع دنیوی دوری میجست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطافپذیری سیاسی میدانند. به نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصتطلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش بهعنوان نمونهای از تقوای اسلام نخستین و فاسد نشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوهگر شود.
تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخشهایی از فرهنگ عمومی اسلامی شده است و نویسندگان عربزبان به فصاحت بینظیر خطبهها و سخنان علی اشاره کردهاند. چندین کتاب به احادیث، خطبهها، و دعاهای روایتشده از وی اختصاص یافتهاست که معروفترین آن نهج البلاغه میباشد. همچنین اشعار و نوشتههای متعدد به زبانهای مختلف در مدح و بیان جایگاه علی بخشی از ادبیات و فرهنگ دینی ملل مسلمان را تشکیل میدهد.
تولد و دودمان
بر طبق منابع تاریخی قدیمیتر، علی در روز سیزدهم رجب و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد. پدر وی ابوطالب، رئیس قبیله بنی هاشم، و مادرش فاطمه بنت اسد است. منابع زیادی خصوصاً منابع شیعه نوشتهاند که وی تنها کسی است که در خانهٔ کعبه به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی شد. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.
روبرت گلیو مینویسد مسلمان بودن یا نبودن ابوطالب مورد بحث و مناقشه است و وی نمونهٔ خوبی در بحثهای دینشناسی پیرامون وضعیت افراد پرهیزگار درگذشته قبل از رسالت محمد است. فاطمه بنت اسد آشکارا اسلام آورد و مورد توجه محمد بود و گفته میشود اولین کسی است که ولایت علی را به رسمیت شناخت.
زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنیهاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبککردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.
اسلامآوردن
حدیثی که پس از شجاعت و جنگآوری علی در جنگ احدبه محمد نسبت داده میشود، با این مضمون: هیچ جوانمردی همچون علی و هیچ شمشیری همچون ذوالفقار نیست.
هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.
به گفتهٔ مورخانی چون ابن اسحاق و ابن حزم و محققانی چون جان اسپوزیتو ، علی اولین مردی بود که اسلام آورد. دانشنامهٔ بریتانیکا و جان اسپوزیتو، علی را دومین فرد مسلمان بعد از خدیجه میدانند. طبری روایتهای مختلفی را که هر کدام علی، ابوبکر و زید پسر حارثه را اولین فرد مذکر اسلامآورنده معرفی میکنند نقل میکند و تصمیم نهایی در مورد هویت اولین فرد را به خواننده وا میگذارد. طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک) ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد. این در حالی است که همین ادعا برای علی و زید بن حارثه هم وجود دارد.
به گفتهٔ لئورا وچا ولیری علی جزء اولین ایمانآورندگان بود، چه نفر دوم )پس از خدیجه) چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی است.
از اسلامآوردن تا هجرت
دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال به طور مخفیانه بود. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰تن از خویشان و بستگان خود از بنیهاشم را به میهمانی دعوت کرد. مطابق با روایت تاریخ طبری، ابن اثیر و ابوالفداء، محمد در این میهمانی از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اعلام کرد هر کس او را یاری کند، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود. اما هیچیک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز تنها علی پاسخ مثبت داد. پس از بار سوم، پیامبر علی را برادر، وصی و جانشین خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابیطالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت. بدین ترتیب، پیامبر وی را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید . محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزاندر خصوص شأن نزولآیهٔ انذار (آیهٔ ۲۱۴ سورهٔ شعراء) احادیث مرتبط با این واقعه را بیان کردهاست.
در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحیهای خود را دریافت میکرد، علی به همراه زید بن حارثه، پسرخواندهٔ محمد؛ ابوبکر، از بزرگان قبیله قریش؛ و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هستهٔ اولین جامعهٔ اسلامی شکل بگیرد. در این سالها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه بهخصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمرهٔ آنها میکرد.
مهاجرت به مدینه
منابع شیعی و سنی تصدیق میکنند که حوادث رخداده در سال ۶۲۲ میلادی، مهمترین بخش از زندگی محمد را تشکیل میدهد. محمد که میدانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد. شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، علی جان خود را به خطر انداخت و در بستر محمد خوابید. محمد به همراه ابوبکر مخفیانه مکه را ترک کرد و چندین روز بعد به یثرب، که زین پس مدینه نامیده شد، رسید و این هجرت، مبدأ تقویم هجری گردید. وقتی دشمنان با خنجرهای آخته وارد خانهٔ محمد شدند، از دیدن علی بسیار شگفتزده شدند و به وی آسیبی نرساندند. بنا بر تفسیر سید محمدحسین طباطبایی در المیزان، آیهٔ ۲۰۷ سورهٔ بقره به این امر اشاره دارد: «از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه جلب رضایت خداوند تقدیم میدارند و خداوند به بندگان خود رئوف است». علی در انتظار فرمان جدید، چند روز دیگر در کنار خانوادهٔ محمد ماند. محمد از علی خواست که اموالی را که قبلاً مردم به وی به امانت داده بودند به صاحبانش باز گرداند و علی این کار را انجام داد. پس از انجام این کار، علی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد. به دستور محمد، علی به قبا در حومهٔ شهر مدینه رفت. طبق برخی منابع، علی یکی از اولین کسانی از مهاجرین بود که به مدینه رفت. در این زمان وی ۲۲ یا ۲۳ سال داشت.
در مدینه
ازدواج با فاطمه
مدت کمی پس از رفتن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان دادهاست که دخترش، فاطمهٔ زهرا، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه چند همسری مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد. ازدواج علی با فاطمه، دارای اهمیت معنوی خاصی برای تمام مسلمانان است. زیرا بهعنوان ازدواجی میان مهمترین شخصیتهای مقدس از خویشان محمد تلقی میگردد.
محمد که تقریباً هر روز به دیدار دخترش میرفت، با این ازدواج به علی نزدیکتر شد و یک بار به وی گفت که تو برادر من در این دنیا و آخرت هستی. پس از مرگ فاطمه، علی با زنان دیگری ازدواج نمود و صاحب فرزندان بسیار دیگری شد. خانوادهای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار میگرفت و محمد از آن در واقعههایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، بهعنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شدهاست.
مأموریتهای مهم
علی در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهدهدار شد. محمد وی را بهعنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهمترین مشارکتهای وی در اسلام محسوب میگردد. پس از هجرت، محمد هنگامی که میان مهاجرین و انصار پیوند برادری میبست، علی را بهعنوان برادر خویش برگزید. علی در سال ۹ هجری، نویسندهٔ متن صلح حدیبیه بود. در سال ۶۳۰ میلادی، سال قبل از فتح مکه، هنگامی که ابوبکر حجرا رهبری میکرد، محمد سورهٔ «برائت از مشرکان ) توبه)» را توسط علی به مکیان ابلاغ کرد. یک سال بعد از آن محمد، علی را برای گسترش تعالیم اسلام، به یمن فرستاد. علی کسی بود که برای شکستن بتهای درون کعبه و دیگر بتهایی که توسط قبیلههای اوس و خزرج و طیء پرستیده میشد، انتخاب شد. همچنین علی مأموریت یافت تا کشمکشها را حل و فصل و شورشهای قبائل گوناگون را سرکوب کند.
نقاشی تخیلی از نبرد تن به تن مابین علی بن ابیطالب (سمت چپ) و عمرو بن عبدود (سمت راست) در جنگ خندق
در جنگها
علی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت. او معمولاً علمدار سپاه محمد بود و در دو غزوه ) خیبر در سال ششم هجری و یمان به سال ده هجری) فرمانده سپاه اسلام بود. شجاعت علی در سفرهای نظامی به افسانه مبدل گشت. وی به همراه حمزه، ابودجانه و زبیر به خاطر حملاتش به دشمن شناخته میگردد. گفته میشود که در جنگ بدر به تنهایی بیش از یکسوم افراد دشمن را کشت. در سال ۵ هجری، او به دست خود، دشمنانی را که از سوی محمد به مرگ محکوم شده بودند، اعدام کرد و به همراه زبیر، بر کشتار قبیلهٔ بنیقریظه نظارت نمود. او قاطعانه در جنگهای احد مصادف با ۶۲۵ میلادی و حنین مصادف با ۶۳۰ میلادی از محمد محافظت کرد. پیروزی مسلمانان در جنگ خیبر را به شجاعت وی نسبت میدهند. علی در آهنین و سنگین خیبر را بهعنوان سپر خود به کار برد، طبق روایتی، جبرئیل به رزم علی و شمشیرش ذوالفقار که از محمد گرفته بود، اشاره کرد و به محمد گفت «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد». علی با جنگجوی بزرگ قریش، طلحه بن ابیطلحه جنگید. طلحه مدام رجز میخواند که هر مسلمانی را که به مصافش بیاید شکست میدهد. وقتی طلحه از علی شکست خورد، با بیان جمله «کرم الله وجهه» از وی تقاضای رحمت کرد. این دعای خیر، یکی از القاب علی گردید که بیشتر توسط اهل سنت به کار برده میشود. این عبارت که معمولاً با کلمات دیگری همراه میشود، به منظور درود فرستادن و دعای خیر کاربرد دارد.
فتح مکه
در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خونریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقامگیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را بتهای دوران جاهلیت پاک کند.
نقاشی انتصاب علی توسط محمد در غدیر خم، کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی، ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ میلادی
غدیر خم
هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز میگشت، خطابهای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شدهاست. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را بهعنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی میدهد) باید او را نیز بهعنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام میدانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی میدانند و نیز اظهار خواستهاش که علی بهعنوان پسرعمو و فرزندخواندهاش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگیاش پس از مرگ شود.
به گفتهٔ دقاق در دانشنامهٔ ایرانیکا، اولین منبع تاریخی که به غدیر خم اشاره میکند یعقوبی، مورخ شیعه در نیمهٔ دوم قرن سوم هجری، است و اولین آثار ادبی قابل تاریخگذاری بجامانده، مجموعهٔ اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است.
نکتهٔ قابل توجه این است که در میان دلایلی که علی در کتاب نهج البلاغهبرای بر حق بودنش ذکر میکند، اشارهای به غدیر خم نیست. اما چنین به نظر میرسد که از حدود قرن دوم هجری حدیث غدیر خم بهعنوان یکی از دلایل مهم برای اثبات بر حق بودن علی بر جانشینی محمد به کار رفتهاست.
از مرگ محمد تا خلافت
جانشینی محمد
پس از مرگ محمد، در حالی که علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و دو بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر، زید و شغران، به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابهٔ محمد، مشغول خاکسپاریاش بودند، گروهی از صحابه در محلی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدلها، انتخاب ابوبکر بهعنوان جانشین محمد بود. انصار در سقیفه بنی ساعده از سعد بن عباده حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفته و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمد میدانستند. در میان مهاجران عدهای نیز به سرکردگی علی و شامل زبیر، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری و عمار بن یاسر، علی را وارث مشروع محمد میدانستند. پوناوالا معتقد است تاریخنگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نامهای ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف گردید. آنان انصار را جمع کرده و به آنها ابوبکر را تحمیل کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنیهاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.
این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب شدهاست و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد. علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کردهاست که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر میگفت که اگر چهل یاور داشت قیام میکرد.
هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند بتدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد. دانشنامهٔ بریتانیکا مینویسد علی پس از اتمام مراسم تدفین محمد، در یک عمل انجامشده قرار گرفت ولی اعتراضی نکرد. دانشنامهٔ ایرانیکا مینویسد که علی و بنیهاشم تا قبل از مرگ فاطمه (حدود شش ماه) از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.
به گفتهٔ مادلونگ، علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، و نیز به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، شخصاً بهشدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشیهایی که توسط ابوبکر و عمر پایهریزی شده بود، از دیدگاه علی بیمورد تلقی میشد. او به ابوبکر گفته بود که علت تأخیر در بیعت وفاداریش با ابوبکر بهعنوان خلیفهٔ مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بودهاست. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت میکرد نیز ترک نکرد. او که معتقد بود جانشین بر حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گرداندهاند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعهٔ مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا میکردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمیدانست، بلکه آن را «وظیفهٔ» خود قلمداد میکرد. هر چند عباس، عموی محمد، و آنچنان که گفته میشود ابوسفیان، از علی خواستند تا جامعهٔ اسلامی را در کنترل خاندان بنیهاشم بگیرد، او هیچ تلاشی در این زمینه نکرد. اما بنا بر نقل منابع تاریخی علی بعداً در نامه به معاویه نوشت که علت رد این پیشنهاد بیم پراکندگی امت بودهاست.
در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران تاریخ اسلام عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفتهاند و یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شدهاند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شدهاست ویلفرد مادلونگ میباشد. ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام اصلیترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی میداند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایستهترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه میدانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت میکرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را میستود و تخریب شخصیت آنها را نکوهش میکرد.
مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیدهاست و اینکه انصار از خلیفهشدن علی حمایت میکردند، ابوبکر میدانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی میانجامد و به همین دلیل به شکل حسابشدهای جریانهای سیاسی را برای خلیفهشدن خودش هدایت کرد.
از طرف دیگر لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید میداند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریشسفیدان انتخاب میکردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای میفشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.
ویلفرد مادلونگ مینویسد، علی نمیتوانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفهشدن بعد از عمر بوده باشد. زیرا قریش از جمعشدن پیامبری و خلافت در یک قبیله حمایت نمیکردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورتگرفته توسط ابوبکر و عمر» در سقیفه بنیساعده نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت میگیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا میتوانست باشد که توسط عمر پایهریزی شده بود
ابنعباس روایت میکند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایستهترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابنعباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال میکند، عمر در پاسخ به وی میگوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنیهاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنیساعده اشاره میکند. در این اشاره، عمر به عقیدهاش دربارهٔ تشکیل شورا بهعنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح مینماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمیتوانست در انحصار قبیلهای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.
خلافت ابوبکر
علی در این دوران زندگی منزویانهای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیتهای مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد. اولین قرآن جمعآوریشده از لحاظ تاریخی، به وی نسبت داده میشود. دانش وی از قرآن و سنت به کمک خلفای پیشینش در مسائل شرعی میآمد. او به ابوبکر و عمر در امور مربوط به دولت نیز مشاوره میدادو بهعنوان «مشاوری باارزش» شناخته میشد، البته این که خلیفه دوم، عمر، مشورتهای او را میپذیرفت یا خیر مورد تردید است.
علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت، در جنگهای رده و فتوحات مسلمانان شرکت نکرد. کارهای انجامشده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاستهای خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاستهای خلفای پیشین را میتوان از جوابش به عبدالرحمن بن عوف در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاستهای ابوبکر و عمر حدس زد.
خلافت عمر
دانشنامهٔ بریتانیکا مینویسد علی خلافت عمر را پذیرفت و حتی دخترش، ام کلثوم، را به ازدواج وی درآورد.
پس از مرگ فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه را که جزء ارث فاطمه محسوب میشد، به پسران عباس بن عبدالمطلب بازگرداند که نمایندهٔ بنیهاشم بودند؛ ولی املاک فدک و خیبر کماکان بهعنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنیهاشم عودت داده نشد.
به نوشتهٔ برخی مورخان مسلمان، علی از مشاوران عمر بود. مشاورههای علی بیشتر در مورد امور شرعی و بخاطر احاطهاش بر قرآن و سنت بود. هرچند جای تردید است عمر توصیههای سیاسی علی را پذیرفته باشد یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی، یا سیاسی را قبول نکرد، به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر فلسطین و سوریه رفته بود، در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچیک از جنگهای این دو خلیفه حضور نداشت.
کائتانی بر این باور است که ابولؤلؤ) قاتل عمر) تنها مجری توطئهٔ قتلی بودهاست که از سوی اصحابی چون علی، طلحه، و زبیر طراحی شده بود و عبید الله بن عمر )که در جنگ صفین در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانهوار (کشتن هرمزان و دخترش) زدهاست. دانشنامهٔ اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان دادهاند که این دیدگاه کائتانی بیپایه و اساس است.
انتخاب خلیفهٔ سوم
در هنگام مرگ عمر، شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شد. اعضای این شورا شامل علی، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص بودند. از آنجایی که طلحه دقیقاً بعد از انتخاب عثمان به مدینه بازگشت، سعد بن ابیوقاص بهعنوان نمایندهٔ رسمی وی در شورای انتخاب خلیفه حضور داشت. علی و عثمان دو نامزد نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گشت. عثمان برادرزن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود و در هنگام خلافتش نیز به رأی او تکیه داشت. علی به اتکای قرابت خویشاوندیاش با محمد، ادعای خود برای خلافت را قاطعانه مطرح کرد. در حالی که عثمان، نامزدی خود را منفعلانه پیش میبرد. عبدالرحمن بن عوف، علاوه بر صحبت جداگانه با دو نامزد، شبانه با سران قریش مشورت کرد و از حمایت قاطع آنان از عثمان مطلع شد. قبیلهٔ بنیامیه با وجود عثمان بهعنوان نامزد خویشاوند، دیگر لزومی به حمایت از علی ندیدند که نسبت خویشاوندی دورتری به آنها داشت. قبیلهٔ بنیمخزوم نیز علیه علی، از عثمان حمایت کردند. عبدالله بن ابی ربیعه، رهبر بنیمخزوم و فرمانروای الجند، به عبدالرحمن بن عوف هشدار داد که اگر با علی بیعت کند با نافرمانی قبیلهاش و اگر با عثمان بیعت کند با اطاعت قبیلهاش مواجه خواهد شد. در واقع علی در شورای انتخاب خلیفه، حامی نداشت. علی و عثمان هر دو در صورت عدم موفقیت در انتخاب، به انتخاب دیگری راضی بودند. بر حسب بعضی روایات، علی موفق شد که عبدالرحمن بن عوف را متقاعد کند که به جای حمایت از عثمان، از وی حمایت کند. گرچه این مهم را میتوان در خوشبینانهترین حالت، حمایتی ضعیف به حساب آورد. علاوه بر این، زبیر که بعد از مرگ محمد از حامیان علی بود، در اینجا از عثمان حمایت میکرد؛ بنابراین عبدالرحمن بن عوف، دلیلی قاطع برای صدور رأی به نفع عثمان داشت. او رأی خود را در مسجد و در ملأ عام و با حضور هر دو نامزد اعلام کرد؛ بنابراین فشار زیادی بر روی علی وجود داشت که همانجا بیعت خود با عثمان را اعلام کند و او با اکراه موافقت کرد.
ویلفرد مادلونگمینویسد، گرچه ممکن بود عمر نگران احتمال انتخاب علی بهعنوان خلیفه باشد، اما مدرکی وجود ندارد که وی مستقیماً خواسته باشد تا بر شورا علیه علی تأثیر بگذارد. او چند وقت قبل در حضور عبدالرحمن بن عوف به او در مورد آرزوی قبیلهٔ بنیهاشم در مورد «حق خلافت انحصاری» این قبیله و «حق پایمالشده» علی، هشدار داده بود. چنین فکری بدون شک در اذهان عمومی نیز وجود داشتهاست. علاوه بر این، قتل عمر در مدتی اندک پس از آن، هر گونه مصالحه بین حامیان خلافت قریش و علی را منتفی مینماید. عبدالرحمن بن عوف به طور کامل بر احساسات عمر آگاه بود. او ممکن است نام خود را از میان نامزدهای خلافت بیرون کشیده باشد تا بتواند رأیی قاطع جمعآوری کرده و از آن علیه علی استفاده کند. اما به نظر میرسد که این عمل ابتکار خودش باشد، نه یک عمل تمرینشدهٔ پیشنهادی از سوی عمر.
عبدالرحمن بن عوف سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنا بر روایت شرح نهج البلاغهابن ابی الحدید، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.
خلافت عثمان
بنا بر نظر سید حسین نصر در دانشنامهٔ بریتانیکا، بر طبق منابع شیعی، علی عثمان را بهعنوان خلیفه به رسمیت میشناخت. اما موضع بیطرفی را بین هواداران و مخالفان وی اتخاذ کرده بود. بنا بر نظر رابرت گلیو در دانشنامهٔ اسلام، علی حداقل به لحاظ معنوی سردستهٔ مخالفان عثمان بود. در دوران خلافت عثمان، علی به همراه صحابهٔ دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بود. او عنوان میداشت که عثمان از سنت پیامبر دچار انحراف شدهاست. مهمترین موارد اختلاف با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی بود. علی اصرار داشت که «حدود الهی» باید اجرا شود. از جمله در قضیهٔ شربنوشی ولید، حاکم کوفه، گفته میشود حد به دست خود علی اجرا شد. در قضیهٔ تبعید ابوذر، با وجود ممنوعیت تعیینشده توسط عثمان، علی با فرزندانش ابوذر را بدرقه کرد. همچنین به نوشتهٔ پوناوالا در دانشنامهٔ ایرانیکا، به روایت ابن اعثم علی میدانست که عثمان جرئت نداشت که بر ضد وی عمل کند. در چند موقعیت، علی با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی اختلاف نظر داشت. علی علناً نسبت به ابوذر غفاری اظهار همدردی کرده و قاطعانه در دفاع از عمار بن یاسر سخن رانده بود. به نوشته وندانزل، علی از لحاظ دینی عثمان را بدعتگزار میدانست و از لحاظ سیاسی نیز از مخالفان عثمان بود.
مردم در برخی از شهرها و مناطق علیه عثمان شورش کردند و به سوی مدینه رو آوردند. عثمان در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرد اما وقتی توسط پیک سریعی که عبدالله بن سعد فرستاده بود، از قصد شورشیان آگاه شد، چون نمیخواست که راه برای خشونت دیگر قشرها باز شود، تمایلی به پذیرش شورشیان نشان نداد. پس به دیدار علی رفت و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آنها را به بازگشت به شهر و دیارشان وادارد. عثمان ضمن اینکه خود را از این پس ملزم به پیروی از توصیههای علی میکرد، به وی اختیار تام داد تا هر گونه که میخواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این باره صحبت کرده بود، ولی عثمان ترجیح داده که از مروان بن حکم و بنیامیه حرفشنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرفشنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد.
علی در این زمان بدون آنکه مستقیماً با عثمان مخالفت کند، تأثیری بازدارنده بر وی داشت. او انتقادات دیگر صحابه را به گوش عثمان میرساند و از جانب عثمان با مخالفانی که از دیگر استانها به مدینه آمده بودند، مذاکره کرد که به نظر میرسد این امر سبب بروز بدگمانی بین علی و اقوام عثمان گشت. بعداً که شورشیان منزل عثمان را محاصره کردند، علی با اصرار بر اینکه عثمان نباید از آب منع شود، تلاش کرد تا از شدت حصر بکاهد. وقتی عثمان در معرض خطر حمله قرار گرفت، علی پسرانش را به منظور محافظت از خانهٔ وی روانه کرد. وقتی عثمان را شورشیان کشتند، علی پسرانش را به دلیل محافظت نامناسب از خانهٔ عثمان مؤاخذه کرد.
برگزیدگی به خلافت
به نوشته مادلونگ پس از کشتهشدن عثمان به دست شورشیانی از مصر و کوفه و بصره، نظرها بر علی و طلحه بود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفتهای علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر انصار، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان مالک اشترکه رهبر کوفیان بود، به نظر میرسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفهشدن علی داشتهاست. به نوشته پوناوالا پیش از قتل عثمان شورشیان بصری طرفدار طلحه و شورشیان کوفی طرفدار زبیربودند، اما با قتل عثمان هر دو گروه به علی گرویدند. با قتل عثمان، بنی امیه از مدینه گریختند و کنترل شهر در دست مصریان، مهاجرین برجسته و انصار قرار گرفت. آنها از علی برای خلافت دعوت کردند و وی پس از چند روز این منصب را پذیرفت.
علی و پسرش، محمد حنفیه، در مسجد بودند که خبر کشتهشدن عثمان به گوششان رسید. آنها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آنها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.
به نظر میرسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری میکرد. وقتی سعد بن ابیوقاص برای بیعت با علی آورده شد، گفت تا پیش از اینکه مردم با علی بیعت کنند، با وی بیعت نخواهد کرد. اما به علی اطمینان داد که دلیلی برای ترسیدن از وی وجود ندارد. علی دستور داد تا بگذارند که سعد برود. سپس عبدالله بن عمر آورده شد. وی نیز گفت که قبل از اجماع مردم بر علی، با وی بیعت نمیکند. علی از وی ضامنی خواست تا عبدالله پس از بیعت مردم، فرار نکند و عبدالله درخواست علی را رد کرد. مالک اشتر به علی گفت که عبدالله از شلاق و شمشیر تو در امان است؛ او را به من واگذار. علی به مالک گفت که رهایش کن که من ضامن او هستم. مخالفت عبدالله بن عمر، بر خلاف مخالفت سعد بن ابیوقاص و بر ضد علی بود.
در مقابل دیدگاه برخی دیگر از تاریخ پژوهان آن است، انتخاب علی بهعنوان خلیفهٔ جدید، در جوی انجام گرفت که پر از التهاب و ترس و وحشت بود. کائتانی معتقد است، این انتخاب بدون موافقت قبلی صحابیون نامدار محمد که قطعاً وقایع قتل عثمان را پیشبینی میکردند، صورت گرفت. دلاویدا در دانشنامهٔ اسلام معتقد است که انتخاب علی بهعنوان خلیفه، به این دلیل نبود که وی و خانوادهاش جایگاهی بالا داشتند یا به این دلیل که وی وفادار به محمد بودهاست، بلکه بیشتر به این خاطر بوده که انصار که نفوذ دوبارهٔ خود در شهرشان، مدینه، را بازیافته بودند، وی را حمایت کردند و از طرف دیگر بنیامیه نیز دچار پریشانی و اغتشاش شده بودند. اما دولت نوپای علی از همان بدو تأسیس مورد حملهٔ صحابیونی قرار گرفت که به آرزوهایشان نرسیده بودند و نیز مورد حملهٔ معاویه که تنها والی از بنیامیه بود که توانسته بود کنترل مقر امارتش، شام، را حفظ کند.
آغاز خلافت
علی پس از برگزیدهشدن به خلافت از قاتلان عثمان و همچنین از فرقهای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد. هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی ایرانپیش رفته بود. اما اوضاع حجازدر این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آنها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، ابنعباس و مغیرة بن شعبه وی را به احتیاط و عملکرد مصلحتآمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به طوری که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند. یکی از مهمترین مخالفان علی، معاویه بود. معاویه فرماندار شام و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود میدانست. او با علی بیعت نکرد.
شیوه زمامداری
علی پس از رسیدن به خلافت تمامی اموال و زمینها و بخششهایی را که عثمان و خلفای ماقبل در زمان خلافتشان به بعضی از اشراف داده بودند، پس گرفت. وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او غنائم و بیتالمال را از انحصار اشراف درآورد و به طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیتالمال از تعصبات قومی و قبیلهای خودداری میکرد؛ به طوری که حاضر نشد به برادرش، عقیل بن ابیطالب، بیشتر از سهمش از بیتالمال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آنهایی که سابقهای طولانی در اسلام داشتند و چه آنهایی که بهتازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیتالمال، یکسان نگریسته میشدند. ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتیاش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسند خلافت حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود. همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.
پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ قریش از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ بنیهاشم که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع مینمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمتهای اداری را از طرفداران عثمان پاکسازی کردهاست. او با علی بیعت نکرد.
شهادت
تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه، و عمرو عاص به صورت همزمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگهای داخلی بودند، خلاص کنندکه تنها موفق به کشتن علی شدند و معاویه و عمرو عاص جان سالم به در بردند.
در منابع روز ضربت خوردن علی ۱۷، ۱۹، و ۲۱رمضان گزارش شدهاست. اما شیخ مفید روز ۱۹ را صحیحتر میداند و ابن ابی الحدید نیز مینویسد چون این سه تن کارشان را عبادت میدانستند بنابراین آن را در شب قدر ۱۹رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند. روز مرگ علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شدهاست و مدت تحمل ضربت را دو یا سه روز دانستهاند.
علی هنگامی که مشغول خواندن نماز صبح در مسجد کوفه بود و به روایتی دیگر در کنار در مسجد توسط عبدالرحمن بن ملجم و با یک شمشیر زهرآگین از ناحیهٔ سرضربت خورد. عبدالرحمن این عمل را به قصد انتقامگیری از وی در قبال کشتار نهروان انجام داد.
دو روز بعد در ۱۹ یا ۲۱ رمضان ۴۰ هجری، علی در سن ۶۲ یا ۶۳سالگی درگذشت.
علی از مدتها قبل میدانست که کشته میشود، حال یا محمد به وی گفته بود یا خودش این مطلب را حس کرده بود. روایات زیادی وجود دارد که در آن محمد یا علی خبر میدهند که ریش علی از خون فرق سرش رنگین میشود. عمدتاً در منابع شیعی بر روی این مطلب تأکید شدهاست که علی با وجود آگاهبودن از سرنوشتش، کس دیگری را به جای خود به امامت نماز جماعت نگذاشت و با وجود اینکه دیگران به وی در مورد احتمال کشتهشدنش هشدار داده بودند، با خواندن ابیاتی هراس از مرگ را نفی کرده بود. علی حتی پیشبینی کرده بود که ابن ملجم قاتلش خواهد بود. رابطهٔ بین علی و ابن ملجم تنشبرانگیز بود. با این همه، علی در مقام خلیفه هیچ اقدامی علیه ابن ملجم انجام نداد. به روایت ابن سعد، علی گفته بود «چگونه کسی را بکشم که هنوز مرا نکشتهاست»؟ حتی وقتی کسی از قبیلهٔ مراد یا کسی که از زبان خود ابن ملجم نقشهٔ قتل را شنیده بود، در این باره به علی هشدار داد، علی پاسخ داد که هر انسانی را دو فرشته که بر روی شانههایش قرار دارند، تا لحظهٔ مرگ حافظاند و آن لحظه را تقدیر معین میکند.
شب قبل از واقعه، ابن ملجم به همراه وَردان و شَبیب بن بَجَره شمشیرهایشان را به زهر آغشتند و کنار در مسجد منتظر ماندند تا علی به منظور اقامهٔ نماز صبح به مسجد وارد شود. به محض ظاهرشدن علی، شبیب به وی حمله برد اما شمشیرش به لغاز در اصابت کرد و خطا رفت. شبیب فرار کرد و در میان جمعیت گم شد. وردان نیز بیسروصدا گریخت، به خانه رفت و حریر از سینه باز کرد. چون پسرعمویش او را در این حالت دید، مشکوک شد و وی را کشت. تنها ابن ملجم باقیمانده بود. او در حالی که فریاد میکشید «ای علی، حکمیت خاص خداست، نه تو و یارانت» ضربتی به فرق سر علی وارد آورد و خواست بگریزد که ابو اَدماء همدانی وی را به زمین افکند. علی به خانهاش بازگشت و ابن ملجم را پیش وی آوردند. ابن مجلم به علی گفت که ۴۰ روز شمشیرش را تیز میکرده و از خدا خواستهاست که با آن شرورترین مردان را بکشد. علی در پاسخ گفت خود ابن ملجم با همین شمشیر کشته خواهد شد و وی را شرورترین مردان نامید.
علی در اجرای شرع اسلامی سخت گیر بود و در مورد قصاص قاتلش نیز منابع تقریباً حاکی از آن هستند که وی گفت که دقیقاً یک ضربت به ابن ملجم وارد شود. اما برخی منابع این گونه بیان نشده اند . برخی منابع مینویسند که علی فرمان داد صبر شود تا اثر ضربت بر وی معلوم شود، اگر زنده ماند خود در مورد وی تصمیم میگیرد. شیخ مفید روایت میکند که علی گفت، این قاتل همانند قاتل محمد پیامبر اسلام است و باید کشته و جسدش سوزانده شود. برخی روایات حاکی از آنند که علی به حسن و هاشمیان توصیه کرد که به بهانه خون خواهی از وی، خون مسلمانان را نریزند و قاتلش باید دقیقاً به همان صورتی که علی کشته شد کشته شود. روایتی از مبرد حاکی از آن است که علی وی را به کل بخشید. روایت دیگر میگویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.
آرامگاه
علی بن ابیطالب را در نزدیکی کوفه دفن کردند اما مزارش از ترس نبش قبر و بیحرمتی به آن پنهان نگه داشته شد. تا آنکه در زمان هارونالرشید، خلیفهٔ عباسی، در سال ۷۹۱ میلادی در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد. پس از آن این منطقه تبدیل به شهر نجف شد.
همسران و فرزندان
علی ۹ زن و چندین کنیز داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان حسن، حسین، و محمد حنفیه مشهورترند.طبق منابع شیعی تعداد کل فرزندان علی ۲۷ یا ۲۸ بود. مادر محمد حنفیه، کنیزی آزادشده به نام خوله دختر جعفر حنفیه بود. از میان فرزندان علی، ۵ نفر صاحب نسل شدند.
فاطمهٔ زهرا، دختر محمد و خدیجه، همسر علی بن ابیطالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو آل عباست. نسل علی از فاطمهٔ زهرا بهعنوان شریف یا سید شناخته میشوند. آنها بهعنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام شیعه و سنیاند
. علی تا زمانی که فاطمه زنده بود همسر دیگری نداشت، اما پس از او با زنان متعددی ازدواج کرد. بهجز ۴ فرزندی که از فاطمه داشت، بقیه فرزندانش از همسران دیگر او بودند.
فرزندان فاطمه
فاطمه دختر محمدپیامبر اسلام است. او با علی ازدواج کرد و صاحب ۵ فرزند شد بنامهای زیر:
حسن مجتبی_ حسین بن علی - زینب - ام کلثوم - محسن
فرزندان خوله
خوله دختر جعفر بن قیس کنیزی بود که در جنگ یرموک اسیر شد و به مدینه امد. با علی ازدواج کرد و صاحب پسری بنام محمد حنفیه شد.
فرزندان لیلی
لیلی دختر مسعود هم زن علی بود و علی از او صاحب دو فرزند بنام عبیدالله بن علی و ابوبکر بن علی شد.
فرزندان امالبنین
امالبنین که از لحاظ شهرت دومین زن علی است صاحب چهار فرزند شد که همگی در کربلاشهید شدند. بنامهای:
عباس بن علی _ عثمان بن علی - جعفر بن علی - بدالله بن علی
فرزندان کنیز
از کنیز همسر علی تنها یک پسر است بنام محمد اصغرکه در کربلا شهید شد.
فرزندان اسما
اسما دختر عمیس همسر علی بود که علی از او صاحب دو فرزند بنام یحیی بن علی و عون بن علی
فرزندان صهبا
علی از او صاحب دو فرزند دوقلو بنام عمر بن علی بن ابی طالب و رقیه دختر علی شد.
فرزندان امامه
امامه دختر ابوالعاص نوه دختری محمد است. او با علی ازدواج کرد و صاحب پسری بنام محمد اوسط شد.
فرزندان ام سعید
ام سعید دختر عروه بن مسعود است. او با علی ازدواج کرد و صاحب دو دختر بنام امالحسین و رمله کبری شد.
فرزندان محیاء
از محیاء دختر امرالقیس تنها یک دختر بنام ام یعلی بود که در خردسالی درگذشت.
دختران علی از کنیزان او
سیزده دختر هستند بنامهای:
ام هانی - میمونه - زینب صغری - رملة صغری - ام کلثوم صغری - فاطمه - امامه - خدیجه - ام کرام - ام اسلم - ام جعفر - جمانه - نفیسه.
جایگاه در تفکر اسلامی
تمام مسلمانان شیعه و سنی برای علی جایگاه سیاسی، فقهی، و معنوی والایی قائل هستند. تنها در دورهای پس از جنگ صفین، خوارج برای او احترام کمتری قائل بودند. شیعیان افرادی را که با علی یا دیگر اهل البیت آشکارا دشمنی میکنند ناصبی مینامند.
اهل سنت
از آنجایی که علی یکی از خلفای راشدین و از صحابهٔ نزدیک محمد بود، جایگاه بلندی در اندیشهٔ اهل سنت دارد. هرچند این جایگاه از ابتدا به این صورت نبود و عنوان خلیفهٔ راشد برای علی تنها پس از آنکه احمد بن حنبل، علی را در زمرهٔ خلفای راشدین آورد، از جانب اهل سنت مشروع تلقی شد. بعدها مؤلفان سنی بهوفور نظرات فقهی، قضایی، و تاریخی علی را گزارش کردند و برخی تلاش کردند از سخنان علی علیه تشیع استفاده کرده و دکترین اهل سنت را پشتیبانی کنند. در میان اهل سنت، علی جایگاهی همانند سه خلیفهٔ دیگر دارد و بر مبنای نظریهٔ سابقون، در جایگاهی پایینتر از آنان است. بزرگترین مشکل اهل سنت، ترفیع مقام علی توسط محمد در احادیثی مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که برای حل این مشکل به تفسیر این حدیث پرداختهاند. همچنین، اکثر نویسندگان سنی به برتری دانش علی در شریعت و روایت حدیث از پیامبر اذعان دارند ولی این موارد را دلیلی بر تعیین جایگاه سیاسی او توسط محمد نمیدانند.
شیعیان
در اعتقادات شیعه، علی جایگاه والایی دارد و اعتقاد به حقانیت او در رهبری مسلمانان، باور تعیینکنندهٔ شیعیان است. سخنان او مرجعی برای فقه شیعیان است و از همه مهمتر، شیعیان باور دارند که علی بر بقیهٔ صحابه برتری داشته و توسط محمد به جانشینیاش منصوب شده بود. تقوا و اخلاق علی آغازگر نوعی عرفان در میان شیعیان بوده که آنان را به صوفیان سنی مذهب نزدیک میکند. در میان شیعیان دوازدهامامی، باور به امامت علی از اصول مذهب است. عبارت «علی ولیالله» در اذان شیعیان گنجانده شدهاست؛ اگرچه شیعیان عبارت «علی ولیالله» را به قصد قربت در اذان و اقامه میگویند و تشریعا آن را جزو اذان و اقامه نمیدانند. مستعلیه مقام علی را برتر از امام میدانند. هر دوی این مذاهب به عصمت، علم غیب، و شفاعت علی اعتقاد دارند. حجم گستردهای از ادبیات مذهبی شیعه به زبانهای مختلف نظیر عربی، فارسی، اردوو ترکی به علی اختصاص یافتهاست.
آثار
تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخشهایی از فرهنگ عمومی اسلامی شدهاست و بهعنوان ضربالمثل و کلمات قصار در زندگی روزمره نقل میشوند. همچنین، این سخنان اساس آثار ادبی گردیده و به صورت اشعار در زبانهای گوناگون وارد شدهاند. در قرن ۸ میلادی، نویسندگان ادبی همچون عبدالحمید یحیی امیری، به فصاحت بینظیر خطبهها و سخنان علی اشاره کردهاند . جاحظ، ادیب عرب در قرن سوم هجری، نیز بر همین عقیدهاست.
نهجالبلاغه
در قرن ۱۰ میلادی، یکی از محققان برجستهٔ شیعی به نام سید شریف رضی تعداد زیادی از خطبهها، نامهها، و سخنان کوتاه علی با موضوعات گوناگون را در کتابی به نام نهجالبلاغهجمعآوری کرد که به یکی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین کتب جهان اسلام مبدل گشت. با این حال، این کتاب تقریباً به طور کامل تا قرن ۲۰ میلادی در تحقیقات غربی نادیده گرفته شد. با وجود اینکه برخی محققین غربی در صحت آن تردید دارند، اما صحتش هیچگاه نزد اکثر مسلمانان جای سؤال نداشتهاست. نهجالبلاغه کماکان بهعنوان منبعی مذهبی و مرجعی الهامبخش و ادبی در میان شیعه و سنی مطرح است. در میان گفتههای منسوب به علی، نامهٔ او به مالک اشتر دربارهٔ حکومت صالحانه مورد توجه زیادی قرار گرفتهاست. سید حسین مدرسی طباطبایی به کتاب مدارک نهجالبلاغه، اثر رضا استادی، اشاره میکند که در آن اسنادی ارائه شدهاست که سخنان موجود در نهجالبلاغه را به علی میرساند.
غرر الحکم و درر الکلم
غرر الحکم و درر الکلممجموعهای از کلمات قصار علی بن ابیطالب است که توسط ابوالفتح عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد تمیمی آمدی، از علمای امامی قرن پنجم هجری، گردآوری شدهاست.
مصحف علی
دستنوشتهٔ قرآن منسوب به علی بن ابیطالب که در کتابخانهٔ حرم امام علی نگهداری میشود. این صفحه به سوره البروج آیات ۳–۱ مربوط است.
مُصحَف علیبه نسخهای از قرآن گفته میشود که توسط علی بن ابیطالب گردآوری شدهاست. علی یکی از اولین گردآورندگان قرآن بود و سورههای قرآن را به ترتیب تاریخ نزول چیده بود.
کتاب علی
بر اساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، کتاب علیمجموعهای از سخنان محمد است که علی گردآوری کردهاست. در نقل است که علی در پیشگاه محمد مطالبی را بر روی ورقی از پوست مینوشت که از او میشنید. روایتی دیگر میگوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است. در مورد محتوای کتاب گفته شدهاست که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند بود؛ مانند مواردی در احکام حلال و حرام و حتی دیهٔ خراشها. وجود مطالبی در مورد جفر نیز روایت شدهاست.
آثار دیگر
آثار دیگری نیز به علی نسبت داده شدهاست. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: دعای کمیل که علی آن را به شاگردش کمیل بن زیاد آموخت و در حقیقت دعایی طولانی است که هنوز هم توسط شیعیان خوانده میشود. کتاب الدیات که دستورالعملی در مورد نحوهٔ محاسبهٔ دیههاست و در کتابهایی مانند من لایحضره الفقیهبه صورت کامل آمدهاست. مسند علی به مجموعه احادیثی از پیامبر اسلام گفته میشود که راوی اول آنها علی است و در مسندهای روایی اهل سنت مانند مسند احمد حنبلآمدهاند. بعدها افرادی احادیث علی را گردآوری کرده و آن را یکجا مسند علی نامیدند. در منابع قدیمی، گزارشهای مختلفی دربارهٔ اینکه آیا علی شعر میسرودهاست یا نه وجود دارد. مؤلفان متعددی دیوان اشعاری را به علی نسبت دادهاند ولی بسیاری از این اشعار سرودهٔ دیگران است. روش قضاوت علی نیز مورد توجه اصحابش بوده و توسط آنان گردآوری شدهاست.
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی
زرین کوب مینویسد علی میانهبالا و فراخشانه بود. و چهرهای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه میداشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمیپرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب میشد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه میزدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی میشناختند. پایبندی به سیره محمد سبب میشد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد لئورا وچا ولیری در دانشنامهٔ اسلام مینویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت.
چشمهایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینهاش میرسید. وی میگوید که علی خشن و گوشهگیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب میآمد. در مقابل گفته شدهاست که علی تنها در جنگ خیبر دچار چشم درد شد و بر طبق روایتی توسط محمد شفا یافت. همچنین گزارهٔ دانشنامهٔ اسلام در مورد خشن و گوشهگیر بودن علی مورد انتقاد قرار گرفتهاست. علی از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بیباکی شناخته میشد. او هیچگاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی علاوه بر تسلط به قرآن و سنت، در فن خطابه نیز مهارت داشت.
علی به اسلام سخت پایبند و در مورد آن سختگیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و تسامح با آن برخورد میکرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، عرب و ملتهای مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را تقوا قرار میداد. در امور مالی تا حد وسواس سختگیر بود و معتقد بود بیتالمال باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بیپیرایه بود. تنها در کوچه و بازار میرفت و اگر در هنگام خرید فروشندهای او را میشناخت، از او خرید نمیکرد.
نامها و عناوین
سکه ۱ قرانی متعلق به دوران پادشاهی فتح علی شاه قاجار که بر روی ان عبارت اسداله )به معنی شیر خدا) لقب علی بن ابی طالب حک شده است.
نامها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شدهاست که برخی از آنها بیانگر ویژگیهای شخصی او و برخی مشتقشده از قسمتهای خاصی از زندگی اوست. برخی از این عناوین عبارتاند از: ابوالحسن، ابوتراب، مرتضی، اسدالله (شیر خدا)، حیدر (شیر) و به طور خاص در میان شیعه: امیرالمؤمنین و مولیالمتقین.
بهعنوان مثال، لقب ابوتراب لحظهای را به یاد میآورد که محمد وارد مسجدی شد و دید علی در آنجا که پر از خاک است، خوابیدهاست و محمد به وی گفت ای ابوتراب، برخیز. لئورا وچا ولیری در باب لقب ابوتراب بر این باور است که احتمالاً توسط دشمنان علی به وی داده شده و روایاتی ساختگی در سدههای بعد به وجود آمدهاست که به این لقب جلوهٔ افتخارآمیز داده شود.
شیعیان دوازده امامی لقب امیرالمؤمنین را منحصر به علی میدانند. و با توجه به احادیثی، این لقب را اعطاشده از طرف خداوند به علی میدانند که بنابر برخی گزارشهای تاریخی شیعی توسط پیامبر اسلام به او در غدیر خم ابلاغشده و از همگان خواستهشده تا با لقب امیرالمؤمنین بر او سلام گویند.
دیدگاهها در مورد علی
در مورد هیچیک از مردان صدر اسلام، مانند علی نظرات موافق و مخالف گوناگون اظهار نشدهاست. برخی از پیروان او، چنان در مورد او غلو کردهاند که او را به مرتبه خداوندی نیز رساندهاند (این فرقه غُلاة نام دارند). در آن سو برخی از مخالفان سرسختش، عناد با وی را به جایی رساندهاند که لعنو دشنام وی (سَب علی) را در بالای منابر مجاز میشمرند.
اهل سنت
در میان اهل سنت، از لحاظ کلامی مرتبه فضیلت علی را نسبت به دیگر خلفای راشدین، به همان ترتیب خلافتش (پس از ابوبکر، عمر و عثمان) میدانند و او را از عشره مبشره میشمارند. برخی از علمای کلامی سنی مقام او را برتر از عثمان اما پس از ابوبکر و عمر میدانند. برخی از فرقههای معتزله که به مفضله مشهورند نیز علی را افضل صحابه و خلفا میدانند، اما از آنجا که امامت کسی که فضل کمتری دارد (مفضول به افضل) را جایز میدانند، خلافت خلفای پیش از علی را صحیح میشمارند.
شیعه
شیعه امامیه علی را پس از محمد افضلالناس (برترین مردم) میدانند و خلافت را نیز حق او میدانند، حتی در زمان خلفای پیشین؛ بنابراین شیعه سه خلیفه اول را برحق نمیدانند.
علی از نگاه نامسلمانان
هیچ جدیدالایمانی در غیرت و فضیلت از علی پیشی نگرفته است. او شایستگیهای یک شاعر، یک سرباز، و یک قدیس را متحد کرد؛ عقلانیت اش هنوز در مجموعهای از گفتههای اخلاقی و مذهبی الهام میبخشد؛ و هر خصمی، در نبردهای زبان یا شمشیر، رام فصاحت و شجاعت او شد. پیغمبر از اولین ساعت ماموریت تا آخرین مراسم تشییع جنازه اش، هرگز توسط یک دوست سخاوتمند که از برادر، جانشین و هراون وفادار خود نامیدن اش خوشحال بود رها نشد.
او با یک هوش سرشار، گرم در تاثیرگذاری و قابل اعتماد در دوستی، از کودکی قلباً و روحاً فدایی پیامبر بود. او ساده، آرام و غیر جاه طلب، وقتی پس از چند روز حکمرانی نصف جهان اسلام را به دست آورد این بیشتر برایش فشار بود تا چیزی مطلوب.
از نگاه من، علی اولین عربی بود که با روح جهانی تماس پیدا کرد و با آن به گفتگو نشست. او به دلیل عظمت اش شهید شد، او هنگامی مرد که بین لبانش نماز را ادا میکرد. عربها ارزش او را نشناختند تا زمانی که در بین همسایگان ایرانی شان برخی تفاوتهای بین شن و سنگ قیمتی را دریافتند.
او از برجسته ترین شاخه نژاد برجسته قریش بود. او سه ویژگی داشت که بیش از همه مورد تحسین عربها ست: شجاعت، فصاحت و سخاوت. روح بی باک او لقب شیر خدا را از پیامبر به دست آورده بود، نمونه فصاحت او در برخی از آیات و احادیث حفظ شده در میان اعراب باقی است و بخشندگی او در به اشتراک گذاری آنچه باقیمانده در خزانه در میان دیگران، هر جمعه آشکار شد. از بزرگواری او، موارد مکرری داریم، تمسخر اصیل او از هر چیز نادرست و متوسط، و عدم وجود هر فتنه خودخواهانه در او.
دارای ذهن درخشان... مملو از تاثیرگذاری و جسوری آتشین. چیزی جوانمردانه در او [بود]؛ شجاع چون شیر؛ ولی با لطف، حقیقت و محبت شایسته شوالیه گری مسیحی... شهادت او، بر اثر شدت دادگریاش بود.
منبع: ويكي پديا
ارسال نظر
نظرات
شمهای واگو از آنچ دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
صد هزاران می چشاند هوش را
که خبر نبود دو چشم و گوش را
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشمهای حاضران بر دوخته
چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز
در تو آویزان و از من در گریز
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سؤ القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچ عقلت یافتست
یا بگویم آنچ برمن تافتست
از تو بر من تافت چون داری نهان
میفشانی نور چون مه بی زبان
ماه بی گفتن چو باشد رهنما
چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینهٔ علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
مثنوی مولانا